به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری، در سمت راست
ورودی اصلی باب الصغیر مقبره کوچکی پذیرای سرهای مبارک شهدای کربلا است که به همراه
حضرت امام حسین(ع) در کربلا شهید شدند. این مقبره یک اتاق بزرگ مربعی شکل است که از
سنگ های سفید و سیاه ساخته شده که گنبد سفیدی بر بالای آن است و درب ورودی دارد که
در وسط آن نوشته شده:
وفتیةٍ من بنی عدنانَ مـا نظـرَتْ عین الغزالة أعلـی
منهـمُ حَسَبـا *** من کلّ جسم بوجهِ الأرضِ منطرحٍ وکلّ رأس برأس الرمح قد
نُصِبـا
این مقام متعلق به سرهای 16 شهیدی است که در واقعه طف کربلا به همراه
امام حسین (ع) شهید شدند. همان اول که وارد اتاق می شوید با یک ضریح ساخته شده از
نقره روبه رو میشوید که یک تاج طلا کاری شده که بر روی آن آیات قرآنی و اشعاری
حسینی حک شده وجود دارد. این ضریح به تازگی و در سال 1414 هجری توسط البهره معروف
به ابوالقائد جوهر محمد برهان الدین الفاطمی پادشاه اسماعیلی ها بناشده
است.
داخل این ضریح با 16 پارچه سبز رنگ پوشیده شده که به نشانه سرهای شهدای دفن
شده است. نوع دیگری از پارچه های قرمز رنگ هم قرار داده شده که نشان از سرهای 72
شهید کربلاست.
غیر از اطلاعات تاریخی که در مورد این مکان وجود دارد حادثه عجیبی
در این باره نقل شده که استاد لبیب بیضون آن را روایت کرده که دیگر جای شکی برای
صحت مکان دفن این سرهای مقدس باقی نمی گذارد. «سید سلیم مرتضی» که از اهل ثقه و از
کسانی است که متولی مقامهای اهل بیت علیهم السلام در باب الصغیر بود این روایت را
برای من ذکر کرد: دیوار مربوط به سرهای شهیدان خراب شد و سید سلیم خواست تا آن را
اصلاح کند و بنیان آن را مستحکمتر کند. یک مرد مسیحی را برای تراشیدن سنگ ها به
خدمت گرفت و از صبح زود تا عصر در آنجا کار می کرد.
سید سلیم نقل می کند: در یکی
از روزها دیدم که این مسیحی در حال جمع کردن وسایل خود است و میخواهد که دیگر کار
نکند. به او گفتم: مشکلت چیست؟ گفت : من می ترسم که اگر بخواهم این کار را ادامه
دهم دین خود را ترک بگویم و مسلمان شوم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز وقتی داشتم خاک
پیرامون مقام سرهای شهدا را حفر میکردم تا سنگ جدید بگذارم یک سوراخی برای من باز
شد. از آن سوراخ دیدم که اتاقی در پایین وجود دارد که تعدای سر در آن قرار داده شده
است. برخی سرها همراه با محاسن و برخی ها چشم بسته و برخی دیگر از سرها بر روی آن
چیزی بسته شده بود.
سپس سید آمد و در آن سوراخ نگاهی انداخت و دید که تعداد سرها
16 عدد است که به شکل دائره مرتب شدهاند و گویا که همین چند لحظه پیش دفن شده اند
و هیچ نشانه خون و یا پوسیدگی روی این سرها مشاهده نمی شد و گوشت و پوست کامل داشت.
سپس آن فرد مسیحی سوراخ را بست و مکان را ترک گفت.
سرهای دفن شده در آن مکان
مقدس متعلق به این شهیدان است:
1- سر مقدس أبا الفضل العباسبن علی بن أبی طالب
علیه السلام، مادرش أم البنین.
2- سر مقدس عبدالله بن أبی طالب علیه السلام،
مادرش أم البنین.
3- سر مقدس عثمان بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم
البنین.
