با امام حسین علیه السلام در محضر قرآن


1. عشق به قرآن در دوران کودکى 

امام حسین علیه السلام از کودکى به قرآن عشق فراوانى داشت، زیرا آیات فراوانى از قرآن در خانه شان بر رسول خدا(ص) نازل گشت و بدون تردید، امام حسین علیه السلام متاثر از فضاى قرآن حاکم بر خانواده بود. ایشان از سنین کودکى به قرائت، حفظ، تفسیر و تاویل قرآن اهمیت زیادى مى داد. به چند نمونه از آنها که در تاریخ به ثبت رسیده، دقت کنید:

الف ـ فراگیرى سوره توحید

از امام حسین علیه السلام سوال شد: از رسول خدا چه شنیدى؟ فرمود: شنیدم که مى فرمود:

"خداوند کارهاى مهم و بزرگ را دوست مى دارد و کارهاى پست و حقیر را نمى پسندد... و او"قل هوالله احد" و نمازهاى پنجگانه را به من آموخت."

و شنیدم که مى فرمود:

"هر که خدا را اطاعت کند، خدا او را بالا مى برد و هر که نیت خود را براى خدا خالص کند، خدا او را نیکو سازد و بیاراید و هر که به آنچه نزد خدا است، اطمینان کند، خدا او را بى نیاز کند و هر که بر خدا بزرگى کند، خدا او را خوار سازد."(1)

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.

ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)

اسماعیل بن عبدالله روایت کرده است: هنگامى که آیه"و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله"؛ (و خویشاوندان در کتاب خدا بعضى مقدم بر بعضى دیگرند) نازل شد، امام حسین علیه السلام مى فرماید: تاویل این آیه شریفه را از پیامبر(ص) سوال کردم.

پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا که منظور پروردگار در این آیه جز شما نمى باشد. و"اولوا الارحام" شمایید. پس اگر من از دنیا رفتم، پدرت على از هر کس به جانشینى من شایسته تر است و هر گاه پدرت على درگذشت، برادرت حسن به جانشینى او سزاوارتر است و هر گاه حسن از دنیا رفت، تو به جانشینى او لایق ترى.

عرض کردم: اى رسول خدا! چه کسى پس از من به جانشینى من سزاوارتر است؟

فرمود: فرزندت على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسى، سپس فرزندش على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش على، سپس فرزندش حسن؛ پس هر گاه حسن از دنیا رفت، غیبت در نهمین فرزند تو رخ مى دهد و این نُه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.(2)

د ـ شفا یافتن به برکت سوره حمد

علامه مجلسى مى نویسد: از امیرمومنان علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتى امام حسین علیه السلام بیمار شد، مادرش فاطمه(س) او را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! خداوند متعال همان کسى است که او را به تو هبه کرد و او قادر است که پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا محمد! به درستى که خداوند متعال سوره اى را بر شما نازل نکرده، مگر این که در آن، حرف"فا" مى باشد. و هر فایى از آفت است؛ جز سوره حمد که در آن، حرف فاء نیامده است. پس ظرف آبى طلب کن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسین بپاش که خداوند در اثر چنین کارى، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر(ص) چنین کرد و امام حسین علیه‌السلام عافیت یافت.(5)

2. عشق به آیات قرآن

اگر چه شنیدن تمام آیات قرآن براى امام حسین علیه السلام لذت بخش بود، اما گاهى شنیدن برخى آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود که وصف آن را فقط خود ابا عبدالله علیه السلام مى دانست و بس.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم برایم نقل فرمود که على ابن ابى طالب علیه السلام در حالى که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در محضر مبارک او بودند، سوره مبارکه"انا انزلناه فى لیله القدر" را قرائت کرد. امام حسین عرض کرد: پدر جان! گویا شنیدن این سوره از دهان مبارک تو، شیرینى ویژه اى دارد! امام على علیه‌السلام در پاسخ فرمود: اى فرزند رسول خدا و اى فرزندم! من از این سوره خاطره اى دارم که تو از آن خبر ندارى؛ چون این سوره نازل شد، جد تو پیامبر خدا(ص) مرا به حضور طلبید و آن را بر من قرائت کرد. سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: اى برادر و وصى من و اى سرپرست امت من پس از من، و اى ستیزگر با دشمنان من تا روزى که برانگیخته شوند! این سوره پس از من براى توست و سپس در شان فرزندان تو. همانا برادرم جبرئیل رویدادهاى امتم را برایم بازگو کرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براى تو بازگو مى کند. این سوره در قلب تو و اوصیاى تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد علیه السلام نورى درخشان دارد.(6)

3. عشق به تلاوت قرآن کریم

همانگونه که گفته شد، امام حسین علیه السلام از دوران کودکى به این کتاب آسمانى علاقه شدیدى داشت و همواره در تمام زندگى اش از قرآن سخن مى گفت و لحظه اى از آن جدا نبود؛ حتى در آن روزهایى که براى دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام علیه السلام چه در مدینه و چه در بین مکه و مدینه و در راه عزیمت از مکه به کربلا و در کربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به میان می آورد و با ابراز عشق به آن، میزان علاقه خود را به حاضران و آیندگان نشان مى داد که به چند مورد از آنها اشاره مى کنیم:

الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان

ابن عساکر از یزید الرشک، از شخصى که با امام حسین علیه السلام گفت وگو داشته، نقل کرده است: (در منزل ثعلبیه) چشمم به چادرهایى افتاد که در بیابان برپا شده بود. پرسیدم: این چادرها از آن کیست؟ گفتند: امام حسین علیه السلام. پس به نزد او آمدم و او را پیرمردى یافتم که مشغول تلاوت قرآن بود و اشک از چشمانش بر گونه ها و محاسنش سرازیر بود. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا! براى چه به این جا آمدى، و در این بیابان که هیچ کس در آن یافت نمى شود، چه مى کنى؟

فرمود: این نامه هاى اهل کوفه است که به من نوشته اند و نمى بینم مگر آن که همان ها قاتل من هستند. پس اگر چنین کردند، هیچ حرمتى براى خدا نبوده، مگر آن که دریده باشند و خداوند در برابر این همه بى حرمتى، از آنها کسى را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوار و ذلیلشان کند...(7)

ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا

تمام مورخان اسلامى ذکر کرده اند که در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیک شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را دوست دارم...(8)

و با این بیان، حضرت یک شب را مهلت گرفت و بار دیگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.

ج ـ خطبه شب عاشورا

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.(9)

د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟

در شب عاشورا در میان خیمه هاى یاران امام، جنب و جوش فوق العاده اى به چشم مى خورد. برخى سلاح خود را براى جنگ آماده مى ساختند؛ عده اى مشغول عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار بودند و بعضى هم با قرآن انس گرفته بودند.

از ضحاک بن عبدالله مشرقى نقل شده است که در شب عاشورا، هر چند لحظه یک بار، گروهى سوارکار از لشکریان عمربن سعد به عنوان ماموریت و نظارت به پشت خیمه هاى حسین بن على علیهماالسلام مى آمدند و به وضع این خیمه نشینان سر مى کشیدند. یکى از آنان صداى امام را که این آیه شریفه را مى خواند، شناخت: (ولا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما کان الله لیذر المومنین على ماانتم علیه حتى یمیزالخبیث من الطیب...)(10)

آنان که کفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتى که به آنان مى دهیم، به نفع آنها است؛ بلکه به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى است ذلت بار. خداوند مومنان را بر این وضعى که هستند، واگذار نخواهد نکرد تا بد را از نیک و ناپاک را از پاک جدا سازد.

آن مرد با شنیدن این آیه، گفت: به خدا سوگند! افراد نیک، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است."بریر" جلو آمد و به او پاسخ داد: اى مرد فاسق! خدا تو را در صف پاکان قرار داده است؟ به سوى ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه کن؛ به خدا سوگند که ماییم افراد پاک. آن مرد از روى استهزاء گفت:"و انا ذلک من الشاهدین؛ من نیز بر این شهادت مى دهم"، آن گاه به سوى اردوگاه لشکر ابن سعد برگشت.(11)

4. تشویق معلم قرآن

امام علیه السلام به خاطر علاقه شدیدى که به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسیار ابراز علاقه مى کرد و در موردى، یک معلم قرآن را آن قدر تشویق کرد که مورد اعتراض دیگران قرار گرفت.

ابن شهرآشوب روایت مى کند که عبدالرحمن سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموزش داد. وقتى فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسین علیه السلام به آن آموزگار هزار دینار و لباس عطا کرد و دهان او را پر از جواهرات کرد.به حضرت اعتراض کردند که آموزش یک سوره این همه عطا و تشویق لازم نداشت!

امام در پاسخ فرمود: این عطا و بخشش چگونه مى تواند با تعلیمى که او مى دهد، برابرى کند!؟(12)

5. قرآن در سیره امام حسین علیه السلام

زندگى امام حسین علیه السلام بزرگترین و بهترین نشانه تجلى آیات قرآن کریم است؛ چرا که قرآن همراه آنها و آنان همراه با قرآن بودند و هرگز جدایى بین قرآن و عترت، قابل تصور نیست. این حقیقت زمانى که به نشانه هاى آن توجه کنیم، جایگاه خود را مى یابد:

الف ـ امام حسین علیه السلام در کنار سفره بینوایان

عیاشى در تفسیر خود از مسعده روایت کرده که روزى امام حسین علیه السلام از کنار فقرا و تهیدستان مى گذشت. آنان که سفره خود را پهن کرده و تکه هاى نان خشک را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود.

حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داد و در کنار آنها نشست و با آنان هم غذا شد و این آیه را تلاوت فرمود:"ان الله لایحب المستکبرین"؛ (13) خداوند مستکبران را دوست نمى دارد.

سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم؛ حال، شما نیز به دعوت من پاسخ گویید. عرض کردند: آرى، اى فرزند رسول خدا! چنین مى کنیم. پس همراه امام حسین علیه السلام به سوى منزلش روانه شدند. حضرت به کنیز خود فرمود: هر چه در منزل کنار گذاشته اى، براى ما بیاور.(14)

ب ـ آزادى در برابر یک شاخه گل

علامه مجلسى از اربلى، از انس نقل مى کند: نزد امام حسین علیه السلام بودم که یکى از کنیزان آن حضرت در حالى که شاخه گلى در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. عرض کردم: او را در برابر یک شاخه گل بى ارزش و کم بها آزاد مى کنى؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت کرده است که مى فرماید:"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها"(15) و آزادگى او بهتر است از آنچه که او آورده بود.(16)

ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه عفو

همچنین نقل شده است که روزى یکى از بردگان حضرت، جنایتى که موجب تنبیه بود، انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تادیب کنند. او گفت: اى آقاى من!"والکاظمین الغیظ"(17)؛ امام فرمود: رهایش کنید. بار دیگر گفت: اى مولاى من! "والعافین عن الناس"(18)؛ حضرت فرمود: از تو گذشتم. براى بار سوم گفت: اى مولاى من!"والله یحب المحسنین"(19)؛ حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. و از این پس، حقوق تو دو برابر آنچه که پیش از این به تو مى دادم، خواهد بود.(20)

د ـ اخلاق کریمانه در پرتو قرآن

عصام بن المصطلق گوید: وارد مدینه شدم؛ وقتى حسین بن على علیه السلام را دیدم، هیبت و عظمت او حسد و کینه درونى ام را نسبت به پدرش على علیه السلام شعله ور ساخت. بدین جهت، او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ گفت: آرى. پس شروع کردم به دشنام دادن او و پدرش.

امام حسین علیه السلام نگاهى مهرجویانه به من افکند و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"خذالعفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم. ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون".(21)

با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر، که او شنونده و داناست. پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطانى شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى گردند. و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند.

سپس به من فرمود: صدایت را کوتاه کن و آرام تر سخن گوى؛ خداوند من و تو را ببخشاید. اگر از ما چیزى طلب مى کردى، به تو کمک مى کردیم و اگر عطا و بخششى مى خواستى، به تو مى دادیم و اگر راهنمایى مى خواستى راهنمایى ات مى نمودیم.

عصام گوید: از تندروى هایى که کرده بودم، سخت پشیمان شدم.

امام فرمود:"لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هوارحم الراحمین"(22)؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست، خداوند شما را مى بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. سپس فرمود: تو از شامیان هستى؟ عرض کردم: آرى. فرمود:"شنشنهاعرفها مناخزم"(23) خدا ما و تو را زنده بدارد. نیازهایت را از ما بخواه که مرا در بهترین گمانت خواهى یافت.

عصام گوید: آن چنان شرمنده شدم که زمین با آن همه وسعتى که داشت، بر من تنگ آمده، آرزو داشتم تا مرا به کام خود فرو برد. از آن پس، هیچ کس در نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.(24)

پی نوشت ها:

1 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 31.

2 ـ کفایه الاثر، ص 175.

3 ـ اسرا / 36.

4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 629.

5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.

6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،ص 637.

7 ـ وقائع الطریق من مکه الى کربلا، ج 3، ص 226.

8 ـ قصه کربلا، ص 243/ لهوف سید ابن طاووس، ص 38.

9 ـ ارشاد مفید، ص 214.

10 ـ آل عمران / 178 و 179.

11 ـ سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا، ص 209، به نقل از تاریخ طبرى.

12 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 66.

13 ـ نحل / 23.

14 ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 257/ بحارالانوار، ج 44، ص 189.

15 ـ نساء / 86.

16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.

17 تا 19 ـ آل عمران / 134.

20 ـ بحارالانوار،ج 44، ص 195.

21 ـ اعراف / 202 ـ 199.

22 ـ یوسف / 92.

23 ـ مثلى است معروف و در جایى که اصل و سبب و ریشه ماجرا معلوم است، به کار برده مى شود.

24 ـ الامام الحسین فى المدینه المنوره، ج 1،ص 353.

برگرفته از مطالب رادیو قرآن


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد