محل دفن رئوس مطهر شهدای کربلا

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری، در سمت راست ورودی اصلی باب الصغیر مقبره کوچکی پذیرای سرهای مبارک شهدای کربلا است که به همراه حضرت امام حسین(ع) در کربلا شهید شدند. این مقبره یک اتاق بزرگ مربعی شکل است که از سنگ های سفید و سیاه ساخته شده که گنبد سفیدی بر بالای آن است و درب ورودی دارد که در وسط آن نوشته شده:
وفتیةٍ من بنی عدنانَ مـا نظـرَتْ عین الغزالة أعلـی منهـمُ حَسَبـا *** من کلّ جسم بوجهِ الأرضِ منطرحٍ وکلّ رأس برأس الرمح قد نُصِبـا
این مقام متعلق به سرهای 16 شهیدی است که در واقعه طف کربلا به همراه امام حسین (ع) شهید شدند. همان اول که وارد اتاق می شوید با یک ضریح ساخته شده از نقره روبه رو می‌شوید که یک تاج طلا کاری شده که بر روی آن آیات قرآنی و اشعاری حسینی حک شده وجود دارد. این ضریح به تازگی و در سال 1414 هجری توسط البهره معروف به ابوالقائد جوهر محمد برهان الدین الفاطمی پادشاه اسماعیلی ها بناشده است.
داخل این ضریح با 16 پارچه سبز رنگ پوشیده شده که به نشانه سرهای شهدای دفن شده است. نوع دیگری از پارچه های قرمز رنگ هم قرار داده شده که نشان از سرهای 72 شهید کربلاست.
غیر از اطلاعات تاریخی که در مورد این مکان وجود دارد حادثه عجیبی در این باره نقل شده که استاد لبیب بیضون آن را روایت کرده که دیگر جای شکی برای صحت مکان دفن این سرهای مقدس باقی نمی گذارد. «سید سلیم مرتضی» که از اهل ثقه و از کسانی است که متولی مقام‌های اهل بیت علیهم السلام در باب الصغیر بود این روایت را برای من ذکر کرد: دیوار مربوط به سرهای شهیدان خراب شد و سید سلیم خواست تا آن را اصلاح کند و بنیان آن را مستحکم‌تر کند. یک مرد مسیحی را برای تراشیدن سنگ ها به خدمت گرفت و از صبح زود تا عصر در آنجا کار می کرد.
سید سلیم نقل می کند: در یکی از روزها دیدم که این مسیحی در حال جمع کردن وسایل خود است و می‌خواهد که دیگر کار نکند. به او گفتم: مشکلت چیست؟ گفت : من می ترسم که اگر بخواهم این کار را ادامه دهم دین خود را ترک بگویم و مسلمان شوم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز وقتی داشتم خاک پیرامون مقام سرهای شهدا را حفر می‌کردم تا سنگ جدید بگذارم یک سوراخی برای من باز شد. از آن سوراخ دیدم که اتاقی در پایین وجود دارد که تعدای سر در آن قرار داده شده است. برخی سرها همراه با محاسن و برخی ها چشم بسته و برخی دیگر از سرها بر روی آن چیزی بسته شده بود.
سپس سید آمد و در آن سوراخ نگاهی انداخت و دید که تعداد سرها 16 عدد است که به شکل دائره مرتب شده‌اند و گویا که همین چند لحظه پیش دفن شده اند و هیچ نشانه خون و یا پوسیدگی روی این سرها مشاهده نمی شد و گوشت و پوست کامل داشت. سپس آن فرد مسیحی سوراخ را بست و مکان را ترک گفت.
سرهای دفن شده در آن مکان مقدس متعلق به این شهیدان است:
1- سر مقدس أبا الفضل العباس‌بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.
2- سر مقدس عبدالله بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.
3- سر مقدس عثمان بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.
4- سر مقدس محمد الأصغر بن علی بن أبی طالب علیه السلام از بنی هاشم
5- سر مقدس عمر بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش الصهباء دخترحبیب از قبیله بنی هاشم
6- سر مقدس علی بن الحسین الأکبر بن علی علیه السلام، مادرش لیلی بنت أبی مرة بن عروة
7- سر مقدس جعفر بن عقیل بن أبی طالب از قبیله بنی هاشم
-8 سر مقدس عبد الله بن عقیل بن أبی طالب از بنی هاشم
9- سر مقدس الحسین بن عبد الله
10- سر مقدس عبد الله بن عوف
11- سر مقدس الحر بن یزید الریاحی التمیمی
12- سر مقدس القاسم بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)از بنی هاشم
13- سر مقدس أبی بکر بن علی بن أبی طالب (ع). مادرش لیلی از بنی هاشم
14- سر مقدس جعفر بن علی بن ابی طالب (ع) از بنی هاشم
15- سر مقدس حبیب بن مظاهر الأسدی
16- سر مقدس محمد بن مسلم
این ضریح یک مسجد کوچک دیگری دارد که اخیراً بازسازی شده که نام آن، مسجد زین العابدین (ع) است و لازم به ذکر است که امام زین العابدین (ع) بعد از دفن سرها در این مکان نماز گزارده است.