4- سر مقدس محمد الأصغر بن علی بن أبی طالب علیه السلام از بنی
هاشم
5- سر مقدس عمر بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش الصهباء دخترحبیب از
قبیله بنی هاشم
6- سر مقدس علی بن الحسین الأکبر بن علی علیه السلام، مادرش لیلی
بنت أبی مرة بن عروة
7- سر مقدس جعفر بن عقیل بن أبی طالب از قبیله بنی
هاشم
-8 سر مقدس عبد الله بن عقیل بن أبی طالب از بنی هاشم
9- سر مقدس الحسین
بن عبد الله
10- سر مقدس عبد الله بن عوف
11- سر مقدس الحر بن یزید الریاحی
التمیمی
12- سر مقدس القاسم بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)از بنی هاشم
13-
سر مقدس أبی بکر بن علی بن أبی طالب (ع). مادرش لیلی از بنی هاشم
14- سر مقدس
جعفر بن علی بن ابی طالب (ع) از بنی هاشم
15- سر مقدس حبیب بن مظاهر
الأسدی
16- سر مقدس محمد بن مسلم
این ضریح یک مسجد کوچک دیگری دارد که اخیراً
بازسازی شده که نام آن، مسجد زین العابدین (ع) است و لازم به ذکر است که امام زین
العابدین (ع) بعد از دفن سرها در این مکان نماز گزارده است.
اینک قریب چهل روز از غروب غم
فزای شهادت شقایقها میگذرد؛ و اینک از صدای نحص شلاق خزان بر پیکر
آلالهها، اربعینی میگذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم
حاملان پیغام قاصدک های عترت و عظمت شد.
از آن روز تا امروز چهل
روز در سوگ ابرمردی نشستیم که حیات اسلام مدیون رگهای پاره پاره اوست. قصه
سر و نیزه، قصه لبهای خونین و قرآن، قصه سیلی و صورت گلگون کودک غمگین و
تمام حقیقت هایی که هر سال از پرده چشمان ما می گذرد را شنیده ایم.
اربعینی
با دختر کوچک حسین (ع) مهر را در آغوش گرفتیم، ناله زدیم، درد دلها گفتیم
و شکوهها روانه کردیم. اربعینی از عمق جان، فریاد یا حسین کشیدیم، بر
سینه زدیم و خنده را حرام کردیم.
کربلا؛ این خارستان خشک و بیآب،
دریای انسانیت و کمال است، اقیانوس بی کرانهای است که در آن گوهر همه
عظمتها و خوبیها به رنگ مظلومیت، یافتنی است؛ اما غواص قهار میطلبد. و
هر کدام به فراخور حالمان از کربلا، محرم، عاشورا و اربعین، برداشتی داریم و
بر اساس آن قضاوتی ....
در زیارت اربعین پیرامون فلسفه
آن آمده است: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیرهالظلاله:
حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت
جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.
و شیعه همیشه و در تمامى
روزهاى سوگوارى حضرت سیدالشهداء علیه السلام و از آن جمله روز اربعین آن
حضرت، در زیارت و اقامه ماتم و عزادارى کوتاهى نکرده و از اینجاست که امام
حسن عسکرى علیهالسلام زیارت اربعین را از علایم ایمان شمرده است.
آرى،
تنها زیارت اربعین سیدالشهداء علیه السلام است که مؤمن خالص را از دیگران
تمیز مىدهد، و دوستان اهل بیت علیهم السلام را از غیر آنان جدا مى
کند. و مؤمن واقعى کسى است که نگذارد آثار نهضت حسین علیه السلام
فراموش شود و در قدردانى و شرکت در هدف آن حضرت کوتاهى نورزد.
پیروان و دوستان امام
حسین علیه السلام امیدوارند تا از این طریق مشمول این حدیث نبوى شوند که
جابر بن عبدالله انصارى - از صحابه رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و
نخستین زائر قبر حضرت اباعبدالله در اولین اربعین سیدالشهداء روایت کرده
است: «کسى که قومى را دوست دارد با آنها محشور مى شود و کسى که عمل قومى
را دوست دارد با ایشان شریک مىباشد».
دلهایمان بیتاب سالار شهیدان، و چشمانمان بر مظلومانه ترین شهادت تاریخ همواره درخشان و بارانی باد.
