الگوهاى مکتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهیابى به کمال و خودسازى و بندگىاند.حسین بن على علیهالسلام نیز یکى از این اسوههاى کامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش باید آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستیزى، که درس عبودیت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرایى و تهجّد و انس با قرآن و تکریم انسان است.
اینک، نگاهى به بخشى از ابعاد الگویى سالار شهیدان داریم، تا روشن گردد که شخصیت وى به بُعد شورآفرین و حماسى عاشورا و انگیزه آفرینى جهاد در کربلا خلاصه نمىشود. امروز، اگر آن باده جانبخش در ساغر دلمان نیست، مىتوان و باید از چشمه فیض دیگرى شور و حال گرفت و «سیره حسینى» را چراغ راه قرار داد.
در عصر بازسازى ایمانى و فرهنگى، توجه به ابعاد الگویى امام حسین علیهالسلام ضرورى است. آن حضرت، تنها در کربلا اسوه ما نیست؛ الگو بودنش تنها در زمینه حماسه و خون و شهادت هم نیست؛ حتّى در کربلا هم، فقط کربلاى حماسه و جهاد نبود و اوج صحنههاى آن روز جاویدان هم، تنها شهادت امام و یارانش نبود.
سالارما، حسین بن على علیهماالسلام ، شب عاشورا براى انس با خدا و تهجّد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نیز، هنگام ظهر به نماز ایستاد تا به ما بیاموزد که جان بر سردین و خداجویى نهاده است. سعید بن عبداللّه حنفى، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتى مىایستد، تا حسین بن على علیهماالسلام ، آخرین نمازش را بخواند و با 13 تیر که بر پیکرش مىنشیند، به شهادت مىرسد.1
ابوثمامه صائدى نیز ـ که خودش شهید نماز است ـ در روز عاشورا، فرا رسیدن هنگام نماز را یادآور مىشود. امام حسین علیهالسلام دعایش مىکند که خدا از نمازگزارانِ ذاکر قرارش دهد.2
این که در زیارتهاى حسین بن على علیهالسلام ، او را اقامه کننده نماز خطاب مىکنیم «اشهد انّک قد اَقَمْتَ الصلّوة...»3 جلوه دیگرى از اهمیت نماز را در زندگى و شهادت آن پیشواى معنویت و عبودیت نشان مىدهد.
کمال بندگى در «رضا» به رضاى الهى و فرمان اوست. حسین بن على علیهالسلام در حرکت به سوى کربلا، اظهار امیدوارى کرد که آنچه را خداوند برایش اراده کرده باشد، «خیر» باشد، چه با فتح، چه با شهادت «ارجو ان یکونَ خیراً ما اراد اللّه بنا، قُتِلْنا ام ظفرنا»4. در قتلگاه نیز جملات زیباى «الهى رضىً برضاءک و تسلیماً لامرک» که بر زبان او جارى شد، نشانه خلوص در بندگى و رضا به قضاى خدا و رنگ خدایى داشتن جهاد و شهادت اوست.
یکى درد و یکى درمان پسندد | یکى وصل و یکى هجران پسندد | من از درمان و درد و وصل و هجران | پسندم آنچه را جانان پسندد |
و جانان سیدالشهداء، خدا بود که عشق الهى در سراسر وجود حضرت، سریان و جریان داشت و «مقام رضا» مرتبه برتر ایمان او به شمار مىرفت. خود آن حضرت بارها مىفرمود:
«رضا اللّهِ رضانا اهل البیت5؛ رضایت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.»
سیدالشهداء الگوى صبر و شکیبایى در برابر مصیبتها، مشکلات زندگى، زخم شمشیر، داغ عزیزان و شهادت فرزندان است.
امام حسین علیهالسلام در آغاز حرکت خویش به سوى کربلا، بر صبر تکیه کرد و یارانى را لایق همراهى خویش مىدانست که بر تیزى شمشیر و ضربت نیزهها مقاوم باشند. «فمن کان منکم یصبر على حدّ السیف و طعن الاسنّة فَلیَقُم مَعنا»6
در روز عاشورا نیز در خطبهاى که با این جملات آغاز مىشود «صبراً بنىالکرام...»7 یاران خویش را بر رنج جهاد و زخم شمشیر به صبورى فرا خواند، تا از تنگناى دنیا به وسعت آخرت و از دشوارىهاى دنیا به نعمت و راحت بهشت برسند و مرگ را همچون «پل عبور» بدانند.
هنگام خروج از مکه نیز در ضمن خطابهاى فرمود: «نصبر على بلائه و یُوَفّینا اُجورَ الصّابرین»8
و صبر بر بلا را مقدمه رسیدن به «اجر صابران» دانست که خداوند عطا خواهد کرد.
روز عاشورا، فرزندش على اکبر را هم با جمله «یا بُنىَّ اصبر قلیلاً» دعوت به صبورى کرد و خواهر خویش را در آن روز سرخ، به «صبر» توصیه کرد.
صبر و مقاومتى که ملت ما از حسین بن على علیهماالسلام و حضرت زینب علیهاالسلام آموختند، آنان را در سالهاى دفاع مقدس و جبهههاى نبرد و صحنههاى انقلاب، رویین تن ساخت و به آزادگان عزیز در سالهاى سخت اسارت، قدرت تحمّل بخشید.
آقایى و بزرگوارى امام حسین علیهالسلام زبانزد بود. سالهایى که در مدینه مىزیست و در دوران پدر بزرگوارش، آنچه از دست کریمش مىجوشید، سخاوت و جود نسبت به سائلان و نیازمندان بود.
به روایت حضرت سجاد علیهالسلام ، امام حسین علیهالسلام بار غذا و آذوقه به دوش مىکشید و به خانه یتیمان و فقیران و بیوه زنان نیازمند مىبرد. از این رو، بر شانههاى آن حضرت جاى آن مانده بود.9
پس، رسیدگى به محرومان و سرکشى به مستضعفان را هم باید از حسین علیهالسلام آموخت. وى روزى بر عدّهاى بینوا گذشت که سفرهاى گسترده و روى زمین نشسته، نان خشک مىخوردند. پسر پیامبر را به آن طعام دعوت کردند. حضرت از اسب فرود آمد و نزد آنان نشست و از غذایشان خورد، سپس آنان را به خانه خود دعوت کرد و از آنان پذیرایى نمود.
شیوه کریمانه وى، شهرت آفاق بود. وقتى سائلى به درخانه امام آمد و در زد، اشعارى با این مضمون مىخواند که:
هرکس امروز به تو امیدوار باشد، ناکام و نومید نمىگردد و هرکس حلقه در خانه تو را بکوبد، دست خالى بر نمىگردد. تو، سرچشمه جود و سخاوتى و پدرت، کشنده فاسقانِ تبهکار بود. «لم یَخَبِ الآن مَن رجاک...»10
مگر نه این است که نوع دوستى، گرایش به مساکین، تواضع و مردمى زیستن و عاطفه انسانى داشتن را هم باید از الگویى چون حسین بن على علیهالسلام آموخت؟ رفع نیاز دوستان و همفکران و همسنگران، در رفتار آن حضرت جلوهگر است و در این میدان هم باید از او پیروى و به او تأسّى کرد.
در نقلهاى تاریخى آمده است که وقتى معلّم یکى از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلّم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتى بعضى سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: اینها کجا برابر چیزى است که او به فرزندم داده است؟ (یعنى آموزش قرآن و سوره حمد)
آن حضرت در ارزشگذارى به تعلیم و تربیت و تشویق معلّم و مربّى فرزندان خویش و ارج نهادن به جایگاه تعلیم و تربیت نیز، الگوى ماست و باید از او بیاموزیم که به بُعد فرهنگى و تربیتى کودکانمان بها بدهیم و در این زمینه، وقت و پول هزینه کنیم.
یک بُعدى بودن، نقصانى براى انسان است. پیشوایان دینى ما در همه ابعاد، صاحب کمال بودهاند و در شیعیان خود نیز این را مىپسندیدند.
خوف از خدا، چشمانِ اشکبار، حالتِ نجوا و نیایش، زبانِ ستایشگر خدا، زندگىِ سراسر شکر نسبت به نعم الهى، نمازهاى با حال و رکعات بسیار در شبانه روز، بارها سفر پیاده به حجّ خانه خدا رفتن، حضور مکرّر بر سر مزار مادر بزرگش حضرت خدیجه علیهاالسلام و گریستن و دعا کردن براى او، نیایش ژرف و عاشقانهاش در پاى «جبل الرحمه» و دعاى وى در روز عرفه ـ که از زیباترین و غنىترین متون نیایشى عارفانه است ـ همه و همه، خبر از روح بلند عرفانى آن حضرت دارد.
پس، از این بُعد حیات وى و توجّه به خدا و نیایشهاى شبانه و دعاهاى متضرّعانه سیدالشهداء نیز باید الگو گرفت و بخشى از فرصتهاى روز و شب را به خلوت با خدا پرداخت. اگر در زندگى یک دوستدار و پیرو، این جنبه مشهود نباشد، در تأسّى به آن اسوه معنویت و نیایش، کوتاهى کرده است.
از برجستهترین جنبههاى شخصیت سیدالشهداء، محبت پروردگار و دلدادگى او به خداوند و امر و رضاى اوست.
این که نسبت به حادثه عاشورا و آمادگى براى شهادتطلبى و پذیرش تبعات و پیامدهاى آن و راضى شدن به یتیمى فرزندان و اسارت اهلبیت، از زبان حضرتش چنین نقل شده است:
ترکتُ الخلقَ طُرّاً فى هَواکا | وَ اَیْتَمْتُ العِیالَ لِکَىْ اَراکا |
نشانه خدا دوستى و عشق به معبود و فنا در «حبّ الهى» است.
این که نقل شده است: هرچه امام حسین علیهالسلام به لحظه شهادت نزدیکتر مىشد، چهرهاش برافروختهتر و شکفتهتر مىگشت؛ تعبیر دیگرى از عشق الهى اوست که تبدیل هجران به وصال را مىدید و به وجد مىآمد.
عمّان سامانى در مثنوى بلند «گنجینة الاسرار» خویش، به رفتار و حالات حسین بن على علیهماالسلام از دید عرفانى و عشق نگریسته و امام را سرمست از شراب شوق و عشق الهى مىبیند که پیاپى جام محبت و بلاى بیشترى مىخواهد، و او را موجى برخاسته از دریا مىداند که محو حقیقت خداست و مىخواهد باز به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هرچه جز «او»ست، دست مىشوید و «خود» را قربانى مىکند. وى در این ترسیم عاشقانه، سراسر عاشورا و صحنههاى رزم فرزندان و یاران را جلوهاى از آن «جذبه الهى» و عشقِ برتر مىشناسد و شهادت هرکدام از یاران را همچون «هدیه» به درگاه دوست توصیف مىکند، تا رضاى محبوب تأمین شود و به بزم قرب، بار یابد.
چنین روحیهاى و عشقى، بىشک در حسین دوستان صادق نیز یافت مىشود، چرا که الگویشان چنین حسینى است که در دل، جز محبّت الهى را راه نداده است.
گوهر یاد خداوند، موهبتى عرشى است که در هر دل که جاى گیرد و بر هرزبان که جارى شود، آن دل و زبان را نفیس مىسازد، چه ذکر قلبى باشد، چه ذکر زبانى.
حسین بن على علیهماالسلام بنده ذاکر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى برزبانش و سپاس نعمتها در قلبش. و در راحت و رنج و سرّاء وضرّاء، یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تکیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن که داروى «یاد خدا» آرامَش مىکرد.
تنها در صبح عاشورا نبود که با گفتنِ «اللّهم انت ثِقَتى فى کلِّ کَربٍ»، به یاد خدا بودن را ابراز مىکرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود که با تکرار جمله «لاحول ولا قوّة الاّ باللّه»11؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلکه همواره گویاى «اللّه اکبر» بود و ذکر «الحمدللّه على کلّ حالٍ» و یاد خدا ورد زبانش بود و «استرجاع» را ـ که یکى از شاخصهاى ذکر حقیقى، بخصوص در هنگام مصائب و ناگوارىهاست ـ در مواقع مختلف از جمله در راه مکه به کربلا، بر لب داشت.
از دید امام حسین علیهالسلام شقاوت سپاه کوفه که براى آن جنایت عظیم حضور پیدا کرده بودند، نتیجه غفلت از یاد خدا بود و چون مىدید آنان به هیچ روى، از کینه و عناد خویش دست بر نمىدارند و بر کشتن او مصمّماند، به آنان مىفرمود:
«لَقَد استَحْوَذَ علیکم الشیطانُ فَاَنساکم ذکر اللّه العظیم»12؛ شیطان بر شما چیره گشته و یاد خداى بزرگ را از شما (دل) برده است.
وقتى چراغ یاد خدا در شبستان دل انسان روشن باشد، هرگز شیطان رخنهگاهى براى ورود به خلوتگاه دل نمىیابد و این خانه که باید جاى خدا باشد، مأواى دیو و دد نمىگردد.
پیروان حسین علیهالسلام را سزاست که مشعل فروزانِ «ذکراللّه» را در اقتدا به سالارشان در دل برافروزند، تا نه دچار یأس و تردید شوند، نه ملعبه ابلیس و هواى نفس.
اینها و بسیارى دیگر از این گونه ویژگىهاى روحى و رفتارى است که از حسین بن على علیهماالسلام براى پیروانش در همه اعصار و نسلها «الگویى همه جانبه» ساخته است و منشورى پدید آورده که از هر طرف به آن بنگریم، جلوهاى خاص و بُعدى مقدّس و الگویى شایسته تبعیّت به چشم مىخورد.
هم از معنویت و توجه به خدا و نیایشهاى شبانه امام حسین علیهالسلام باید درس آموخت، هم از توجه به علم و ادب و دانش و تربیت فرزندان، هم حُسن خُلق و کرامت رفتارى و مستضعفگرایى، هم از ایثار و سخاوت و بذل و بخشش وى، و هم از رأفت و مهربانى و عواطف والاى انسانى نسبت به همنوعان.
حسین بن على علیهماالسلام مقتداى همه و همیشه و همه جاست؛ چه در جنگ و چه در صلح، چه در میدان جهاد و چه در عرصه اعتقاد، چه در صداقت و پاکى، چه در شجاعت و بىباکى، چه در روحیّه شهادتطلبى، چه در عبادتها و راز و نیازهاى نیمه شبى.
جویندگان راه معنى و طالبان عزت و آزادگى، باید در «آینه اوصاف حسینى» به تماشاى این جلوههاى ناب و ماندگار بنشینند و اگر اهل سیر و سلوک اند و شیفته «عرفان اهل بیتى»، و اگر به افقى دور دستتر از مادّیات و بلندتر از روزمرّگىها مىنگرند، باز هم باید به «مرآت حسینى» چشم بدوزند و به این «آینه حُسْن» بنگرند.
براى الگوگیرى از «اسوههاى حسنه»، باید به جهات اسوه بودن آنان توجه داشت؛ حسین بن على علیهماالسلام یکى از این اسوه هاست؛ خود نیز فرموده است: «لکم فىّ اسوة».
مرور به چند نمونه از جهات الگویى سیدالشهداء، براى آن بود که درسآموزى از این سرمشق خدایى آسانتر باشد و عملىتر.
آینه سلوک حسینى، پیوسته در منظرمان باد.
1 ـ مقتل الحسین، مقرّم، ص 304.
2 ـ سفینةالبحار، ج 1، ص 136.
3 ـ زیارت وارث (مفاتیح الجنان).
4 ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
5 ـ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 328.
6 ـ ینابیع المودّة، ص 406.
7 ـ نفس المهموم، ص 135.
8 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.
9 ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 128.
10 ـ همان، ص 131.
11 ـ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 414.
12 ـ همان، ص 485.