تأملی درباب ارتباط وملاقات با امام زمان علیه السلام

 


چکیده
 

تحقیق حاضربا هدف بررسی امکان عملی رویت وملاقات باحضرت مهدی (عج) درعصرغیبت کبرا، طرح دیدگاه ها ودلایل آن سازمان دهی شده است.این مسئله، در دو محور وقوع وعدم وقوع ملاقات مورد بحث قرار می گیرد ومحل اصلی نزاع، نفی واثبات امکان ملاقات، همراه شناخت حضرت است.
دراین تحقیق، سعی شده فرضیه امکان وعدم امکان ملاقات وتوجیهات ودلایل دوطرف با اسلوب علمی ارزیابی وبررسی گردد. دربرآیند بحث، نظریه وقوع ملاقات درعصر غیب کبرا، به گونه اجمالی پذیرفته می شود.

واژگان کلیدی
 

ملاقات، امام مهدی(عج) ، عصر غیبت، تشرفات، حکایات ورؤیت، مشاهده ، امکان.

مقدمه
 

اصل اعتقاد به وجود مقدس امام زمان (عج) وپذیرش امامت آن حضرت، امری بدیهی و ضروری مذهب شیعه به شمار می رود. دلایل عقلی، قرآنی وروایی این اعتقاد تا کنون به خوبی تبیین شده ولی باتوجه به شرایط خاص تاریخی عصر غیبت، فروعات مباحث درباره حضرت حجت (عج) به خوبی تبیین نگردیده است.
مسائلی نظیر ویژگی های زندگی حضرت درزمان غیبت، آثار وپی آمدهای مسئله غیبت در تفکر شیعی، علل طولانی شدن غیبت ونقش مردم دراین خصوص، شرایط ظهور ونشانه های آن، تاکنون کمتر مورد تأمل قرارگرفته است. این امر رسالت دین پژوهان ونخبگان فکری فرهنگی را درخصوص تحقیق وتتبع جامع وبازنگری دقیق این گونه مباحث، دوچندان می کند.
دراین باره، یکی از موضوع هایی که قرن ها پس از رحلت آخرین نایب خاص حضرت وآغازغیبت کبرا از سال 329 قمری تاکنون درمیان شیعیان مطرح بوده، مسئله رؤیت وملاقات با حضرت حجت (عج) دراین زمان است که از جهاتی جای بحث وبررسی دارد.
متأسفانه این بحث با اهمیت، تا کنون مورد پردازش صاحب نظران قرار نگرفته وابعاد آن به خوبی شفاف سازی نگردیده است. از سوی دیگر پرداختن به این بحث باتوجه به حساسیت موضوع، افزون بر اتقان علمی، از نظر شکل وفرم نیز دقت وظرافت خاصی را می طلبد؛ به گونه ای که هرنوع کج اندیشی وافراط وتفریط در نحوه طرح این مسئله، عوارض وآسیب های زیادی را می تواند درپی داشته باشد. به همین دلیل، جامع نگری واعتدال، مهم ترین شرط ورود به این وادی، به شمار می آید.
درمیان کتابهای موجود دراین زمینه، کمتر کتابی به آسیب شناسی این موضوع پرداخته است. آن چه درمیان نویسندگان بیشتر مرسوم شده شرح حال نگاری وحکایت نویسی است که برخی نیز با سطحی نگری عوامانه و بدون توجه کافی به پالایش وتفکیک حکایت های معتبر از نقل های بی اساس، تنها به گردآوری حکایت ها وگفته های بی ربط و با ربط ، همت گماشته اند وناخواسته بر ابهامات مسئله افزوده اند.
نگارنده با طرح این موضوع، ادعا ندارد که حق مطلب را ادا کرده، ولی سعی نموده ضمن درک خلاها وتوجه دادن به برخی افراط وتقریط های صورت گرفته وکاستی های موجود دراین زمینه، با روش مناسب، به طرح وبررسی این موضوع بپردازد ودر حد توان قدم موثری دراین مسیر بردارد.
بررسی امکان ارتباط وملاقات و وقوع آن در عصر غیبت کبرا ونیز ارزیابی دلایل ودیدگاه های ارائه شده دراین باره و یافتن پاسخ به این پرسش های مهم وهمگانی، هدف این نوشتار است. آیا در زمان غیبت کبرا دیدار با حضرت امکان ندارد؟ یا این که بنا به مصالحی وبه گونه ای استثنایی و موردی ملاقات امکان دارد؟ مقتضای ادله وروایات دراین باره چیست؟
علمای شیعه اصل مسئله امکان تشرف را در عصر غیبت، به گونه اجمالی پذیرفته اند، اما در ویژگی های این مسئله اختلاف نظر دارند. البته برخی از فرقه های شیعی وبعضی از نویسندگان معاصر نیز دراین موضوع تردید کرده اند ویا آن را انکار نموده اند.
مطالب موردنظر در سه بخش سامان دهی شده است: بخش اول، به طرح موضوع، تبیین ابعاد موضوع، پرسش هاو فرضیه های بحث اختصاص دارد؛ دربخش دوم، نظریه پذیرش دیدار، پیروان این نظریه، دلایل آن و... مورد توجه خواهد بود؛ دربخش سوم دیدگاه مخالفان وقوع ملاقات، پیروان آن ودلایل آن بررسی می شود ودر پایان، بحث جمع بندی می گردد.