مصلای حرم زینب سلام الله علیها
حمیدرضابخشی
شهر کربلا عجایب ، اعجاز و ناشناخته های زیادی دارد. ناشناخته ها و تفاوتهایی در خصوص مردم ، فرهنگ ، مقاومت ، عشق ، دلدادگی ، حب آل بیت(ع) و حتی آب و هوای شهر کربلا را از همه جای این شهر می توان سراغ گرفت. هر چه به حرمین شریفین نزدیک تر می شوی ، انگار همه چیز رنگ خدایی به خود می گیرد. ...
گویی دستهایی نامرئی در کار است تا همه دلهای عاشق اهل بیت(ع) را این چنین عاشق نگهدارد ، به این سرزمین بکشاند و آنها را متحیرتر از گذشته در جستجوی حقیقت و نیز حکمت خداوندی متحیر بگذارد.
از هر نقطه که گلدسته ها و گنبد حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و ابوالفضل العباس(س) رویت شود ، ارادتمندانی را می بینی که دست بر سینه گذاشته ، چندین بار خم شده و زیر لب سلام می دهند و می گویند: السلام علیک یا اباعبدالله(ع) ، السلام علیک یا ابوالفضل العباس(س).
گرد و غبار نیز به عنوان پدیده از پدیده های الهی برای اهالی کربلا و کلیه کویرنشینان خاورمیانه ناآشنا نیست و روزی نیست که روند زندگی عادی آنها را به هم نریزد چرا که گرد و غبار همیشه اسباب زحمت انسانها بوده است.
ولی در شهر کربلا گرد و غباری هست که شیعیان همه مسیر زندگی عادی خود را بر هم می ریزند تا ذره ای از آن را به دست آورند و بر همین اساس است که همه عاشقان و دلدادگان برای دریافت مثقالی از آن در صفهای طولانی می ایستند و دلهایشان برای ذره ای از آن پرپر می زند.
این غبار ، غبار فرشهای صحن مبارک امام حسین(ع) است که دوستداران اهل بیت(ع) و عاشقان حسینی همچون توتیا و کیمیایی بر چشم و روی خود می سایند تا شاید خلاص شوند از همه ناخالصی ها و دلی روشن بیابند.
این غبار ، غبار پای زائران اباعبدالله الحسین(ع) است که از نقاط دور و نزدیک جهان اسلام از شمال آفریقا گرفته تا شبه قاره هند ، از کوههای قفقاز تا آسیای میانه ، از فلات آناتولی تا سرزمین یمن برای زیارت مولای خود به کربلا آمده اند.
دریافت کنندگان این غبار برای دریافت ذره ای از آن افتخار می کنند ، آن را گرانبهاترین سوغاتی سفر زیارتی خود می دانند و پس از زیارت و دریافت بسته ای از آن ، سر و صورت خود را با آب مخلوط به این غبار می شویند.
زائران کربلا برای دست یافتن به مقصود خود با هدف شفا یافتن ، طلب حاجت ، درخواست مغفرت و عرض ارادت به خاندان اهل بیت(ع) حتی به بی مقدار ترین پدیده حرم نیز متوسل می شوند که دریافت ان غبار گواه محکمی بر این مساله و تداوم و اصرار بر دریافت آن ، نشانگر اثر اعجازانگیز این غبار است.
در سمت چپ ورودی باب السدره حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همه روزه از ساعت 14 تا 17 بسته هایی از این غبار شفابخش گرانقدر و موثر توزیع می شود.
وقتی وارد این محل می شوی ، با صفهایی طولانی رو به رو می شوی که در دو طرف حجره محل توزیع غبار از ساعتها قبل انتظار دریافت بسته ای از آن را می کشند.
سیداحمد نصرالله مسوول توزیع روزانه این غبار در گفتگو با خبرنگار اعزامی پایگاه اطلاع رسانی حج ، غبار توزیعی در این محل را غبار معروف حرم و مختص غبار فرشهای حرم مطهر عنوان کرد و گفت: فرشهای حرم پس از مدتی که گرد و غبار گرفت ، برای شستشو به محل و اتاقهای ویژه ای منتقل می شود که قبل از شستشو به صورت شدید تکانده می شود تا گرد و غبار آنها بریزد.
وی افزود: سپس غبار برخاسته را پس از فرونشستن جمع آوری و بسته بندی کرده و در این حرم توزیع می کنیم.
