یکی از وقایع مهم و شگفت انگیز تاریخ معاصر ایران که نقش گسترده ای در تغییر مناسبات سیاسی جهان داشت، پدیده انقلاب اسلامی ایران در نیمه دوم قرن بیستم بود. اهمیت انقلاب اسلامی ایران در سطح جهان باعث شد تا پژوهشگران و نظریه پردازان عالم سیاست، متفکران علوم سیاسی، متخصصان تحولات اجتماعی، فرهنگ شناسان، دین شناسان، جامعه شناسان و بازیگران صحنه های سیاست جهانی، هر یک به تحلیل و تفسیر این پدیده بپردازند و عوامل پیدایش و نتایج آن را مورد بررسی قرار دهند. انتشار صدها کتاب و مقاله در زمینه ی انقلاب اسلامی ایران گویای همین واقعیت است.
انقلاب اسلامی ایران هم از نظر پیدایش، هم از نظر انگیزه و هم در کیفیت مبارزه در مقایسه با دیگر انقلاب های جهان تمایز اساسی دارد.(1) تمایزی که آگاهی از آن کمک مؤثری در شناخت توانایی های فرهنگی و سیاسی جامعه ایران دارد و بهره برداری از آن درجهت اصلاحات اساسی در کشور دارای اهمیت بسیار است. برای واضح تر شدن این تمایز و اهمیت آن به برخی از ویژگی های مهم انقلاب اسلامی ایران اشاره می کنیم:
الف- مذهبی بودن: این انقلاب هنگامی اتفاق افتاد که انجام انقلاب با ماهیت مذهبی به دلیل فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان ناممکن می نمود. اندیشه های لائیک و سکولار، اندیشه های فراگیر جهان سیاست بود. جهان دراین عصر با وجود اینکه عصر «تقابل ایدئولوژِ ی ها» نامیده شد ولی این وفاق و وحدت نظریه وجود داشت که مذهب نمی تواند و نباید در سیاست دخالت نماید. این تفکر محصول نوگرایی اروپا بود که بعدها به کشورهای جهان سوم نیز سرایت کرد. در ابتدا، اکثر حرکت های اصلاح طلبانه در جهان قبل و بعد از جنگ جهانی اول تحت تأثیر ناسیونالیسم و لیبرالیسم غربی بود. جنبش های سیاسی در آمریکای جنوبی، شاخ آفریقا و آفریقای مرکزی و خاور میانه همه از این دست بودند.
مطرح شدن اندیشه ی مارکسیسم و طرح جنایات استعمارگران غربی و استثمار صنعتی امپریالیسم غرب در کشورهای جهان سوم از یک سو و پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه و به دنبال آن انقلاب سرخ چین از سوی دیگر باعث شد تا بسیاری از ملت ها برای رهایی خود متوجه مارکسیسم، مارکسیسم لنینیسم و مائوئیسم شوند با این تفاوت که جریان نو با مذهب ضدیت داشت و با شعار «دین افیون توده هاست» به میدان آمده و ماتریالیسم و مادی گری را شعار خود ساخته بود. این چنین جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شد. نظام های محافظه کار، خواستار حفظ وضع موجود، متمایل به بلوک غرب و کشورها و نهضت های ترقی خواه و تحت ستم، به بلوک شرق متوجه شدند.
اما در جهان اسلام، ظلم و ستم دولت عثمانی و ناتوانی شیوه ها و دسیسه های استعمار غرب، دست به دست هم داد و اندیشه سیاسی و قدیمی خلافت اسلامی را از کار انداخت. تلاش های نوگرایانه و اصلاح طلبانه سید جمال الدین اسد آبادی در جهت مبارزه با استعمار انگلیس و طرح بازگرداندن وحدت به مسلمانان وتلاش شاگردان او چون محمد عبده، رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی وعبدالرازق کم کم بی فروغ می گشت.
مخالفت با حضور مذهب در جریان های سیاسی - اجتماعی منحصر به تفکرات حاکم در غرب نبود بلکه این روند به جهان اسلام نیز سرایت کرد. همان بلایی که سقوط کلیسا بر دیانت سیاسی مسیحی وارد کرد، سقوط حکومت عثمانی در جهان اسلام بر مسلمانان اهل سنت وارد نمود. یأس و ناامیدی از اصلاحات به طریق مذهبی باعث شد تا گرایش های سیاسی ناسیونالیستی و مارکسیستی در بین مسلمانان رشد کند. شکست اعراب از اسرائیل جدایی نیروها از حرکت اسلامی را تشدید کرد. جنبش مذهبی اهل سنت که روزگاری الهام بخش حرکت های مذهبی - سیاسی شیعه بود، در زمان انقلاب اسلامی ایران به ضعیف ترین حد خود رسیده بود.
در ایران تفکر سیاسی مغرب زمین نقش مهمی در تحولات قبل و بعد از نهضت مشروطه داشت. بسیاری از روشنفکران به دلیل فقدان فکر بومی متحول، در این دوران متأثر از فرهنگ غرب بودند. اساس مبارزات سیاسی پس از مشروطه در ایران، غالبا مبتنی بر این فرهنگ بود اما کم کم یاس از کارآیی جنبش ناسیونالیستی و لیبرالی، بخش زیادی از نیروهای جوان مبارز را به مارکسیسم متمایل ساخت. بخشی از گروه های مسلمان مبارز نیر علی رغم تضاد شدید ایدئولوژیک بین اسلام و مارکسیسم به جریان های چپ مارکسیستی روی آوردند. برای مثال درسال 54 کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق رسما تغییر ایدئولوژی داد و آیه ی قرآن را از آرم سازمان حذف نمود.
ماده گرایی در بسیاری از نوشته ها و سخنرانی ها حتی تفاسیر قرآن موج می زد. نشریات گروه فرقان نمودی کامل از این ماده گرایی بود. شهید مطهری در کتاب «علل گرایش به مادی گرای» به بررسی علل و دلایل این نوع گرایشها پرداخته و می نویسد:
امروز کم و بیش این چنین در مغز جوانان فرو رفته است که یا باید خداپرست بود و مسالمت جو و یا عافیت طلب و ساکت و ساکن و بی تفاوت و یا باید ماتریالیست بود و پرخاشگر و دشمن استعمار و استثمار و استبداد.(2)
شهید مطهری پس از اظهار تعجب از این وضعیت، یکی از عوامل مهم را پیشوایان دروغین دین می داند:
این سنگر از طرف خداپرستان آنگاه خالی شد که در مدعیان پیشوایی دینی، روح عافیت طلبی پدید آمده و به عبارت صحیح تر، این پدیده از آن وقت رخ داد که مردمی عافیت طلب و اهل زندگی روزمره و به تعبیر خود دین، اهل دنیا به جای پیامبران و پیشوایان دینی نشستند و مردم به غلط اینها را که روحیه ای بر ضد روحیه ی پیامبران و امامان و تربیت شدگان واقعی آنها داشتند و اگر تشابهی در کار بود اندکی در قیافه و لباس بود، نماینده و مظهر و جانشین آنها دانستند.(3)
اینها مفاهیم دینی را آن چنان توجیه کرده و می کنند که تکلیفی برای خودشان ایجاد و ایجاب نکند و باعافیت طلبی کوچک ترین تضاد و تصادمی نداشته باشد، دانسته یا ندانسته مفاهیمی را تغییر دادند و علیه خود دین بکار بردند.(4)
ایشان عامل دوم را تفسیر غلط از اسلام و خالی شدن مفاهیم دینی از حماسه و مبارزه دانسته و بی توجهی جوانان به اسلام را ناشی از همین تفسیر غلط از اسلام می داند و می نویسد:
فکر دینی ما باید اصلاح شود. تفکر ما درباره دین غلط است، غلط. به جرأت می گویم از چهار مسئله فروع، آن هم در عبادات، چند تایی هم از معاملات، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستی درباره ی اسلام نداریم... ما مسلمان هایی هستیم که فکرمان درباره ی اسلام غلط است... دین تریاک اجتماع است اما کدام دین؟ آن معجونی که ما امروز ساخته ایم.(5) باید اعتراف کنم که مفاهیم دینی در عصر ما از هر گونه حماسه ای تهی گشته است.(6)
بنابراین اوضاع جهانی، منطقه ای و کشوری که شرایط ناشایست عینی از حرکت مذهبی را فراهم نموده بود از یک سو، و از سوی دیگر، ذهنیت نادرست بسیاری از جوانان انقلابی که دین را فاقد گزاره های پرشور و انقلابی می دانست، احتمال انجام یک انقلاب مذهبی را در کشور ما بعید می نمایاند.
ب- رهبری کارآمد: یکی دیگر از ویژگی های شگفت انقلاب اسلامی ایران رهبری مؤثر و کارآمد آن بود. امام خمینی رهبری با اخلاص، متقی، قاطع و مردم دوست بود. او سیاستمداری آگاه و مردم شناسی بی نظیر بود که صراحت بیان و شجاعتی فوق العاده داشت. ساده زیستی و سازش ناپذیری از دیگر ویژگی های ایشان بود. امام با احیای اسلام اصیل و نشان دادن روح عدالت طلبی و حماسی آن، جانی تازه در جسم بی رمق اسلام و مسلمانان دمید. او بر خلاف دیگر انقلاب ها، بدون داشتن سازمان سیاسی و نیروهای نظامی و پارتیزانی، تنها با اتکاء به خداو نیروهای مردمی بر بزرگ ترین قدرت نظامی و تسلیحاتی منطقه پیروز شد. امام خمینی ایدئولوگ انقلاب بود و با طرد ارزش های ناصواب به ارائه ارزش های جدید پرداخت. او با طرح استراتژی و تبیین تاکتیک های لازم، انقلاب را تا پیروزی و سرنگونی نظام شاهنشاهی هدایت نمود. امام نه تنها رهبری دوران انقلاب را برعهده داشت بلکه در تکوین ساختار نظام اسلامی نیز نقش برجسته ای برعهده داشت.
شیوه مبارزه ی امام ساده و دور از پیچیدگی و سیاسی کاری های معمول بود. او تنها با استفاده از نبوغ و جاذبیت خویش و تکیه بر شعارها و معیارهای روشن اسلامی و قاطعیت خاص خود انقلاب را رهبری نمود. امام ابتدا موانعی را که بر سر راه مبارزه بود مرتفع نمود و با توجه به ناخرسندی مشترک عمومی مردم، وحدت لازم را برای مبارزات همگانی فراهم ساخت. او هدف اصلی را مبارزه و حمله ی بی امان به کانون فساد یعنی سلطنت قرار داد و با طرح عدم مشروعیت نظام شاهنشاهی آن را بی اعتبار نمود.(7) امام با اعلام هدف نهایی که بر قراری حکومت دین سالار مردمی بود به بسیج ملت پرداخت و علی رغم فشارها و تلاش ها برای به سازش کشاندن مبارزه، به کمک توده های مردم انقلاب را به پیروزی رسانید. او در دورانی که شاه توانسته بود رهبران مخالف سیاسی را سرکوب یا مطیع سازد، یک تنه قدبرافراشت و همه را به حرکت در آورد و زبان گویای مردم، احزاب و گروه های سیاسی شد.
شهید مطهری در بازگشت از دیدار امام در پاریس، درباره شخصیت امام می گوید: ایشان را شخصیتی دیدم که به هدفش ایمان دارد.دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند... به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد... احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد... بالاخره بالاتر از همه او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلا تزلزل و ترس ر آن راه ندارد...(8)
یراوندا آبراهامیان در مورد شخصیت امام می نویسند:
در دهه ای که به داشتن سیاستمدارانی بدگمان، سست عنصر، فاسد، بدبین و ناسازگار معروف بود، وی همچون فردی درستکار، مبارز، پویا، ثابت قدم و مهم تر از همه فاسدناپذیر پای به میدان گذاشت در جامعه ای که رهبران سیاسی آن هزار چهره و اهل زد و بند و خویشاوندپرستی اصلاح ناپذیر بودند همچون مردان خدا که نه در جستجوی قدرت ظاهری بلکه در پی اقتدار معنوی هستند عمل می کرد.(9)
درهمین مورد «میشل فوکو» فیلسوف مشهور فرانسوی و مبتکر نظریه پست مدرنیسم می نویسد:
شخصیت آیت الله خمینی پهلو به پهلوی افسانه می زند. هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی، حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند.(10)
ج- مشارکت مردمی: یکی از مشخصه های انقلاب اسلامی که اکثر تحلیل گران و متخصصین تحولات اجتماعی را متحیر نمود این واقعیت بود که چگونه در ایران به ناگهان تقریباً شاهنشاهی شدند. چنین امری در انقلابهای دیگر بی سابقه بود. برای مثال درانقلاب کبیر فرانسه که در سال 1789 به پیروزی رسید مردم نقش قاطعی در سقوط رژیم «بوربونها» نداشتند. گروهی از محققین مانند «گیزو» و «ژوره» انقلاب فرانسه را به بورژوازی منتسب می کنند که در آن زمان حدود 1/5% جمعیت کشور فرانسه بودند. برخی دیگر مانند «ماتیز» این انقلاب را نتیجه شورش طبقه اشراف و نجبا می دانند که حدود 1% جمعیت فرانسه را تشکیل می دادند. در سقوط رژیم «بوربونها» در انقلاب فرانسه حتی یک نفر هم کشته نشد.(11)
در روسیه نظام سیاسی «رومانوفها» در اثر شکست های پی در پی در جنگ جهانی اول و مشکلات و بحران های اقتصادی آن چنان ضعیف و شکننده شده بود که با اولین حرکت کارگران کارخانه ها در شهر «پتروگراد» و عدم تمکین سربازان پادگان این شهر برای سرکوبی قیام کارگران و پیوستن سربازان به کارگران معترض، رژیم 300ساله «رومانوفها» با استعفای نیکلای دوم سقوط کرد. تروتسکی از رهبران انقلاب روسیه در این مورد می گوید: اغراق نیست اگر بگوئیم که انقلاب فوریه توسط پتروگراد تحقق یافت وبقیه مملکت از آن تبعیت و پیروی کردند ومبارزه در جای دیگر به جز پتروگراد تحقق یافت و بقیه مملکت از آن تبعیت و پیروی کردند و مبارزه در جای دیگر به جز پتروگراد نبود... انقلاب با حرکت و ابتکار و قدرت یک شهر صورت گرفت که حداکثر 1/75 جمعیت کشور را تشکیل می داد. تمام کشور در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت.(12) تعداد کشته شدگان در این دگرگونی و انقلاب 1400 نفر بود. اما در ایران بجز عده معدودی که وابستگی نزدیک به رژیم شاه داشتند و یا منافع آنان با موجودیت رژیم به هم گره خورده بود دیگر اقشار و طبقات جامعه ازفقیر و غنی، شهری و روستائی، فارس و ترک، کردو لر، مسلمان و غیرمسلمان زن و مرد، پیر وجوان گوئی روحی واحد یافته بودند. تبلور عینی این همبستگی را می توان در روزهای عید فطر، تاسوعا و عاشورای 1357 در تهران و دیگر شهرهای ایران سراغ گرفت. این اراده جمعی برای مفسران و تحلیل گران سیاسی قابل هضم نبود و به قول «میشل فوکو» چنین اراده ای «مانند خدا یا روح، شاید هرگز به چشم دیده نشود اما در تهران و در تمام ایران چنین اراده جمعی مشاهده شد.»(13)
د- سرعت پیروزی: انقلاب اسلامی ایران با چنان سرعتی تحقق یافت که برای هیچ یک از دست اندرکاران و تحلیل گران سیاسی قابل پیش بینی نبود. شاه در آذر ماه سال 1356 یعنی حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه افسری با اطمینان و غرور اعلام نمود:
کسی نمی تواند مرا سرنگون کند.من از حمایت کارگران، کشاورزان و بخش وسیعی از مردم عادی و روشنفکران، به علاوه از پشتیبانی بی چون و چرای نیروهای مسلح هفتصد هزار نفری ایران برخوردارم.(14)
یک ماه بعد «کارتر» در سفر خود به تهران، از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد کرد و در این امر به شاه ایران تبریک گفت.(15) سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در شهریور 57 گزارش داد:
«ایران نه تنها در یک موقعیت انقلابی قرار ندارد بلکه حتی آثار و علائمی از نزدیک بودن انقلاب هم در آن به چشم نمی خورد.»(16)
سازمان تحلیل اطلاعات دفاعی آمریکا یک ماه بعد اعلام می کند:
«انتظار می رود شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند.»(17)
برژنیسکی مشاور امنیتی کارتر بعد از پیروزی انقلاب می گوید: بحران ایران در سراسر سال در حال رشد و نما کردن بود اما آمریکا آن را آن طور که باید نشناخت. سازمان اطلاعاتی آمریکا تا سقوط 1978 تداوم حیات سیاسی را در ایران پیش بینی می کرد. (18) این اعتقاد که شاه در داخل مملکت با قدرت حکومت می کند و مخالف جدی ندارد، در محافل سیاسی بین المللی مسلم بود و این باور نسبت به مخالفین مذهبی حادتر بود. بسیاری از ایرانیان حتی کسانی که به مسائل سیاسی آسیا بودند در محافل خصوصی می گفتند: یک روحانی مسن که نه تشکیلاتی دارد و نه ارتش و سازمان نظامی و هیچ قدرت خارجی نیز از او حمایت نمی کند، چگونه می تواند با رژیمی تا دندان مسلح و دارای سازمان های متعدد نظامی همچون ارتش، ژاندارمری، شهربانی، گارد جاویدان و ساواک مخوف با شبکه وسیع تبلیغاتی چون رادیو و تلویزیون و مطبوعات مقابله کند؟!
نویسنده که خود در متن جریان انقلاب بود و حوادث آن را تعقیب می کرد به خوبی به یاد دارد که شبی مفسر رادیوB.B.C به دنبال تحلیل از گروه های اپوزسیون ایران و بیان ناتوانی همه آنها در مقابله با رژیم شاه گفت: اما نیروهای مذهبی ایران، آنها نیروی خطرناک و قابل توجهی برای رژیم شاه ایران محسوب نمی شوند.
حتی رهبران انقلاب نیز تحقق پیروزی انقلاب را با چنین سرعتی پیش بینی نمی کردند. عدم آمادگی رهبران انقلاب برای اداره حکومت و عدم پیش بینی نهادهای جدید انقلاب و بیان عباراتی چون «انقلاب زودرس» یا «انقلاب سزارین شده» در سخنرانی ها، گویای این واقعیت است که آنها هم فکر نمی کردند که رژیم شاه تا این حد پوشالی و پوسیده باشد.
شناخت و فهم عمیق این انقلاب و مبانی آن، به خصوص برای نسلهای بعد از انقلاب از جهت های گوناگون ضروری است. ضرورت این موضوع برای نسل تحصیل کرده جوان، بویژه دانشجویان که پرسشگری و آرمان خواهی خصیصه ی آنها و پاسداری از سنن علمی، فرهنگی و سیاسی جامعه در کنار تعلیم و پژوهش وظیفه ی آنها و مدیریت و سیاست گزاری کشور آینده ی آنهاست، بیشتر قابل درک است؛ چرا که شناخت وضع موجود و انجام تعهدات و مسؤولیت های اجتماعی و سیاسی در حال و آینده در کشور فقط در پناه تحلیلی آگاهانه و پژوهشگرانه از انقلاب و عوامل مؤثر در آن امکان پذیر است. ما در مطالعه جامعه شناسانه از انقلاب اسلامی ایران در صدد هستیم که عوامل و نیروهایی که انقلاب اسلامی ایران را به وجود آوردند بشناسیم و مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم لذا این نوشتار سعی در تبیین چیستی و چرایی «انقلاب» و چگونه به وجود آمدن انقلاب اسلامی در ایران دارد.
- وصیتنامه امام خمینی: شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست. هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. صحیفه ی انقلاب، وصیتنامه امام خمینی، سازمان چاپ و انتشارات 1369، ص 7.
2- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ص 120.
3- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 123.
4- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 123.
5- مرتضی مطهری، ده گفتار، انتشارات صدرا، ص 150 - 147.
6- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 120.
7- صحیفه نور، ج2، ص 257، 267، 268، 274 و...
8- شهید مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، دفتر نشر اسلامی، ص 17 و 18.
9- یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 655.
10- میشل فوکو، ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ترجمه حسین معصومی همدانی، ص 64.
11- منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه، چاپ دوم، تهران، مؤلف، 1374، ص 119 - 901.
12- منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه، ص 128.
13- کلوبربر، پیربلامنبع:بنیان های انقلاب اسلامی ایران منبع:بنیان های انقلاب اسلامی ایران نشه، «ایران انقلاب بنام خدا» ترجمه قاسم صنعوی، انتشارات سحاب، ص 255.
14- روزنامه رستاخیز 14 آذر ماه 1356.
15- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود شرقی، انتشارات هفته، ص 96.
16- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، مجموعه مقالات، صادق زیبا کلام، معاونت امور اساتید دروس معارف اسلامی، مقایسه تطبیقی پیرامون نظریه های مختلف، ص 86.
17- همان ص 87.
18- برژنیسکی، اسرار سقوط شاه، ترجمه حمید احمدی، تهران، جامی، ص 21.
نویسنده:محمد نصر اصفهانی -علی نصر اصفهانی