انکار وفات پیامبر

چرا عمر سوگند یاد کرد که پیامبر از دنیا نرفته است و تهدید کرد به کشتن کسانی که ادعا می‌کنند پیامبر مرده است و آرام نشد مگر با رسیدن ابوبکر؟

جواب: عمر تهدید به مرگ کرد هر کس را که بخواهد وفات پیامبر را اعلام نماید تا اینکه آنها را در رشک و تردید و سرگردانی بگذارد و بیعت برای علی محقق نشود و بدینسان، مردم در این حالت بمانند تا قهرمانان مخالفین با علی از هر جا که هستند به مدینه باز گردند و چون تا آن وقت هنوز همه آنها نیامده بودند لذا نقش آدم متحیر و وحشت زده را بازی کرد و شمشیرش را کشید که مردم را بترساند. و قطعا نگذاشت که مردم به خانه پیامبر نزدیک شوند تا از حقیقت قضیه با خبر گردند وگرنه چگونه شد که هیچ کس جرات نکرد به خانه پیامبر نزدیک شود جز ابوبکر که وقتی آمد، وارد خانه شد و صورت پیامبر را نگریست، سپس خارج شد که به مردم سرگردان بگوید: «هر که محمد را می‌پرستید بداند که محمد از دنیا رفته است و هر که خدا را می‌پرستد، همانا خدا زنده است و هرگز نمی‌میرد»![1]


لازم است در اینجا یک نکته کوتاهی راجع به این حرف ابوبکر بگوئیم: آیا ابوبکر معتقد بود در میان مسلمانان کسی هست که محمد را می‌پرستد؟!! نه! قطعا چنین کسی نبوده است ولی او با این جمله، می‌خواست با کنایه عموم بنی هاشم را و خصوصا علی بن ابی طالب را تحقیر و کوچک کند زیرا آنان بر سایر اعراب می‌بالیدند که محمد، رسول خدا از آنها است و آنان اهل و عشیره و خاندان او هستند و از تمام مردم به او سزاوارترند.و این سخن نیز عبارت دیگری بود از سخن عمر بن خطاب در روز پنچشنبه که گفت: «کتاب خدا ما را کافی است»[2] و زبان حالش این بود که: ما نیازی به محمد نداریم چرا که او، امرش تمام شده و دورانش گذشته است. و این درست همان سخن ابوبکر است که گفت: هر که مجمد را می‌پرستد، هان او مرده است. یعنی: ای کسانی که بر ما فخر می‌فروختید به محمد، امروز دیگر کنار روید که امر او تمام شد و ما را کتاب خدا بس است که زنده است و نمی‌میرد.
و معلوم است که علی و بنی هاشم، بیش از دیگران نسبت به رسول الله شناخت داشتند و لذا در احترام و تقدیس و اطاعت اوامرش، مبالغه می‌نمودند و موالی از اصحاب و بیگانگان از قریش بر این منوال رفتار می‌کردند؛ همان‌ها که وقتی پیامبر آب دهانش را می‌انداخت، شتابان می‌آمدند و صورت خود را به آن آب می‌مالیدند و برای گرفتن زیادی آب وضویش یا حتی یک موی بدنش که روی زمین افتاده بود، با هم رقابت می‌کردند و همه این‌ بیچارگان و مستضعفان از شیعیان علی، در زمان پیامبر بودند و او این نام را بر آنان گذاشته بود[3].

ولی عمر بن خطاب و برخی از اصحاب که جزء بزرگان قریش به حساب می‌آمدند، غالبا با احکام رسول الله مخالفت می‌کردند و با او گفتگو و بحث می‌نمودند و نافرمانیش می‌کردند، بلکه خود را منزه‌تر می‌دانستند که از کردارهایش، تأسی و به او اقتدا کنند[4]. مثلا عمر بن خطاب درختی که بیعت رضوان در زیر آن انجام پذیرفت را قطع کرد زیرا بعضی از اصحاب به آن تبرک می‌جستند مانند وهابیان در این زمان که آثار پیامبر را به کلی نابود و معدوم کرده‌اند و حتی خانه‌ای که آن حضرت در آن به دنیا آمده بود، هم از دست آنان، سالم نماند و الان با تمام وجود و با صرف پولهای زیاد تلاش می‌کنند که مسلمانان را از جشن گرفتن به مناسبت ولادت حضرتش نیز منع کنند. و از هر گونه تبرک جستن به او و صلوات فرستادن بر او خودداری می‌کنند، حتی با اینکه برخی از ساده‌ لوحان را چنین اغفال کرده‌اند که صلوات بر پیامبر و آلش، شرک است!!

پی نوشت:

[1] - صحیح بخاری: ج 4، ص 194.

[2] - صحیح بخاری: ج 5، ص 137.

[3] - تفسیر درالمنثور سیوطی: در تفسیر سوره بینه.

[4] - صحیح بخاری: ج 3، ص 114، کتاب المظالم، باب الاشتراک فی الهدی.

نفس با روح چه تفاوتی دارد ؟

منظور از "نفس" همان شخصیت وجودی هر انسان است.

اما روح معانی متعدد دارد از جمله اینکه نام یکی از مخلوقات مکرم و والامقام خداوند متعال است که در شب قدر همراه فرشتگان نازل می شود. بعضی شواهد و قرائن نشان می دهد که روح همان حضرت جبرئیل علیه السلام است و بعضی از روایات این معنا را انکار می کند.

معنای دیگر آن بعد معنوی انسان و سایر اشیاء است.

و معنای سوم همان جان انسان و هر جانداری است که این معنا شایعتر است و شواهد روایی بسیار دارد.

چرا ظاهر نماز خسته کننده است؟

الف) نماز یک عبادتی است مخصوص مسلمانان و آن گروهی که مسلمانند به نماز هم پای بند، البته فرهنگی که درغرب حاکم است اثرات خاص خود را دارد حتی بر شرقیها.
ب) نماز یا هر کاری که با شوق و اشتیاق نباشد چنین است. باید عبادت، عبادت احرار باشد تا لذت داشته باشد و الا کسیکه برای ساقط شدن تکلیف یا ترس از جهنم و یا به طمع بهشت نماز میخواند، از عبادت خود لذت نمیبرد. کسانی بوده وهستند که یک شب تا صبح را در رکوع یا سجده میگذرانده و گذشت زمان را درک نمیکنند و این حالت ممکن است در هرکاری که انسان با تمام وجودش مشغول آن باشد پیش بیاید و برای شما هم حتماً پیش آمده، بعنوان مثال اگر فیلم جذابی رامشاهده کرده باشی یا مشغول خواندن کتاب داستانی شیرین باشی ممکن است چند ساعتی بگذرد و هیچ احساس نکنی.پس چه در نماز و هر کار دیگری اگر لذت آن را میخواهی باید نسبت به آن عشق و علاقه داشته باشی و برای لذت بردن ازنماز باید در سایر اوقات هم بیاد خدا بود و برده هوا و هوس و دنیا نباشیم و باید از مال حرام و گناهان چشم و زبان دوریکنیم.
ج) اینکه بعضی نسبت به دیگران به نماز اهمیت بیشتری میدهند عوامل زیادی دارد از جمله:نوع تربیت آنها در دوران کودکی، شناخت آنها از خداوند و دستورات الهی و عشق وعلاقه به خداوند و تقویت فطرت آنها است.

بررسی شبهات در مورد کرامت زنان در قرآن از منظر مفسران معاصر

 مقاله «بررسی شبهات در مورد کرامت زنان در قرآن از منظر مفسران معاصر» ‏در ششمین شماره پژوهشنامه علوم و معارف قرآن کریم به صاحب‌امتیازی دانشگاه علوم و معارف ‏قرآن کریم و مدیرمسئولی حجت‌الاسلام محمدعلی راغبی منتشر شده است‎

در این مقاله آمده است: یکی از مسائلی که درباره زنان مطرح است، قوام‌بودن ‏مردان بر زنان است. باید توجه کرد که قوام‌بودن مرد، استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی ‏سلب نمی‌کند، بلکه زن نیز می‌تواند این حقوق را حفظ و از آن دفاع کند و برای رسیدن به این اهداف، ‏مقدمات آن را فراهم کند‎. ‎
بر اساس نظر مفسرانی همچون علامه ‏طباطبایی در «المیزان» و علامه فضل‌الله در «من وحی القرآن‎« ‎معنای قیمومیت آن است که مرد باید ‏هزینه زندگی زن را از مال خودش بپردازد و زن در روابط زناشویی و استمتاع مرد، از او اطاعت، ‏همچنین در غیاب وی اموال و ناموس او را حفظ کند‎. ‎
نگارنده در ادامه به آیه شریفه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا ‏أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ؛ مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و ‏‏[نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى‏کنند» اشاره کرده و بیان می‌کند که این آیه کریمه دو دلیل برای ‏قوامیت زن اقامه کرده است‎. ‎
وی عنوان می‌کند که فزونی تکوینی مرد بر زن؛ یعنی خصوصیتی که برای رسیدگی و تنظیم امور ‏و تأمین آسایش، نیاز است. پشتوانه این مطلب، قوت و فزونی قوای بدنی است تا مردان بتوانند با تکیه ‏بر آن، در مقابل وظایف سنگین و رخدادهای سخت، شکیبا باشند و برعکس، در برنامه‌های لطیف و ‏سبک مانند مدیریت امور منزل، تربیت فرزندان و تأمین آرامش خانواده، زن تنظیم‌کننده امور خانواده ‏است‎. ‎
این پژوهشگر درباره نظریه تقیید و تحدید تعدد زوجات می‌نویسد: طبق این نظریه، اصل چندزنی ‏گرچه مورد قبول اسلام واقع شده است، اما باید به حداقل رسانده شود. کسانی‌که با این کلیت موافق ‏هستند، تفسیرها و بیان‌های گوناگونی از این تحدید و تقیید ارائه کرده‌اند که دیدگاه محمد عبده، دیدگاه ‏محمد محمد المدنی و دیدگاه محمدعلی غفاری از آن جمله است‎. ‎
بنا بر تحقیق نگارنده، محمدعلی غفاری بر این باور است که همان‌طور که زن بر شوهر حقوقی ‏دارد، شوهر نیز حقوقی دارد که یکی از آن‌ها اختصاص منافع زن و شوهری به خود است که از آن به ‏قوامیت و حاکمیت مرد تعبیر می‌شود. منافع زناشویی زن با ازدواج از آنِ مرد می‌شود و به او ‏اختصاص پیدا می‌کند‎. ‎
وی ادامه می‌دهد: منافع زناشویی مرد به زن اختصاص ندارد، مگر این‌که زن حق همسری و ‏کفویت پیدا کند. اگر زنی چهار خصلت داشته باشد، این حق را پیدا می‌کند. آن خصلت‌ها عبارتند از: ‏حسن رابطه با شوهر در امور زناشویی، حفظ مال و ثروت شوهر و همکاری در اقتصاد در داخل ‏زندگی، حفظ آبرو و حیثیت شوهر در مهمانی‌ها و زادن فرزندان و تربیت آن‌ها‎. ‎  

منبع:مرکزفرهنگ و معارف اسلامی

جریان صحیح و جریان نا صحیح

یکى از مشکلات بزرگى که حرکتها بویژه حرکت دین در مسیر ارزشهاى انسانى را محدود میکند برخورد انسان با مسائل و مشکلات گوناگونى است که در مراحل مختلف زندگى، فراروى او قرار دارد، و این امر سبب میشود که درست اندیشیدن، دین و مسیر اصلى حرکت، فراموش شود.

از این رو، انسان در اجتماع، در بسیارى از مقاطع تسلیم شرایطى میشود. که او را در بر گرفته اند. و این شرایط چیزى نیست. جز میراثى بر گرفته از باورهاى پیشینیان و رسوم اجتماعى و سنتهایى که بر اثر همجوارى با جوامع دیگر و یا برخورد با آنها پدید آمده اند.

بنابر این مشاهده میکنیم که مبدأ پیدایش و حرکت جامعه و دین، در بسیارى از موارد، به گونه أى نادرست تفسیر میشود و یا به انحراف کشیده شده است. تا آنجا که راههاى علاجى که از دل معارف دینى برخاسته اند نیز نمیتوانند این جریان مخالف را متوقف کنند.

از این رو رفته رفته جریان مخالف. در برابر جریان صحیح رشد میکند و باورهایى که بر پاییه جریان نادرست به وجود آمده اند در اندیشه و ذهن خانه میکند. به گونه أى که ذهن و فکر انسان انباشته از باورهاى پراکنده و گمراه کننده میشود.

هر چند نیروى اندیشه میتواند برخى کج رویها را بیابد. اما همواره در طول تاریخ جریان صحیح با جریان نا صحیح، در هر زمان و مکانى در ظاهر با یکدیگر آمیخته شده اند. از این رو بر ماست که در یافتن اندیشه و مسیر صحیح از سرچشمه هاى اصلى همانند آیات و روایات دقت کنیم و در مسیر حرکت خود از این سرچشمه ها استفاده کنیم.   

 

تهیه و تنظیم :مینا طراویان