شهادت امام عسگری (ع) و توطئه های بی ثمر

سیره پیشوایان، معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر می شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسی » ، می نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری-علیه السلام-بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند. (1) «کفعمی » ، دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (2) و «محمد بن جریر بن رستم » ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری-علیه السلام-در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید. (3)
یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرکها و تلاشهای فوق العاده ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.
«ابن صباغ مالکی » ، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان » ، یکی از درباریان عباسی (که از احترام او نسبت به امام یاد کردیم) می نویسد:
«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد. بنی هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه یامت بود!
وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، «عیسی بن متوکل » ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این «ابو محمد عسکری » است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند! ! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند... » (4)
البته این نماز جنبه تشریفاتی داشت و طرحی بود که رژیم حاکم برای لوث کردن ماجرای شهادت امام ریخته بود و چنانکه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی-عج-به طور خصوصی بر جنازه پدر بزرگوارش، امام عسکری-علیه السلام-نماز گزارد. (5)
پی نوشتها:
1) اعلام الوری، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص 367.
2) حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشی جعفری، ص 162.
3) دلائل الامامة، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1383 ه. ق، ص 223.
4) الفصول المهمة، چاپ قدیم، ص 307-308. این قضیه را مرحوم شیخ مفید در ارشاد و فتال نیشابوری در روضة الواعظین و طبرسی در اعلام الوری و علی بن عیسی الاربلی از قول احمد پسر عبید الله بن خاقان نقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته و حکومت عباسی چرا نگران بوده است و نیز روشن می کند که خلیفه از برملا شدن مسمومیت و قتل امام تا چه حد وحشت داشته است و لذا با زمینه سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند!
5) صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، (التابعة) لجماعة المدرسین، بقم المشرفة، 1405 ه. ق، باب 43، ص 475-مجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1395 ه. ق، ج 50، ص 332-333.

رسیدگی امام عسکری علیه السلام به حوائج شیعیان

دستگیری و کمک به افراد نیازمند هم یک عمل انسانی است و هم یک دستور شرعی است. بزرگان دین در رأسشان ائمه اطهار علیهم السلام در قول و عمل خویش به این امر مهم توجه کرده اند. در کلمات معصومین از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله  گرفته تا امام حسن عسگری علیه السلام برآوردن حوائج دیگران توصیه شده است. در کتب حدیثی بابی به همین عنوان وجود دارد که ثواب و نتایج کمک به دیگران بیان شده است.
در کتاب شریف اصول کافی اثر عالم بزرگ کلینی در باب روا کردن حاجت مؤمن‏ آمده است:
مفضل گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى مفضل! آنچه به تو می گویم بشنو و بدان که حق است‏ و انجام ده و به برادران بزرگوارت خبر ده، عرض کردم: برادران بزرگوارم کیانند؟ فرمود: کسانى که در روا ساختن حوائج برادران خود رغبت دارند، سپس فرمود: هر کس یک حاجت برادر مؤمن خود را روا کند، خداى عز و جل روز قیامت صد هزار حاجت او را روا کند که نخستین آنها بهشت باشد و دیگرش اینکه خویشان و آشنایان و برادرانش را اگر ناصبى نباشند به بهشت برد، و رسم مفضل این بود که چون از یکى از برادرانش درخواست حاجتى می کرد، به او می گفت: آیا نمی خواهى که از برادران بزرگوار باشى؟ مفضل بن عمر گوید امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خداى عز و جل دسته اى از مخلوقش را آفریده و ایشان را براى قضاء حوائج شیعیان فقیر ما انتخاب فرموده تا در برابر آن بهشت را به ایشان پاداش دهد، پس اگر توانى از آنها باش...
باز امام صادق علیه السلام فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن از آزاد کردن هزار بنده و بار کردن هزار اسب در راه خدا (فرستادن بجهاد) بهتر است. و فرمود: برآوردن حاجت یک مؤمن نزد خدا از بیست حجى که، در هر یک از آنها صد هزار(دینار یا درهم) خرج شود بهتر است.1
امام صادق علیه السلام می فرمود: هر کس در راه حاجت برادر مؤمنش گام بردارد تا آن را روا کند و مقصودش ثواب خدا باشد. خداى عز و جل برایش مانند پاداش یک حج و یک عمره پذیرفته و روزه دو ماه حرام با اعتکاف آنها را در مسجدالحرام بنویسد. و هر کس به نیت روا ساختن گام بردارد، ولى برآورده نگردد، خدا برایش مانند یک حج پذیرفته نویسد، پس در کار خیر رغبت کنید. 2
تاریخ نیز شاهد این موضوع است که امامان نسبت به مشکلات جامعه اسلامی بی تفاوت نبودند. در حال حاضر هم اینگونه است که امامان و به ویژه امام عصر (عج الله تعالی فرجه) پناه دردمندان بوده و هستند. همین که هر جا به نام آنان مجلسی بر پا باشد سیل ارادتمندان ائمه اطهار علیهم السلام نمایان است نشان دهنده این واقعیت است.
امام صادق علیه السلام می فرمود: هر کس در راه حاجت برادر مؤمنش گام بردارد تا آن را روا کند و مقصودش ثواب خدا باشد. خداى عز و جل برایش مانند پاداش یک حج و یک عمره پذیرفته و روزه دو ماه حرام با اعتکاف آنها را در مسجدالحرام بنویسد. و هر کس به نیت روا ساختن گام بردارد، ولى برآورده نگردد، خدا برایش مانند یک حج پذیرفته نویسد، پس در کار خیر رغبت کنید
کلام امام عسکری علیه السلام:
ابو هاشم گوید: از حضرت عسکرى شنیدم می فرمود: در بهشت درى هست که او را باب معروف می گویند، و جز اهل برّ و احسان کسى از آن وارد نمی گردد، من خداوند را سپاسگزارى کردم و از اینکه براى برآوردن حاجت‏هاى مردم خود را به تکلیف و مشقت مى‏اندازم خوشحال شدم، امام علیه السّلام متوجه من شد و فرمود: آرى من از حالات تو اطلاع دارم، و کسانى که در دنیا اهل معروف و برّ و احسان هستند اینان در آخرت هم از محسنین خواهند بود، اى ابو هاشم اکنون بدان خداوند تو را از آنان قرار داده و مشمول رحمت خود کرده است.3
عمل امام عسگری علیه السلام:
از حسین بن ظریف (و برخى نسخه‏ها حسن بن ظریف است و شاید همان صحیح باشد) روایت کرده که گفت: دو مسأله در سینه من خطور کرد و خواستم براى پاسخش نامه به امام عسکرى علیه السّلام بنویسم، آنگاه نامه نوشتم و از (یکى از آن دو مسأله پرسش کرده نوشتم:) امام قائم که قیام کند چگونه داورى کند؟ و جایى که در آنجا میان مردم داورى کند کجاست؟ و (پرسش دوم را که) میخواستم براى تب و نوبه (که یک روز در میان به سراغ بیمار مى‏آمد) دوائى و علاجى از آن حضرت بپرسم فراموشم شد و اسم بت را نبردم، جواب نامه‏ام که آمد نوشته بود: از امام قائم پرسیدى؟ چون او قیام کند به علم خود میان مردم داورى کند مانند داوریهاى حضرت داود، و گواه نخواهد، و میخواستى از علاج تب بپرسى و فراموش کردى، براى معالجه آن این آیه را در ورقه‏اى بنویس و به همراه شخص تب دار کن: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏» من آن آیه را نوشتم و همراه تب دار کردم و خوب شد. 4
از ابى هاشم جعفرى روایت کرده که گفت: از فقر و تنگدستى به حضرت عسکرى علیه السّلام شکایت کردم حضرت با تازیانه خود به زمین خطى کشید و شمشى طلا از آن بیرون آورد که حدود پانصد اشرفى بود فرمود: اى ابا هاشم این را بگیر و ما را معذور دار.5
از على بن زید بن على بن حسین حدیث کند که گفت: من اسبى داشتم که آن را دوست داشتم و در هر انجمنى از آن اسب سخن میگفتم، روزى با آن اسب خدمت حضرت عسکرى علیه السلام رفتم، حضرت فرمود: اسبت چه شد؟ عرض کردم: آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شما است که من از آن پیاده شدم، فرمود: اگر می توانى تا شب نشده آن را با کسى که خریدار است عوض کن، و در این سخن بودیم که کسى بر آن حضرت داخل شد و سخن حضرت را برید، من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و جریان را به برادرم‏ گفتم، او گفت: من نمیدانم در این باره چه بگویم، من هر چه فکر کردم حیفم آمد و دلم راضى نشد آن را بفروشم تا شب شد، چون نماز عشا را خواندم تیمارگر اسب آمده گفت: مولاى من! اسبت مرد! من غمناک شدم و دانستم مقصود آن حضرت از آن سخن این پیش آمد بوده، چند روز گذشت و من خدمت آن حضرت رفتم و در دل با خود می گفتم: کاش بجاى آن یک چهار پائى (و مرکبى) به من می داد، همین که نشستم پیش از آنکه چیزى بگویم فرمود: آرى جاى آن را به تو خواهیم داد، اى غلام آن یابوى قرمز مرا به او بده سپس فرمود: این بهتر از اسب تو است، پشتش هموارتر و عمرش درازتر است. 6
سید روح الله علوی
بخش عترت و سیره تبیان
پی نوشت ها:
1. اصول کافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص 277 تا ص 278، ناشر اسلامیه
2. همان، ص 280 و 279
3. زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، عزیز الله عطاردی، ص 488، ناشر اسلامیه
4. ارشاد- ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 307، ناشر اسلامیه
5. همان، ص 315   
6. همان، ص 319 و 318

همراه با امام زمان گریه می کنیم...

شاعر : امیر حسین الفت



امروز با تمام توان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم
در پشت دسته های عزا سوی سامرا
در لابلای سینه زنان گریه می کنیم
شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم
آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم
آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند
در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم
در غصه اسارت مردی که سالها
از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم
بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام
ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم
هم در گریز روضه موسی بن جعفریم
هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم
هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام
با روضه های عمه شان گریه می کنیم
خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست
وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم
شبهای جمعه نیز همین گونه کربلا
ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم
اذن دعا دهید که پایان روضه است
تا انتهای مجلستان گریه می کنیم
در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم
تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم

چهل حدیث از امام زمان

قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ(علیه السلام):
1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش
«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مىکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)
«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.»:
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مىسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مىگیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمىدهد.
3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)
«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ.»:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.
4- تحقّق حتمى حقّ
«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ.»:
خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار
«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانىاش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
6- ظهور حقّ
«إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ.»:
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
7- تفتیش ناروا
«مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ.»:
حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.
8- ظهور حقّ به اذن حقّ
«فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا.»:
ظهورىنیست، مگر به اجازه خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.
9- مدّعیان دروغگو
«سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم.»:
آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از «خروج سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است; حرکت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.
10- دنیا در سراشیبى زوال
«إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ.»:
دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پیامبرش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنّت، دعوت مىکنم.
11- ذخیره بزرگ
«أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ).»:
من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.
12- حجّت خدا
«زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ.»:
ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مىشد، هر آینه تمام شکّ ها را از بین مىبردیم.
13- عطسه، نشانه سلامت
«أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام.»:
نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود:آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
14- نماز، طردکننده شیطان
«ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ.»:
هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمىمالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.
15- اذن مالک
«لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ.»:
تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.
16- استعاذه به خدا
«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ.»:
پناه به خدا مىبرم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و
از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنهها.
17- اسوه هاى حقیقت
«إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر.»:
حقّ با ما و در میان ماست، کسى جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد.
18- ظهور فَرَج به اذن خدا
«وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ.»:
امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس براى ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانى که پنداشته اند امام حسین(علیه السلام) کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهى است.
19- شناخت خدا
«إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فىجِسْم«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ».»:
همانا خداوند متعال، کسى است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى هم حلول نکرده، «چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست».
20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده هاى پروردگار
«إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا.»:
خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد نمىشود، ما دست پرورده هاى پروردگارمان، و مردمان، دستپرورده هاى ما هستند.
21- دانش حقیقى
«أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ کَفَرَ.»:
دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.
22- اتّفاق و وفاى به عهد
«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.»:
اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پیمان را محترم مىشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمىافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مىشدند.
23- پیروان نادان
«قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ.»:
حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال کرخى فرموده اند :نادانان و کمخردان شیعه و کسانى که بال پشه از دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.
24- بیزارى از غالیان
«أَنـَا بَرىءٌ إِلَىاللّهِ وَ إِلىرَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فىمُلْکِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَنا.»:
من از افرادى که مىگویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب مىدانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم، ما را از مقامى که خداوند براى ما پسندیده بالاتر مىبرند، نزد خدا و رسولش، بیزارى مىجویم.
25- سجده شکر
«سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها.»:
سجده شکر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.
26- فضیلت تعقیبات نماز
«إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.»:
فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.
27- سجده، مخصوص خداست
«فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ.»:
سجده بر قبر جایز نیست.
28- راه اندازى کار مردم
«أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ.»:
خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.
29- امنیّت بخش زمین
«إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ.»:
وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسماناند.
30- رجوع به راویان حدیث
«وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ.»:
در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.
31- مطاع، نه مطیع کسى
«إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى.»:
هریک از پدرانم بیعت یکى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى به گردنم نباشد.
32- آفتاب پشت ابر
«وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ.»:
کیفیّت بهره ورى از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره ورى از آفتاب است هنگامى که ابر آن را از چشم ها پنهان سازد.
33- سبقت اراده خدا بر همه چیز
«وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه »:
راستى که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او پیشى نگیرد.
34- علّت اصلى غیبت امام(علیه السلام)
«وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ.»:
امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن براى شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: «اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان آید».
35- آگاهى هاى امام(علیه السلام)
«إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ.»:
علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمىماند.
36- دعاى فراوان
«أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ.»:
براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.
37- سؤال نامطلوب
«فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ.»:
درهاى سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.
38- آخرین اوصیا
«أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى.»:
من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مىگرداند.
39- حجّت خدا در زمین
«إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا.»:
زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.
40- علمدار هدایت در هر زمان
«کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:
هرگاه عَلَم و نشانه اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشکارگردد، و هر زمان که ستاره اى افول کند، ستاره اى دیگر طلوع نماید.

اصحاب امام مهدى (عج)

همراهان و یاران امام مهدى (عج) در زمان ظهور
کلمه اصحاب و صحابه  ، جمع صاحب از ماده «صحب» ، در لغت به معناى معاشر و همراه است ( لسان العرب ، ج1 ، ص 519 ; تاج العروس ، ج3 ، ص 186).
در قرآن نیز کلمه «اصحاب» به معناى همراه ، اهل ، دسته و گروه به کار رفته و 78 بار در آیات مختلف ذکر شده است.
تعداد اصحاب امام مهدى (علیه السلام)  ، چگونگى پیوستن آنان به حضرت ، بیعت آنان با امام (علیه السلام)  ، مشخصات فردى و منطقه ، ویژگى ها و اوصاف یاران مهدى (عج) و ...از جمله موضوعاتى است که در مجامع روایى شیعى و برخى منابع حدیثى اهل سنت ، منعکس شده است.
در مورد تعداد اصحاب امام مهدى (علیه السلام)  ، در روایات آمار مختلفى ذکر شده است. بیشتر روایات تعداد اصحاب و یاران امام مهدى (علیه السلام) را سیصد و سیزده نفر به اندازه اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم در جنگ بدر ذکر نموده است ( کمال الدین ، ج72 ، ص 654 ; الخصال ، ص 649 ; بصائر الدرجات ، ص 311 ; عیون اخبار الرضا (علیه السلام)  ، ج1 ، ص 59 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 64 ; تفسیر عیاشى ، ج2 ، ص 56 ; دلائل الامامه ، ص 319 ; المحجه ، ص 46). بر اساس این روایات ، آنان به طور ناگهانى و معجزه آسا از مسافت هاى دور و نزدیک در یک شب و یا صبح گاه در مکه معظمه گرد مى آیند و به حضرت مى پیوندند. امیرمؤمنان (علیه السلام در مورد نحوه فراخوانى و پیوستن یاران مهدى (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که: خداوند یاوران مهدى را در کمتر از چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمین در کنار کعبه گرد مى آورد (ملاحم ابن طاووس ، ص 146). امام باقر (علیه السلام) نیز در این مورد مى فرماید: یاران مهدى با طى الارض به سوى او مى شتابند و در مکه با او بیعت مى کنند ( روضة الواعظین ، ج2 ، ص 263 ; عقدر الدرر ، ص 65 ; البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان ، ص 145).
امام (علیه السلام) در این بیعت از آنان تعهد مى گیرد که با حضرت بر سر شرایطى که اعلام مى کند ،پیمان وفادارى ببندند. از جمله شرایطى که براى بیعت امام (علیه السلام) با یارانش نقل شده است ، پایمردى در میدان رزم ، دورى از حرام و کارهاى منکر نظیر: دزدى ، زراندوزى ، احتکار ، رباخوارى ، تخریب مساجد ، شهادت ناحق ، نوشیدن شراب ، تجمل گرایى ، تحقیر مؤمنان  ، تعقیب افراد فرارى ، خونریزى ناحق ، انفاق به منافقان و کافران و انجام عمل نامشروع ، و همچنین تحمل سختى ها و مشکلات و امر به معروف و نهى از منکر ، مى باشد. اصحاب نیز این پیمان را مى پذیرند و تک تک با امام (علیه السلام) مصافحه مى کنند. ( عقد الدرر ، ص 96 ; الشیعة والرجعه ، ج1 ، ص 157).
در برخى روایات نام  ، ملیت و موطن آنان نیز ذکر شده است و از شهرهایى چون: کوفه ، بصره ، مدائن ، هرات ، حران ، قلزوم ، خیبر ، طرابلس ، بیروت و بسیارى از شهرهاى ایران ، مثل: اهواز ، همدان ، رى ، طالقان ، قم ، نیشابور ، کرمان ، قزوین ، مرو ، طوس و... نام برده شده است ( دلائل الامامه ، ص 316 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 146).
برخى روایات  ، تعداد اصحاب و یاوران مهدى (علیه السلام) را بیش از 313 نفر ذکر کرده است. این دسته روایات بعضاً عدد ده هزار را ذکر نموده است ; از جمله در روایتى امام صادق (علیه السلام مى فرماید: مهدى ظهور نمى کند مگر این که حلقه کامل گردد ، در پاسخ به این سؤال که آنان چند نفراند مى فرماید: ده هزار نفر (الغیبة نعمانى ، ص 307 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 545).
همچنین ابوبصیر نقل مى کند: مردى از اهالى کوفه از امام صادق (علیه السلام) پرسید که آنان چند نفرند ، مردم مى گویند: همراهان مهدى به تعداد اصحاب بدر سیصد و سیزده نفرند؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود:مهدى ظهور نمى کند مگر با نیروى قدرتمندى که تعداد آنان کمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود ( کمال الدین ، ج2 ، ص 654 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 548 ; نور الثقلین ، ج4 ، ص 98 ; العدد القویه ، ص 65).
برخى دیگر از روایات ، تعداد اصحاب مهدى (علیه السلام) در هنگام ظهور را حداقل دوازده هزار و حداکثر پانزده هزار نفر ذکر کرده است. (ملاحم ابن طاووس ، ص 65) و حتى در بعضى روایات عدد یکصد هزار نفر نیز نقل شده است (إثبات الهداه ، ج3 ، ص 578 ; بحارالأنوار ، ج52 ، ص 307 و ص 367 ; بشارة الإسلام ، ص 190).
جمع میان این دسته از روایات با روایات دسته نخست با توجه به قراین موجود به آن است که روایات عدد 313 ، ناظر به اصحاب و یاران ویژه حضرت در مرحله آغازین قیام است ، آنانى که هسته اصلى قیام را تشکیل مى دهند و در روایات از آنان به عنوان پرچمداران و فرماندهان لشکر مهدى (علیه السلام) (کمال الدین ، ج2 ، ص 672 ; الغیبة نعمانى ، ص 315 ; اصول کافى ، ج8 ، ص 313 ; المحجه ، ص 19) و نیز فرمانروایان و حکام روى زمین ، یاد شده است که حضرت به وسیله آنان شرق و غرب جهان را فتح مى کند: «انّهم حکّام الأرض وعماله علیها وبهم یفتح شرق الأرض وغربها» ( الغیبة نعمانى ، ص 252 ; اعیان الشیعه ، ج2 ، ص 84). این سیصد و سیزده نفر ، هم کادر اولیه قیام اند و هم کارگزاران اصلى حکومت جهانى حضرت و زمامداران زمین.
اما روایات دسته دوم که عدد بیشتر از سیصد و سیزده نفر را ذکر نموده اند ، ناظر به مجموع نیروها و یاورانى است که به این جمع مى پیوندند تحت فرماندهى آنان قرار دارند. شاهد این مطلب دو روایتى است که از امام صادق (علیه السلام) رسیده است.
در روایت نخست حضرت مى فرماید: آنان (اصحاب مهدى) سیصد و سیزده نفرند و هر یک خود را در میان سیصد نفر مى بینند ( دلائل الامامه ، ص 320 ; المحجه ، ص 46).
ظاهر روایت این است که هر کدام از این سیصد و سیزده تن ، فرماندهى جمعى را به عهده مى گیرند. در جاى دیگر مى فرماید: هنگامى که خداوند به حضرت قائم اجازه قیام دهد ، سیصد و سیزده تن با او بیعت مى کنند و حضرت در مکه توقف مى کند تا تعداد یارانش به ده هزار نفر برسند ، آنگاه به سوى مدینه حرکت مى کنند (المستجاد ، ص 511).
این دو روایت ، قرینه است بر این که قیام حضرت مهدى (علیه السلام) با سیصد و سیزده نفر از اصحاب ویژه و اخذ بیعت از آنان ، آغاز مى گردد و سایر یاوران حضرت به سرعت به آنان ملحق مى شوند. از این رو ، روایاتى که عدد بالاتر از 313 را ذکر نموده است ناظر به مجموع نیروهایى است که تحت فرماندهى یاران ویژه حضرت ، لشکریان قیام مهدى را در هنگام ظهور تشکیل مى دهند. از این رو ، با توجه به اختلاف روایات در مورد تعداد آنان ، مى توان گفت ارقام یاد شده مقصود نبوده است ، بلکه مقصود بیان فزونى پیروان و یاوران امام مهدى (علیه السلام بوده است.
از نظر ویژگى ها و اوصاف ، اصحاب مهدى (علیه السلام) همگى جوانند ، مگر تعداد اندکى مانند سرمه در چشم و یا نمک در غذا ( الغیبة نعمانى ، ص 315 ; الغیبة طوسى ، ص 284 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 145 ; کنزالعمال ، ج14 ، ص 592 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 334).
آنان به شیران روز و نیایشگران شب زنده دار ، که دل هاى شان مانند پاره هاى آهن محکم و استواراند ، توصیف شده اند ( بحارالانوار ، ج52 ، ص 386).
مردانى که جز شهادت ، آرزوى دیگر ندارند و در برابر رهبر و مولاى خویش سخت مطیع و فرمانبردارند. ابهت و رعب این جنگجویان مصمم و فولادین ، دشمنان را زمین گیر مى کند ( مستدرک الوسائل ، ج11 ، ص 114).
و در راه انجام مأموریت ، بسیار قاطع و نترس اند و از هیچ خطرى هراس به دل راه نمى دهند ( بحارالانوار ، ج52 ، ص 308).
در میان اصحاب مهدى (علیه السلام) زنان نیز حضور دارند و در بخش هاى بهداشت و درمان ، انجام وظیفه مى کنند. تعداد آنان در روایات ، متفاوت ذکر شده است. طبق روایت مفضل بن عمر از امام صادق ، همراه قائم (علیه السلام) سیزده نفر زن حضور دارند که زخمى ها را مداوا و بیماران را پرستارى مى کنند. ( دلائل الامامه ، ص 259 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 75). اسامى نه نفر و در برخى روایات پنجاه نفر ذکر شده است ( تفسیر عیاشى ، ج1 ، ص 65 ; الغیبة نعمانى ، ص 279) و در برخى دیگر عدد بیشترى عنوان شده است ( فتن ابن حماد ، ص 151). این روایات ظاهراً ناظر به زنانى است که پس از قیام ، حضرت را همراهى و در کارها و اردوى حضرت مشارکت مى نمایند.
از جمله کسانى که در زمان ظهور در جمع اصحاب و لشکریان امام مهدى (علیه السلام) قرار مى گیرند ، عده اى از مؤمنان شایسته و برجسته اى اند که پیش تر از دنیا رفته اند. خداوند آنان را دوباره زنده مى کند و به سپاه مهدى (علیه السلام) ملحق مى شوند. این اشخاص که در روایات بعضاً نام برده اند ، برخى جزء امت هاى پیشین اند مانند: یوشع وصى موسى (علیه السلام)  ، مؤمن آل فرعون و اصحا ب کهف ( ارشاد القلوب دیلمى ، ص 365 ; حلیة الابرار ، ج2 ، ص 601 ; دلائل الامامه ، ص 274 ; کشف الغمه ، ج3 ، ص 256 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 346). برخى دیگر جزء پیشگامان و برجستگان صدر اسلام در عصر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم اند ، نظیر: سلمان فارسى ، ابا دجانه انصارى ، مالک اشتر نخعى ( روضة الواعظین ، ج2 ، ص 266 ; دلائل الامامه ، ص 274 ; مجمع البیان ، ج2 ، ص 489 ; اثبات الهداه ، ج73 ص 550) ، جبیر بن خاربون (الخرائج والجرائح ، ج71 ص 185 ; بحارالانوار ، ج41 ، ص 296) ، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) ( الایقاظ من الهجعه ، ص 266) ، عبداللّه بن شریک عامرى ( همان ; بحارالانوار ، ج53 ، ص 67 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 561) ، مفضل بن عمر ( دلائل الامامه ، ص 248 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 573) و....
با ظهور امام مهدى (علیه السلام) حضرت مسیح (علیه السلام) نیز از آسمان فرود مى آید و به امام عرض مى کند: من به عنوان وزیر فرستاده شده ام ، نه امیر و فرمانروا ( ملاحم ابن طاووس ، ص 83 ; فتن ابن حماد ، ص 160).
وى از سوى حضرت  ، فرماندهى عملیات تهاجمى علیه لشکریان دجال را به عهده مى گیرد ( الشیعة والرجعه ، ج71 ص 167).
در روایات ، از حضرت عیسى (علیه السلام) به دلیل نقش کلیدى ایشان در میان اصحاب و کارگزاران امام مهدى (علیه السلام)  ، با عناوین «وزیر»  ، «پرده دار» و جانشین» یاد شده است. ( غایة المرام ، ص 697 ; حلیة الابرار ، ج72 ص 620). همچنین از برخى دیگر از چهره هاى شاخص یاران امام مهدى (علیه السلام) نظیر: شعیب بن صالح ، در روایات به عنوان«پرچمدار سپاه مهدى (علیه السلام) » یاد شده است ( ملاحم ابن طاووس ، ص 53 ; نور الابصار ، ص 138 ; عقد الدرر ، ص 130 ; الشیعة والرجعه ، ج71 ، ص 211).
حضرت مهدى (علیه السلام) با چنین اصحاب و یارانى ، جهان را فتح و اسلام را در سراسر زمین حکمفرما مى سازد. امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: گویا یاران مهدى را مى بینم که سراسر زمین و آسمان را احاطه کرده و هیچ چیزى در جهان نیست که فرمانبردار و تسلیم محض آنان نباشد. آنان به قدرى محبوبیت دارند که حتى درندگان و پرندگان نیز در پى جلب خشنودى آنان هستند ، قطعه اى از زمین ، از این که یکى از یاران مهدى (علیه السلام) بر آن گام نهاده است بر قطعه دیگر فخر و مباهات مى کند (کمال الدین ، ج2 ، ص 672 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 493 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 327).
________________________________________
منابع
اثبات الهداة  ، حر عاملى ، چاپخانه علمیه ، قم ، بى تا ; ارشاد القلوب  ، الدیلمى ، ابومحمد الحسن ، مؤسسة الأعلمى ، لبنان ، بیروت ; اعیان الشیعة  ، امین العاملى ، السید محسن ، دار التعارف ، لبنان ، بیروت ; الایقاظ من الهجعة  ، حر عاملى ، محمد بن الحسن ، دار الکتب العلمیه ، قم ; بحارالانوار  ، مجلسى ، محمد باقر ، مؤسسة الوفاء ، بیروت ; البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان  ، متقى هندى ، علاء الدین على بن حسام الدین ، چاپخانه خیام ، قم ; بشارة الإسلام  ، کاظمى ، السید مصطفى آل السید حیدر ، کتابخانه نینوا الحدیثة ، تهران ; بصائر الدرجات  ، صفار قمى ، محمد بن الحسن بن فروخ ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; تاج العروس  ، الزبیدى ، السید محمد مرتضى الحسینى الواسطى ، دار الهدایة ، کویت ، 1385هـ.ق ; تفسیر عیاشى  ، عیاشى ، محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندى ، کتابفروشى اسلامیه ، تهران ; حلیة الابرار فى فضائل محمد وآله الأطهار  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، دارالکتب العلمیه ، قم ، بى تا ; الخرائج والجرائح  ، الراوندى ، ابوالحسین سعید بن هبة اللّه (قطب الدین) ، مؤسسة الإمام المهدى(علیه السلام) ، قم ; الخصال  ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى ، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین ، قم ; دلائل الامامة  ، طبرى ، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم (شیعى) کتابفروشى رضى ، قم ; روضة الواعظین  ، نیشابورى  ، محمد بن فتال ، انتشارات الرضى ، قم ، بى تا ; عقد الدرر فى اخبار المنتظر  ، سلّمى شافعى ، یوسف بن یحیى ، عالم الفکر ، قاهره ، بى تا ; الشیعة والرجعة  ، طبسى ، شیخ محمدرضا ، چاپخانه الآداب ، نجف الاشرف ، 1385هـ.ق ; العدد القویة لدفع المخالف الیومیة  ، حلى ، رضى الدین على بن مطهر ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بن بابویه قمى ، نشر توس ، قم ; غایة المرام فى حجة الخصام عن طریق الخاص و العام  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، مؤسسة الاعلمى ، بیروت ; الغیبة  ، طوسى ، ابوجعفر محمد بن الحسن ، کتابفروشى صدوق ، تهران ، بى تا ; الغیبة  ، نعمانى ، محمد بن ابراهیم المعروف به ابوزینب ، کتابفروشى صدوق ، تهران ; الفتن  ، ابن حماد ، نعیم بن حماد المروزى ، کتابخانه المتحف (خطى انگلستان) ; الکافى  ، کلینى ، محمد بن یعقوب رازى ، دارالکتب الاسلامیة ، تهران ; کشف الغمة فی معرفة الأئمة  ،اربلى ، ابوالحسن على بن عیسى بن ابوالفتح ، دار الکتاب الإسلامیة ، بیروت ; کمال الدین و تمام النعمة  ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى ، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین ، قم ; کنزالعمال فی سنن الأقوال والأفعال  ، متقى هندى ، علاء الدین على بن حسام الدین ، مؤسسة الرسالة ، بیروت ; لسان العرب  ، ابن منظور ، نشر ادب الحوزه ، قم ; مجمع البیان فى تفسیر القرآن  ، طبرسى ، فضل بن الحسن ، دار الکتب الإسلامیة ، قم ; المحجة فیما نزل فى الحجة  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، مؤسسة الوفاء ، 1403هـ.ق ، بیروت ; المستجاد من کتاب الارشاد  ، حلى ، حسن بن مطهر ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; مستدرک الوسائل  ، نورى ، میرزا حسین ، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث ، قم ; الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر  ، ابن طاووس ، على بن موسى ، مؤسسة الأعلمى ، 1403هـ.ق ، بیروت ; نورالابصار فى مناقب آل النبى المختار  ، شبلنجى ، حسن بن مؤمن ، دار الفکر ، بیروت.
قنبر على صمدى -ستادعمره وعتبات دانشگاهیان