سوزیم که باز عزای صادق آل محمد است

شوال سالروز شهادت صادق آل محمد صلوات الله علیه بر یگانه وارث او، بقیه الله الاعظم حجة ابن الحسن و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت باد. ...


ای پرچمدار شیعه و رئیس مذهب جعفری،
ای بلند اختر!
در غم هجران تو، عالم دگرگون شده است.
ای ششمین نور سرمدی، تاریخ از کدام مصیبت تو شکوه کند؟
آری تاریخ، شرمنده از حکایت غربت توست.

  ابو عبدالله، جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع)، معروف به "صادق آل محمد"، امام ششم شیعیان است، که پس از شهادت پدرش امام محمد باقر(ع)، در هفتم ذی حجه سال 114 قمری، بنا به وصیت مستقیم پدر ارجمندش به مقام منیع امامت نایل آمد.

میلاد مسعودش، مصادف بود با روز جمعه به هنگام طلوع فجر و به قولی روز دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجری قمری، در مدینه منوره.

 مادر بزرگوارش، فاطمه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر، مکنی به "اُم فروﺓ" بود.

این بانوی والا مقام، که فرزند زاده جناب محمد بن ابی بکر، یار وفادار امیرمؤمنان(ع) و شهید راه ولایت و امامت بود، در میان بانوان عصر خویش، به تقوا، کرامت نفس و بزرگ منشی معروف و مشهور بود و امام صادق(ع) درباره شخصیت وی فرمود: مادرم از جمله بانوانی بود که ایمان آورده و تقوا پیشه کرد و نیکوکاری نمود و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

جعفر نام یکی از نهرهای بهشت است. نهر جاری را که منافع فراوانی داشته باشد جعفر می‏نامند. وجه نامگذاری و تناسب این نام با حضرت صادق این است که همانطور که آب نهر دائماً در جریان بوده و عموم مردم تشنه از آن برخوردارند، علم حضرت امام جعفرصادق(ع) از زمان آن بزرگوار تاکنون بلکه تا قیام قیامت در جریان و فیضان خواهد بود و تشنگان آب حیات و طالبین معنویات از آن بهره خواهند جست. 

                                                                         

 

آن حضرت در اواخر حکومت بنی امیه و اوائل حکومت بنی عباس می زیست و از نزدیک شاهد قیام سراسری مردم بر ضد بنی امیه و سوء استفاده بنی عباس از احساسات مذهبی مردم و به دست گرفتن حکومت، با عنوان بیعت با "الرضا من آل محمد(ص)"، بود و امر سنگین امامت و رهبری شیعیان و محبان اهل بیت(ع) را به نیکی اداره می کرد. امام صادق(ع) در زمان خلافت عبدالملک بن مروان ]پنجمین خلیفه اموی[ دیده به جهان گشود و پس از وی، با هشت خلیفه اموی دیگر و دو خلیفه عباسی، به نام های ذیل هم عصر بود و از اکثر آن ها رنج ها و آزارهای فراوانی متحمل گردید:

1-        ولید بن عبدالملک

2-        سلیمان بن عبدالملک

3-        عمر بن عبدالعزیز

4-        یزید بن عبدالملک

5-        هشام بن عبدالملک

6-        ولید بن یزید

7-        یزید بن ولید

8-        مروان بن محمد

9-        ابوالعباس سفاح

10-    منصور دوانقی

سرانجام، در 65 سالگی به دست عوامل منصور دوانقی مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید.

درباره تاریخ شهادتش، دو گفتار است. برخی نیمه رجب سال 148 قمری و برخی دیگر 25 شوال سال 148 قمری را بیان کرده اند. ولی معروف و مشهور میان مورخان و سیره نگاران شیعه، همان قول دوم، یعنی 25 شوال می باشد.

پس از شهادت آن حضرت، بدن مطهرش را حضرت امام موسی کاظم(ع) به همراه سایر برادران و فامیلان خود، غسل داد و بر وی کفن پوشید و در قبرستان بقیع، در کنار سه امام معصوم دیگر، یعنی امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) به خاک سپرد.

سیمای شیعه در نگاه امام صادق علیه السلام 

امام صادق علیه السلام  در سفارش‏های خود به عبدالله بن جندب پس از هشدار به شیعیان نسبت به دام‏های شیطان، ویژگی‏های برجسته دوستان حقیقی خود را برمی‏شمارد که عبارت است از:

  توجه آخرت 

«لقد جلت الاخرة فی اعینهم حتی ما یریدون بها بدلا... و انما کانت الدنیا عندهم بمنزلة الشجاع الارقم والعدو الاعجم‏»؛ آخرت ‏در نگاه آنها بسیار بزرگ است، به اندازه‏ای که چیزی را با آن‏عوض نمی‏کنند... و دنیا نزد آنها همانند مار گزنده و دشمن بی‏زبان‏ است.

بر هر مسلمانی که ما را می‏شناسد، سزاوار است که کردارش را در هر شبانه روز بر خود عرضه دارد و به محاسبه آنها بپردازد، تا اگر کار نیکی در آنها دید، برآنها بیفزاید و اگر کردار بدی در اعمال خود مشاهده کرد، از آن ها توبه کند، تا دچار ذلت و خواری روز قیامت نگردد.