معنای ارتباط وملاقات و انواع آن
 

واژه ارتباط به معنای پیوند، اتصال وهم بستگی است که بیشتر برای ایجاد پیوند دو طرفه و دوجانبه به کار می رود. ریشه ثلاثی مجرد آن، لغت «ربط » به معنای بسته چیزی است.(1)
کلمه ملاقات، معنایی اخص از ارتباط دارد که مفهوم نوعی گفت وگو وشناخت را نیز دربردارد.(2) اصطلاح ارتباط وملاقات با امام عصرعج در نزد عرف، به معنای درک حضور، گفت وگو شرف یابی است که حالت های مختلفی می تواند داشته باشد.
بررسی ارتباط وملاقات، در دو دوره غیبت صغرا و کبرا متفاوت می نماید. بررسی دوره نخست، خارج از موضوع بحث است وارتباط وملاقات درعصر غیبت کبرا چند نوع دارد:
الف) ارتباط روحی: این نوع ارتباط که بیشت صبغه عرفانی دارد، دارای قلمرو گسترده ای است که هم مطلق توجه معنوی وانس وتوسل به حضرت را شامل می شود وهم به طور خاص، مکاشفات روحی از راه پیوند وایجاد سنخیت میان شخص وامام را دربر می گیرد. البته این ارتباط ضوابطی را می طلبد ومیزان موفقیت درآن، به میزان طهارت روحی و صفای باطنی شخص، بستگی دارد. از این رو، تعریف خاصی را برنمی تابد.
ب) ملاقات درخواب: دراین نوع ملاقات که ظرف تحقق آن عالم رویاست، شخص، حضرت را متناسب با عالم رویا ملاقات می کند وبا حضرت نشست وبرخاست یا گفت وگو دارد. این نوع ملاقات نیز ممکن است برا ی بسیاری از افراد رخ بدهد، به ویژه در شرایط روحی مناسب وحالات توجه و
توسل به آن حضرت- البته صرف رویا ،از نظر حجیت شرعی تکلیف آورنیست.
ج) ملاقات درحال بیداری؛ دیدن حضرت با چشم ظاهری و در بیداری، منظور از این نوع ملاقات است؛ با ایشان تماس بگیرد چه امام را بشناسد وچه نشناسد.
دیدار در بیداری، ازنظر شناخت ونشناختن امام، صورت های مختلفی دارد که آنها را برمی شماریم:
1- دیدار با حضرت باعنوان غیرحقیقی، به گونه ای که دیدارکننده به هنگام ملاقات وبعد ازآن، هیچ گونه توجه و التفاتی به حضرت ندارد وایشان دراین دیدار، فردی ناشناس وعادی تلقی می شود.
ممکن است این نوع دیدار برای بعضی چند بار رخ دهد، به ویژه در مکان هایی که حضرت آن جا رفت وآمد وبا افراد فراوانی برخورد دارد.
شخص، در این گونه دیدار، امام را ملاقات می کند، ولی چون شناختی درکار نیست، ثمره چندانی ندارد.
2- دیار با حضرت باعنوان حقیقی ایشان، طوری که شخص، درهمان زمان دیدار، حضرت را بشناسد ویا حضرت خود را معرفی کند.
این نوع ملاقات یعنی دیدار همراه با شناخت بسیار نادر واندک است؛ زیرا کثرت چنین ملاقات هایی با حکمت و فلسفه غیبت منافات دارد. اگر در موارد استثنایی اجازه چنین تشرفی داده شود، بنا به مصالح خاصی است، هرچند ما آن راندانیم. درمیان نقل های تشرفات نیز این نوع ملاقات، بسیار اندک است.
3-دیدار با حضرت درهنگام غفلت از حضورامام که شخص، امام را ملاقات می کند، ولی پی به هویت امام نمی برد وحضرت را شخصی عادی می پندارد، یا این که حضرت با تصرفات غیبی نمی گذارد که ملاقات کننده او را بشناسد. آن گاه پس از پایان ملاقات نیز شخص، به دلیل مشاهده کرامات ومعجزات در این دیدار یا نشانه های دیگر، متوجه حضور حضرت می شود واطمینان می یابد که او امام بوده است؛ برخلاف صورت اول که شخص بعد از دیدار نیز متوجه قضیه نمی شود.
بیشتر نقل تشرفاتی که در کتاب ها ثبت شده و از زبان برخی عالمان واهل تقوا نقل می شود از این گونه ملاقات ها به شمار می رود.
ملاقات ومشاهده حضرت درحال بیداری، ازمیان سه گونه دیدار، محل بحث ونزاع است. گونه اول ملاقات درحال بیداری، به لحاظ این که سخنی از ملاقات درآن مطرح نیست وگویی دیداری صورت نمی گیرد جدا از بحث ماست.
چند پرسش مهم درباره این بحث مطرح می شود:
آیا دیدار با امام زمان (عج) ومشاهده جمال مبارک آن حضرت در زمان غیبت کبرا امکان دارد؟ آیا این راه برای همگان گشوده است یا به افراد خاص وشرایط خاص تعلق دارد؟ غیبت حضرت به معنای رؤیت ناپذیر بودن جسم حضرت است یا به معنای ناشناس بودن اما؟ درصورت حصول چنین توفیقی، نقل آن برای دیگران جایز است یا نه؟ وظیفه دیگران در برابر نقل ملاقات چیست؟ آیا باید آن را تکذیب کنند؟
برخی از این پرسش ها درباره اصل موضوع و برخی دیگر درباره حکم مسئله است که در روند بحث، پاسخ آن روشن خواهد شد.
این موضوع را می توان به صورت کلی درقالب دو فرضیه مثبت ومنفی مطرح کرد.هرکدام ای این دو فرضیه نیز از دوجنبه طرح شدنی است: امکان عقلی فرضیه وامکان عرفی وعملی آن.
امکان عقلی از جهت نظری قابل طرح و گفت و گوست که با توجه به روشن بودن مسئله، لازم نیست بدان بپردازیم؛ زیرا امکان عقلی ملاقات، امری اجماعی است؛ نه درمیان عالمان شیعه کسی را می توان
یافت که آن رانفی کرده باشد و نه دلیلی برانکار آن وجود دارد رؤیت حضرت نه موجب تناقض است تا استحاله عقلی را به همراه آورد، ونه هیچ گونه محذورعقلی دیگری را درپی دارد، بلکه دلایل عقلی نیز مؤید آن است. درزمان غیبت نیز مقتضی رؤیت وملاقات، هم چنان وجود دارد. دلایلی مانند فلسفه امامت، ضرورت وجود حجت درهرعصر، نیاز واضطرار مردم به امام (عج) مقتضی آن است که مردم بتوانند با امام رابطه قرار سازند واز برکات حضور وی بهره مند گردند. اگر مردم از حضور ملموس امام زمان (عج) درعصرغیبت محرومند، به دلیل عدم مقتضی نیست بلکه به دلیل وجود مانع است که روایت های مربوط به فلسفه غیبت، به برخی از این موانع اشاره نموده اند؛ مانند خوف قتل، بیعت نکردن با حاکمان باطل، آماده نبودن مردم وجامعه برای پذیرش وتحقق برنامه های گسترده حضرت، با توجه به این که صرف وجود مقتضی درترتب آثار آن کافی نیست، بلکه عدم مانع نیز شرط تمامیت مقتضی به شمار می رود، از این رو، تعلیق در مواردی است که موانع هم چنان وجود دارد.
از طرفی، این موانع که موجب محرومیت و دوری مردم از امام شده، به نوع مردم مربوط است که ظهور وحضور آشکار امام، منوط به زدودن این موانع خواهد بود. البته این حرمان نوعی، با رؤیت وارتباط لحظه ای، فردی واستثنایی منافاتی ندارد وآن را نفی نمی کند. اگر هم کسانی یافت شوند که اصل مسئله را انکار کنند، این ادعا نیاز به اثبات دارد که البته هیچ دلیلی براثبات آن وجودندارد.
همچنین وجود روایات وتشرفات، هیچ گونه ابهامی را دراثبات مسئله باقی نمی گذارد بنابراین، آن چه دراین باره جای تأمل دارد، امکان عرفی، یعنی وقوع ملاقات است که آیا در عصر غیبت کبرا، چنین اتفاق رخ داده یا نه.
هرچند این مسئله را عالمان شیعه پذیرفته اند، درمیان نویسندگان کسانی هستند که هم دراصل وقوع ملاقات وهم در ویژگی های آن، استنباط ها و دیدگاه های متفاوتی دارند.
آن چه دراین مقوله مهم به شمار می رود، تبیین وبررسی دلایل اثباتی این بحث است که نتیجه آن سرنوشت بحث مارا رقم خواهد زد. بدیهی است که خاستگاه اصلی این بحث نیز، دربیان دیدگاه های نخبگان فکری وآرای خواص وعالمان شیعه نمود می یابد ونگرش های خام عامیانه، در نتیجه گیری بحث سهمی ندارد.
