از آنچه در بحث قبل آمد به خوبى روشن مىشود که چرا بعضى توکل قوىتر دارند و چرا بعضى مرتبه ضعیفترى از توکل را دارا هستند، هنگامى که پذیرفتیم توکل زاییده ایمان است، هر قدر ایمان به خدا و صفات پروردگار قوىتر گردد، به همان نسبت توکل او بیشتر مىشود، توکل فوقالعاده ابراهیم زاییده ایمان فوقالعاده او بود و توکل عجیب امیرمؤمنان على(ع) در «لیلة المبیت» (شبى که به جاى پیامبر (ص) خوابید تا حضرتش مخفیانه از مکه به مدینه مهاجرت کند) نیز زاییده ایمان آن حضرت بود، مؤمنانى را نیز مىبینیم که در مراحل متوسط یا پایین ایمانند و به همان نسبتبر خدا تکیه دارند.
کسى از امام على بن موسى الرضا ع پرسید: آیه «و من یتوکل على الله فهو حسبه» مفهومش چیست؟
امام فرمود: «للتوکل درجات; توکل درجاتى دارد»
سپس افزود: «منها ان تثق به فى امرک کله فى ما فعل بک فما فعل بک کنت راضیا و تعلم انه لمیالک خیرا و نظرا، و تعلم ان الحکم فى ذلک له، فتتوکل علیه بتفویض ذلک الیه;
یکى از آنها این است که در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مىدهد به او اعتماد کنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خیر و نظارت بر امور تو فروگذار نمىکند، و نیز بدانى که حاکمیت در همه اینها از آن اوست، و کار خود را به او واگذارى و بر او توکل کنى» (46)
(البته آنچه در این روایت آمده بالاترین درجه توکل بر خداست و درجات دیگر با مقایسه با آن روشن مىشود).
بعضى از بزرگان علم اخلاق براى توکل سه درجه بیان کردهاند:
نخست اینکه اعتماد و اطمینان انسان نسبتبه خداوند مانند کسى باشد که وکیل لایق و دلسوزى دارد کار خود را به او وامىگذارد(بى آنکه اصالت و استقلال خود را فراموش کرده باشد) و این ضعیفترین درجات توکل است!
دوم اینکه حال او در وابستگى به لطف پروردگار مانند حال کودک نسبتبه مادر باشد، او در ابتداى طفولیت کسى جز مادر رانمىشناسد، و به غیر او اعتماد ندارد، و چون او را ببیند، به دامن وى مىآویزد، و اگر مادر حضور نداشته باشد هر حادثهاى براى او پیش آید فورا مادر را صدا مىکند، و به هنگام گریه او را مىطلبد. بى شک این درجهاى بالاتر از توکل است، زیرا در این حالت انسان غرق عنایات حق است و جز او کسى را نمىبیند و در مشکلات غیر او را صدا نمىزند.
مرحله سوم که از این هم بالاتر است این است که در برابر خدا هیچ گونه ارادهاى از خود نداشته باشد هر چه او بخواهد همان مطلوب اوست، و هر چه او نخواهد مورد بى اعتنایى اوست.
بعضى از دانشمندان توکل ابراهیم(ع) را در این مرحله دانستهاند که وقتى برفراز منجنیق، آماده براى پرتاب در آتش مىشد، از فرشتگان چیزى نخواست و هنگامى که از او پرسیدند آیا حاجتى دارى، گفت: دارم ولى نه به شما، و هنگامى که به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وى طلب کن گفت: «حسبى من سؤالى علمه بحالى; «علم خداوند به حال من، مرا از سؤال کردن بى نیاز مىکند و این درجه از توکل در میان مردم بسیار کم است و مقام صدیقین مىباشد و این مخصوص کسانى است که در برابر ذات پاک خدا و «اله» مبهوتند و غرق صفات جمال و جلال او هستند.» (47)
5 - راههاى رسیدن به توکل
علماى علم اخلاق براى رسیدن به توکل، راههایی ارائه کردهاند که هر کدام عامل مؤثرى براى کسب این فضیلتبزرگ اخلاقى است، از جمله: توجه به «توحید افعالى» و اعتقاد به این که همه چیز در این عالم مستند به ذات پاک خداست، سرچشمه هستى اوست و کائنات از وجود «ذى جود» او مىباشند، مسبب الاسباب اوست و تاثیر هر عاملى به فرمان او مىباشد، همه موجودات ریزه خوار خوان نعمت او هستند و از فضل و کرم او بهره مىگیرند.
پس از تامل در این امور، به حالات گذشته خویش بنگرد و ببیند که چگونه خداوند عالم، او را به وسیله نور هستى از ظلمت نیستى خارج ساخته و لباس زیباى وجود که ریشه همه موهبتهاستبر قامت او پوشانیده است. هنگامى که در رحم مادر، در «ظلمات ثلاث»، دست او از همه جا کوتاه بود، از لطف خداوند بى بهره نبود ; بلکه هر چه نیاز داشت در اختیارش بود.
پس از گام نهادن در فضاى این جهان نیز آنچه مایه حیات و بقاى او بود، از شیر مادر گرفته تا نوازشها و محبتهاى او را برایش فراهم ساخت. به او آموخت که چگونه پستان مادر را بمکد و چگونه عواطف او را به نفع خود برانگیزد و او را شبانه روز به خدمتخود وادار کند ; در حالى که مادر، از این خدمتخسته کننده لذت ببرد و احساس رضایت کند!
هنگامى که این کودک رشد کرده، بزرگ مىشود; نعمتهاى گوناگون الهى نیز از آسمان و زمین بر او فرو مىریزد و او را غرق الطاف و عنایات مىسازد.
آرى! هرگاه در این امور بیندیشد، در مىیابد که همه چیز از ناحیه خداست و تنها باید بر او توکل کرد و به مضمون آیه شریفه
«و ان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو و ان یردک بخیر فلا راد لفضله یصیب به من یشآء من عباده و هو الغفور الرحیم; (48)
هرگاه خداوند (براى آزمایش یا کیفر گناه،) زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او، آن را برطرف نمىسازد و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیج کس نمىتواند مانع فضل او شود، به هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند، هر خیرى را) مىرساند و او آمرزنده مهربان است.»
ایمان به این واقعیتها، انسان را به حقیقت «توکل» نزدیک مىسازد و او را در زمره متوکلان حقیقى قرار مىدهد.
----------- پی نوشت ----------------
46- بحارالانوار، جلد 75، صفحه336.
47- اقتباس از معراج السعادة، ص786 .
48- یونس/107