وی با اشاره به توزیع روزانه چهار هزار بسته از این غبار جمع آوری شده در بین زائران کربلا اظهار داشت: این غبار خوردنی نیست و زائران با آن فقط دست و صورت خود را با نیتهای مختلف می شویند و مراجعه مستمر برای دریافت آن نشان می دهد که غباری شفابخش و موثر است.
وی بیان کرد: برای هر مراجعه کننده یک ، دو و حداکثر سه بسته از این غبارها اهدا می شود.
در خزینه جواهر – مرحوم شیخ نهاوندی آمده است که: در زمان یکی از سلاطین صفویه از سوی یکی از پادشاهان فرنگ، سفیری از ارکان دولت او به اصفهان (پایتخت آن روز) آمد.
نمایندهای که در علوم متعدد مانند ریاضی و هیئت و حساب و ستارهشناسی و اسطرلاب و امثال آن چیره دست و ماهر بود.
در مجالس متعدد ادعا میکرد که از غیب، نیت افراد و کارهای مخفی آنان خبر میدهد . او از علمای اسلام خواست که دلیل قاطع و برهانی شفاف و روشن بر نبوت رسول گرامی اسلام (ص) اقامه نمایند که هیچ شبههای باقی نگذارد و میگفت: اگر از آوردن چنین دلیل و نشانهای عاجزید بدانید که دین شما بر حق نیست.
روزی سلطان از علمای بزرگ دین دعوت نمود تا در مجلس او که با حضور سفیر فرنگ تشکیل شده بود شرکت نمایند.
یکی از علماء که گفتهاند محدث ملا محسن فیض کاشانی (رحمه الله علیه) بوده رو به پیک فرنگ کرده گفت: ای سفیر مسیحی چه قدر سلطان و بزرگان دین شما کم عقلند که در چنین مساله بزرگی مانند تو را فرستادهاند. کسی لایق این کار است که بزرگترین مرد ملت خویش و داناترین آنان به فنون علم باشد. آن سفیر چون این کلمات سنگین را شنید از شدت ناراحتی به خود لرزید و نزدیک بود از غضب، بمیرد. صدایش بلند شد: ای عالم مسلمان سر جایت بنشین و خود داری کن، عجله مکن و از گلیم خویش پای درازتر مدار، به حق مسیح و مادرش سوگند اگر میدانستی چه علوم و کمالاتی نزد من است اقرار میکردی که مادری مانند مرا نزاییده است و تنها کسی که شایسته این کار است منم. بدرستیکه در معرکه امتحان قدر و منزلت و توان هرکس روشن شود. پس امتحان کن تا به حرف من برسی و کلامم را تصدیق نمایی.
در این هنگام مرحوم فیض دست در جیب خود برده و مشت بستهاش را بیرون آورد و روی به مسیحی پرسید: بگو در دست من چیست؟ مسیحی به مدت نیم ساعت در فکر بود به ناگاه رنگش پرید و به زردی گرایید. محدث کاشانی گفت: دیدی که چگونه نادانیات بر ملا شد و ادعاهایت پوچ از کار در آمد.
سفیر مسیحی گفت: به حق مسیح و مادرش سوگند من میدانم در دست تو چیست ولی فکر و سکوت متحیرانه من از جهت دیگری است.
پرسید: از چه جهت است؟ گفت: آنچه در دست توست مقداری از خاک بهشت است و من در فکرم تو چگونه به خاک بهشت دسترسی پیدا کردهای؟
باز مرحوم فیض گفت: شاید در حساب تو اشتباه شده باشد و قواعد علمی تو ناقص باشد!
مسیحی گفت: نه، به حق مسیح و مادرش چنین نیست. پرسید: پس چگونه میشود خاک بهشت در دست من باشد؟ سفیر گفت: من هم فقط در همین مانده ام؟
آنگاه مرحوم کاشانی با آهنگی متین گفت: ای سفیر! آنچه در دست من است قطعه ای از خاک کربلاست و پیامبر ما (ص) فرمود: "کربلا قطعهای از بهشت است."
پس آیا دیگر جا دارد که ایمان نیاوری با اینکه به قواعد علمی و حساب خود، یقین داری و میدانی که اشتباه در آن نیست؟
مسیحی گفت: راست میگویی و صدایش به شهادت وحدانیت پرودگار و رسالت حضرت رسول گرامی اسلام (ص) بلند شد و مسلمان شد.
پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری