تدبر د ر سوره ی مبارکه توحید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ* وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ

ترجمه ی تدبری سوره

ای رسول ما ! بگو حقیقت این است که خدا احد است .خدا یکی است که نه در واقعیت و نه در ذهن ، دوم ندارد و در شمار اعداد نمی گنجد (1)

خدا صمد است . اوست آن سروری که همه چیز در همه ی شئونش به او نیاز مند است و در هیچ شأنی نیازمند کسی نیست (2)

نه زائیده است و نه زاده ی کسی است (3) و هیچ کس همتا و همانند او نبوده است.(4)

وجود خدا امری بدیهی است و نیازمند اثبات نیست .بداهت وجود او با این بیان روشن می شود که عالم هستی از دو فرض خارج نیست : یا آفریننده ای دارد یا ندارد . در صورت اول، آن هستی بخش خداست و در صورت دوم خود عالم هستی، خداست . چنان که هویداست در هر دو فرض خدا ثابت است و فرض سوم که نه خدای هستی بخش باشد و نه عالم هستی، خدا باشد، جز با سفسطه و انکار وجود سازگار نیست.

بر این اساس باید به جای اثبات خدا در شناخت او کوشید. باید دید چه وجودی را می توان ( الله ) دانست؟

آری، فطرت خداجوی آدمیان در پی شناخت صفات خدای حقیقی است تا اعتقاد به خدایان وهمی ، رهزن نگردد و جز در برابر خداوند یکتا پیشانی عبودیت بر خاک نساید.

-      به راستی کدامین خدا شایسته ی پرستش است؟!!!

خدایی که "احد" است : وجود یا تصور دومی برای یک موجود مستلزم حد و مرز یا تصور حد و مرز برای اوست و هر آنچه حد و مرز دارد و محدود است، در ورای خود ، محدود کننده ای دارد و سخن به همان وجود محدود کننده منتقل می گردد. اگر آن هم  وجودی محدود باشد، باز هم محدود کننده ای دارد و سخن به آن منتقل می گردد که محدود کننده ی او کیست؟ و این روند تا بی نهایت ادامه خواهد داشت و این تسلسلی باطل است و در فرض این تسلسل، هیچ گاه هیچ وجودی پدید نمی آید و حال آنکه عالم وجود دارد، پس به طور حتم ، هر جا سخن از( الله ) است، وجودی است که حدی ندارد و احد است.

جای تردید نیست که احد، صمد است. چون حد و مرزی ندارد و وجودی در ورای آن تصور نمی گردد تا بخواهد نیاز او را برطرف سازد.

چطور می تواند بزاید و حال آنکه زاییدن، جداشدن بخشی از وجود است و معنایی ندارد خدای بی نهایت چیزی جدای او وجود داشته باشد و هم چنین چطور ممکن است زاییده شده باشد و حال آنکه زاییده شدن با احد و صمد بودن قابل جمع نیست.

چطور می تواند همتا داشته باشد؟ در حالیکه همتای او باید احد باشد و حال آنکه احد "دوم"را نمی پذیرد. وجود همانند او باید صمد مطلق باشد و حال آنکه صمد مطلق "دو" بردار نیست. پس خداوند نه فقط همتایی ندارد ، که همتایی بر او متصور نیست.

بدین ترتیب ، این سوره ی مبارکه با ساده ترین و در عین حال ، عمیق ترین بیان ممکن ، ویژگی های خدا را در جامع ترین بیان کوتاه به اثبات رسانده است تا انسان حقیقت جو، در تکاپوی فطری خداجویی، دچار خطا نگردد و مصداق حقیقی خدا را از مصادیق وهمی آن تشخیص دهد و جز در برابر خدای حقیقی سر تسلیم و اخلاص فرو نیاورد.

بنابراین جهت هدایتی سوره "اثبات توحید و نفی شرک" است. اثبات احدیت و صمدیت برای خدا و نفی زاییدن و زاییده شدن و همتا داشتن از ذات پاک او.

ابن سینا : من به محضر هر علمی که ورود پیدا کردم، در دو روز کمر آن علم را شکستم. ولی وقتی به محضر قل هو الله رسیدم، کمرم شکست.

یک مطلب را باید درست بدانیم و آن اینکه سنگ زیرین ایمان و بستر زرین و مشعشع اعتقادات، توحید است. یعنی چنانچه بخواهیم اعتقاد و باورمان به درستی در این دل توحیدی مستقر گردد و درخت اعتقاد ، میوه ی شیرین و انرژی زا داشته باشد و هم چنین در مقابل طوفان های سهمگین روزگار پررنگ و ریا نلرزد و در برابر نفس سرکش مقاومت کند، باید صفات خدای حقیقی، که در این سوره از آن نام بردیم ، سرتاسر دلمان را چونان دژی محکم مزین سازد تا نبوت ، عدل، معاد، امامت، بر سطح آن ، نمادی از یک انسان واقعی و یک مسلمان حقیقی ترسیم کند.

-      تدبر در سوره ی توحید و درمان استرس

دقت در این سوره و صفات خدای متعال ، نگرانی و اضطراب را از جان ما دور می کند. هر کس خودش بهتر می داند که "الله " در باورهایش چقدر جاری است. اگر روی نیاز همگان را به سوی او بدانیم و بفهمیم که همه کس و همه چیز فقط به او محتاج هستند، دیگر در عرصه ی مشکلات به دست و پا زدن های بیهوده نیازی نخواهیم داشت و گردن عبودیت در مقابل کسانی که به ظاهر و در تصور ما مشکل را حل می کنند، خم نخواهیم کرد.

صدق الله العلی العظیم

والحمد لله رب العالمین

ای خدای بی همتا، پرتو نورانی سوره ی اخلاص را در عقل و دل  و جان ما بتابان.

توفیق شناخت و معرفت واقعی خودت را به ما عنایت فرما.

چشمه ی زلال توحید را در لحظه لحظه ی زندگی و اعمال و رفتار های ما جاری ساز.