پیروان حقیقی و دوستان واقعی خاندان نبوت علیهم السلام به چیزی‏ جز آخرت نمی‏اندیشند و تمام کردارها و رفتارهای خود را با نگاه ‏به آخرت می‏سنجند. دنیا در نظر مؤمن وسیله‏ای است ‏برای رسیدن به ‏هدفی بزرگ که همان زندگی جاودان آخرت است. دوستان حقیقی اهل ‏بیت ‏علیهم السلام از مواهب دنیوی بهره می‏برند، اما هرگز زندگی ‏جاودان را با زندگی گذرای دنیا عوض نمی‏کنند.

  انس با خدا 

«انسوا بالله واستوحشوا مما به استاءنس المترفون‏»؛ آنها با خدا انس گرفته‏اند و از آنچه که مال اندوزان به آن انس‏ گرفته‏اند، در هراسند.

مومنان از نعمت‏های الهی بهره می‏برند اما به آنها وابسته ‏نمی‏شوند. وابستگی به مال دنیا موجب بندگی انسان در برابرمادیات خواهد شد. زراندوزان هماره به ثروت خود وابسته‏اند وشیعیان واقعی با یاد خدا آرامش می‏یابند.

شیعیان ما با دشمنان همسایگی نمی‏کنند و اگر از گرسنگی بمیرند، چیزی از آنها نمی‏خواهند.

حضرت صادق علیه السلام پس از برشمردن این دو ویژگی مهم، فرمود: «اولئک‏ اولیائی حقا بهم تکشف کل فتنه و ترفع کل بلیه‏»؛ آنها دوستان ‏حقیقی من هستند. به وسیله آنها فتنه شکست می‏خورد و گرفتاری‏ها برطرف می‏شود.

  حسابرسی خود 

«حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرف علمه فی کل یوم و لیلة علی‏ نفسه فیکون محاسب نفسه فان رای حسنه استزاد منها و ان رای ‏سیئه استغفر منها، لئلا یخزی یوم القیمه‏»؛بر هر مسلمانی که ما را می‏شناسد، سزاوار است که کردارش را در هر شبانه روز بر خود عرضه دارد و به محاسبه آنها بپردازد، تا اگر کار نیکی در آنها دید، برآنها بیفزاید و اگر کردار بدی در اعمال خود مشاهده کرد، از آنها توبه کند، تا دچار ذلت و خواری روز قیامت نگردد.

اگر شیعیان ما استقامت کنند، فرشتگان دست در دست آنها می‏گذارند، ابرهای سفید(رحمت) برآنها سایه می‏افکند، چون روز درخشنده و تابناک می‏شوند، از زمین و آسمان روزی می‏خورند و آنچه ‏از خدا بخواهند، خداوند به آنها عطا می‏کند.

  سخاوت 

«یابن جندب! ان شیعتنا یعرفون بخصال شتی: بالسخاء والبذل ‏للاخوان‏»؛ ای پسر جندب! همانا شیعیان ما به چند خصلت ‏شناخته ‏می‏شوند: به سخاوت و بخشش به برادران.

  خواندن پنجاه رکعت نماز و رعایت وقت نماز 

« و بان یصلوا الخمسین لیلا و نهارا... و یحافظون علی‏ الزوال‏»؛شیعیان ما در شبانه روز پنجاه رکعت نماز می‏خوانند و توجه به ‏وقت نماز ظهر(خواندن نماز اول وقت) دارند.

  دوری از پرخاش و داد و فریاد 

«لایهرون هریرالکلب‏»؛ شیعیان ما همانند سگ زوزه-  فریاد -نمی‏کشند.

  دوری از طمع 

«ولا یطمعون طمع الغراب‏»؛ شیعیان ما همانند کلاغ طماع و حریص ‏نیستند.

  دوری از دشمنان 

«ولا یجاورون لنا عدوا ولا یساءلون لنا مبغضا ولو ماتوا جوعا»؛شیعیان ما با دشمنان همسایگی نمی‏کنند و اگر از گرسنگی بمیرند، چیزی از آنها نمی‏خواهند.

  دقت در خوراک 

«شیعتنا لا یاکلون الجری... ولا یشربون مسکرا»؛ شیعیان ما مارماهی نمی‏خورند... و شراب نمی‏نوشند.

در برخورد با گناهکاران باید با سخنان نیکو و گفتن خوبی‏های‏آنان، امید مرده در آنها را زنده کرد و از خشونت، گفتار ناروا و بازگو نمودن لغزش‏های آنها پرهیز کرد.

 

قبور مطهر ائمه اطهار بقیع (ع) قبل از تخریب - 85 سال قبل

بقیع هم اینک زائر ایرانی ندارد ولی شیعیان مدینه آرام و خاموش، در جوار آن قبور پر نور اشک ماتم می سرایند

چه خوش کبوتران، آزادانه و عاشقانه بر فراز بقیع نجوای غم زمزمه می کنند !

 





روایت بازگشایی ضریح مطهر امام رضا(ع)؛ آغوش باز پنجمین ضریح

از پشت آن حایل چوبی سبز رنگ، صدای چکش و تیشه و جابه جا کردن خاک و سنگ می آمد. لابد آنها هم که در آن سو بوده اند، از این سو صدای گریه و ناله و دعا و توسل می شنیده اند.نزدیک دو ماه همه منتظر بودند تا پنجمین ضریح امام مهربان، آغوش خود را به روی زائران مشتاق و دردمند بگشاید و بوسه باران اهل ارادت را با نور باران دلهای آنان جبران کند. سرانجام 16 اسفند 1379 همزمان با عید سعید قربان، این افتخار را پیدا کرد که خود را در تاریخ به عنوان روز رونمایی از ضریح جدید امام رضا (ع) و بازگشایی روضه منوره به روی زائران حضرت ثبت کند. حجة الاسلام والمسلمین «عباس مقدسیان»، مسؤول کشیک پنجم خدام حرم رضوی، که از نزدیک شاهد عملیات جایگزینی و رونمایی از ضریح پنجم آقا بوده است، از خاطرات آن روزهای زیبا می گوید.

 

حریم قدس تو ای شهریار، محترم است

 

حاج آقا مقدسیان روی تشکچه ای نشسته است و با دقت و حوصله از آغاز پیوند خود با داستان تعویض ضریح می گوید: «بنده از آغاز عملیات تعویض ضریح مطهر به اتفاق حاج آقا راشد یزدی در روضه منوره حضور داشتم.

بدین ترتیب که من و آقای راشد به ترتیب هر کدام 12 ساعت در کنار دیگر خدام و کارکنان حضور داشتیم. وظیفه ما در این مدت حدوداً دو ماهه این بود که بر رعایت جهات شرعی و حفظ حرمت روضه نظارت داشته باشیم، مثلاً تأکید کنیم که همه کارکنان در هنگام حضور در آن مکان با وضو باشند یا جز در موارد ضرورت، پشت به قبر مطهر امام رضا(ع) قرار نگیرند.در طول عملیات تعویض ضریح، غیر از مراسم افتتاح، مقام معظم رهبری 2 یا شاید 3 بار به زیارت مشرف شدند و از پیشرفت کار بازدید کردند. تولیت معظم آستان قدس رضوی حضرت آیة ا... واعظ طبسی هم هر روز یا هر شب برای آگاهی از چگونگی پیشرفت کار به حرم مشرف می شدند.»وی ادامه می دهد:«پس از برداشتن ضریح قبلی، تمام اجزایی که باید از روضه خارج می شد، برای ما حکم اشیای متبرکه را داشت. به تأکید تولیت معظم، تمام اجزا مانند سنگها، قطعات ضریح و... باید حتی الامکان به صورت سالم جدا می شدند و با حفظ قداست به موزه انتقال می یافتند.»

 

عید دیدار

 

وعده دیدار نزدیک است و همه خادمان امام رئوف گویی در جهان دیگری هستند: «شب آخر، کار بسیار فشرده شده بود و همه کارکنان عملیات که پیش از آن در 3 شیفت 8 ساعته کار می کردند، در روضه منوره حاضر شده و عملاً 24 ساعت مداوم کار کردند تا روضه را برای افتتاح آماده کنند. من سه - چهار روز آخر اصلاً به خانه نرفتم و 24 ساعته در اینجا بودم. شب آخر هم تا صبح بیدار بودم.»

حالا صبح عید قربان است و وقت آن رسیده که همه با طواف بر گرد ضریح، حج فقیرانه شان را کامل کنند:«برای مراسم بازگشایی ضریح مطهر به دست مقام معظم رهبری، مقامهای بلند پایه کشوری و لشکری و نیز چهره های علمی دعوت شده بودند. خبرنگاران صدا و سیما و سایر اصحاب رسانه هم آمده بودند تا این مراسم را به تمام کشور گزارش کنند.

این پنجمین ضریحی بود که پس از شهادت امام رضا (ع) بر روی مضجع ایشان قرار می گرفت و تمام چشمها در سراسر ایران به این بود که ضریح رونمایی شود. آن روز پس از بستن تمام درهای ورودی به رواقها، مراسم از حدود ساعت 8 یا 9 صبح آغاز شد. مقام معظم رهبری از در پایین پا وارد شدند و سایر مسؤولان هم به دنبال ایشان آمدند. آقا و دیگران زیارتنامه خواندند و روضه ای خوانده شد. فضای معنوی خاصی بر محیط حاکم بود و تمام کسانی که در مراسم حضور داشتند، از حالت معنوی و عرفانی خاصی برخوردار شده بودند.»

 

باز کن دکان که وقت عاشقی است

 

همه مردم ایران گرهی بر شبکه های این ضریح دارند؛ از اصفهانی ها که استاد «فرشچیان»شان افتخار طراحی و استاد «خدادادزاده»شان توفیق قلمزنی ضریح را داشته اند تا شیرازی ها که استاد «کشتی آرا»یشان خاتم کاری داخل ضریح را پرداخته است و همه شیعیان ایران و جهان که حرم امام رضا (ع) را ملجأ درماندگان می دانند:

«مردم، چه زائران و چه مجاوران، از مراسم افتتاح باخبر بودند و جمعیت بسیار انبوهی در صحن های حرم مطهر موج می زد. همه منتظر بودند تا درها باز شود و خود را به ضریح جدید حضرت برسانند. سنت بزرگان ما این است که از باب تواضع، از سمت پایین پای مبارک امام رضا (ع) به حرم مشرف می شوند. آن روز هم قرار شد  اول، در پایین پا یعنی ورودی صحن آزادی به «دار السرور» باز شود.