این تذکر از این نظر لازم است که برخی به این مرزبندی توجه نکرده اند ونگرش های تقلیدی برخاسته از احساسات مذهبی را دراین مورد مداخله داده اند، درحالی که این مسئله نیازمند بحث استدلالی ونگاه تخصصی است.
علت اصلی اختلاف در مورد امکان وعدم امکان ملاقات، اختلاف نظر درمورد چگونگی خفای حضرت از چشم مردم در زمان غیبت است. آیا دیده نشدن وپنهان بودن حضرت از انظارعمومی، از نوع خفای شخصی به شمار می رود یا از نوع خفای عنوان؟ این پرسش نیز از چند دستگی روایاتی ناشی می شود که در مورد چگونگی خفای حضرت در زمان غیبت، نقل شده است. منظور از خفای شخص، دیده نشدن جسم حضرت و مراد از خفای عنوان، ناشناس بودن خود حضرت است. خفای عنوان، طبیعی ومعمولی می نماید، چنان که دیگر به خروج از حالت عادی واستفاده از قدرت قهری فراطبیعی نیاز نیست، ولی خفای شخص، ملازم خروج از حالت عادی وروند طبیعی است که به دو روش توجیه می شود: یا این که حضرت در زمان غیبت، در وضعیتی متفاوت با شرایط موجود به سر می برد، چنان که فرقه شیخیه(3) می گویند وآن راعالم «هورقلیا» (حضور به صورت روح مجرد) می نامند و یا این که به دلیل تصرفات غیبی وتکوینی است که از ناحیه حضرت به اذن الهی صورت می گیرد. این نیز یا از راه تصرف در دستگاه بینایی فرد یا افراد حاضر صورت می گیرد و یا از راه تصرف درفضا ومکانی اتفاق می افتد که حضرت درآن جا حضور دارد.
بررسی خفای شخصی وخفای عنوان از این جهت لازم است که بحث ملاقات در فرض دوم، یعنی خفای عنوان جای طرح دارد، ولی در فرض اول که بنا به هر دلیلی رویت و دسترس به حضرت ممکن نیست، این مسئله موضوعیت نخواهد یافت.
اجمالا، بنابرآنچه از ظاهر اخبار و روایات برمی آید امام زمان (عج) درعصر غیبت، همانند زمان حضور، به طور طبیعی وبا جسم عنصری زندگی می کند؛ نه این که حضرت درزمان غیبت، موجودی نامرئی، با بدن مثالی باشد و روحانی زندگی کند؛ چنان که فرقه شیخیه دچار این پندار باطل شده اند.
بنابراین، دراین باره باید به روایات مربوط به چگونگی زندگی حضرت در عصر غیبت، مراجعه کرد. تعبیرهای به کار رفته در این روایات که وضعیت زندگی حضرت حجت (عج) را در زمان غیبت بازگو کرده، برهر دو نوع خفای شخص وخفای عنوان دلالت دارد.
در برخی از روایت ها، تعبیرهایی مانند :«لاترون شخص»(4) ، «فیراهم ولایرونه»(5)، «ویری الناس ولایرونه»(6) به چشم می خورد که به معنای دیده نشدن حضرت در مراسم حج و دیگر جاهاست. در روایت های دیگر این تعبیر آمده «یرونه ولایعرفونه»(7) که تصریح دارد مردم حضرت را می بینند ولی ایشان را نمی شناسند.
این دو نوع تعبیر، در نگاه اول وبه ظاهر با هم فرق دارند ولی با دقت وتأمل در مضمون وکلمات به کار رفته درآن، معلوم می شود که میان این دو دسته از روایات، تعارض وتنافی وجود ندارد. تعبیر «لایری» در روایات دسته اول، در صورتی می تواند. بر نفی رؤیت دلالت کند که کلمه «یری» دارای کاربردی واحد و معنایی منحصر به فرد باشد تا از نفی واثبات آن چنین نتیجه ای به دست آید؛ درحالی که کلمه «یری» درهر دسته از این روایات کاربردی دوگانه دارد؛ هم به معنای ظاهری، یعنی دیدن وندیدن به چشم سر، وهم به معنای کنایی وعرفی، یعنی نشناختن، تشخیص ندادن وعدم توجه والتفات است.
این دونوع کاربرد در ماده «یری»، در آیات وروایات نیز مواردمشابه فراوانی دارد.حضرت علی (ع) درتوصیف وضعیت حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت می فرماید:
... داخله فی دورها وفصورها جواله فی شرق هذه الارض غربها تسمع الکلام وتسلم علی الجماعه تری ولاتری.(8)
حجت خدا (عج) وارد خانه ها ومجتمع ها می شود و در سراسر زمین از شرق تا غرب در سیر وحرکت است و از مناطق مختلف بازدید می کند؛ سخنان مردم را گوش می دهد وبراهل مجلس سلام می کند.او مردم را می شناسد، درحالی که خود شناخته نمی شود.
جمله «تسلم علی الجماعه» قرینه است براین که مراد از «لاتری» ندیدن نیست، بلکه نشناختن است درآیه (انهم یرونه بعیدا ونراه قریبا) (9) نیز کلمه «یرونه» و«تراه» به معنای ظاهری رؤیت و دیدن با چشم سر نیست، بلکه به معنای باوربه کار رفته است؛ چنان که درنگاه تسامحی عرف نیز گاهی در مورد پیش بینی، قضاوت واظهارنظر در مورد موضوعی، تعبیرهایی مانند: «می بینم» ،«نمی بینم» به کار برده می شود چون کلمه «یری» در لسان آیات و روایات و نیز در متفاهم عرف، گاهی به معنای کنایی به کار می رود والتفات نکردن به چیزی به منزله ندیدن آن تلقی می گردد و از آن به «لایرون» و «لانراه» تعبیر می شود، از این رو، تعبیر«لایری» در روایت های دسته اول نیز در معنای نفی رؤیت تعین ندارد بلکه هردو احتمال درمفاد آن مطرح است.
بنابراین، نه تنها درمیان این دو دسته روایات، هیچ تعارضی دیده نمی شود، بلکه «لایری» و«لایرونه» دراین روایات به معنای عدم شناخت است. قرینه این حمل نیز روایاتی اند که به رفت وآمد حضرت درمیان مردم به طور ناشناس وحضور در خانه ها، بازار، مجالس و محافل (10) و دیگرجاها تصریح دارند و نیز روایاتی که وضعیت حضرت وشیعیان را در زمان غیبت، به یوسف (ع) وبرادرانش تشبیه می کنند، چنان که خواهد آمد، شاهد ومفسر این نوع روایات می تواند باشد.
هم چنین صراحت کلام محمد بن عثمان عمری، دومین نایب خاص حضرت وسوگند او مبنی بر این که حضرت هرسال در موسم حج شرکت می کند وبا مردم دیدار دارد، این مطلب را ثابت می کند امام دراین مراسم ، حاجیان را هم می بیند وهم می شناسد، مردم هم امام را می بینند ولی او را نمی شناسند؛ «یری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»(11) این جمله نایب خاص حضرت که دقیقا تعبیر امام صادق (ع) را به کار برده، هیچ گونه ابهامی را در دلالت روایت مبنی بر خفای عنوان وناشناس بودن حضرت نمی گذارد.
خفای شخص ودیده نشدن جسم حضرت، مستلزم زندگی غیرطبیعی وخروج از حالت عادی است؛ درحالی که براساس روایات بحث غیبت، حضرت زندگی معمولی وطبیعی دارد و از راه خفای عنوان و ناشناس بودن در میان مردم رفت وآمد می کند.
بنابراین، خفای شخص با استفاده از قدرت اعجاز(12) ممکن است، ولی چنین چیزی فقط در مواردی خواهد بود که حکمت خاصی در کارباشد. در غیراین صورت دلیلی برای استفاده از نیروی اعجاز وجود ندارد؛ زیرا سنت الهی براین است که درعالم طبیعت، جریان امور به صورت عادی باشد وچون اعجاز برخلاف روند طبیعی وقانون جاری در عالم است، تنها به طور استثنایی و بنا به مصالح خاصی استفاده می شود.
براین اساس، می توان گفت که حضرت درزمان غیبت به طور عادی وطبیعی با خفای عنوان زندگی می کند، مگر در موارد خاصی که استفاده از قدرت اعجاز به صورت خفای شخص لازم باشد، نه به طور همیشگی ومستمر.تعبیر «لاترونه» وامثال آن، بیان گر ناشناس بودن حضرت است، نه نامرئی بودن ایشان. اما این که در چنین شرایطی که حضرت به طور ناشناس زندگی می کند، آیا کسی چنین توفیقی دارد که با حضرت دیدار کند یا نه، موضوعی است که در بخش های بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت.
هم اکنون دو دیدگاه امکان ملاقات وعدم آن را در پی می آوریم و ادله آن دو را بررسی می کنیم:

دیدگاه نخست: امکان ملاقات
 

منظور از امکان، معنای فلسفی آن یعنی امکان عقلی نیست، بلکه منظور از آن معنای عرفی، یعنی امکان عملی وحصول رؤیت وملاقات است. دیدگاه نخست، امکان ملاقات را به صورت موجبه جزئیه اثبات می کند، در مقابل سلب کلی.
از جمله کسانی که دیدگاه امکان ملاقات را به روشنی پذیرفته اند، به اسامی بزرگانی از شیعه می توان اشاره کرد که همگی صاحب تألیف وبرخی صاحب مکتب و صاحب تشرف نیز هستند، مانند: شیخ طوسی، سید مرتضی علم الهدی، سیدبن طاووس،
علامه حلی، علامه بحرالعلوم و مقدس اردبیلی.(13)
از میان عالمان گذشته وامروز نیز بزرگانی را چون: علامه مجلسی، فیض کاشانی، محدث نوری، شیخ محمود عراقی، شیخ علی اکبر نهاوندی، محمدتقی موسوی اصفهانی، آیت الله صافی گلپایگانی و سیدمحمد صدر می توان نام برد که درقسمت های بعد، به دیدگاه های برخی از آنان می پردازیم.
پیروان این نظریه، گرچه ممکن است در جزئیات وکم وکیف قضیه اختلاف نظر داشته باشند، در دو مورد اتفاق نظر دارند: یکی این که در عصر غیبت اصل را برخفا وعدم رؤیت می گذارند و دوم این که استثنا از این قاعده را تأیید می کنند.
دلایل دیدگاه نخست برامکان وقوع ملاقات رابه دودسته می توان تقسیم کرد:

الف) روایات
 

منظوراز دلایل روایی، آن دست از روایاتی است که به طور مطابقی یا تضمنی والتزامی، دست کم براثبات قسم اول ملاقات از نوع سوم، یعنی دیدار بدون شناخت دلالت می کنند. اما ملاقات قسم دوم وسوم یعنی دیدار همراه با شناخت که محل نزاع اصلی است، در حوزه تعریف روایات نمی گنجد وبه اثبات از راه تجربه عینی و یقینی نیاز دارد. بنابراین، بدون در نظرگرفتن شیوه ملاقات می توان به روایات استشهاد نمود ودست کم از آنها برای اثبات دیدگاه اول بهره گرفت.
این روایات از نظر نحوه دلالت چند دسته می شوند:
دسته اول : روایاتی که کلمه «یرونه» درآنها به کار رفته و بر رؤیت حضرت به گونه روشن وآشکار دلالت دارند؛ نظیر روایات ذیل:
1- ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت در مقام بیان سنت های جاری الهی بر پیامبران نسبت به حضرت مهدی (عج) بعداز ذکر سنت موسی (ع) وسنت عیسی (ع) می فرماید:
واما سنته من یوسف فالستریجعل الله بینه وبین الخلق حجابا یرونه ولایعرفونه.(14)
سنت یوسفی در مورد حضرت مهدی (عج)، پنهان بودن او از نظرمردم وناشناس بودن او درمیان آنان است که او را می بینند، ولی نمی شناسند.
2- مضمون روایتی از زبان محمد بن عثمان عمری (ره) سفیرخاص حضرت حجت (عج) که وی قسم یاد می کند ومی گوید:
والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کل سنه فیری الناس و یعرفهم ویرونه ولایعرفونه.(15)
به خدا قسم که حضرت صاحب الامر هرساله در مراسم حج شرکت می کند، به گونه ای که او حاجیان را می بیند و می شناسد وآنها نیز حضرت را می بینند، ولی نمی شناسند.
یعنی حتی هنگام مواجهه وگفت وگو با حضرت نیز متوجه نیستند که در محضر امام قرار دارند.
باتوجه به تاکید وسوگند نایب دوم حضرت براین مسئله ونیز وثاقت گفتار وی، فرمایش ایشان در اثبات مسئله رؤیت حضرت، ارزشی کمتر از روایت ندارد، به ویژه این که مضمون آن با کلام امام صادق (ع) در روایت قبل تایید می شود. ایشان در قسمت اخیر کلامش، دقیقا همان تعابیر امام صادق(ع) را به کار برده است که از این نظر، کلام ایشان به منزله نقل روایت به شمار می آید.
دسته دوم: روایاتی که بیانگر زندگی طبیعی وحضور ناشناس حضرت درمیان شهر وجامعه است:
1-در حدیثی که صدیر صیرفی از امام صادق (ع) نقل می کند، حضرت، ناشناس بودن امام زمان (عج) در میان مردم را به ناشناس بودن یوسف (ع) برای برادران او تشبیه می کند ومی فرماید:
صاحب هذا الامر یتردد بینهم ویمشی فی اسواقهم ویطافرشهم ولایعرفونه حتی باذن الله ان یعرفهم نفسه کما اذن لیوسف.(16)
صاحب امر شما، درمیان مردم رفت وآمد می کند، در بازارشان حرکت می نماید و در خانه ها و محافلشان حضور می یابد و بر فرش هایشان فرود می آید، درحالی که مردم او را نمی شناسند مگر این که به اذن الهی حضرت خود ش را برای کسی معرفی کند همانند یوسف (ع).
2- حذیفه درحدیثی طولانی، از امیر مومنان (ع) نقل می کند که فرمود:
... ماشیه فی طرقها داخله فی دورها وقصورها جواله فی شرق هذه الارض وغربها تسمع الکلام وتسلم علی الجماعه تری ولاتری.(17)
حجت خدا (عج) درمسیر وجاده ها حرکت می کند، وارد خانه ها ومجتمع ها می شود و در سراسر زمین از شرق تا غرب در سیر و حرکت است و از مناطق مختلف بازدید می کند. سخنان مردم را گوش می دهد وبراهل مجلس سلام می کند، مردم رامی شناسد، درحالی که خود شناخته نمی شود.
درجمله اخیر این روایت کلمه «لاتری» آمده، ولی باتوجه به بندهای پیشین آن، منظور نشناختن است نه ندیدن. ورود حضرت در اماکن ومجالس مردم وسلام کردن ایشان برجماعت، قرینه برناشناس بودن حضرت به شمار می رود که عرفاً از ان به ندیدن نیز تعبیر می شود وعدم توجه، به منزله عدم رؤیت تلقی می گردد.
دسته سوم: روایاتی که براستثنای عده ای خاص دلالت دارد که از محل زندگی حضرت آگاهند؛ برخی از این روایات بعضی براستثنای خواص شیعه وبرخی براستثنای خدمت گذاران ومتولیان امور حضرت دلالت دارد:
1- مفضل از امام صادق(ع) نقل می کندکه فرمود:
ان لصاحب هذا الامرغیبتین احداهما تطول حتی یقول بعضهم مات وبعضهم یقول قتل و بعضهم یقول ذهب فلایبقی علی امره من اصحابه الا نفریسیر لایطلع علی موضعه احد من ولی ولاغیره الاالمولی الذی یلی امره.(18)
برای صاحب این امر دوغیبت است که یکی از آن دوبه قدری طولانی است که بعضی می گویند: او مرده وبعضی دیگر می پندارند که کشته شده است. بعضی هم خیال می کنند که او فوت شده و اثری از او باقی نیست. درآن زمان در زمره یاران وی، افراد با وفا بسیاراندک می مانند. کسی از دوستان وغیردوستان از محل او آگاهی ندارد، مگر آن شخصی که عهده دار کار حضرت است. فقط چنین فردی محل او را می داند.
2- اسحاق بن عمار صیرفی از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:
للقائم غیبتان احداهما قصیره والاخری طویله؛ الغیبه الاولی لایعلم بمکانه فیها الاخاصه شیعته و الاخری لایعلم بمکانه فیها الاخاصه موالیه.(19)
باری قائم دو غیبت است که یکی از آن دو کوتاه ودیگری طولانی است. ویژگی غیبت اول این است که کسی جز خواص شیعه از محل زندگی اش آگاه نیست و ویژگی غیبت دوم این است که کسی از دوستان حضرت نیز از محل او باخبر نیست، مگر افراد ویژه ای از خواص و دوستان برگزیده او.
ممکن است «خاصه موالیه» افراد بسیار ویژه ای از پیروان حضرت یاعده ای از ملازمان ایشان، یا افراد خدمت گذار مخصوص حضرت باشند؛ چنان که در روایت پیشین دیدیم. درهرصورت، این روایت و نیز روایت قبل، عده خاصی را استثنا کرده که از وضع و محل زندگی حضرت با اطلاعند.
سند حدیث نیز صحیح است و راوی آن، بزرگانی چون کلینی، محمد بن یحیی، محمدبن حسین (ابوجعفر زیارت)، حسن بن محبوب واسحاق بن عمارصیرفی هستند که همگی از اکابر اصحاب شیعه وثقات به شمار می آیند.
دسته چهارم: روایتی است دال بر مصاحبت وهمراهی عده ای در رکاب حضرت (عج ).
ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:
لابد لصاحب هذا الامر من غیبه ولابد له فی غیبته من عزله ونعم المنزل طیبه و ما بثلاثین من وحشه.(20)
خواسته وسنت الهی براین است که صاحب این امر ناگزیر غیبتی دارد و در دوران غیبت نیز ناچار از کناره گیری و دوری ازمردم است. مدینه طیبه محلی مناسب به شمار می رود. اوبا داشتن سی نفر همراه، هرگز تنها نخواهدبود.
بنابر روایات، ملاقات با امام زمان (عج ) در زمان غیبت به طور محدود تأیید می شود زیرا:
بنابر روایات دسته اول مردم حضرت را مثل فردی معمولی می بینند، اما به ایشان توجه والتفات ندارند. مسئله توجه نکردن ونشناختن نیز درموضوع بحث نمی گنجد؛ چون شناخت وعدم شناخت حضرت به هنگام ملاقات، مربوط به انواع ملاقات است. آن چه محل اختلاف بوده ودیدگاه اول به اثبات آن می پردازد، امکان گفت وگوو رؤیت حضرت است که این دسته ازروایات چنین چیزی را اثبات می کند
روایات دسته دوم نیز که برمانند حضور امام درمیان مردم، سلام کردن وشرکت ایشان در مجالس دلالت دارد، به روشنی از مشاهده حضرت خبر می دهد؛ چون در این روایات، صحبت از مشاهده وملاقات نکردن نیست، بلکه سخن از نشناختن است که این امر نیز از فلسفه غیبت سرچشمه می گیرد.
روایات دسته سوم، برنفی اطلاع از محل استقرار حضرت دلالت می کند و دراین مورد عده ای از خواص موالیان حضرت را استثنا می کند. البته ملاقات ومشاهده حضرت را دردیگراماکن نفی نمی نماید.
روایت دسته چهارم نیز از همراهی عده ای از خواص شیعیان با حضرت خبر می دهد این روایت، همراهی سی نفر را با حضرت بیان می کند که البته هرگزمشاهده وملاقات اتفاقی ولحظه ای را از دیگران نفی نمی کند، ضمن این که احتمال دارد منظوراز عدد «ثلاثین» نه خصوص عدد سی که کثرت وتعداد تخمینی باشد به هرحال، این حدیث برتنها نبودن حضرت در زمان غیبت وهمراهی جمعی از خواص با ایشان دلالت می کند.
بنابراین، از مجموع روایات استفاده می شود که آن چه در باب ارتباط با حضرت دراین روایات تاکید شده، ناشناس ماندن حضرت در بیشتر ملاقات ها وبرخوردهاست. حضرت در جاهایی ناشناس می ماند که اذن شناخت ندهد ومصلحت خاصی درکارنباشد، وگرنه شناخت نیز به دست می آید؛ دیگرآن که در زمان غیبت کبرا نیز عده ای از خواص شیعه یا دست کم جمعی از همراهان حضرت، با وی حشر ونشر دارند

ب) تشرفات
 

موضوع تشرفات، قوی ترین دلیل بر اثبات دیدگاه اول به شمار می رود؛ زیرا بهترین دلیل برامکان چیزی، وقوع خارجی آن است که هیچ گونه ابهام وتردیدی را برنمی تابد. تشرف عده بسیاری به محضر مبارک ولی عصر(عج) درطول دوران غیبت کبرا، چه به صورت ناشناس وچه از روی شناخت و توجه، دلیل قاطعی براثبات مسئله است.
برای اثبات درستی حکایات ونقل مشاهدات، دلایل متعددی طرح می شود که وقوع تشرفات را قطعی ومسلم می نماید وهیچ گونه شبهه ای در مورد اصل وقوع تشرفات باقی نمی گذارد.دراین جا به ذکر این دلایل می پردازیم:

1- تواترحکایت ها
 

تعداد حکایات نقل شده مبنی بر ملاقات با حضرت ولی عصر(عج) درحال بیداری، بیشتر از تواتر است. از این نظر، به سند وبررسی اعتبار نقل کنندگان نیاز ندارد؛ زیرا در تواتر، سند لحاظ نمی شود، بلکه کثرت و عدم امکان اتحاد وتبانی مخبران برکذب، کافی وحجت بوده وموجب به دست آمدن یقین است.
عالمان وبزرگان اصل تواتر حکایات تشرفات را نیز به گونه اجمالی پذیرفته اند وبیشتر اهل تحقیق به این موضوع اشاره کرده اند. آیت الله صافی گلپایگانی دراین مورد می نویسد:
حکایت ها وداستان هایی که درباره ملاقات با امام زمان نقل شده، به دلیل فراوانی گردآوردنی نمی نماید.(21)
شیخ ابوطالب تبریزی می نویسد:
کسانی که در طول غیبت کبرا تا این زمان به ملاقات حضرت مهدی (عج )مشرف شده اند، شمردنی وجمع شدنی نیستند.(22)
نیز دیگر نویسندگانی(23) هستند که به برتر از تواتر بودن این حکایات تصریح کرده اند.
بسیاری از نقل کنندگان وتشرف یافتگان، جزء فقیهان، زاهدان وشخصیت های علمی ومذهبی شیعه هستند. هم چنین بسیاری از این تشرفات با کرامات خاصی همراه بوده که صدور آن از غیرامام معصوم (ع) ممکن نیست.
بنابراین، باتوجه به فراوانی نقل کنندگان و وجود بسیاری از استوانه های شیعه نظیر سید بن طاووس، علامه بحرالعلوم و مقدس اردبیلی درمیان آنان و نیز صدور برخی از کرامت های حضرت درهنگام تشرفات، وقوع تشرفات بسیاری به محضر مقدس امام زمان (عج ) یقینی است و احتمال کذب در مورد مجموع این نقل ها، نامعقول وناممکن می نماید.

2- اعتراف تشرف یافتگان
 

افزون براین که تواتر نقل تشرفات یقین آور حجت است، بسیاری از تشرف یافتگان برمشاهده وگفت وگو با حضرت، اعتراف کرده اند، با وجود این که روش علما دراین خصوص، بر رازداری، پنهان کاری وکتمان حالتهای سری وتشرفات بوده است. با این حال،درمیان تعداد بی شمار نقل تشرفات، بسیاری هستند که در وثاقت آنان جای سخن نیست. برخی از این بزرگان عبارتند از: حاج علی بغدادی(24) که تمام ماجرا را بازگو کرده است، سید احمدرشتی، (25) سید بن طاووس،(26) علی بن ابراهیم مهزیار،(27) علامه بحرالعلوم ،(28) محمدعلی قشنری تهرانی،(29)محمد بن عیسی بحرینی،(30) حسن بن مثله جمکرانی (31) وآیت الله مرعشی نجفی.(32) هرکدام از این بزرگان، جریان تشرف را با جزئیات کامل بازگو کرده اند. حتی برخی از این نقل تشرفات، مبنای بعضی از تشکیلات مذهبی و وقایع تاریخی گردیده است؛ نظیر جریان تشرف حسن بن مثله جمکرانی که اساس ماجرای مسجد مقدس جمکران، نماز مسجد ونماز امام زمان (عج) به آن برمی گردد. نیز جریان تشرف محمد بن عیسی بحرینی، منشأ نجات شیعیان بحرین از توطئه دشمنان شیعه در آن واقعه تاریخی به شمار می آید.
بنابراین، هرچند بنای بیشتر علما بر دوری از ریا وشهرت و بر کتمان وپنهان این گونه نکات بوده، بسیاری
از آنان موضوع را کتبی یا شفاهی برای دیگران شرح داده اند.از این رو، این شبهه که: «تمام علما و فقهای بزرگواری که به آنها نسبت دیدار وارتباط با حضرت را داده اند، نه درکتاب های خود چنین ادعای را مطرح کرده اند و نه درجای دیگر»،(33) به طور کامل بی اساس وغیرواقع بینانه است زیرا بعضی از علما مثل آیت الله مرعشی، تشرفات خود را هم نوشته اند وهم برای دیگران نقل کرده اند. نکته دیگر این که اگر این تشرفات را صاحبان آن به دیگران نقل نمی کردند، چگونه دیگران این نقل ها را با خصوصیات دقیق آن که گاه دربردارنده نقل ادعیه واذکار از ناحیه حضرت است، پذیرفته اند وبازگو نموده اند؟
بنابراین، سیره بیشتر تشرف یافتگان چنین بوده که درحال حیات تشرف خود رانقل ومنتشر کرده اند البته بسیاری از تشرفات نیز به صورت اسرار باقی مانده اند وبرای کسی بازگو نشده اند.

3- تایید علمای شیعه
 

چنان که گفتیم، بیشتر عالمان شیعه اصل جریان تشرفات و وقوع آن را درطول دروان غیبت، تایید نموده اند. آنان به رغم سخت گیری های بسیارشان دراین باره که هرنوع نقل وادعا را نمی پذیرند، بر درستی نقل های افراد مورد وثوق دراین مورد، تردیدی روا ندارند ودرکتاب های خود آن راثبت وضبط کرده اند.(34)
بنابراین، اعتماد علمای بزرگ شیعه از متقدمان ومتأخران به صدها نفر از نیکان وافراد شناخته شده از اهل ورع وتقوا ونقل تشرفات آنان در کتاب های خود، عملا بر درستی این مسئله شهادت می دهد؛ زیرا این اعتماد قوی گسترده علمای بزرگ شیعه، با وجود دقت ها و ملاحظات آنان دراین مورد، گواه وشاهد صدق حکایات معتبر به شمار می آید.

4- نقل اعمال وادعیه از سوی امام زمان (عج)
 

اذکار و ادعیه موجود در منابع روایی شیعه که به حضرت منسوب می شوند، برخی در زمان غیبت صغرا وبرخی دیگر در زمان غیبت کبرا روایت شده اند.(35)
بدون شک نقل دعاها، زیارات واعمال مستحبه درعصر غیبت کبرا، مستلزم وقوع ملاقات وتشرفات است وگرنه انتساب آن به حضرت نخواهد بود، به ویژه اینکه بیشتر بزرگان شیعه در مورد انتساب امر نامعلوم به امام معصوم به شدت محتاط بوده اند وهرگز چیزی را که اطمینان به صدور آن از معصوم نداشته اند به آن حضرت نسبت نداده اند، به ویژه دراحکام، عبادات ودعاهای مأثور.
افزون براین، حضرت دربرخی از تشرفات راه کارهای خاصی را نیز صادر فرموده است؛ نظیر فرمان تاسیس مسجد مقدس جمکران و رجوع شیعیان به آن مکان مقدس درجریان تشرف حسن به مثله جمکرانی در هفدهم رمضان سال 373 قمری.(36) دراین فرمان، حضرت ضمن دستور ساخت مسجد و توجه دادن شیعیان به لزوم گرامی داشت این مکان مقدس، نماز مسجد جمکران و دو رکعت نماز ویژه امام زمان(عج) را با کیفیت خاص درآن مسجد سفارش فرموده اند که این موضوع، مشهور ومشهود عموم مردم به شمارمی رود.
دربرخی از تشرفات، دعاهای مأثور از حضرت حجت یا دستورهایی درمورد چگونگی بعضی اعمال مستحب نظیر نحوه زیارت مشاهده مشرفه، (37) نحوه استخاره، (38) اذکار مستحبه درحالی رکوع، (39) دعا درحال قنوت(40) وتوصیه به خواندن زیارت جامعه(41) نیز نقل گردیده است.
وجود این ادعیه و آثار درمنابع معتبر شیعی وعمل به آن، دلیل محکمی بر وقوع تشرفات نقل کنندگان آن است؛ زیرا دینی بودن احکام واعمال وانتساب آن به معصوم، به اثبات آن با دلیل قطعی یا اطمنیان آور نیاز دارد. در غیر این صورت، چنین انتسابی از مصادیق بدعت وافترا در دین خواهد بود که از شأن علما و پارسایانی که خود حافظان دین و مذهب بوده اند، به دور است؛ زیرا آنان حتی در انتساب یک کلمه به معصوم احتیاط می کرده اند، چه رسد به انتساب اعمال دینی، دعاها و اذکار.
بنابراین، دیدگاه اول هم از جهت نظری، دلایل محکم روایی برای اثبات دارد وهم از لحاظ تحقق خارجی ومصداق یابی، نقل تشرفات وتواتر اجمالی بر وقوع آن، دلیلی مطمئن بر درستی این دیدگاه به شمار می آید. بنابراین، دیدگاه نخست از نظر اثباتی در تنگنا نیست. مهم پرداختن به پاسخ دیدگاه منکران وتوجیه دلایل آنان است که مطرح خواهد شد.
دیدگاه علما در این مسئله نمی تواند دلیلی مستقل شمرده شود، اما نظری کارشناسانه، مؤید و پشتوانه ای قوی بر استواری دیدگاه اول وتقویت وتثبیت موضوع ملاقات است. دراین فصل، به طور فشرده به ذکر برخی از نظریات آنان دراین خصوص می پردازیم:

یکم. مرحوم سید مرتضی علم الهدی(م 436 قمری) از شاگردان شاخص مرحوم شیخ مفید(336-413 قمری) بارها دراین باره اظهار نظر کرده است:
 

او درکتاب تنزیه الانبیاء می فرماید:
ما اعتقاد نداریم که درزمان غیبت، کسی به ملاقات امام زمان (عج) نمی رسد وهیچ بشری با آن حضرت ارتباط ندارد.(42)
زیرا نفی ملاقات وارتباط چیزی نیست که راهی برا ی اثبات آن وجود داشته باشد. دراین جا ایشان معتقد است که دست کم از نظر سلبی، هیچ دلیلی بر ادعای عدم رویت وانکار ملاقات وجود ندارد.
وی درکتاب الشافی فی الامامه افزون بر نفی انکار رؤیت بر اثبات موضوع ملاقات نیز تأکید می کند و می فرماید:
ما هرگز باور نداریم که حضرت به طور خصوصی برای عده ای از دوستان وپیروان خود نیز ظاهر نگردد، بلکه از نظر ما احتمال چنین چیزی وجود دارد.(43)
سید درکتاب رسائل، به طور روشن بر اثبات مسئله ملاقات در عصر غیبت تصریح می کند:
به اعتقاد ما، دست رس به امام زمان برای بسیاری از دوستان و معتقدان به حضرت ممکن است وآنهایی که به امامت حضرت معتقدند، در زمان غیبت نیز بهره مندی از درک حضور امام برای آنان میسر است.(44)
ایشان درجای دیگری از کتاب تنزیه الانبیاء این عده خاص از اولیا وشیعیان حضرت را به افرادی محدودمی کند که در امر رازداری وحفظ اسرار موفقند:
دسترس به حضرت برای کسانی که ترسی از سوی آنان (به خودحضرت یا به اصل مکتب ویا به شیعیان) وجود نداشته باشد، ممکن است .(45)
بنابراین، سید مرتضی ملاقات ودسترس به حضرت را دست کم برای عده ای از خواص ممکن می داند که در پی افشاگری یا شهرت طلبی نیستند؛ آنان که ملاقات ودسترس به حضرت را دست مایه غرور، سوء استفاده و ادعاهای باطل خود نگردانند.
سید مرتضی این مطالب را نه نظریه ای شخصی که به منزله نظریه ای کارشناسانه در می افکند و با کلمات «انا» ،«لسنا» و «نحن» به پرسش ها ی مطرح دراین موضوع پاسخ می دهد.

دوم. مرحوم شیخ طوسی(385-460 قمری) از شاگردان درجه یک مرحوم مفید است که به دلیل شخصیت ممتاز علمی اش درمیان علمای شیعه به «شیخ الطائفه» شهرت دارد، درکتاب الغیبه می نویسد:
 

ما معتقد نیستیم که اما از همه اولیای خود پنهان است، بلکه شاید بسیاری از دوستان ویژه حضرت با امام دیدار کنند وامام برای آنان ظاهر گردد، زیرا هیچ کس جز از حال خود از وضع دیگران آگاهی ندارد. پس اگر امام برای او ظاهر شود، درآن حال علت پنهان بودن از وی برطرف گردیده واگرهم ظاهر نگرددمی داند که علت بی توفیقی، به خاطر بی لیاقتی خود او یا مصالح دیگر است.(46)
او درجای دیگری از کتاب الغیبه، به موضوع دیدار خصوصی یاران ودوستان خاص حضرت که ممکن است به صورت سری با امام دیدار کنند، اشاره می کند:
دشمنان حضرت گرچه مانع حضور علنی و رسمی وی درجامعه شدند وجلو تصرفات و تدبیر آشکار حضرت را گرفتند، هرگز نتوانستند مانع ارتباط خصوصی امام با دوستان آن حضرت و رسیدن بعضی به ملاقات حضرت به طور پنهانی وسری شوند.(47)
این عبارت، بر وجود ارتباط سری میان حضرت وعده خاصی از پیروان وشیعیان ایشان در زمان غیبت صراحت دارد.

سوم. ابوالفتح کراجکی (م449 قمری) نیز که ازمعاصران آن دو بزرگوار است درکتاب کنزالفوائد می نویسد:
 

ما یقین نداریم که کسی، امام زمان را در زمان غیبت ملاقات نمی کند و حضرت را نمی شناسد، بلکه این امرگاهی برای گروهی از دوستان حضرت رخ می دهد آنان باحضرت ملاقات می کنند، ولی آن را مخفی می دارند.(48)

چهارم. سید بن طاووس (م 664 قمری) که تشرفاتی نیز از وی نقل شده واز بزرگان علمای متقدم شیعه به شمار می رود، دراین موضوع، به امکان تشرف وملاقات خصوصی بعضی از خواص به محضر حضرت معتقد است. وی دراین زمینه در کتاب الطرایف می نویسد:
 

اکنون که حضرت برای عموم شیعیان آشکار نیست، هیچ مانعی وحود ندارد که ایشان با گروهی از افراد خاص شیعه ملاقات کند وآنان به طور مستقیم از گفتار و رفتار حضرت استفاده کنند و آن را پنهان بدارند.
مرحوم سید درکتاب کشف المحجه نیز خطاب به فرزندش می فرماید: فرزندم! راه رسیدن به امام تو، برای کسی که مورد عنایت الهی باشد باز است.(50)

پنجم: محقق نائینی به موضوع تشرف بعضی از خواص در بعضی موارد تصریح دارد و می فرماید:
 

گاهی درزمان غیبت اتفاق می افتد که بعضی از بزرگان دین به محضر حضرت شرف یاب شوند وحکم الهی را به طور مستقیم از ایشان دریافت کنند.(51)

ششم. آخوند خراسانی نیز امکان ملاقات وشناخت حضرت را برای بعضی ازخواص درعصر غیبت مطرح می کند ومی نویسد:
 

احتمال دارد که بعضی از فرزانگان شیعه گاه به حضور برسند وایشان را در این ملاقات بشناسند.(52)

هفتم. سیدمحمد تقی موسوی اصفهانی، ضمن این که درخواست دیدار با حضرت را از لوازم محبت وایمان به حضرت می شمارد،(53) امکان ملاقات ومشاهده حضرت را به دلیل اخبار ونقل متواتر تشرفات، مسلم می داند ومی نویسد:
 

زیرا روایات وحکایات در مورد مؤمنان رستگار به دیدار آن بزرگوار، سبب باوراهل یقین است.(54)

هشتم. سید محمد صدر، ضمن این که طعن در نقل تشرفات را به دلیل متواتر بودن این حکایات مردود می داند، وثاقت وتقوای نقل کنندگان را دلیل محکم بردرستی اخبار تشرفات می شمارد:
 

زیرا بسیاری تعداد این حکایات، مانع از تعمد برکذب نقل کنندگان آن است واحتمال کذب از راه تواتر منتفی می نماید. گذشته از این که وثاقت و تقوای بیشتر نقل کنندگان این حکایات، خود معیار درستی موضوع به شمار می آید.(55)
وی حتی ناشناس برخورد کردن حضرت با مردم را مسئله ای روزمره ومعمولی می داند ومی گوید:
پس برخورد حضرت مهدی (عج) با مردم، به طور دائم در هر روز ثابت است.(56)

نهم. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی که خود تحقیقات ونوشته های بسیاری در موضوع مهدویت دارد، در کتاب ارزش مند منتخب الاتر، ضمن اذعان به وقوع ملاقات، وجود این تشرفات را مهم ترین دلیل بر اثبات وجود حضرت می شمارد.(57)
 

ایشان درکتاب امامت ومهدویت خود نیز تردید در مورد صحت حکایات تشرفات رابرای شخص عاقل ناممکن می داند وشرف یابی بعضی را به حضور حضرت، ثابت وقطعی ذکر می کند.(58)

دهم. شیخ محمد جواد خراسانی، معتقد است که تواتر اجمالی بر امکان رؤیت قائم (عج) دلیلی قطعی است که از کثرت ادعای اشخاص صالح به دست می آید. به علاوه، ادعای آنان را به منزله حدیث برمی شمارد وصلح بسیاری از ایشان را ازحیث تقوا و ورع و وثوق واطمینان، کمتر از راویان احادیث نمی داند.(59)
 

افزون بر عده ای که ذکر شد، بسیاری از علمای بزرگ، کتاب های مستقلی در موضوع تشرفات نوشته اند و موارد بسیاری را نقل کرده اند؛ از جمله مرحوم مجلسی در بحار الانوار، محدث نوری در دو کتاب جنه الماوی (60) و کتاب نجم الثاقب، شیخ علی اکبر نهاوندی درکتاب عبقری الحسان، شیخ محمود عراقی درکتاب دارالسلام و دیگرشخصیت های علمی صاحب تألیف به ویژه نویسندگانی که دراین دو دهه اخیر دراین زمینه کتاب نوشته اند. از این جمله می توان به کتا ب میرمهر(جلوه های محبت امام زمان عج) تألیف مسعود پورسیدآقایی اشاره کرد که نویسنده با نگاه ویژه وطرح ابتکاری، عطوفت، مهر ومحبت حضرت ولی عصر(عج) به مردم را درقالب نقل تشرفات به خوبی ترسیم کرده است.
باتوجه به آن چه اشاره شد، اصل موضوع تشرفات وملاقات از نظرگاه علمام واهل تحقیق دراین زمینه، امری یقینی و متواتر است؛ البته جزئیات مسئله، درمحل بحث ما نمی گنجد. از این نظر، تأییدها وتصریح های شخصیت های علمی چون سید مرتضی ، شیخ طوسی، سید بن طاووس ومحقق نائینی به امکان تشرف درعصر غیبت، پشتوانه ای قوی بر درستی دیدگاه اول تثبیت آن به شمار می آید. بنابراین، اثبات کلیت قضیه، امری است مسلم و اصرار کسانی که برانکار ملاقات پافشاری می کنند، علاوه براین که مستلزم تخطئه صاحب نظران شیعی در طول بیش ا زده قرن است، اصراری ناموجه وبی دلیل می نماید.
مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار به نقل از رجال کشی این روایت را نقل کرده که امام حسن عسکری (ع) در توقیعی به شیعیان این گونه توصیه فرمود:
فالنه لاغذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یودیه عنا ثقاتنا.(61)
برای شک وتردید، به آنچه از سوی افراد موثق و مورد اعتماد مانقل وبازگو می شود، هیچ جای عذر و بهانه ای برای شیعیان وپیروان ما وجود ندارد.
منبع:فصلنامه مشرق موعود
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد