انگیزه های رفتار در قرآن


 گاهی انسان برخی تمایلات و انگیزه های نامطلوب و یا نگران کننده ای در خود احساس می کند و می کوشد آنها را از حوزه شعور و احساس خود دور سازد و این در نهایت، منجر به نابودی و بایگانی آنها در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود. اما بسیار اتفاق می افتد که انسان، همین تمایلات و انگیزه ها را به طور ناخودآگاه و در شکل لغزشهای زبانی و اشتباهات کلامی آشکار می سازد.قرآن به برخی انگیزه های ناخودآگاه که در درون انسان وجود دارند و او می کوشد آنها را کتمان کند، اما به هر حال از طریق لغزشهای زبانی آنها را بروز می دهد، چنین اشاره می فرماید:«امْ حسب الذّینَ فی قلوبهمْ مرضٌ اَنْ لّنْ یُخْرِجُ الله أضْعنهم وَ لو نشاءُ لاینکهُمْ فلعوفتَهُمْ بسمیهُمْ و لتعرفنهم فیالحن القولِ و اللهُ یعلمُ اَعمالکُمْ.» آیا آنان که در دل، مرض انفاق پنهان دادند، نپندارند که خدا کینه درونی آنها را بر اهل ایمان آشکار نمی سازد؟ و اگر ما می خواستیم حقیقت را به دمی بر تو آشکار ساختیم تا به باطن آنها از سیمای ظاهرشان بی پرده و در طی سخن، آنها را کاملاً بشناسی و خدا به همه کارهای بندگان شما آگاه است.» (سوره محمد، آیه 29ـ30)در جریان بحث درباره «شخصیت» خواهیم دید که قرآن به برخی از ترفندهای ناخودآگاه عقل مانند توجیه، فرافکنی و ابزار واکنشی، اشاراتی دارد. این موضوع روشن می کند که قرآن، حتی چهارده قرن پیش از تحقیقات فروید، بنیانگذار نظریه روانکاوی، جنبه های ناخودآگاه رفتار انسان را مطرح کرده است.


د: تعارض انگیزه ها


هرگاه در انسان برخی انگیزه ها با هم درگیر شوند، مثلاً انگیزه ای، انسان را به یک سو و انگیزه ای دیگر به سوی مقابل بکشاند. در این صورت به انسان حالتی دست می دهد که احساس سرگردانی و تردید می کند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان می شود. چنین حالتی را «درگیری روانی» می نامند.قرآن این درگیری روانی را که برخی اشخاص در برابر ایمان، موضعی مشکوک و تردید آمیز دارند که در نتیجه از آن رنج می برند، به خوبی به تصویر می کشد. این گونه افراد، کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان می آیند و نه به طور کامل به طرف کفر می روند؛ بلکه در انتخاب ایمان و کفر مرددند و نمی توانند در این باره تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. «انّما یستئذنُکَ الذّینَ لا یُؤمنونَ بِالله وَ الْیَومَالْ آخِرِ و اَرْتابَتْ قُلوُبُهمْ فهم فی بیعهمْ یتردوّنَ.» تنها آنهایی که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و در دلهایشان شک و تردبد است از تو اجازه معافی از جهاد می خواهند و آن منافقان پیوسته در تیرگی شک و تردید خواهند ماند». (سوره توبه، آیه 45)و: غلبه بر انگیزه ها


از مجموع مطالب گذشته، این مسأله روشن می شود که خواست خداوند متعال چنین است که در فطرت و سرشت انسان و حیوان یک سری انگیزه های فیزیولوژیک قرار دهد تا اهداف خداوندی، که همان حفظ وجود و بقای نوع است، تحقق یابد. بنابراین، بدیهی است که اشباع این انگیزه ها امری طبیعی می باشد که فطرت و سرشت وجودی انسان و حیوان، آن را می طلبد و لازم دارد؛ چون به طور کلی ادامه زندگی و بقای نوع، به اشباع آنها وابسته است.به همین دلیل احکام و فرامین قرآن در خصوص این انگیزه ها با فطرت انسان هماهنگی دارد زیرا، قرآن این انگیزه ها را می پذیرد و به آنها اقرار می کند و در حدودی که شرع مقدس اسلام اجازه می دهد، خواهان اشباع آن است. در اینجا، لازم است فرق میان دو واژه کنترل و سرکوبی را در ارتباط با انگیزه ها بیان کنیم.کنترل، به معنای بازداشتن ارادی یک انگیزه یا تمایل و مقاومت در برابر اشباع آن در شرایط نامناسب است. اما به طور کلی به معنای قبول نداشتن و یا نپذیرفتن آن نمی باشد؛ زیرا ممکن است در مواقع مناسب دیگر، اجازه اشباع و یا فعال کردن آن وجود داشته باشد.اما سرکوبی یک انگیزه، به معنای انکار و نپذیرفتن و کوچک شمردن و یا ترس از آن است و انسان می کوشد به طور کلی آن را از حوزه آگاهی و شعور خود دور سازد. تا از احساس گناه و نگرانی که از آن انگیزه ناشی می شود رهایی یابد به نحوی که این مسأله منجر به سرکوب آن در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود.قرآن نمی گوید که انگیزه های فطری را به معنایی که گفته شد سرکوب کنیم، بلکه از ما می خواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که هم منافع فرد و هم منافع جامعه به شایستگی، حفظ و رعایت شود.نظر قرآن را، آنجا که به مشروعیت اشباع انگیزه های فیزیولوژیک اعتراف می کند، به روشنی می توان دریافت. «یا ایّهاالذّینَ ءَامَنواُ لاتمرموا طیّب ما اَحَّلَ الله لکمْ و لا تعتدوُآ انّ اللهَ لا یُحبّ الْمُعتدینَ وَ کُلوُا مِمّا رَزَقَکُمِاللهُ حَللاً طَیّباً و اتّقوالله الذّی انتمْ به مؤمِنونْ.» ای اهل ایمان حرام مکنید طعامهای پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم مکنید که خدا ستمکاران را دوست نمی دارد و از هر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما کرده است بخورید و بپرهیزید از آن خدایی که به او گرویده اید.» (سوره مائده، آیه 87-88) و یا:


«نساؤُکُمْ حَرَثٌ فاتوا حَرْثکم انّی شِئْتُمْ....» آنان (زنان) کشتزار شمایند، پس برای کشت به آنان نزدیک شوید هرگاه که می خواهید....» (سوره بقره ، آیه 223)


در این آیه نیز به انگیزه جنسی بشر اشاره شده است و منظور از زنان، همسرانی هستند که شرعاً و قانوناً در کنار هم زندگی می کنند و یک زوج در حد شرعی و تا آن حد که مورد نیاز هر دوی ایشان است مجاز به بر طرف کردن نیاز جنسی یکدیگر می باشند.


آیات فوق، این موضوع را روشن می کند که قرآن نه تنها انسان را به نپذیرفتن و سرکوب کردن انگیزه های فطریش دعوت نمی کند، بلکه او را از درگیری روانی که نتیجه عدم انگیزه جنسی و سرکوب آن است ـ بر حذر می دارد، درگیریی که مسبب بروز عوارض و حالتهای اضطراب آمیز است که در رفتار انسان ظاهر می شوند.


ولی با این حال، قرآن انسان را افسار گسیخته رها نمی سازد که انگیزه های فطریش را بدون حساب و به صورت افراط، اشباع کند بلکه او را به سازماندهی و در دست گرفتن زمام انگیزه ها دعوت می کند. اصولاً هیچ اشکالی ندارد که انسان از طریق ارضای انگیزه های خود از راه حلال و مشروع لذت ببرد. قرآن در مسائل مربوط به ارضای انگیزه های فطری، انسان را به دو نوع سازماندهی دعوت می کند:اول ارضای آنها از طریق حلال که شرع مقدس تشریع و تجویز کرده است و دوم تعدیل (نه افراط و نه تفریط) در تأمین خواستهای انگیزه ها. خداوند با آفریدن جنس نر و ماده برنامه ارضای انگیزه جنسی را برای انسان منظم کرده است و برای ارضای این غریزه، زن و شوهر و زندگی خانوادگی و زناشویی را به منظور تأمین امنیت و آسایش و ایجاد محبت و عشق و فداکاری، قرار داد به طوریکه تضمین کننده زندگی خانوادگی انسان می باشد «وَ مِنْ آیتَه اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ انفسکِمْ ازواجاً لِتسکنواُ الیها و جَعَلَ بینَکُمْ موّدَةًّ و رحمةً إنّ فی ذلک لَآیت لقومٍ یتفکّروُنَ.» (سوره روم، آیه 21) و باز یکی از آیات الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود و در این امر نیز برای مردم با فکرت، ادّله علم و حکمت حق آشکار است.»


«....هُنَّ لباسٌ لکُمْ وَ انتُمْ لِباسٌ لَّهُنَّ....» ...و آنها (زنان) جامه سِتر و عفاف شما و شما نیز لباس عفت آنها هستند....» (سوره بقره، آیه 187)


قرآن جوانان مسلمان را به زندگی در جامعه و محیطی تشویق می کند که در غلیه بر انگیزه جنسی به آنها کمک کند و آنها را در معرض چیزهایی قرار ندهد که سبب برانگیختن و تحریک غریزه جنسی شوند. از این رو قرآن از مردان مسلمان می خواهد که از نگاه نامشروع، خودداری کنند. چنان که از زنان نیز می خواهد زینت و آرایش و زیباییهای جسمی خویش را مانند مو و گردن و سینه که ممکن است سبب فریفتن مردان شود، بپوشانند.


پیامبر اکرم (ص) خلوت کردن زن و مرد (اجنبی) را نهی کرده است، زیرا تنها بودن آنها خود به خود فضای مناسبی برای برانگیختن انگیزه جنسی ایجاد می کند و امکان لغزش و خطا را افزایش می دهد. همچنین قرآن به نکته ای اشاره می کند، که باید به خدمه منزل و کودکانی که به سن بلوغ نرسیده اند گوشزد کرد که در سه موقع از شبانه روز بدون اجازه وارد اتاقی که زن و شوهر در آن هستند، نشوند. این سه وقت عبارتند از: پیش از نماز صبح، هنگام قیلوله در ظهر و پس از نماز عشا، وقتی که انسان برای استراحت و خواب آماده می شود. «ای کسانیکه به خدا ایمان آورده اید (بدانید که) باید بندگان ملکی شما و کودکانی که هنوز به وقت احتلام و زمان بلوغ نرسیده اند، شبانه روزی سه مرتبه از شما اجازه بخواهند، یک بار پیش از نماز صبح، دیگر هنگام ظهر که جامه ها را از تن برمی گیرید و سوم پس از نماز خفتن، که این سه وقت هنگام عورت و خلوت شماست (اغلب برهنه یا در لباس کوتاهید) و بعد از این سه بار اجازه، دیگر باکی بر شما و آنها نیست که بی دستور با بندگان و اطفال خود گرد هم جمع شوید و هر ساعت در کارها به شما مراجعه کنند. خدا آیاتش را بر شما چنین روشن بیان می کند و او به کار خلق دانا (و به مصالح خلق کاملاً آگاه) و محکم کار است.» (سوره نور، آیه 58 ـ 59)


چون در اوقات سه گانه مزبور، انسان غالباً لباسهایی را که معمولاً با آنها در اجتماع ظاهر می شود از تن خارج می کند و لباس خواب و استراحت می پوشد و در چنین لباسهایی احتمال ظاهر شدن قسمتهایی از بدن ـ که شایسته مشاهده نیست ـ می رود. دلیل این که قرآن ورود بدون اجازه خدمه و اطفال را به اتاق مردان و زنان ـ در این اوقات ـ ممنوع کرده. این است که از آگاهی بر آنچه نسبت به آنها مصلحت نیست جلوگیری کند، چرا که احتمال دارد کودکان، چیزهایی را که لزوماً نباید ببینند، از والدین مشاهده کنند و به برخی اعضای بدن که مستقیماً به امور جنسی مربوطند آگاهی می یابند. تحقیقات روانشناسی و روانکاوی، اثرات سویی را که دیدن این گونه امور در روان کودکان به جای می گذارد، ثابت و روشن کرده است.


علاوه بر این گاهی در روزنامه ها، اخبار و جراید، خبرهای ناگواری، را می بینیم که در اثر معاشرت و ارتباط بدون قید و شرط دختران و پسران و زنان و مردان جوان خانواده و عدم کنترل آنها اتفاق می افتد و خانواده هایی را دچار فاجعه می کند.


قرآن، انسان را به غلبه بر انگیزه تجاوز و مالکیت نیز تشویق می کند. مثلاً از نظر قرآن، خصلت خویشتنداری و حاکمیت بر خواسته ها و تمایلات نفس. اعم از جسمی و روانی، از خصلتهایی است که هر فرد مؤمن که دارای شخصیتی ثابت و بهنجار است باید بدان خصایل آراسته شود.درباره انگیزه تجاوز، قرآن مردم را از ستم و تجاوز به دیگران ـ چه از طریق بدن و چه لفظ ـ نهی می کند و به آنها دستور می دهد که با مردم رفتاری نیک و ملایم داشته باشند. «وَالذین یوذوُنَ الْمؤمِنینَ والمؤمِناتَ بِغَیرِ مااکتَسِبواُ فَقَدْ احْتمِلوُا بهتاتاً وَ اثْماً مبیناً». و آنان که مردان و زنان با ایمان را بی تقصیر و گناه بیازارند (بترسند) که دانستند گناه و تهمت بزرگی را مرتکب شده اند.» (سوره احزاب، آیه 58)


قرآن همچنین مردم را به مهار کردن انگیزه مالکیت فرا می خواند و آنها را از بخل ورزی، مال اندوزی، رباخواری، خوردن اموال مردم و دزدی نهی می کند و در مقابل، به انفاق در راه خدا و دادن صدقه به فقرا و بیچارگان و پرداخت زکات، امر می فرماید: «فاتقوُا الله ما استَطَعْتُمْ و اَطیعواُا و انفِقوُا خَیْر لانْفُسِکُمْ و مَنْ یوُقُ شُحَّ نفسِهِ فاولئِکَ هُمُ الْمُفلِحوُنَ.» پس تا می توانید خدا ترس و پرهیزگار باشید، سخن حق بشنوید و از آنها اطاعت کنید و از مال خود برای ذخیره آخرت خویش به فقیران انفاق کنید و کسانی که از خوی بد و بخل نفس خود محفوظ مانند آنها رستگاران عالمند.» (سوره تغابن، آیه 16)


ه: انحراف انگیزه ها


مسأله انحراف انگیزه ها و سقط آنها بر انسان گاهی در همه انگیزه ها اعم از فیزیولوژیک و یا روانی به طور مساوی پیش می آید. یکی از مهمترین انگیزه های فیزیولوژیک که در معرض انحراف قرار دارد انگیزه جنسی است.


در قرآن، یکی از شیوه های رایج انحراف جنسی که همجنس گرایی است و قوم لوط به آن مبادرت می ورزیدند، ذکر شده است. از بیان قرآن درباره این انحراف جنسی استنباط می شود که این عمل برای نخستین بار در تاریخ بشری در میان قوم لوط پدید آمد. «اَتَاْتوُنَ الذّاکرانَ من العالَمینَ وَ تذَرَونَ ما خَلَقَ لَکُمْ ربّکُمْ من ازواجِکُمْ بَلْ أنتمْ قومٌ عادونَ.» آیا عمل زشت و منکر را با مردان انجام می دهید و زنان را که خدا همسر شما آفرید رها می کنید؟ آری شما بسیار مردم متجاوز و نابکاری هستید». (سوره شعرا، آیه 165 -166)


یکی از انحرافات رایج در انگیزه های روانی انسان، عشق شدید و اشتیاق زاید الوصفی است که در برخی از مردم نسبت به پول و جمع آوری مال و ثروت دیده می شود. در حالی که دارایی و مال در اصل از آن خداست و او ما را نماینده خویش قرار داده است تا اموالش را در راه رضا و خشنودی او و نیز آباد کردن زمین و پیشرفت نوع بشر قرار دهیم.


به طور کلی اهداف و زیاده روی در انگیزه ها و ناتوانی در مهار کردن و حاکمیت بر آنها، به انحراف آنها از اهداف حقیقی شان یعنی تداوم بخشیدن به زندگی فرد و بقای نوع و تحقق هماهنگی انسان با محیط منجر می شود. اما میانه روی در ارضای انگیزه ها، انسان را از فرو رفتن در گرداب انحراف باز می دارد. بنابراین می توان گفت بهترین کار، همان میانه روی است. «خَیْرَ الاموُرُ اوسَطَها» نه هرگز دست خود را (در احسان به خلق) بسته دارد و نه بسیار باز و گشاده دار که هر کدام را انجام دهی به نکوهش و حسرت خواهی نشست.» (سوره اسراء، آیه 29)


منبع:محراب عشق 

تهیه و تنظیم:مینا طراویان

حسد از دیدگاه قرآن و روانشناسی

قرآن کتاب دینی و هدایت است، و برای دست یابی به رشد شخصیت و خودشناسی بهترین راه را نشان می‌دهد؛زیرا انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است.

به این آیه شریفه توجه کنید:

«یا ایها النّاس قد جائتکم موعظة من ربّکم …؛ای مردم نامه‌ای (قرآن) که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت برای مؤمنان است،از جانب خدا برای نجات شما آمد».(سوره یونس،آیه 57)

همچنین آیات:(89 /نمل ـ 151/بقره ـ 2/ جمعه ـ 20/عنکبوت) و آیاتی از این قبیل.

قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری،و همچنین راه‌های تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان می‌دهد و در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی ما تأثیر بسزایی دارد.

یکی از این انفعال‌های روانی که معمولاً غالب مردم دچار آن هستند حسد است.

حسد را علمای اخلاق این گونه تعریف کرده‌اند:

حسادت،تمنای سلب نعمت است از دیگری که به صلاح او باشد،یعنی حسود دوست دارد نعمت‌ها از طرف مقابل گرفته شود،خواه آن نعمت به حسود برسد! یا نرسد.

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره می‌فرماید:«منشأ و ریشه رزایل حسادت است».1

البته یک حالتی هم نزدیک به حسادت وجود دارد، که پسندیده و مایه ترقّی و پیشرفت است،و آن حالت غبطه است.

امام صادق(ع) می‌فرمایند:«به راستی مؤمن غبطه می‌خورد،ولی حسادت نمی‌ورزد اما منافق حسادت می‌ورزد و غبطه نمی‌خورد».2

راستی می‌دانید نخستین حسدی که از سوی انسان در روی زمین صورت گرفت چه زمانی بود؟ که بود؟برای چه بود؟ و نتیجه‌اش چه شد؟

آری،نخستین حسد،حسادت قابیل نسبت به برادرش هابیل بود،آن هم به جهت اینکه خداوند قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قابیل را نپذیرفت،و این موضوع برای قابیل انگیزه‌ای برای کشتن برادرش شد.به این آیه شریفه توجه کنید:«و اتل نبأ ابنی آدم بالحقّ اذا قرّباً قرباناً…».(سوره مائده،آیه 27)

در این آیه کریمه داستان حسادت قابیل نسبت به هابیل بیان شده است.نوجوانان و جوانان عزیز در قرآن نمونه‌هایی از این قبیل ذکر شده است.مانند:داستان برادران یوسف،پسر نوح، هابیل و قابیل و داستان‌های عبرت آموز دیگر.

عزیزان،ما نمی‌دانیم چه نعمتی به صلاح هست یا نه،پس به جای تقویت حسّ حسادت،برای جبران کاستی‌ها و بالا بردن توانایی‌های خود تلاش کنیم.

نشانه‌های حسد

1.ناراحتی از رسیدن نعمت به دیگری،بدون نشان دادن عکس العمل.

2.غیبت و عیب جویی.

3.دشمنی،عداوت و کارشکنی.

4.بی‌مهری یا قطع رابطه از شخص،و پنهان کردن صفات برجسته او به طوری که حتی نمی‌خواهد سخنی از او بشنود.

آثار حسد

الف: آثار اجتماعی

1.نابسامانی‌های اجتماعی

حسود تمام یا بیشتر نیرو و انرژی بدنی و فکری خود را صرف حسادت می‌کند، لذا این کار منشأ نابسامانی‌های اجتماعی است.

قرآن مجید می‌فرماید:و کسانی که بعد از آنها آمدند،می‌گویند:پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان کینه و حسدی نسبت به مؤمنان قرار مده…(سوره حشر،آیه 10)

2.قتلها و جنایت‌ها:چنان که در داستان هابیل و قابیل ملاحظه کردید.

3.از بین رفتن دوستی‌ها.

4.عقب ماندگی اجتماعی؛اشخاص حسود و تنگ نظر می‌کوشند دیگران را به عقب بکشند.

5.هرج و مرج،پیامبر اکرم(ص) حسد را به بیماری بزرگ امت‌ها تشبیه کرده و می‌فرمایند:«…در اثر اختلاف و نفاق و حسد نسبت به یکدیگر،سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا می‌شوند».3

ب: آثار معنوی حسد

1.نابود کننده ایمان، 2.آفت دین، 3.نابود کننده نیکی‌ها، 4.رسیدن به کفر و تفکرات کفر آمیز، 5.غیبت، 6. حسرت زیاد،(گناه زیاد)، 7.حجاب ضخیمی در برابر شناخت حقایق می‌افکند، 8.مانع رشد و تعالی ـ روحی فکری،معنوی خانوادگی و اجتماعی می‌گردد.

ج: آثار جسمانی حسد

افراد حسود معمولاً افرادی رنجور،حساس،عصبی،پرخاشگر و افسرده می‌باشند.دستگاه‌های مختلف بدن تحت تأثیر این حالت روحی دچار بیماری می‌گردد.

حضرت علی(ع) می‌فرماید:«شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده‌اند».4

د: آثار اخروی حسد

1.بدون حساب به جهنم می‌رود، 2.بدبختی و شقاوت دنیا و آخرت

برخی از ویژگی‌های حسود

1.دشمن خیر و طالب شر است، 2.خواهان زوال نعمت از دیگران،3.به بدی گرایش دارد، 4.منافق است، 5.غیبت،شماتت و تملّق می‌کند،قرآن کریم می‌فرماید:«انّ تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة…».(سوره توبه،آیه 50) ، 6.در حال خوشی دیگران غمگین است، 7.رفیق بدی است،8.دشمن نعمت‌های خدا است، 9.به خود ظلم می‌کند،10.زود عصبانی می‌شود.

1.غررالحکم،5242.

2.اصول کافی،2،307.

3.المحجة البیضاء،5،326.

4.غررالحکم،1803.

  

منبع:hawzah.net

تهیه و تنظیم:مینا طراویان

قال المهدی (عج) :

 

من باقیمانده ی از آدم و ذخیره ی نوح و برگزیده ی از ابراهیم و خلاصه محمد (صلی الله علیه و آله) می باشم.

به مناسبت آغاز امامت حضرت مهدی (عج)

تولد حضرت مهدی (عج)

حکیمه خاتون علیهاالسلام ، عمه امام حسن عسکری علیه السلام نقل می کند: وقتی هنگام تولد مهدی(عج) رسید، امام زمان(عج) را دیدم رو به قبله به سجده افتاد. سپس دستش را بلند کرد و گفت: «به یکتایی خدا گواهی می دهم و اینکه جدّم، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، و پدرم امیرمؤمنان علیه السلام ، وصی رسول خداست». سپس یک یک امامان را شمرد تا به خود رسید. امام زمان(عج) از هنگام تولد تا زمانی که پدرش به شهادت رسید، مخفی بود و فقط تعداد خاصی از یاران، او را می دیدند و مسائل خود را از ایشان می پرسیدند. حضرت هنگام رحلت پدر، پنج سال داشت. چنان که در روایات آمده، محل زندگی امام زمان(عج) در دوران کودکی همچون محل زندگی حضرت موسی علیه السلام مخفی بود تا از گزند طاغوتیان محفوظ باشد.

معرفی امام به شیعیان

از آنجا که ولادت امام دوازدهم(عج) به صورت پنهانی انجام گرفت، بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسکری علیه السلام وظیفه داشت فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند. آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت علیهم السلام می رساندند تا ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی متوجه آخرین سفیر حق نگردد. محمد بن عثمان و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل می کنند: چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و از امروز به بعد او را دیگر نخواهید دید».

نشانه ای برای امامت

احمد بن اسحاق، از بزرگان شیعه و یاران امام یازدهم علیه السلام می گوید: خدمت آن حضرت شرفیاب شدم و می خواستم در مورد امام بعد از او سؤال کنم، ولی پیش از آنکه سخنی بگویم فرمود: «ای احمد! همانا خدای متعالی از آن زمان که آدم علیه السلام را آفرید، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجت خدا، بلا از اهل زمین برداشته می شود و به [برکت وجود او] باران باریده و بهره های زمینی بیرون می آید».

بقیة اللّه

احمد بن اسحاق می گوید: روزی نزد حضرت عسکری رفتم و پرسیدم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟ پس آن حضرت به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که صورتش همچون ماه تمام می درخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعالی و حجت های او گرامی نبودی، پسرم را به تو نشان نمی دادم. همانا او هم نام و هم کنیه رسول خدا و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می کند». گفتم: سرور من! آیا نشانه ای است که قلبم به آن آرام گردد؟ در این هنگام، کودک لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت: «من بقیة اللّه در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت. ای احمد بن اسحاق! پس از اینکه با چشم خود می بینی در پی نشانه مباش».

همچون ستارگان

امام صادق علیه السلام فرمود: «امامان درهای الهی هستند و مردم به وسیله آنان وارد دین می شوند و اگر آنان نباشند دین شناخته نمی شود». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز می فرماید: «همچنان که اگر ستارگان نباشند، آسمان نابود می شود، اگر اهل بیت من هم روی زمین نباشند، اهل زمین هلاک می گردند».

نبوت و امامت باید در میان انسان ها وجود داشته باشد؛ زیرا انسانی که از جسم و روح تشکیل شده، روح مجردش که همواره در پی حقیقت است، در تشخیص راه دچار مشکل می شود و در این مورد، نیاز به راهنما و امام ضروری است.

امامت کودک

امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید می آید که نمی توان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هر که را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است. شاهد آن هم، حضرت عیسی علیه السلام است که در گهواره خلعت نبوت پوشید. نیز خداوند در کودکی به یحیی علیه السلام وحی فرستاد و در کودکی عقل او را محکم و کامل کرد. مثال دیگر اینکه خداوند متعالی در آیه تطهیر، حسنین علیهماالسلام را از پلیدی و نادانی به دور می داند و این کنایه از ثبوت منصب امامت در ایشان است. بنابراین، مانعی ندارد که امام زمان علیه السلام در کودکی به امامت رسیده باشد.

نهان زیستی، سنتی الهی

غیبت، یکی از سنت های الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، یوسف، موسی، سلیمان، دانیال و عیسی علیهم السلام دیده می شود و هر یک از آن سفیران الهی، به تناسب شرایط، سال هایی را در غیبت به سر برده اند. امام صادق علیه السلام دلیل غیبت امام عصر علیه السلام را خواست خداوند در جاری کردن سنت انبیاء می داند و این نشان می دهد که سخن از غیبت امام مهدی(عج)، سال ها پیش از به دنیا آمدن ایشان بوده است. امام صادق علیه السلام در جایی دیگر، وقتی از علت غیبت می پرسند می فرماید: «غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم. غیبت سرّی است از اسرار الهی و چون می دانیم که خداوند بزرگ حکیم است، آن را می پذیریم؛ اگر چه علت آن برایمان معلوم نباشد».

غیبت امام عصر

فشار و شرایط سخت زمان، سبب شد که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 هجری قمری، حضرت مهدی(عج) غایب گردد؛ به طوری که حتی شیعیان خاص نیز جز در موارد نادر از دیدار ایشان محروم گشتند. البته در این زمان نیز رابطه امام و امت به کلی قطع نشد، بلکه مردم به وسیله نایبان خاص ایشان، که همگی از بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر علیه السلام بودند، با مولای خویش ارتباط داشتند. نتیجه آن شد که در همین دوره، شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گسترده تر با عالمان دینی خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایفی دینی به روی آنها بسته نیست. عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری، چهار نماینده ای بودند که از سوی امام عسکری علیه السلام و امام مهدی(عج) انتخاب و به مردم معرفی شدند.

ماجرای سرداب

معتضد عباسی سپاهی را از بغداد به سامرا برای دستگیری حضرت مهدی(عج) فرستاد. یکی از مأموران به نام رشیق می گوید: وقتی سپاه معتضد وارد سامرا شد، به طرف سرداب ـ زیرزمینی که مدتی محل زندگی سه امام بزرگوار بود ـ هجوم آوردند. آنها پشت درِ سرداب، صدای تلاوت قرآن را از حضرت مهدی(عج) شنیدند. لشکر پشت در اجتماع کردند و فرمانده شان پیشاپیش آنها ایستاده بود. ناگاه حضرت مهدی(عج) از راهی که به در سرداب می انجامید آمد و از پیش روی لشکر عبور کرد و از نظرها غایب شد. در این هنگام، فرمانده خطاب به سپاه گفت: وارد سرداب شوید و مهدی را دستگیر کنید! سپاهیان گفتند: مگر ندیدی که او از روبه روی تو عبور کرد. ما گمان کردیم تو او را دیده ای و چون فرمانی ندادی، ما نیز حرکتی از خود نشان ندادیم. بدین ترتیب، امام عصر علیه السلام با قدرت اعجاز از گزند سپاه معتضد نجات یافت و غایب گردید.

لزوم اعتقاد در عصر غیبت

امام جواد علیه السلام می فرماید: «حضرت مهدی علیه السلام بعد از اینکه یادش از خاطره ها محو شد و بیشتر معتقدان به امامتش، از اعتقاد خود برگشتند قیام می کند». شیعیان آن حضرت باید در عصر غیبت، اعتقاد به وجود مبارک آن حضرت، تقوا و دین داری را سرلوحه اعمال خود قرار دهند؛ چرا که امام صادق علیه السلام می فرماید: «صاحب الامر غیبتی خواهد داشت که هر کس در آن دوره بخواهد دین دار بماند، باید سختی هایی را به جان بخرد و دو دستی به دین خود بچسبد».

بریدن از دنیا، پیوستن به دوست

امام رضا علیه السلام می فرماید: «بردباری و چشم به راه گشایش بودن چه زیباست». انتظار کشیدن که از وظایف یاوران امام زمان علیه السلام است، عملی قلبی و درونی است که آثار و برکت های فراوان بیرونی هم دارد. انسان منتظر، همواره بریده از این عالم طبیعت و دنیا به نظر می رسد؛ یعنی گویا در دنیا به صورت نیم خیز نشسته است تا همین که ندای آسمانی به گوشش رسید، از سر سفره جهان برخیزد و خود را به آقایش برساند. انسان منتظر نشانه هایی دارد: پرهیز از گناه، انجام واجبات، داشتن اخلاق الهی و دعوت همیشگی به دین خدا.

انتظار فرج از دیدگاه رهبری

مقام معظم رهبری درباره انتظار فرج و شرایط منتظران می فرماید: «منتظران صاحب الزمان، به منور شدن چشم انداز زندگی بشر و پایان دوران ظلم و تجاوز امید دارند و جنایات ستم و تزویر سردمداران استکبار جهانی، نمی تواند چشمه امید را در دل های آنان خاموش کند. منتظران حجت تردیدی ندارند که روزگار ظلم و طغیان و تجاوز سرانجام به پایان خواهد رسید و قدرت قاهره حق، همه قله های فساد و تعدی را از بین خواهد برد. ما اعتقاد داریم که با ظهور مهدی موعود علیه السلام ، اندیشه و عقول بشری از همیشه خلاق تر خواهد بود و صلح و امنیت کامل در مقیاس جهانی آن به وجود خواهد آمد و ما برای چنین دورانی باید تلاش کنیم تا جهان روز به روز به این عصر آرمانی نزدیک تر شود».

غربت امام عصر

غربت و مظلومیت، رشته ای است پیوسته، از غدیر تا کربلا و از کربلا تا غیبت. آنها که آرزو داشتند در سال دهم هجری، در سایه سار تک درخت وادی جحفه بودند تا با صاحب غدیر بیعت کنند، امروز باید با حجت معبود، مهدی موعود بیعت کنند و هر چه در توان دارند، از یاری امام زمان خود دریغ ندارند؛ چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «خوشا به حال کسی که زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کند، به دوره او بپیوندد و دوره او را شاهد باشد». نیز ایشان در جایی دیگر می فرماید: «هیچ مرده ای باقی نمی ماند، مگر اینکه شادی ظهور مهدی علیه السلام در قبرش به او می رسد و آنها در قبرهایشان با هم دیدار می کنند و یکدیگر را به قیام قائم علیه السلام بشارت می دهند».

نخل امید

پس کی از روز وصال تو خبر می آید؟ کی شب هجر تو ای دوست به سر می آید؟
هر مسافر به دیار و وطنش باز آمد کی نگار من غمگین ز سفر می آید؟
آنی از ساحت دل یاد تو بیرون نرود دائما صورت ماهت به نظر می آید
نغمه مرغ سحر می دهد از صبح خبر کی پسِ شام فراق تو سحر می آید؟
سدّ لطف تو حفاظت کند از ما ای دوست هر زمان جانب ما سیل خطر می آید
پس کی ای دوست پس از این همه خوناب جگر نخل امید من آخر به ثمر می آید؟
ذوالفقار علوی چون که بگیرد در دست پی آزادی انواع بشر می آید
«ملتجی» منتقم آل محمد، مهدی پی نابودی هر فتنه و شر می آید

پدیدآورنده: زینب خاتون جلال کمالی

نهم ربیع الاول، آغاز امامت حضرت مهدی(عج)

 پس از شهادت یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام حسن عسگری(ع)، در هشتم ربیع الاول سال 260 قمری، حضرت بقیة الله الاعظم امام مهدی(عج) سکاندار امت مسلمان شدند و به امر خداوند متعال از دیده ها پنهان گشتند. 

نهم ربیع الاول سال 260 هجری قمری، برابر با آغاز امامت آن امام بزرگ و امید مستضعفان جهان می باشد. او خواهد آمد و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد. همان گونه که از ظلم و جور، پر شده است. شیعیان، این روز را بعنوان عید، جشن می گیرند و در آن، به شادمانی و عبادت می پردازند.

با شهادت امام یازدهم(ع)، در حالی که بیش از پنج بهار از عمر آخرین ذخیرة الهی سپری نشده بود، فصل بهره مندی انسان ها از امام ظاهر(عج) به پایان رسید و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت(س) پیش آمد. به امامت رسیدن حضرت حجت(عج) در پنج سالگی و آغاز غیبت صغرای آن حضرت(عج) از همان ابتدا، امتحان بزرگ الاهی را برای شیعیان آن حضرت رقم زد.

به امید آنکه همه ما شیعیان ایشان با تاسی به رهنمودهای گهربار ائمه معصومین(س) و دوری از گناه، هماره موجبات رضایت و خشنودی دل آن حضرت(عج) را فراهم گردانیم و زمینه ساز واقعی فرج ایشان باشیم. 
 
تهیه وتنظیم:میناطراویان

الهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.