وقتی در باز شد، وقتی موج جمعیت وارد حرم شد، یک حالت روحی استثنایی به خود ما دست داد که نمی توانستیم جلوی گریه مان را بگیریم. گریه ها و احساسات و عشق و علاقه مردم مثل این بود که کسی دو-سه ماه پدر مهربانش را ندیده باشد و حالا بخواهد به دیدار او برود. پس از چند لحظه تمام رواقهای دور ضریح مملو از جمعیت شد و دیگر جای سوزن انداختن نبود...»

 

من کبوتر بقیعم

 

خاطره حاج آقا مقدسیان از توسل نیمه شبی در روضه منوره، مجلس روضه این گفتگو می شود و این بیت را به یادم می آورد: «من کبوتر بقیعم، با تو خیلی فرق دارم/ جای گنبد سرمو به روی خاکا می ذارم»:

«پس از جمع شدن ضریح قبلی، کف روضه منوره برداشته شده و قبر اصلی حضرت رضا (ع) در سرداب نمایان بود. این را هم بگویم که عظمت امام (ع) به ضریح و آینه کاری و ... نیست.

در مدتی که ضریح قبلی را برداشته بودند و ضریح جدید هنوز نصب نشده بود، گویا عظمت و جذبه معنوی حضرت رضا (ع) را بیشتر احساس می کردیم. در شب شهادت امام صادق (ع) حدود ساعت 2 نیمه شب با دیدن آن صحنه، به یاد غربت قبور ویران ائمه بقیع افتادم و از یکی از ساداتی که آنجا کار می کرد و مداح بود، خواستم روضه ای بخواند.دور قبر مطهر حلقه زدیم و مداح، روضه ای خواند که در عمرم مانند آن را کمتر شنیده بودم. گویا در و دیوار به گریه آمده بودند. آن شب هنگام برپایی روضه، دو صحنه در برابر من - و به گمانم همه ما - مجسم شده بود: یکی یاد غربت ائمه بقیع و امام صادق (ع) ... و دیگری مراسم تدفین بدن مطهر امام رضا(ع) در همان مکان.»

 

آیا مسیحِ ایران کم داده مرده را جان؟

 

نمی شود 55 روز بر گرد مضجع امام رضا (ع) طواف کرد و معجزه ندید:«در مدت عملیات تعویض ضریح، برای جوانی که از صدا و سیما برای تهیه گزارش آمده بود، اتفاقی افتاد که از معجزات امام رضاست. کابل پروژکتور روبه روی ضریح در اثر جابه جایی پاره شده و به پایه ای آلومینیومی چسبیده بود. جوان تا دستش را به این پایه گذاشت، فریادی کشید، از جا کنده شد، بشدت به زمین خورد و رنگش سفید شد. پزشکانی که به بالینش آمده بودند گفتند به احتمال 90 درصد جان باخته است.این قضیه حدود ساعت 30/2 نیمه شب اتفاق افتاد و هنوز اذان صبح نشده بود که دیدیم جوان، صحیح و سالم برگشت و گفت: «من پس از ماجرا چیزی نفهمیدم. من را به دارالشفا برده بودند که ناگهان دیدم حالم خوب شده است.» خود پزشکان هم اظهار تعجب کردند و معتقد بودند شفا و برگشت این جوان فقط عنایت امام رضا (ع) بوده است. در مجموع می توان گفت پیشرفت کار در این مدت به گونه ای بود که انسان احساس می کرد یک عنایت غیبی در کار است. آن همه کار و در آن فضای محدود، کمترین ضایعات را در بر داشت و کوچک ترین آسیبی هم به کارکنان وارد نشد.»

 

زیارت عارفان

 

خادم آقا از تشرف رهبر به محضر امام رضا (ع) می گوید:«من تشرف آقا را زیاد دیده ام، ولی یک بار در طول اجرای عملیات که آقا مشرف شدند، ضریح قبلی برداشته و قطعات ضریح جدید هنوز نصب نشده بود. ایشان، در آن نیمه شب حالت معنوی و عرفانی ویژه ای داشتند، به گونه ای که یک توجه خاص و برافروختگی ویژه ای در چهره نورانی ایشان می دیدیم. آن شب ایشان بسیار منقلب بودند و پیدا بود که آن فضای ملکوتی قبر مطهر حضرت، ایشان را خیلی جذب کرده است.»

 

ساختن ضریح وظیفه ماست، نه نیاز امام

 

حاج آقا مقدسیان این نکته را هم روشن می کند که چرا با اینکه عظمت ائمه (ع) به ضریح و گنبد و بارگاه نیست، ولی ما به تعویض ضریح امام رضا (ع) یا ساختن حرم و گنبد و بارگاه برای ائمه بقیع اهتمام داریم:«اعتقاد ما این است که امام، حی است و میت ندارد.

در زیارتنامه امام رضا (ع) هم می خوانیم که «اشهد انک تشهد مقامی، و تسمع کلامی، و ترد سلامی، و انت حی عندک ربک مرزوق». تردیدی در این نیست.اعتقاد داریم در حرم ائمه (ع) همیشه ملائکه ای هستند که به فرموده امام رضا (ع)، «فوج ینزل و فوج یصعد»؛ گروهی از آسمان فرود می آیند و گروهی بالا می روند و این مسأله تا روز قیامت ادامه دارد. برای امام حجاب وجود ندارد و او همه را می بیند، چون هم دارای ولایت مطلقه تکوینی و هم تشریعی است. امام باقر (ع) می فرماید، امام معصوم از گذشته، حال و آینده تا روز قیامت خبر دارد.امام در هر جا دفن شود، قبرش مطاف ملائکه و مرکز برکت، معنویت و انوار است. ما وظیفه داریم برویم امام را زیارت کنیم. ما به چشم ظاهر او را نمی بینیم، اما این زیارت سبب قرب ما و توجه او به ما می شود. به عبارت دیگر، امام (ع) مانند خورشید است.امام رضا (ع) می فرمایند امام (ع) مانند خورشید نورافشانی می کند. ممکن است شما در برابر خورشید دیواری بنا کنید و نور خورشید به شما نرسد، ولی خورشید دارد کار خودش را انجام می دهد. اما به اعتبار ظاهری ما وظیفه داریم حرمت مدفن امام (ع) را نگه بداریم. به فرموده روایات، یکی از حقوق امام بر گردن شیعیان این است که قبر او را آباد کنند. این آبادی هم با تعمیر و تزئین فیزیکی است و هم با حضور شیعیان در مرقد امام.این وظیفه ای است که ما داریم، وگرنه اگر این گنبد طلا و گلدسته و ضریح هم نباشد، از عظمت امام چیزی کم نمی شود؛ اگر باشد هم بر عظمت امام افزوده نمی شود.»

 

سلمان تو اگر نشدم ...

 

حاج آقا مقدسیان حرفهایش را اینگونه خاتمه می دهد که این عنوان های مسؤول و خادم و خبرنگار و ... همه کشک است. اگر خود آقا نظر عنایتی نکند، «خسر الدنیا و الآخره ایم.»

قالیچه کف آسانسور آسایشگاه هم همان حرفهای حاج آقا را تکرار می کند که همه اجزای منتسب به امام رضا (ع) را باید بزرگ داشت و حرمتشان را حفظ کرد. اینجا حتی کفشهای من - که لحظاتی مهمان خادم امام رضا (ع) بوده ام - قدر و قیمت پیدا می کنند، تا آنجا که می بینم واکس خورده و مرتب، روی پیشخوان کفشداری آسایشگاه به انتظارم نشسته اند.

 

===

کعبه ارادت

 

تاریخ تولد من، آخر صفر سال 203 قمری است. البته آنها که اهل شنیدن بودند و گوش به دهان «اهل ذکر» داشتند، وصف زادگاه من را سالها پیش از زبان رسول خدا (ص) شنیده بودند: قطعه ای از بهشت که میان دو کوه در توس جای گرفته است. من نگین آن قطعه شدم وقتی که آن روز بدن مطهر امام رضا (ع) پای بر دیدگانم نهاد و رأفت امام رئوف من را در آغوش کشید.اگر چه سالها تنها تلی از خاک بودم، اما کمال همنشین در من اثر کرده بود و شیعیان، من را توتیای چشم خود می کردند. چندی بعد، دوستداران امامت، ارادت خود را با نهادن صندوقی چوبین بر روی من نشان دادند. آن هنگام که محبت خاندان پیامبر (ص) در ایران زمین جان تازه ای گرفت، ضریحی چوبی بر روی من قرار گرفت. زائران حریم مهربانی نه تنها این ضریح را حجابی بین خود و امام (ع) نمی دیدند، که افتخار می کردند محبت و معرفت تمامی محبان در هم گره خورده و بر ضریحی چوبین نقش انداخته است.

سالها بعد، ضریح فولادی و «نگین نشان» هم نتوانست من و رأفت امام (ع) را در خود محصور کند. می دیدم پنجه های توسل زائران در شبکه های ضریح، رشته پیوند دل آنان با امام (ع) است. اهل معرفت، همچنان که از روزهای آغاز ولادت من حاجت می گرفتند، از ضریح سوم فولادی هم معجزه می دیدند.

مهر امام مهربان، شیعیان را بر آن داشت که به یاد اشکهای نقره فام زیارت، ضریحی نقره روی من بر پا کنند. ضریح «شیر و شکر» همان است که آن را امروز ضریح قبلی می دانند و تصویر طواف بر گردش را هنوز اهل زیارت رضا (ع) در خاطر دارند.حالا روزهایی را به خاطر می آورم که در اطرافم دستهایی به کار بودند تا اوج عشق همه شیعیان را به امام مهربان خود تقدیم کنند. در میان آن همه رفت و آمد و تق تق تیشه و چکش و ... من تنها صدای گریه توسل و ناله نیایش و اشک امید را می شنیدم.حایل سبز رنگ اطراف من برای زائران بامعرفت، چیزی از ضریح کم نداشت. عنایت امام (ع) حجاب و پرده نمی شناسد و این را همه می دانستند، ولی دلشان، مثل دل من، برای دیدن ضریح تنگ شده بود. ضریح، کعبه ارادت است و طواف آن، حس و حال دیگری دارد.عید قربان فرا رسیده بود. آن سال دل ایرانیان رو به سوی حرم امن خراسان داشت تا این کعبه ارادت، پرده از رخ برگیرد. مغناطیس محبت امام (ع) همه را به مشهد کشانده بود تا در عید عبادت، به زمزم زیارت غسل کنند. درها که باز شد، گویی سیلی عظیم، سدی بزرگ را در هم شکسته است. دریا به اقیانوس پیوسته بود و من چقدر خوشحال بودم که می توانستم پس از 55 روز، آن همه ارادت را یک دل سیر در آغوش بگیرم.زیارت عیدانه آن روز اما، روضه ای هم داشت؛ روضه قبر بی نشان مادر.

منبع: روزنامه قدس-16/12/1390


مشهد، پایگاه اطلاع رسانی حج

شهادت امام عسگری (ع) و توطئه های بی ثمر

سیره پیشوایان، معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر می شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسی » ، می نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری-علیه السلام-بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند. (1) «کفعمی » ، دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (2) و «محمد بن جریر بن رستم » ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری-علیه السلام-در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید. (3)
یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرکها و تلاشهای فوق العاده ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.
«ابن صباغ مالکی » ، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان » ، یکی از درباریان عباسی (که از احترام او نسبت به امام یاد کردیم) می نویسد:
«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد. بنی هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه یامت بود!
وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، «عیسی بن متوکل » ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این «ابو محمد عسکری » است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند! ! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند... » (4)
البته این نماز جنبه تشریفاتی داشت و طرحی بود که رژیم حاکم برای لوث کردن ماجرای شهادت امام ریخته بود و چنانکه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی-عج-به طور خصوصی بر جنازه پدر بزرگوارش، امام عسکری-علیه السلام-نماز گزارد. (5)
پی نوشتها:
1) اعلام الوری، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص 367.
2) حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشی جعفری، ص 162.
3) دلائل الامامة، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1383 ه. ق، ص 223.
4) الفصول المهمة، چاپ قدیم، ص 307-308. این قضیه را مرحوم شیخ مفید در ارشاد و فتال نیشابوری در روضة الواعظین و طبرسی در اعلام الوری و علی بن عیسی الاربلی از قول احمد پسر عبید الله بن خاقان نقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته و حکومت عباسی چرا نگران بوده است و نیز روشن می کند که خلیفه از برملا شدن مسمومیت و قتل امام تا چه حد وحشت داشته است و لذا با زمینه سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند!
5) صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، (التابعة) لجماعة المدرسین، بقم المشرفة، 1405 ه. ق، باب 43، ص 475-مجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1395 ه. ق، ج 50، ص 332-333.

رسیدگی امام عسکری علیه السلام به حوائج شیعیان

دستگیری و کمک به افراد نیازمند هم یک عمل انسانی است و هم یک دستور شرعی است. بزرگان دین در رأسشان ائمه اطهار علیهم السلام در قول و عمل خویش به این امر مهم توجه کرده اند. در کلمات معصومین از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله  گرفته تا امام حسن عسگری علیه السلام برآوردن حوائج دیگران توصیه شده است. در کتب حدیثی بابی به همین عنوان وجود دارد که ثواب و نتایج کمک به دیگران بیان شده است.
در کتاب شریف اصول کافی اثر عالم بزرگ کلینی در باب روا کردن حاجت مؤمن‏ آمده است:
مفضل گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى مفضل! آنچه به تو می گویم بشنو و بدان که حق است‏ و انجام ده و به برادران بزرگوارت خبر ده، عرض کردم: برادران بزرگوارم کیانند؟ فرمود: کسانى که در روا ساختن حوائج برادران خود رغبت دارند، سپس فرمود: هر کس یک حاجت برادر مؤمن خود را روا کند، خداى عز و جل روز قیامت صد هزار حاجت او را روا کند که نخستین آنها بهشت باشد و دیگرش اینکه خویشان و آشنایان و برادرانش را اگر ناصبى نباشند به بهشت برد، و رسم مفضل این بود که چون از یکى از برادرانش درخواست حاجتى می کرد، به او می گفت: آیا نمی خواهى که از برادران بزرگوار باشى؟ مفضل بن عمر گوید امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خداى عز و جل دسته اى از مخلوقش را آفریده و ایشان را براى قضاء حوائج شیعیان فقیر ما انتخاب فرموده تا در برابر آن بهشت را به ایشان پاداش دهد، پس اگر توانى از آنها باش...
باز امام صادق علیه السلام فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن از آزاد کردن هزار بنده و بار کردن هزار اسب در راه خدا (فرستادن بجهاد) بهتر است. و فرمود: برآوردن حاجت یک مؤمن نزد خدا از بیست حجى که، در هر یک از آنها صد هزار(دینار یا درهم) خرج شود بهتر است.1
امام صادق علیه السلام می فرمود: هر کس در راه حاجت برادر مؤمنش گام بردارد تا آن را روا کند و مقصودش ثواب خدا باشد. خداى عز و جل برایش مانند پاداش یک حج و یک عمره پذیرفته و روزه دو ماه حرام با اعتکاف آنها را در مسجدالحرام بنویسد. و هر کس به نیت روا ساختن گام بردارد، ولى برآورده نگردد، خدا برایش مانند یک حج پذیرفته نویسد، پس در کار خیر رغبت کنید. 2
تاریخ نیز شاهد این موضوع است که امامان نسبت به مشکلات جامعه اسلامی بی تفاوت نبودند. در حال حاضر هم اینگونه است که امامان و به ویژه امام عصر (عج الله تعالی فرجه) پناه دردمندان بوده و هستند. همین که هر جا به نام آنان مجلسی بر پا باشد سیل ارادتمندان ائمه اطهار علیهم السلام نمایان است نشان دهنده این واقعیت است.
امام صادق علیه السلام می فرمود: هر کس در راه حاجت برادر مؤمنش گام بردارد تا آن را روا کند و مقصودش ثواب خدا باشد. خداى عز و جل برایش مانند پاداش یک حج و یک عمره پذیرفته و روزه دو ماه حرام با اعتکاف آنها را در مسجدالحرام بنویسد. و هر کس به نیت روا ساختن گام بردارد، ولى برآورده نگردد، خدا برایش مانند یک حج پذیرفته نویسد، پس در کار خیر رغبت کنید
کلام امام عسکری علیه السلام:
ابو هاشم گوید: از حضرت عسکرى شنیدم می فرمود: در بهشت درى هست که او را باب معروف می گویند، و جز اهل برّ و احسان کسى از آن وارد نمی گردد، من خداوند را سپاسگزارى کردم و از اینکه براى برآوردن حاجت‏هاى مردم خود را به تکلیف و مشقت مى‏اندازم خوشحال شدم، امام علیه السّلام متوجه من شد و فرمود: آرى من از حالات تو اطلاع دارم، و کسانى که در دنیا اهل معروف و برّ و احسان هستند اینان در آخرت هم از محسنین خواهند بود، اى ابو هاشم اکنون بدان خداوند تو را از آنان قرار داده و مشمول رحمت خود کرده است.3
عمل امام عسگری علیه السلام:
از حسین بن ظریف (و برخى نسخه‏ها حسن بن ظریف است و شاید همان صحیح باشد) روایت کرده که گفت: دو مسأله در سینه من خطور کرد و خواستم براى پاسخش نامه به امام عسکرى علیه السّلام بنویسم، آنگاه نامه نوشتم و از (یکى از آن دو مسأله پرسش کرده نوشتم:) امام قائم که قیام کند چگونه داورى کند؟ و جایى که در آنجا میان مردم داورى کند کجاست؟ و (پرسش دوم را که) میخواستم براى تب و نوبه (که یک روز در میان به سراغ بیمار مى‏آمد) دوائى و علاجى از آن حضرت بپرسم فراموشم شد و اسم بت را نبردم، جواب نامه‏ام که آمد نوشته بود: از امام قائم پرسیدى؟ چون او قیام کند به علم خود میان مردم داورى کند مانند داوریهاى حضرت داود، و گواه نخواهد، و میخواستى از علاج تب بپرسى و فراموش کردى، براى معالجه آن این آیه را در ورقه‏اى بنویس و به همراه شخص تب دار کن: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏» من آن آیه را نوشتم و همراه تب دار کردم و خوب شد. 4
از ابى هاشم جعفرى روایت کرده که گفت: از فقر و تنگدستى به حضرت عسکرى علیه السّلام شکایت کردم حضرت با تازیانه خود به زمین خطى کشید و شمشى طلا از آن بیرون آورد که حدود پانصد اشرفى بود فرمود: اى ابا هاشم این را بگیر و ما را معذور دار.5
از على بن زید بن على بن حسین حدیث کند که گفت: من اسبى داشتم که آن را دوست داشتم و در هر انجمنى از آن اسب سخن میگفتم، روزى با آن اسب خدمت حضرت عسکرى علیه السلام رفتم، حضرت فرمود: اسبت چه شد؟ عرض کردم: آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شما است که من از آن پیاده شدم، فرمود: اگر می توانى تا شب نشده آن را با کسى که خریدار است عوض کن، و در این سخن بودیم که کسى بر آن حضرت داخل شد و سخن حضرت را برید، من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و جریان را به برادرم‏ گفتم، او گفت: من نمیدانم در این باره چه بگویم، من هر چه فکر کردم حیفم آمد و دلم راضى نشد آن را بفروشم تا شب شد، چون نماز عشا را خواندم تیمارگر اسب آمده گفت: مولاى من! اسبت مرد! من غمناک شدم و دانستم مقصود آن حضرت از آن سخن این پیش آمد بوده، چند روز گذشت و من خدمت آن حضرت رفتم و در دل با خود می گفتم: کاش بجاى آن یک چهار پائى (و مرکبى) به من می داد، همین که نشستم پیش از آنکه چیزى بگویم فرمود: آرى جاى آن را به تو خواهیم داد، اى غلام آن یابوى قرمز مرا به او بده سپس فرمود: این بهتر از اسب تو است، پشتش هموارتر و عمرش درازتر است. 6
سید روح الله علوی
بخش عترت و سیره تبیان
پی نوشت ها:
1. اصول کافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص 277 تا ص 278، ناشر اسلامیه
2. همان، ص 280 و 279
3. زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، عزیز الله عطاردی، ص 488، ناشر اسلامیه
4. ارشاد- ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 307، ناشر اسلامیه
5. همان، ص 315   
6. همان، ص 319 و 318