در
بحر المصائب گوید: چون جناب زینب خاتون علیه السلام در کوچه و بازار شام
رسید و سر حضرت سیدالشهدا را در پیش روى خود بدید و مردم شام اظهار خورسندى
و سرور مى نمودند و ناى و طنبور مى نواختند و آن سر مبارک در هر چند قدم
به کلمه((لا حول و لا قوه الا بالله العظیم )) متکلم مى گشت ، آن مخدره آهى
از دل برکشید و فرمود: ((یا اخاه...
انظر علینا و لا تغمض عینک عنا و نحن بین العدى )) در این حال سر مبارک
تکلم کرد و فرمود: ((یا اختاه اصبرى ، فان الله تعالى معنا)) .
آن مخدره
چون صداى برادر را شنید بحر غیرتش به جوش آمد و بى تابانه به آن قوم خطاب
کرد که : اى گروه نامحمود، همانا به قتل اولاد پیغمبر صلى الله علیه و آله
خود و سید جوانان اهل بهشت ، و گردش دادن دختران و حرم سید انس و جان ، و
تزیین شهر خود، شادان هستید و مباهات مى کنید و مع هذا خود را از اهل
اسلام مى شمارید؟ امیدوارم که خداوند جبار هرگز در شما به نظر رحمت ننگرد و
بر شما نبخشاید.