جامعیت قرآن

قرآن پیام حیات‌بخش و جاویدانی است که برای هدایت بشریت به سوی سعادت نازل شده است و انسان‌ها را به علم، پاکی و صداقت فراخوانده، حیات طیبه را به آنها می‌نمایاند.
این نوشتار در پی آن است تا دیدگاه‌های مختلف دربارة جامعیت قرآن را بررسی کند. و به پرسش‌های زیر پاسخ دهد:
الف) آیا قرآن شامل تمام علوم و فنون و قوانین اجتماعی، حقوقی و... است؟
ب) آیا قرآن فقط در صدد بیان مطالب اُخروی و معنوی است و کاری با زندگی مادی و دنیوی انسان ندارد؟
ج) آیا قرآن توان پاسخ‌گویی به نیازهای انسان در عصر حاضر را دارد؟
در پاسخ به این پرسش‌ها که در حقیقت سؤال از جامعیت قرآن در پاسخ‌‌گویی به نیازهای اخروی و دنیوی انسان است، سه دیدگاه عمده قابل طرح است، که به طور مختصر به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاه اول: قرآن جامع همة علوم و فنون است.
برخی از صاحب‌نظران[1] مسلمان بر این نظر هستند که همه علوم و فنون و مطالب حتی فرمول‌های ریاضی، فیزیک و شیمی در قرآن وجود دارد و قابل استخراج می‌باشند. آنان می‌گویند: همه علوم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد.[2] این گروه به آیاتی از قرآن کریم استدلال می‌کنند که می‌فرماید:
«وَ نزَّلْنا عَلَیْکَ‌ الکِتابَ تبْیناًّ لِکُلِّ شیءٍ»[3] و کتاب را بر تو نازل کردیم در حالی که بیان کنندة همه چیز است». و نیز «وَ لارَطْبٍ وَلایابِسٍ الّا فی کتابٍ مُبین»[4] و هیچ تر و خشکی (در جهان) نیست مگر آن که در کتاب مُبین (نوشته شده) است.
آنان در این راستا به آیات دیگری از قرآن کریم نیز استدلال می‌کنند که ادعا می‌شود به علوم ریاضی، ماشین‌سازی، میکروب‌شناسی، شیمی‌ و هندسه اشاره دارد.[5] و برخی اوقات به مسئله‌ی بطون قرآن استدلال می‌کنند. یعنی هر آیه‌ای ظاهر و باطن دارد. باطن قرآن برای همة افراد قابل فهم نیست و بسیاری از این علوم مربوط به آن است.[6]
کشفیات و اختراعات جدید در قرون اخیر ـ که بسیاری از حقایق قرآن (مثل زوجیت گیاهان ـ حرکت زمین و...) را اثبات کرده است ـ این دیدگاه را تقویت می‌کند.[7]
نقد دیدگاه اول
این دیدگاه از چند جهت قابل نقد است:
1. ظهور آیاتی که به عنوان دلیل آورده شده بود (مبنی بر این که همه چیز در قرآن است) قابل قبول نیست. زیرا از طرفی این مطلب بر خلاف بداهت است؛ یعنی هر کس قرآن را مطالعه کند متوجه می‌شود که فرمول‌های ریاضی، فیزیک و شیمی و امثال آنها در ظواهر قرآن وجود ندارد و از طرف دیگر بسیاری از مفسران این عمومیت و شمولِ ظواهر آیات قرآن را انکار کرده‌اند و گفته‌اند که قرآن بیان‌کنندة هر چیزی است که مربوط به هدایت بشر باشد. یعنی این آیه مخصوص امور دینی است.[8] برخی دیگر از مفسران گفته‌اند که ممکن است مقصود از لفظ «کتاب» در آیه شریفة قرآن «علم الهی» یا «لوح محفوظ» و یا «امام مبین» باشد.[9]
2. ظهور آیاتی که برای اثبات علوم ریاضی، هندسه و... در قرآن استدلال کرده‌اند بسیار ضعیف است و گاهی اصلاً دلالتی بر این مطلب ندارد. (البته اشاره‌ها و مثال‌های علمی در قرآن وجود دارد که در دیدگاه سوم توضیح داده می‌شود).
3. در مورد بطون قرآن باید گفت که این مورد از بحث خارج است، زیرا آنچه برای انسان‌های معمولی (غیر از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ) قابل دسترسی است، همین ظواهر قرآن است که مربوط به هدایت بشر است نه علوم و فنون.
دیدگاه دوم: قرآن فقط کتاب آخرت است.
برخی از صاحب‌نظران بر این نظر هستند: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسایل جنبی آن آمده است».[10] اینان، شأن قرآن را بالاتر از آن می‌دانند که دربارة مسایل این دنیای خاکی سخن گوید. اگر قرآن گاهی از مسایل این جهان (اعم از اشاره‌های علمی و تکوینی مثل هفت آسمان ـ حرکت خورشید و... و یا مطالب حقوقی و اجتماعی مثل حدود، ارث، ربا و... و یا هنگامی که از جن، روح و... یاد می‌کند) برای همراهی با فرهنگ زمانه بوده است، نه این که در مقام بیان حقایقی باشد. این‌ها می‌گویند:
«معقول نیست که از کتب مقدس دینی، چه قرآن و چه غیر آن انتظار داشته باشیم که در صدد تشریح و حتّی اشاره به چگونگی آسمان و جهان باشند». بر طبق این دیدگاه قرآن وام‌دار مسایل رایج زمان خویش است و «قرآن زبانی دیگر دارد. قرآن در مقام بیان مسایل معنوی و اخلاقی و تربیتی است». کتاب خدا در نهایت انسان‌ها را دعوت می‌کند که قشر و پوستة قرآن را فروگذارند و با عقل خود به حل و فصل همه امور بپردازند.[11]
از ظاهر سخنان این افراد بر می‌آید که قرآن جامع مسایل مربوط به آخرت است و از مسایل دنیوی بیگانه است. هر چند ممکن است که این دیدگاه به طور کامل مورد قبول همه طرفداران این دیدگاه نباشد.
از طرفداران این دیدگاه می‌توان به ابواسحاق شاطبی (790 ق) اشاره کرد که به این نظریه تصریح می‌کند.[12] هم چنین از لازمة سخن برخی از نویسندگان معاصر که می‌گویند اشارات علمی و احکام حقوقی، جزائی و اجتماعی اسلام بازتاب فرهنگ زمانه است[13] همین نظریه استفاده می‌شود. از سخن این دسته اخیر چنین برمی‌آید که قرآن در دنیای فعلی قابل اجرا نیست. زیرا احکام آن مربوط به عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده است و در دنیای کنونی انسان باید بر طبق عقل عمل کند.
دلایل صاحبان این دیدگاه به طور عمده عبارت‌است از:
1. تأثیر فرهنگ زمانه عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در قرآن کریم؛ برای مثال قرآن از روح و جن و حدود جزایی سخن گفته است که در میان عرب رایج بوده است.
2. قرآن به زبان قوم سخن گفته است.[14] بنابراین مطالبی که در میان مردم رایج بوده و جزیی از فرهنگ آنان بوده است در قرآن راه پیدا کرده است.[15]
نقد دیدگاه دوم
همان‌گونه که دیدگاه اول (وجود همه علوم بشری در قرآن) راه افراط را در پیش گرفته بود. این دیدگاه نیز راه تفریط را پیموده است. در حالی که قرآن کتابی معتدل است که، همیشه راه میانه و اعتدال را حفظ کرده است. یعنی هم به دنیا و هم به آخرت توجه نموده است. قرآن نه مانند تورات است که در سراسر آن سخنی از معاد نمی‌گوید و نه مانند انجیل، که همه توجه آن به آخرت معطوف باشد.[16] همان‌طور که در قرآن بیش از 1200 آیه (یک پنجم قرآن) مربوط به معاد است بیش از 750 آیه نیز مربوط به طبیعت و جهان اطراف ماست.[17]
بسیاری از آیات قرآن مسایل اجتماعی و حقوقی مثل ولایت، اطاعت از پیامیر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان ایشان، مسایل جنگ و جهاد و دفاع، حرمت ربا، حلال بودن معاملات، حقوق زن و شوهر، مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند زنا و موارد دیگر را بیان می‌کند (در دیدگاه سوم به این مطلب بیشتر می‌پردازیم). با این حال آیا می‌توان گفت که قرآن فقط مربوط به مسایل معنوی و آخرتی است؟ اگر این گونه از آیات قرآن را کنار بگذاریم ما شاید مجبور شویم قرآن را نصف کنیم.
از طرف دیگر این دیدگاه مستلزم ناقص بودن قرآن است. یعنی قرآن به بُعد معنوی انسان توجه کرده ولی به بُعد مادی انسان و دنیایی که مزرعة آخرت است توجه نکرده است و اما در پاسخ به دلایل و استدلال‌های این گروه باید گفت: «لسان قوم» در لغت و اصطلاح مفسرین به معنای «لغت قوم»[18] است. یعنی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ که عرب بوده است به زبان عربی سخن گفته است تا مردم سخن ایشان را زودتر و بی‌واسطه بفهمند. پیامبران دیگر نیز هر کدام به لغت قوم خود سخن گفته‌اند. بنابراین سخن گفتن به «لغت قوم و مردم» مستلزم پذیرش تمام فرهنگ آنان نیست. بلی، قرآن هم‌چون هر کتاب دیگر که به زبان یک ملت نوشته می‌شود از لغت‌ها، تشبیه‌های و کنایه‌های آنها استفاده کرده است. ولی این به معنای پذیرش خرافات و مطالب خلاف علمی آن قوم نیست.
اما در مورد «فرهنگ زمانه» باید گفت که قرآن کریم در مورد فرهنگ زمانة عرب معاصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به صورت گزینشی عمل کرده است. یعنی عناصر منفی آن فرهنگ را رد کرده و نپذیرفته است. برای نمونه می‌توان به نفی زنده به گور کردن دختران (تکویر/ 8) و ردّ قانون ظهار که در عرب مرسوم بوده است (احزاب/4) و نفی بت‌پرستی و شرک که عقیده رایج عرب بوده است اشاره کرد. از طرف دیگر قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را تأیید کرده است. زیرا بسیاری از این عناصر مثبت، ریشه در ادیان الهی مانند دین حنیف حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ داشته است. مثل پذیرش مراسم حج.
بر این اساس قرآن تابع محض فرهنگ زمانة خویش نبوده است و نمی‌توان گفت احکام قرآنی مثل حدود، حج، حرمت ربا و... را باید گنار گذاشت به دلیل آن که از فرهنگ زمانه عرب ناشی شده است. زیرا همه این‌ها احکام الهی است که در قرآن آمده و از آنجا که اسلام و احکام آن جاودانی است اجرای این احکام نیز برای هر مسلمانی در هر زمان و مکان (مگر در شرایط ضرورت و اضطرار) لازم است.
دیدگاه سوم: قرآن کتاب هدایت‌گر انسان درامور مادی و معنوی است
بسیاری از اندیشوران و دانشمندان بر این عقیده هستند که قرآن کریم کتاب هدایت انسان به سوی خدا و برنامة کلی برای زندگی دنیوی انسان که سازندة معنویتی پربار و آخرتی آباد است ـ می‌باشد. به عبارت دیگر قرآن جامع اموری است که مربوط به هدایت انسان (اعم از امور مادی و معنوی) است.
[1] . از جمله ابوحامد غزالی (م 505 ق) در کتاب «احیاء العلوم» (ج1، ص 289، چاپ دارالمعرفة، بیروت) و در کتاب جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
ـ ابوالفضل المرسی (570 ـ655 ق) در کتاب تفسیر خود.
ـ بدرالدین زرکشی (م764 ق) در «البرهان» ج2، ص 181.
ـ جلال‌الدین سیوطی (م 991 ق) در «الاتقان فی علوم القرآن» ج2، ص 271 و ص 282، و در کتاب «الاکلیل فی استنباط التنزیل» ص2 و آخرین تمایل به این دیدگاه از آقای «رضا نیازمند» است. در نشریة بینات، سال سوم، تابستان 1375، ش10، ص 21.
[2] . ر.ک: دکتر ذهبی در التفسیر و المفسرون، ج 2، صص 482-478، وی این کلام را از ابوالفضل المرسی نقل می‌کند.
[3] . سوره النحل، (16)، آیه 89.
[4] . سوره انعام، (6)، آیه 59.
[5] . ر.ک:‌ عباسعلی سرفرازی، رابطه علم و دین، ص 47 ـ 9، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[6] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ ما انزل الله عزوجل آیةً الّا و لهاظهر و بطن... (ر.ک: میزان الحکمة، ج 8، ص 94 و بحارالانوار، ج 92، ص 95.
[7] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه، ر.ک: کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، انتشارات اُسوه (1375 ش) و مقاله وجود همه علوم بشری در قرآن گاهنامه ذکری (مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شماره 1، 1376) از نگارنده.
[8] . ر.ک: رشید رضا، المنار، ج 7، ص 395 و طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج 8، ص 130 و ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 489 و المیزان، ج 14، ص 325.
[9] . ر.ک مجمع البیان، ج 4، ص298 و الکشاف، ج 2، ص،ص 31 ـ 21، و الجواهر، ج 4، ص 37، (چاپ السلامیه) و البرهان، ج 1، ص 524.
[10] . ابواسحاق شاطبی (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، صص 76 ـ 69 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 485.
[11] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110 ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست ‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدین خرم‌شاهی.
[12] . ابواسحاق شاطبی (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، ص 76-69، به نقل از التفسیر و المفسرون،‌ج 2، ص 485.
[13] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدین خرم‌شاهی.
[14] . «و ما ارسلنا من رسولٍ الابلسان قومه» سورة ابراهیم، آیه 4.
[15] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست‌‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90، مقالة بهاء الدین خرم‌شاهی.
[16] . منظور تورات و انجیل، تحریف شدة فعلی است.
[17] . ر.ک:‌مهدی گلشنی، قرآن و علوم طبیعت، ص 104.
[18] . ر.ک: مصطفوی: التحقیق فی کلمات قرآن. و نیز تفسیر المیزان، مجمع‌البیان و نمونه که در تفسیر آیه 4 از سوره ابراهیم ـ علیه السّلام ـ این مطلب را تذکر داده‌اند.
جامعیت قرآن
در این دیدگاه چند نکته اساسی وجود دارد:
1. قرآن کتاب «هدایت» انسان به سوی خدا است و این هدف اصلی قرآن است.
2. انسان موجودی تک بُعدی نیست؛ بلکه دارای دو بُعد مادی و معنوی است.
3. قرآن به این ابعاد انسان توجه کرده است و یک برنامه کلی، که شامل سعادت دنیوی و اخروی انسان است، ارایه می‌کند.
4. در قرآن همان‌گونه که به مسایل معنوی و روحی انسان توجه شده است، به مسایل دیگری از قبیل مسایل حکومتی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، علمی و... نیز توجه شده است. در این راستا و در جهت هدایت انسان، حتیّ اشاره‌هایی علمی مطابقِ واقع، به صورت مثال‌هایی مانند حرکت زمین، خورشید، زوجیت گیاهان و[1]...) آمده است، هم‌چنان که داستان‌های واقعی و قصه‌هایی از امت‌های پیشین نیز بیان شده است.
5. قرآن کتاب شیمی. فیزیک و علوم دیگر نیست واین اشاره‌های علمی، حقوقی و... هدف فرعی قرآن است، نه هدف اصلی آن. یعنی از آنجا که در فرهنگ اسلامی، دنیا مقدمه و زمینه‌ساز آخرت است، مادیات و زندگی اجتماعی انسان پیوند ناگسستنی با معنویات و نیازهای روحی انسان دارد. بر این اساس توجه به امور دنیایی در راستای رشد علمی و ایجاد عدالت اجتماعی لازم است. به عبارت دیگر، وقتی انسان هدایت بیشتری می‌یابد وبه کمال خود می‌رسد، که از شناخت و معرفت بیشتری برخوردار باشد. و در زندگی سالم، پاک و متعادلی داشته باشد.
بنابراین هر چه جامعه‌ عالِم‌تر و پاک‌تر گردد و با عدالت همراه شود، به اهداف اسلام نزدیک‌تر می‌شود. از این رو قرآن به تمام این ابعاد توجه می‌کند و انسان را دعوت به علم، قسط و عدل و دوری از فحشا و منکرات می‌کند و قوانینی را برای حصول این اهداف ترسیم می‌نماید.
6. بیان مسایل اقتصادی، سیاسی، علمی، حقوقی و... در بسیاری از موارد به صورت قواعد کلی است که انسان را به هدایت الهی نزدیک‌تر می‌کند و غالباً قرآن خود را درگیر بیان مسایل جزیی نکرده است، مگر در مواردی خاص، که لازم بوده است. قرآن مواردی را که علم وعقل بشر توانایی درک آن را دارد، به عهده او گذاشته است بنابر این نباید از قرآن انتظار داشته باشیم تا تمام جزئیات نظام‌های سیاسی و اقتصادی متناسب با هر زمان را ترسیم کند. چون هدف قرآن این نیست.
این وظیفه متخصصان دینی است که در هر زمان، کلیات متناسب با زمان و مکان را از قرآن استخراج کنند؛ تا متخصصان علوم اقتصاد، حقوقی و... در چارچوب آن قواعد کلی، برنامه‌ریزی‌های مناسب را به عمل آورند.
دلایل دیدگاه سوم
نظریه و دیدگاه سوم از روح تعالیم اسلام و قرآن برداشت می‌شود و دقت در آیات قرآن آن را به اثبات می‌رساند، در این جا عقیده برخی از صاحب‌نظران را مطرح می‌کنیم.
علامه طباطبایی(ره) در مورد هدف اصلی قرآن در تفسیر آیه (و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء[2]) می‌فرماید:«ظاهراً مراد از «کل شیء» هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد، هر چه که مردم در مورد مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهیه، قصص و موعظه‌ها احتیاج دارند.»[3]
روشن است که منظور ایشان این است که هدف اصلی قرآن، هدایت مردم به سوی خدا است و برخی از این امور مثل شرایع الهیه، اعم از امور دنیوی و اخروی است یعنی در شریعت بیان مطالب عبادی، معاملات، احکام جزایی و... می‌شود. هم‌چنین استاد مصباح یزدی می‌نویسد: «قرآن کتاب انسان‌سازی است و نازل شده است تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقیقی (تقرب به خدای متعال) نیاز دارد به او بیاموزد».[4] ایشان با تذکر این نکته که قرآن کتاب فیزیک، گیاه‌شناسی، زمین‌شناسی و کیهان‌شناسی نیست می‌فرماید: «قرآن در صدد و جایگاه حل مسایل علمی نیست. البته آن چه فرموده باشد حق است و اگر اشاره‌ای به نکته‌ای علمی داشته باشد و به راستی لفظ قرآن بر آن دلالت کند حق است. و جای هیچ حرفی نیست.»[5]
قرآن و روابط انسان
در یک تقسیم، انسان در چهار محور اساسی، رابطه دارد و قرآن به همه آن‌ها توجه کرده است.
الف) رابطه انسان با خدا
بسیاری از آیات قرآن کریم مربوط به تنظیم رابطه انسان با مبدأ هستی است و سعی شده تا راه‌ها و برنامه‌های عبودیت و نزدیکی به خدا را به او نشان دهد. بیان انواع عبادات مانند نماز، روزه، حج و گشایش باب دعا از این قبیل است. بر این اساس قرآن انسان مسلمان را هدف‌مند می‌کند و از پوچی‌ و سرگردانی نجات می‌دهد. زیرا توجه وی را به آغاز جهان و انتهای آن (معاد) معطوف می‌دارد.
ب)رابطه انسان با خود
برخی از آیات قرآن انسان را دعوت به خودشناسی و عدم فراموشی از خود می‌کند[6] و انسان را از ظلم به خویش بر حذر می‌دارد. قرآن گناهانی مثل شرک را ظلم به خود می‌داند.[7] این دعوت به شناخت و دوری از آلودگی، زمینه را برای رشد و تعالی انسان فراهم می‌کند.
ج) رابطه انسان با طبیعت
همان‌طور که گذشت بیش از 750 آیه قرآن مربوط به توجه به طبیعت و خداشناسی از راه جهان است. قرآن کریم انسان را به اندیشه در آسمان، زمین، موجودات زنده و حتی غذای خویش دعوت می‌کند. قرآن اشاره‌ها و مثال‌هایی از مسایل علمی می‌زند که قرن‌ها بعد حقیقت آن‌ها ثابت می‌شود (مثل زوجیت گیاهان). کتاب خدا انسان را به بهره‌برداری معقول از طبیعت فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که از چیزهای پاکیزة آن بخورد.[8]
قرآن جهان طبیعت را آیات الهی معرفی می‌کند و بدین ترتیب جهان را برای انسان معنادار می‌کند (ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم ـ از شما نامحرمان ما خامشیم).
ه) رابطه انسان با خلق
مهم‌ترین محوری که انسان در زندگی روزمره با آن درگیر است، رابطه وی با خلق است. قرآن آیات زیادی در این مورد ارایه کرده است که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
حقوق زن و شوهر، حقوق فرزندان و والدین، حق مالکیت، حلال بودن معامله و حرام بودن ربا، ارث افراد از هم دیگر، حقوق کیفری و جزایی مانند قصاص و حدود، ولایت و اطاعت از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان به حق او در امور سیاسی و غیره، اخلاق فردی و اجتماعی، دعوت به قسط و عدل، دستور به جنگ و دفاع (جهاد)، امر به معروف و نهی از منکر.
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
قرآن کریم به تمام ابعاد مادی و معنوی زندگی انسان توجه کرده و جامع مسایلی است که در راستای هدایت انسان به سوی خدا است. البته این به معنای دیدگاه اول (وجود همه علوم در قرآن) نیست. زیرا آنان راه افراط را پیموده‌اند، هم‌چنان که دیدگاه دوم (قرآن فقط کتاب آخرت) راه تفریط را پیموده است. بلکه قرآن همان‌گونه که به معنویت و آخرت می‌نگرد، به دنیا و مسایل آن (که مقدمه آخرت و معنویت است) توجه دارد.
[1] . ر.ک: سورة یس، آیه 36 ـ سورة نمل، آیه 89، سوره دخان، آیه 10 ـ و برای اطلاعات بیشتر به کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن (انتشارات اسوه) از نگارنده مراجعه شود.
[2] .سوره نحل، (16) آیه 89.
[3] . المیزان، ج 14، ص 325، (چاپ بیروت).
[4] . استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، صص 225 ـ8.
[5] . همان، ص 229.
[6] . ر.ک: سوره مائده (5) آیه 105، سوره حشر (59) آیه 19.
[7] . ر.ک: سوره لقمان (31) آیة 13.
[8] . ر.ک: سورة بقره (2)، آیه 172، سوره اعراف(7)، آیه 32.
محمد‌علی رضایی اصفهانی

قرآن در نگاه اندیشمندان غربی


ژول لابوم خاور شناس فرانسوی می نویسد:«تعلیمات ومواعظ قرآن تنها برای سران قوم عرب نبوده است.»نام برده درمقدمه فهرست قرآن می نویسد:«مردم ازهرنژاد وملتی که هستند،منصفانه باید موقعیت بشریت را ازنظرعلمی،قبل ازاسلام مورد مطالعه قرار دهند تا اعتراف کنند که علم و دانش خود را از قرآن،که دریای دانش بود ،گرفته واز آن نهرهایی ساختند.قرآن برای همیشه زنده است وهرکس از مردم جهان به قدر درک واستعداد خود از آن بهره بر می دارند».

گوته ریاضی دان و شاعر معروف آلمانی در این باره می گوید:

ما در ابتدا به علت وسوسه کشیشان و مخالفت آنها،از قرآن روی گردان بودیم،ولی طولی نکشید که این کتاب توجه مارا به خود جلب نمود و ما را دچار حیرت سخت تا آن جا که در برابر اصول و قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم .

این کتاب در مطابقت الفاظ با معانی آن،عظمت امتیازاتش آشکار می گردد،شأن و علو و برتری آن بیشتر جلوه گر می شود.من معتقدم که این کتاب به زودی اثر نجات بخش و عمیق خود را در سراسر گیتی به جای گذارده و بالاخره جهان مدار خواهد شد.(1)

ژول لابوم خاور شناس فرانسوی می نویسد:«تعلیمات ومواعظ قرآن تنها برای سران قوم عرب نبوده است.»نام برده درمقدمه فهرست قرآن می نویسد:«مردم ازهرنژاد وملتی که هستند،منصفانه باید موقعیت بشریت را ازنظرعلمی،قبل ازاسلام مورد مطالعه قرار دهند تا اعتراف کنند که علم و دانش خود را از قرآن،که دریای دانش بود ،گرفته واز آن نهرهایی ساختند.قرآن برای همیشه زنده است وهرکس از مردم جهان به قدر درک واستعداد خود از آن بهره بر می دارند».

دکتر گوستاولوبون مستشرق فرانسوی و وزیر فرهنگ وقت آن کشور در کتاب تمدن اسلام و غرب،می نویسد «مکتب اخلاق قرآن عالی ترین روش فضایل اخلاقی است.قرآن مردم را به صدقه واحسان وپیوست با خویشاوندان و دادن حقوق مستحقان ومراعات بیوه زنان و درماندگان واهتمام درامر آنها دعوت کرده و این ترتیب وآداب به مراتب بالاتر از انجیل وآداب آن است.»

تولستوی اندیشمند ونویسنده مشهور روسی در کتابی به نام «حکم محمد»چنین می گوید:«هرکس بخواهد سادگی وبی پیرایه بودن اسلام را در مبنای حقایق روشن آشکار صادر واحکام آسان وساده برای عموم بیان شده است.در این کتاب آیات فراوانی است که به خوبی بر مقام عالی دین اسلام وپاکی روح آورنده آن گواهی می دهد».(2)

بلرخاور شناس معروف می نویسد :

«لغت قرآن ،فصیح ترین لغات عرب واسلوب بلاغت آن طوری است که افکار را به سوی خود جذب می کند.قرآن دارای مواعظی است آشکار و به زودی برای همیشه بی معارض خواهد بود.هر کس که از این کتاب به خوبی پیروی کند،زندگی آرام وگوارایی خواهد داشت.(3)

___________

1-ابوعبدالله زنجانی ،کتاب تاریخ قرآن ،ص159؛قرآن و کتاب های آسمانی دیگر-عبدالکریم هاشمی نژاد -ص236.

2-قرآن وکتاب های آسمانی دیگر ،ص239.

3-همان ص241.

با امام حسین علیه السلام در محضر قرآن


1. عشق به قرآن در دوران کودکى 

امام حسین علیه السلام از کودکى به قرآن عشق فراوانى داشت، زیرا آیات فراوانى از قرآن در خانه شان بر رسول خدا(ص) نازل گشت و بدون تردید، امام حسین علیه السلام متاثر از فضاى قرآن حاکم بر خانواده بود. ایشان از سنین کودکى به قرائت، حفظ، تفسیر و تاویل قرآن اهمیت زیادى مى داد. به چند نمونه از آنها که در تاریخ به ثبت رسیده، دقت کنید:

الف ـ فراگیرى سوره توحید

از امام حسین علیه السلام سوال شد: از رسول خدا چه شنیدى؟ فرمود: شنیدم که مى فرمود:

"خداوند کارهاى مهم و بزرگ را دوست مى دارد و کارهاى پست و حقیر را نمى پسندد... و او"قل هوالله احد" و نمازهاى پنجگانه را به من آموخت."

و شنیدم که مى فرمود:

"هر که خدا را اطاعت کند، خدا او را بالا مى برد و هر که نیت خود را براى خدا خالص کند، خدا او را نیکو سازد و بیاراید و هر که به آنچه نزد خدا است، اطمینان کند، خدا او را بى نیاز کند و هر که بر خدا بزرگى کند، خدا او را خوار سازد."(1)

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.

ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)

اسماعیل بن عبدالله روایت کرده است: هنگامى که آیه"و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله"؛ (و خویشاوندان در کتاب خدا بعضى مقدم بر بعضى دیگرند) نازل شد، امام حسین علیه السلام مى فرماید: تاویل این آیه شریفه را از پیامبر(ص) سوال کردم.

پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا که منظور پروردگار در این آیه جز شما نمى باشد. و"اولوا الارحام" شمایید. پس اگر من از دنیا رفتم، پدرت على از هر کس به جانشینى من شایسته تر است و هر گاه پدرت على درگذشت، برادرت حسن به جانشینى او سزاوارتر است و هر گاه حسن از دنیا رفت، تو به جانشینى او لایق ترى.

عرض کردم: اى رسول خدا! چه کسى پس از من به جانشینى من سزاوارتر است؟

فرمود: فرزندت على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسى، سپس فرزندش على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش على، سپس فرزندش حسن؛ پس هر گاه حسن از دنیا رفت، غیبت در نهمین فرزند تو رخ مى دهد و این نُه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.(2)

د ـ شفا یافتن به برکت سوره حمد

علامه مجلسى مى نویسد: از امیرمومنان علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتى امام حسین علیه السلام بیمار شد، مادرش فاطمه(س) او را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! خداوند متعال همان کسى است که او را به تو هبه کرد و او قادر است که پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا محمد! به درستى که خداوند متعال سوره اى را بر شما نازل نکرده، مگر این که در آن، حرف"فا" مى باشد. و هر فایى از آفت است؛ جز سوره حمد که در آن، حرف فاء نیامده است. پس ظرف آبى طلب کن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسین بپاش که خداوند در اثر چنین کارى، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر(ص) چنین کرد و امام حسین علیه‌السلام عافیت یافت.(5)

2. عشق به آیات قرآن

اگر چه شنیدن تمام آیات قرآن براى امام حسین علیه السلام لذت بخش بود، اما گاهى شنیدن برخى آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود که وصف آن را فقط خود ابا عبدالله علیه السلام مى دانست و بس.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم برایم نقل فرمود که على ابن ابى طالب علیه السلام در حالى که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در محضر مبارک او بودند، سوره مبارکه"انا انزلناه فى لیله القدر" را قرائت کرد. امام حسین عرض کرد: پدر جان! گویا شنیدن این سوره از دهان مبارک تو، شیرینى ویژه اى دارد! امام على علیه‌السلام در پاسخ فرمود: اى فرزند رسول خدا و اى فرزندم! من از این سوره خاطره اى دارم که تو از آن خبر ندارى؛ چون این سوره نازل شد، جد تو پیامبر خدا(ص) مرا به حضور طلبید و آن را بر من قرائت کرد. سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: اى برادر و وصى من و اى سرپرست امت من پس از من، و اى ستیزگر با دشمنان من تا روزى که برانگیخته شوند! این سوره پس از من براى توست و سپس در شان فرزندان تو. همانا برادرم جبرئیل رویدادهاى امتم را برایم بازگو کرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براى تو بازگو مى کند. این سوره در قلب تو و اوصیاى تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد علیه السلام نورى درخشان دارد.(6)

3. عشق به تلاوت قرآن کریم

همانگونه که گفته شد، امام حسین علیه السلام از دوران کودکى به این کتاب آسمانى علاقه شدیدى داشت و همواره در تمام زندگى اش از قرآن سخن مى گفت و لحظه اى از آن جدا نبود؛ حتى در آن روزهایى که براى دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام علیه السلام چه در مدینه و چه در بین مکه و مدینه و در راه عزیمت از مکه به کربلا و در کربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به میان می آورد و با ابراز عشق به آن، میزان علاقه خود را به حاضران و آیندگان نشان مى داد که به چند مورد از آنها اشاره مى کنیم:

الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان

ابن عساکر از یزید الرشک، از شخصى که با امام حسین علیه السلام گفت وگو داشته، نقل کرده است: (در منزل ثعلبیه) چشمم به چادرهایى افتاد که در بیابان برپا شده بود. پرسیدم: این چادرها از آن کیست؟ گفتند: امام حسین علیه السلام. پس به نزد او آمدم و او را پیرمردى یافتم که مشغول تلاوت قرآن بود و اشک از چشمانش بر گونه ها و محاسنش سرازیر بود. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا! براى چه به این جا آمدى، و در این بیابان که هیچ کس در آن یافت نمى شود، چه مى کنى؟

فرمود: این نامه هاى اهل کوفه است که به من نوشته اند و نمى بینم مگر آن که همان ها قاتل من هستند. پس اگر چنین کردند، هیچ حرمتى براى خدا نبوده، مگر آن که دریده باشند و خداوند در برابر این همه بى حرمتى، از آنها کسى را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوار و ذلیلشان کند...(7)

ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا

تمام مورخان اسلامى ذکر کرده اند که در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیک شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را دوست دارم...(8)

و با این بیان، حضرت یک شب را مهلت گرفت و بار دیگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.

ج ـ خطبه شب عاشورا

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.(9)

د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟

در شب عاشورا در میان خیمه هاى یاران امام، جنب و جوش فوق العاده اى به چشم مى خورد. برخى سلاح خود را براى جنگ آماده مى ساختند؛ عده اى مشغول عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار بودند و بعضى هم با قرآن انس گرفته بودند.

از ضحاک بن عبدالله مشرقى نقل شده است که در شب عاشورا، هر چند لحظه یک بار، گروهى سوارکار از لشکریان عمربن سعد به عنوان ماموریت و نظارت به پشت خیمه هاى حسین بن على علیهماالسلام مى آمدند و به وضع این خیمه نشینان سر مى کشیدند. یکى از آنان صداى امام را که این آیه شریفه را مى خواند، شناخت: (ولا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما کان الله لیذر المومنین على ماانتم علیه حتى یمیزالخبیث من الطیب...)(10)

آنان که کفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتى که به آنان مى دهیم، به نفع آنها است؛ بلکه به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى است ذلت بار. خداوند مومنان را بر این وضعى که هستند، واگذار نخواهد نکرد تا بد را از نیک و ناپاک را از پاک جدا سازد.

آن مرد با شنیدن این آیه، گفت: به خدا سوگند! افراد نیک، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است."بریر" جلو آمد و به او پاسخ داد: اى مرد فاسق! خدا تو را در صف پاکان قرار داده است؟ به سوى ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه کن؛ به خدا سوگند که ماییم افراد پاک. آن مرد از روى استهزاء گفت:"و انا ذلک من الشاهدین؛ من نیز بر این شهادت مى دهم"، آن گاه به سوى اردوگاه لشکر ابن سعد برگشت.(11)

4. تشویق معلم قرآن

امام علیه السلام به خاطر علاقه شدیدى که به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسیار ابراز علاقه مى کرد و در موردى، یک معلم قرآن را آن قدر تشویق کرد که مورد اعتراض دیگران قرار گرفت.

ابن شهرآشوب روایت مى کند که عبدالرحمن سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموزش داد. وقتى فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسین علیه السلام به آن آموزگار هزار دینار و لباس عطا کرد و دهان او را پر از جواهرات کرد.به حضرت اعتراض کردند که آموزش یک سوره این همه عطا و تشویق لازم نداشت!

امام در پاسخ فرمود: این عطا و بخشش چگونه مى تواند با تعلیمى که او مى دهد، برابرى کند!؟(12)

5. قرآن در سیره امام حسین علیه السلام

زندگى امام حسین علیه السلام بزرگترین و بهترین نشانه تجلى آیات قرآن کریم است؛ چرا که قرآن همراه آنها و آنان همراه با قرآن بودند و هرگز جدایى بین قرآن و عترت، قابل تصور نیست. این حقیقت زمانى که به نشانه هاى آن توجه کنیم، جایگاه خود را مى یابد:

الف ـ امام حسین علیه السلام در کنار سفره بینوایان

عیاشى در تفسیر خود از مسعده روایت کرده که روزى امام حسین علیه السلام از کنار فقرا و تهیدستان مى گذشت. آنان که سفره خود را پهن کرده و تکه هاى نان خشک را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود.

حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داد و در کنار آنها نشست و با آنان هم غذا شد و این آیه را تلاوت فرمود:"ان الله لایحب المستکبرین"؛ (13) خداوند مستکبران را دوست نمى دارد.

سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم؛ حال، شما نیز به دعوت من پاسخ گویید. عرض کردند: آرى، اى فرزند رسول خدا! چنین مى کنیم. پس همراه امام حسین علیه السلام به سوى منزلش روانه شدند. حضرت به کنیز خود فرمود: هر چه در منزل کنار گذاشته اى، براى ما بیاور.(14)

ب ـ آزادى در برابر یک شاخه گل

علامه مجلسى از اربلى، از انس نقل مى کند: نزد امام حسین علیه السلام بودم که یکى از کنیزان آن حضرت در حالى که شاخه گلى در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. عرض کردم: او را در برابر یک شاخه گل بى ارزش و کم بها آزاد مى کنى؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت کرده است که مى فرماید:"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها"(15) و آزادگى او بهتر است از آنچه که او آورده بود.(16)

ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه عفو

همچنین نقل شده است که روزى یکى از بردگان حضرت، جنایتى که موجب تنبیه بود، انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تادیب کنند. او گفت: اى آقاى من!"والکاظمین الغیظ"(17)؛ امام فرمود: رهایش کنید. بار دیگر گفت: اى مولاى من! "والعافین عن الناس"(18)؛ حضرت فرمود: از تو گذشتم. براى بار سوم گفت: اى مولاى من!"والله یحب المحسنین"(19)؛ حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. و از این پس، حقوق تو دو برابر آنچه که پیش از این به تو مى دادم، خواهد بود.(20)

د ـ اخلاق کریمانه در پرتو قرآن

عصام بن المصطلق گوید: وارد مدینه شدم؛ وقتى حسین بن على علیه السلام را دیدم، هیبت و عظمت او حسد و کینه درونى ام را نسبت به پدرش على علیه السلام شعله ور ساخت. بدین جهت، او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ گفت: آرى. پس شروع کردم به دشنام دادن او و پدرش.

امام حسین علیه السلام نگاهى مهرجویانه به من افکند و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"خذالعفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم. ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون".(21)

با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر، که او شنونده و داناست. پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطانى شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى گردند. و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند.

سپس به من فرمود: صدایت را کوتاه کن و آرام تر سخن گوى؛ خداوند من و تو را ببخشاید. اگر از ما چیزى طلب مى کردى، به تو کمک مى کردیم و اگر عطا و بخششى مى خواستى، به تو مى دادیم و اگر راهنمایى مى خواستى راهنمایى ات مى نمودیم.

عصام گوید: از تندروى هایى که کرده بودم، سخت پشیمان شدم.

امام فرمود:"لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هوارحم الراحمین"(22)؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست، خداوند شما را مى بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. سپس فرمود: تو از شامیان هستى؟ عرض کردم: آرى. فرمود:"شنشنهاعرفها مناخزم"(23) خدا ما و تو را زنده بدارد. نیازهایت را از ما بخواه که مرا در بهترین گمانت خواهى یافت.

عصام گوید: آن چنان شرمنده شدم که زمین با آن همه وسعتى که داشت، بر من تنگ آمده، آرزو داشتم تا مرا به کام خود فرو برد. از آن پس، هیچ کس در نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.(24)

پی نوشت ها:

1 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 31.

2 ـ کفایه الاثر، ص 175.

3 ـ اسرا / 36.

4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 629.

5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.

6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،ص 637.

7 ـ وقائع الطریق من مکه الى کربلا، ج 3، ص 226.

8 ـ قصه کربلا، ص 243/ لهوف سید ابن طاووس، ص 38.

9 ـ ارشاد مفید، ص 214.

10 ـ آل عمران / 178 و 179.

11 ـ سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا، ص 209، به نقل از تاریخ طبرى.

12 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 66.

13 ـ نحل / 23.

14 ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 257/ بحارالانوار، ج 44، ص 189.

15 ـ نساء / 86.

16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.

17 تا 19 ـ آل عمران / 134.

20 ـ بحارالانوار،ج 44، ص 195.

21 ـ اعراف / 202 ـ 199.

22 ـ یوسف / 92.

23 ـ مثلى است معروف و در جایى که اصل و سبب و ریشه ماجرا معلوم است، به کار برده مى شود.

24 ـ الامام الحسین فى المدینه المنوره، ج 1،ص 353.

برگرفته از مطالب رادیو قرآن


شوق دیدار


هوس کعـبه و آن منــزل و آنجــاست مـرا        آرزوی حـــــرم مــــکه و بطحــاسـت مــرا

در دل آهنگ حجاز است و زهی یاری بخت        گر یــک آهنـگ در این پرده شود راست مـرا

ســـرم از دایــره صبـر بـرون خواهــد شد        شاید ار بگســلم این بنـــد که در پاست مـرا

از خیـال حجــر الاســــود و بوسیــدن او         آب زمــزم همــــه در عین سویـداست مــرا

دل من روشــن از آن است که از روزن فکر        ریگ آن بادیــــه در دیـده بیـناســت مـــرا

بر ســر آتش سوزنــده نشیــنم هـــر دم         از هـــوای دل آشفتــه که بـرخــاست مــرا

دلم از حلقـــه آن خــانه مبــادا محــروم         کز جهان نیست جز این مرتبه درخواست مـرا

  جیحون یزدی

حج از نگاه قرآن

سوره بقره –آیه 125

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْت مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَهِیمَ مُصلًّى وَ عَهِدْنَا إِلى إِبْرَهِیمَ وَ إِسمَعِیلَ أَن طهِّرَا بَیْتىَ لِلطائفِینَ وَ الْعَکِفِینَ وَ الرُّکع السجُودِ . (125)

و بخاطر بیاورید هنگامى را که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم (و براى تجدید همین خاطره ) از مقام ابراهیم نماز گاهى براى خود انتخاب کنید، و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.