تهیه وتنظیم : آزاده ابراهیمی   نفیسه تبریزی

معرفت و ایمان به شأن و مقام قرآن

ـ ضرورت شناخت شأن و مقام قرآن:
جهل به موقعیت قرآن موجب می‎شود که نتوانیم ارتباط صحیحی با قرآن برقرار سازیم و با‌ آن مأنوس شویم از این رو ادامة ارتباط غلط، زدِگی و تنفّر را در پی خواهد داشت.
رسیدن انسان به بن بست شناخت خود و مرتبة خود و مقصد و غایتِ خویش و درک عدم گره گشایی غریزه، عقل، قلب و تجربه و علوم بشری از معضلات اساسی انسان، آدمی را با تواضع و فروتنی و دردمندی به سوی وحی الهی می‎کشاند:
«وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ».
[1]
(آنان که علم و آگاهی به آنها داده شده است می‎بینند که حقیقتاً آنچه بسویت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) می‎باشد و بسوی شاهراه پر جاذبة خدای شکست ناپذیر بسیار ستوده رهنمایی می‎کند).
تعبیر «عزیز و حمید» اشاره به ذلت و پستی‎ای دارد که به سبب دور شدن از فرهنگِ وحی، بشریت را فراگرفته است.
ـ عواقب انکار شأن قرآن:
انکار شأن قرآن هلاکتی توأم با خفت و خواری و رسوایی را باعث می‎شود:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟!
فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا؟ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ...».
[2]
(پس آیا به بعضی از کتاب خدا ایمان می‎آورید و به بعضی دیگر کفر می‎ورزید؟ پس چیست مجازات کسی از شما که چنین عمل می‎کند جز رسوایی بزرگ در زندگی پَست دنیا در حالی که در روز قیامت بسوی سخت‎ترین شکنجه بازگردانده خواهند شد).
این شدت عمل و خشونت مجازات از آنجاست که فی الواقع، چنین افرادی دین را سپر بلا و پلی برای رسیدن به امیال پست حیوانی‎شان قرار داده و آیات خداوند را به بازی گرفته‎اند که هر چند وقت یکبار، حکمی از احکام خدا را مردود اعلام کرده، دوره‎اش را گذشته تلقّی نموده، خلق عظیمی را به گمراهی می‎کشانند.
ـ شیوة یهود و منافقین در انکار شأن قرآن:
روش یهود همواره چنین بود که در برخورد با احکام خدا تا آنجایی زیر بار احکام خدا می‎رفتند که با اهداف دنیاشان مطابقت کند در این مسیر تا بدانجا پیش رفتند که هر پیامبری برخلاف دلخواهشان سخن می‎گفت تکذیبش می‎کردند و یا اینکه به شهادت می‎رساندند:
«أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ».
[3]
تاریخ یهود مملوّ است از این جنایت‎ها و کشتارهای بیرحمانه؛ هر که به این وضع اعتراض می‎کرد بیدرنگ بیرحمانه اعدام می‎شد:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ».
[4]
توجه به عملکرد سران نفاق و سرنوشت شومشان همچون قوم یهود،‌از آیات بزرگ خداوندی در این باره می‎باشد که به چه رسوایی و ذلّتی هولناک دچار گشته‎اند که برای کسب عزّت چاپلوسی جنایتکارانی چون صدام را باید مرتکب شوند تا صباحی چند به زندگیِ نکبت بار خود ادامه دهند:
«بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً».
[5]
(به منافقین مژده بده که نصیبشان شکنجه‎ای است دردناک، آنان که کفّار را با کمال میل، در برابر مؤمنین، دوست و سرپرست گرفته‎اند، آیا اینان نزد کفار عزت و سربلندی را می‎جویند؟!
پس ـ بدانید ـ عزت و سربلندی به تمامی از آنِ خداست).
همة آنان که عبادات قرآن را می‎پذیرند، لکن، روانشناسی یا جامعه شناسی، ‌اقتصاد و یا مدیریت اسلام را زیر سؤال برده، به غرب روی می‎آورند و یا اینکه دید اسلام نسبت به زن و حجاب و مسائل دیگر را رد می‎کنند،
همة اینها در مسیرِ این راهِ شوم و ذلت بار حرکت می‎کنند.
ـ افراط علم زده‎ها در شأن قرآن:
در مقابل این عدّه، کسانی دیگر به افراط دچار گشته مدعی شده‎اند که هر چه در علوم تجربی مطرح است قرآن آن را بیان کرده است و دلیلشان آیه «تبیاناً لکل شیء» می‎باشد.
اینان نیز از صراط مستقیم به انحراف گراییده و اهداف قرآن را گم کرده‎اند.
اهداف قرآن: هدایت بسوی رشد،
[6] شکوفاندن بذر ایمان، تقوی و احسان و غیره،[7] حرکت در شاهراه عبودیت الهی[8] و رسیدن به قلّة معرفت و بندگی او می‎باشد، قلّه‎ای که جلوه‎گاه علم بیکران و قدرتِ عظیم الهی است؛[9] این اهداف بطور مستقیم به قوانین تجربی نیازی نداشته بدون آن می‎تواند بخوبی حاصل شود.
بنابراین اگر در مواردی، قرآن به حقیقتی علمی ـ تجربی اشاره دارد از این روست که با یک حقیقت هدایتی و ارشادی پیوند نزدیکی داشته، با آن گره خورده است، مانند پیش گویی نهایت عالم هستی (انهدام و فروریختن کلّ نظام هستی) که با امر قیامت و سرنوشت بشر مرتبط می‎باشد؛ در غیر این موارد قرآن کریم متعرض قوانین تجربی نشده به راهِ خود ادامه می‎دهد.

[1] . سبأ/ 6. [2] . بقره/ 85. [3] . بقره/ 87. [4] . آل عمران/ 21. [5] . نساء/ 139ـ138. [6] . «... یَهْدی الَی الرُشْدِ...» (جن/ 3)، «... قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...». (بقره/ 256) [7] . « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها » (شمس/ 9)، «... وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ...» (فتح/ 29): در آیة سوره شمس، انسان تشبیه به بذر در زمین و در سورة فتح، امت اسلامی به دانه و گیاه سربرآورده از خاک مانند گشته است که در حرکتش به قوّت و سِتبری و استحکام می‎رسد. [8] . «أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس/ 61) به همین مضمون (مریم/ 36؛ آل عمران/51؛ زخرف/ 64) [9] . در سورة ذاریات هدف، بندگی، و در سورة طلاق هدف آگاهی بر قدرت و علم نامحدود الهی عنوان شده است که اشاره به اتصاف انسان به علم و قدرت الهی دارد: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً». (طلاق/ 12)
ولی الله نقی پورفر- تدبر در قرآن

تدبّر در آیات قرآن

معنای کلمه تدبر

تَدَبُّر از ریشه دُبُر، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور میباشد که ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی را نظر دارد که نتیجهاش کشف حقایقی است که در ابتدایِ امر و نظرِ سطحی، به چشم نمیآمد.

در «تفسیرالمیزان» در برابر معنای تدبر آمده است: تدبر، یعنی گرفتن چیزی بعد از چیز دیگر و در مورد آیات قرآن به معنای تأمل در آیه پس از آیه دیگر و یا تأمل بعد از تأمل است.

همچنین در تفسیر «نمونه»، در برابر معنای تدبر آمده است: «تدبر» از ماده «دبر» (بر وزن أبر) به معنی بررسی نتایج و عواقب چیزی است؛ به عکس تفکر که بیشتر به بررسی علل و اسباب چیزی گفته می‌شود.

 

معناى تدبّر در آیات قرآن

 

تدبّر در آیات قرآن که هم از ناحیه خود قرآن به آن سفارش شده است و هم از طرف معصومین (علیهم السلام) بر آن تأکید بسیار شده است، عبارت است از کاوش و دقّت نظر در کشف مفاهیم و روابط ناپیداى موجود در هریک از آیات و ارتباط آیات با یکدیگر، لازم به ذکر است که هر سوره داراى یک غرض اصلى (موضوع محورى) است و تمامى آیات و مباحث مطرح شده در سوره به صورت منطقى و فصل‏بندى شده به آن غرض مرتبط مى‏شوند.

تدبّر در قرآن؛ یعنى تلاوت آیات قرآن و عبور از الفاظ آن و رسیدن به عمق معنا، پیامها، درسها، انذارها، تبشیرها و رهنمودهاى آن؛ به طورى که علی (علیه السلام )  می فرماید:

«تَدَبَّرُوا آیاتِ القُرآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَإنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَرِ؛ در آیات قرآن تدبّر کنید و به وسیله آن عبرت گیرید. چرا که تدبّر در آن رساترین عبرتهاست.»

در این روایت علوى، «تدبّر» با «اعتبار» قرین شده است و این، نشان می دهد که تدبّر یک نوع تأمّل، دقّت نظر و اندیشه در وسیله (که همان آیات است) براى رسیدن به یک هدف بلند است. از این رو حضرت، کلام خود را به «ابلغ العبر» تعلیل کرد تا بفهماند قرآن بهترین محلّ عبور است؛ عبور قارى قرآن از الفاظ و عبارت و رسیدن به عمق معانى و شناختِ موجباتِ سعادت و هدایت.

بنابراین، حقیقتِ تدبّر در آیات قرآن همان تلاوت راستین آن است که از قرائت آیات شروع و با تأمّل و تعمّق در معنا و پیامها و خواسته ها، ادامه می یابد و با تعهّد و التزام و عمل به مضامین آنها، ختم می گردد.

اهمیت تدبر در قرآن

در اهمیت تدبر، همین بس که چهار آیه از آیات قرآن مجید به امر تدبر اشاره می کند. در سه آیه، لحن قرآن، لحنی سوالی و توبیخی است و در یک آیه هدف نزول قرآن،«تدبر» معرفی می گردد و تنها همین آیه برای پرداختن به بحث تدبر و اهمیت ویژه آن در قرآن کفایت می کند:

آیه 29 سوره صاد

«کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»

[این] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کرده‏ایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند

 

آیه 68 سوره مومنون

«أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ »

آیا در [عظمت] این سخن نیندیشیده‏اند یا چیزى براى آنان آمده که براى پدران پیشین آنها نیامده است

 

آیه 82 سوره نساء

«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا»

آیا در [معانى] قرآن نمی ‏اندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى می ‏یافتند

 

آیه 24 سوره محمد

«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»

آیا به آیات قرآن نمی ‏اندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است

 

اهمیت تدبر ازدیدگاه اهل بیت (علیهم السلام )

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) می فرمایند:

ای مردم! در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید و به محکمات آن نظر کنید و از متشابه آن پیروی نکنید! به خدا سوگند! هرگز نواهی آن را برای شما تبیین نمی‏کند و تفسیر آن را برای شما توضیح نمی‏دهد مگر کسی که دستش را گرفته و به نزد خود بالا آورده و بازویش را بالا گرفته‏ام. به شما اعلام می‏کنم که هر کس من مولای اویم این شخص مولای او است و او علی بن ابی‏طالب برادر و وصی من است... .

حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در خطبه خود در مسجد کوفه می فرمایند:

ای گروه مردم! که اکثریت به طرف باطل می روید و برزشتی اعمال ناروای خود پرده می پوشانید! «آیا هیچ در قرآن تدبر نمی کنید (تا حقیقت را درک کنید) و یا اینکه بر دلهای شما قفلهایی زده شده است (تا واقعیت را درک نکنید)» ، آن چنان نیست که شما می پندارید ، بلکه دلهایتان بر اثر اعمال زشت خودتان زنگار بسته و چشم و گوش دلتان کور شده است...

حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند:

آگاه باشید! قرآن خواندنی که با تدبر همراه نباشد، خیری در آن نیست.

حضرت علی (علیه السلام )  درباره پرهیزکاران و اهمیت خواندن قرآن کریم می ‌فرماید:

آن ها در دل شب بر پا ایستاده ، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى کنند. جان خود را با آن محزون و داروى درد خود را از آن مى گیرند. هر گاه به آیه اى که در آن تشویق است مى رسند، با علاقه فراوان به آن روى آورده و چشم جانشان با شوق بسیار در آن خیره شده و آن را نصب العین خود مى سازند. هرگاه به آیه اى که در آن بیم و انذار است مى رسند، گوش هاى دلشان را براى شنیدن آنها باز کرده ، فکر مى کنند که صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه هایش در گوش جانشان طنین انداز است .

در روایت دیگر نیز می فرمایند: ‌

در آیات قرآن تدبر کنید و از آن عبرت آموزید، زیرا قرآن، رساترین پندها و عبرت ها است. هر که با قرآن انس پیدا می‌کند، می ‌تواند آیات آن را راهنمای خود قرار دهد و علاقه و محبت آمیخته با عشق و الفت ناگسستنی با قرآن داشته باشد. مسلمان، برای آن که به قرآن توفیق  بیابد ، باید نسبت به آیات قرآن کریم، شناخت پیدا کرده و در آن تدبر کند، محتوایش را دریابد و سپس با عشق، با آن ارتباط فکری و عملی برقرار نماید.

پیشوای عارفان امام زین‏العابدین (علیه‏السلام) همدم قرآن کریم و بسیار عاشق تلاوت آن بود و چنان لذتی از آن می‏برد که هیچ لذتی به پای آن نمی‏رسید. آن حضرت می‏فرمود: «اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود و تنها قرآن با من باشد، بیمی به خود راه نخواهم داد».امام سجاد(علیه‏السلام) آیات قرآن را به صورت گذرا تلاوت نمی‏کرد، بلکه همواره با تدبر و دقت نظر قرائت می‏نمود و در محتوای آن می‏اندیشید و می‏فرمود: «آیات قرآن همچون گنجینه‏هایی است. پس هر گاه درِ گنجینه‏ای گشوده شد، به دقت در آن بنگر».

امام صادق (علیه السلام )  هنگامی‌که قرآن به دست راست می‌گرفت تا آن‌را بخواند، قبل از باز کردن قرآن چنین دعا می‌کرد: «أللّهم ... لا تجعل قرائتی قراء‌ة لا تدبّر فیها بل اجعلنی أتدبّر آیاته و أحکامه آخذاً بشرایع دینک ...، یعنی: خدایا قرائت مرا قرائتی که تدبر در آن نیست قرار مده، بلکه مرا آن‌گونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبر کنم، در حالی‌که قوانین دین تو را اخذ می‌کنم...»

امام رضا (علیه السلام )در هر سه شبانه روز یک بار، تمام قرآن را تلاوت مى کرد و مى فرمود: اگر بخواهم ، مى توانم در کمتر از سه روز آن را ختم کنم ؛ ولى هرگز به هیچ آیه اى نمى رسم ، مگر این که در معنى اش مى اندیشم . درباره این که در چه موضوع و چه وقت نازل شده است ، فکر مى کنم . از این رو در هر سه روز یک بار همه قرآن را تلاوت مى کنم .

جاء بن ابى ضحاک مى گوید: امام رضا (علیه السلام ) هنگامى که شب در بستر خویش قرار مى گرفت ، بسیار قرآن تلاوت مى کرد، و آنگاه به آیه اى مى رسید که در آن از بهشت یا آتش دوزخ یاد شده بود، مى گریست و از خداوند بهشت را مى طلبید و از آتش به او پناه مى برد.

همه روایاتى که به نحوى قرآن را بهار قلبها، چشمه علم براى علماء، مایه حیات و زندگى واقعى قلوب اهل بصیرت و امثال آنها شمرده اند، کنایه از سفارش به تدبّر در قرآن کریم می باشند؛ چرا که عالمان واقعى و اندیشمندان ربّانى هنگام برخورد با آیات الهى به تدبّر و تفکّر پرداخته، راههاى هدایت و سعادت را جستجو می کنند. 

نویسنده:سید سهیل مهرزاد

تدبر در سوره مبارکه فلق


ترجمه تدبری سوره

ای رسول ما! بگو پناه می برم به پروردگار سپیده دم،همان پروردگاری که تاریکی شب را می شکافد و روشنایی صبح را در دل آن پدید می آورد و هم اوست که می تواند تاریکی شر را بشکافد و روشنایی خیر را در دل آن پدید آورد (1)

به او پناه می برم از شر هر آنچه آفریده است. آفریدگار پدیده ها اوست و بی تردید، دفع و رفع شر پدیده ها در دست اوست (2)

و از شر تاریکی آنگاه که فراگیر شود و ما را از خطرات احتمالی اطرافمان غافل سازد(3)

و از شر زنان جادوگر که به هنگام افسون کردن مردمان در گره های جادو، سخت می دمند و به سبب غفلتمان از سحرشان در معرض آسیبشان هستیم (4)

و از شر هر حسود، آنگاه که حسد می ورزد و در صدد آسیب رساندن به ماست و ما از نیت او غافلیم (5)

نکته ی قابل توجه اینکه خداوند متعال در آیه ی دوم، به صورت عام از شر همه مخلوقات خدا سخن به میان آورده و در آیات بعد به طور خاص سخن از شر تاریکی، سحر و حسادت است.

باید دید هدف سوره از توجه دادن مخاطب به این سه شر خاص چیست؟ پاسخ این سوال با توجه به ویژگی مشترک این سه شر مشخص می گردد. تهدید این سه شر نسبت به انسان، در فضای غفلت و نا آگاهی است و در چنین فضایی ناتوانی برای محافظت از خویشتن در مقابل شر مخلوقات الهی آشکار می گردد.

همانطور که در سوره ی مبارکه ناس بیان شد در این سوره نیز واژه ی کانونی کلمه ی "اعوذ" است.

 

 جهت هدایتی سوره : "لزوم پناه بردن به خدا از شر آفریده هایش"

 

توضیحاتی کاربردی درباره ی جهت هدایتی سوره :

دانایی و توانایی بشر هر روز در حال توسعه است. در برخی از جوامع انسانی، علوم و فنون در حال پیشرفت به تدریج جای خدا را در ذهن و جان مردمان پر می کند. می گویند: خدا زاییده ی جهل بشر بوده است (العیاذ بالله). این پدیده ی نامبارک، گاهی آشکار و گاهی پنهان. آشکار آن، وقتی است که بشر در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی خود را از خدا بی نیاز می بیند و پنهان آن وقتی است که انسان در اثر توسعه آگاهی و توانایی، از خدایش غفلت می کند.

انسان باید بداند که تنها پناهگاه حقیقی از شر همه پدیده ها، پدیدآورنده ی آنها یعنی ذات پاک باری تعالی است.

مثال کاربردی:

خانواده ای اظهار می کنند بخت دختر یا پسرمان را بسته اند، سحر یا جادویش کرده اند و از اینگونه تعبیرات. به دنبال رمالان و ساحران می روند و در بسیاری از موارد در دام شیادان و اخاذان گرفتار شده و مشکلاتشان دوچندان می شود. اما اولین رفتاری که از یک مسلمان واقعی انتظار می رود، پناه بردن به پروردگاری است که زمام همه چیز در دست قدرت اوست.

یک نکته ی جالب در تدبر سوره ای:

اهمیت شر در سوره ی ناس(از آنجا که مانعی در مسیر سعادت انسان و شری است که متوجه روح انسان می شود) به قدری است که برای همان یک شر به نام "وسواس خناس" به 3 نام خدا پناه می برد (رب الناس، ملک الناس، اله الناس)، اما در سوره ی فلق یک شر عام است و سه شر خاص ولی به یک نام خدا پناه می برد.

"صدق الله العلی العظیم"

تهیه و تنظیم: آزاده ابراهیمی- نفیسه تبریزی

منبع:کلاس تدبر درقرآن پژوهشگاه قرآنی ناحیه ۳

مبانی تدبّر در قرآن

مبانی تدبّر

کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (29)

«این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبّر کنند پس هدایت پذیران راهیاب شوندوعنادپیشگان عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند.»

دراین آیه شریفه ،تدبّرکردن همگان درآیات قرآن به عنوان فلسفه وحکمت اصلی نزول این کتاب آسمانی مطرح شده است.

مفهوم شناسی تدبّر

تدبّرازریشه«دبر»به معنای پشت وپشت سراشیاءاست وساختار آن از باب تفعّل به معنای اثرپذیری ودریافت اثرساختار تفعیل است. بنابراین تدبیر یعنی پشت سر هم قراردادن وتدبّریعنی پذیرفتن اثر پشت سر هم قراردادن ودریافت آن

معنای اصطلاحی تدبّر

برای فهم این اصطلاح قرآنی بایددید که خدای حکیم چه چیزی رادرقرآن پشت سرهم قرارداده است وازما خواسته که این پشت سرهم قراردادن یعنی این تدبیررا تدبّرکنیم.

تدبیر الهی درقرآن

1-    پشت سرهم قرار دادن کلمات،آیه را تشکیل می دهد.وظیفه ما:تدبر در آیه و دریافت چینش الهی موجود درآن

2-    پشت سرهم قرار دادن آیات،سوره را تشکیل می دهد. وظیفه ما:تدبر درسوره و دریافت چینش الهی موجود درآن

3-    پشت سرهم قرار دادن سوره،کل قرآن را تشکیل می دهدوظیفه ما:تدبر درکل قرآن و دریافت چینش الهی موجود درآن

درنتیجه تدبّریعنی فهم هماهنگ ومنسجم آیات ونظم الهی موجود در آن درسطح آیه، سوره وکل قرآن

اکثرتفاسیروترجمه های موجود،نگاه آیه ای دارندوبه مرحله دوم تدبیر الهی نپرداخته اند در حالیکه این مرتبه ازتدبیرالهی بسیارمهمترازتدبیردرون آیات است.

از میان تفاسیر معتبر شیعه،تفسیرالمیزان اثرعلامه طباطبایی،تفسیری است که نگاه تدبّری به سوره های قرآن کریم داردوبرای هر سوره ای یک پیکر واحدومنسجم قائل است که غرض وجهت واحدی را پیگیری می کند.حیطه ی کاری دوره های تدبّرمربوط به این سطح از تدبّریعنی تدبّردرون سوره های قرآن است .

با توجه به نقش و اثرگذاری تدبر در فهم و درک عمیق کلام خدای سبحان ، لذا ما بر آنیم که از این دریچه راهی به سوی تدبر در بعضی از سوره های قرآن را باهم آغاز نماییم. 

تدبّردرسوره مبارکه ناس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ

ترجمه تد بّری سوره

ای رسول ما «بگوپناه میبرم به پروردگارمردم»همان کس که عهده دارسرپرستی،تدبیروتربیت مردمان است وایشان درهمه ی نیازهایشان به او رجوع می کنند.

«فرمانروای مردم »همان که صاحب سلطه است ،قدرتش در نهایت وحکمش نافذ است و به هنگام پناهندگی پناه میدهد.

«اله ومعبود مردم»همان که بندگانش تنها برای او هستند وجز او را نخوانند ودر نیازهای خود،جز به سوی او نروند و جز مراد او را اراده نکنند و جز به خواست او عمل نکنند.

«از شر وسوسه گری که در پس پرده ی خیرخواهی نهان گردد»  

«همان که در سینه های مردمان وسوسه کند».چه از جنیان که شر وسوسه شان به آدمی نزدیکتر است و چه از آدمیان که از شر وسوسه ی آنان هم امانی نیست.

*وسوسه شری است که تهدید آن در فضای غفلت دل از یاد خداست و تکرار نام خدا با عبارات «رب،ملک واله » در ادبیات پناه بردن از شر وسوسه موجب زدودن غفلت از دل آدمی و تعظیم و بزرگداشت پناه در ذهن و دل است.

*اوصاف خدا در این سوره هر بار به ناس اضافه شده است: رب الناس ،ملک الناس ، اله الناس.

سر این سخن از خود سوره قابل فهم است زیرا حیطه ی هجوم وسواس خناس سینه های مردمان «ناس» است .آری! اگر وسوسه گری سینه های ناس را هدف گرفته است ، باید بداند که ربی دارندوملکی و الهی که آنان را تحت حمایت خود قرار می دهد.

جهت هدایتی سوره

پناه بردن (اعوذ) واژه ی کانونی این سوره ی مبارکه است زیرا سایر آیات مسائل مربوط به پناه بردن را مشخص می کندو به ما می گوید که به دامان چه کسی و از شر چه چیزی باید پناه ببریم.

    نکات کاربردی

1)تقویت باور پناهنده شدن به خدا از شر وسوسه گران

2)تعمیق شناخت خدای پناه دهنده

3)تحکیم رشته ی ارتباط با او

4)تکمیل آشنایی با اعتقادات و رفتارهای نادرست

5)دور شدن از معرض وسوسه ها و وسوسه گران

کلام پایانی

«ای پروردگار مردم! ای فرمانروای مطلق آدمیان! و ای اله و معبود انسان ها ما را از شر وسوسه گران جن وانس پناه ده»

تهیه و تنظیم: آزاده ابراهیمی – نفیسه تبریزی