نامهاى سوره حمد
براى این سوره ده نام گفتهاند: فاتحه الکتاب- ام الکتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافیه- شافیه- اساس- صلاة- الحمد و هر یک از اسامى مذکور را از ائمه روایت نمودهاند.
چرا نام این سوره فاتحه الکتاب است؟
«فاتحه الکتاب» به معنى آغازگر کتاب (قرآن) است، و از روایات مختلفى که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده به خوبى استفاده مىشود که این سوره در زمان خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به همین نام شناخته مىشده است.
از اینجا دریچهاى به سوى مساله مهمى از مسائل اسلامى گشوده مىشود و آن اینکه بر خلاف آنچه در میان گروهى مشهور است که قرآن در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) به صورت پراکنده بود، بعد در زمان ابو بکر یا عمر یا عثمان جمعآورى شد قرآن در زمان خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین صورت امروز جمعآورى شده بود، و سرآغازش همین سوره حمد بوده است، و الا نه این سوره نخستین سورهاى بوده است که بر پیامبر ص نازل شده، و نه دلیل دیگرى براى انتخاب نام فاتحة الکتاب براى این سوره وجود دارد.
مدارک متعدد دیگرى در دست است که این واقعیت را تایید مىکند که قرآن به صورت مجموعهاى که در دست ماست در عصر پیامبر ص و به فرمان او جمعآورى شده بود.
محل نزول سوره حمد
مشهور در میان مفسرین این است که سوره حمد در مکه نازل گردیده است، ولى از بعضى دیگر نقل شده است که این سوره در مدینه نازل شده است. نظریه اول صحیحتر به نظر مىرسد و دو دلیل ذیل این نظریه را تأیید مىکند:
1- سوره حمد همان «سبع مثانى» است که در سوره «حجر» اسمى از آن به میان آمده است، آن جا که مىگوید: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ. (سوره حجر/ آیه 87)
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: اگر سوره حمد هفتاد مرتبه به شخص مردهاى خوانده شده، و خداوند متعال روح او را به بدنش برگرداند، عجبى در این امر نباشد.
سوره «حجر» که این آیه در آن سوره آمده و نزول سوره حمد و سبع مثانى را بازگو مىکند، از سورههایى است که حتما در مکه نازل گردیده است، بنابراین باید نزول سوره حمد نیز در مکه باشد.
2- دلیل دوم بر مکى بودن سوره حمد این است که دستور نماز در مکه آمده است و این مطلب نیز در میان تمام مسلمانان قطعى و روشن است که در اسلام، نمازى که بدون سوره حمد خوانده شود، سابقه ندارد و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این باره مىفرماید: «لا صلاة الّا بفاتحة الکتاب» نمازى بدون سوره حمد وجود ندارد و این حدیث به طریق شیعه و سنى نقل گردیده است، بنابراین مسلما این سوره در مکه نازل گردیده است و مسلمانان از آغاز اسلام، نمازشان را با این سوره مىخواندهاند.
بعضى از مفسرین نظریه سومى را اختیار نمودهاند و آن این است که سوره حمد به جهت عظمت و اهمیتى که دارد، دو بار نازل شده است: یک بار در مکه و یک بار دیگر در مدینه. این نظریه هم در حد خود خالى از اعتبار و احتمال نیست، تنها این که دلیلى در دست نیست که آن را ثابت و تأیید کند و شاید به علت همان دو بار نازل شدن، این سوره «سبع مثانى» نامیده شده است و شاید هم این نامگذارى علت دیگرى دارد و آن این که، این سوره در هر نماز دوبار خوانده مىشود: یک بار در رکعت اول، بار دیگر در رکعت دوم این است که سبع مثانى نام یافته است.
آهنگ این سوره

این سوره اساسا با سورههاى دیگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق روشنى دارد به خاطر اینکه سورههاى دیگر همه بعنوان سخن خدا است، اما این سوره از زبان بندگان است، و به تعبیر دیگر در این سوره خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است.
آغاز این سوره با حمد و ستایش پروردگار شروع مىشود. و با ابراز ایمان به مبداء و معاد (خداشناسى و ایمان به رستاخیز) ادامه مىیابد، و با تقاضاها و نیازهاى بندگان پایان مىگیرد. انسان آگاه و بیدار دل، هنگامى که این سوره را مىخواند، احساس مىکند که بر بال و پر فرشتگان قرار گرفته و به آسمان صعود مىکند و در عالم روحانیت و معنویت لحظه به لحظه به خدا نزدیکتر مىشود.
این نکته بسیار جالب است که اسلام بر خلاف بسیارى از مذاهب ساختگى یا تحریف شده که میان «خدا» و «خلق» واسطهها قائل مىشوند به مردم دستور مىدهد که بدون هیچ واسطه با خدایشان ارتباط برقرار کنند!.
این سوره تبلورى است از همین ارتباط نزدیک و بىواسطه خدا با انسان، و مخلوق با خالق، در اینجا تنها او را مىبیند، با او سخن مىگوید، پیام او را با گوش جان مىشنود، حتى هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربى در این میان واسطه نیست.
از امام محمدباقر(علیه السلام) نقل مىکنند که: اگر کسى را سوره حمد بهبودى و عافیت نبخشد، چیزى او را بهبودى نخواهد بخشید.
موقعیت این سوره در زندگى انسان
این سوره در زندگى انسان اثر تام و تمام دارد، در این سوره، سخن از رحمت واسعه و ابدى خدا و از معاد و پرستش خدا و مدد خواستن از او و در ردیف پاکان عالم قرار گرفتن است. جامعه انسان بدون حکومت رحمت و عاطفه قابل بقا نیست. انسانها باید برنامه کارشان بر پایه رحمت و تعاون و همکارى باشد نه تضاد و پایمال کردن همدیگر. جهان روزى به سعادت مىرسد که زندگى بر پایه توحید و معاد استوار باشد، تا این دو اصل در زندگى بشر حکومت نکند، زندگى ایدهآل ممکن نخواهد بود.
علم و صنعت بدون توحید، مانند سلاح در دست دیوانه است که نتیجهاش تار و مار کردن «هیروشیما» و کشتن هفتاد و هشت هزار و صد و پنجاه انسان در یک ساعت، کشتن یک میلیون الجزائرى بجرم خواستن حق خود، اشغال فلسطین بدست صهیونیسم غاصب، بیرون راندن مردم یک کشور از دیارشان، زنجیر کشیدن ملل ضعیف بدست ابرقدرتها و میلیونها نظائر آنست، آرى «چو دزدى با چراغ آید گزیدهتر برد کالا».
انسان بىتوحید، جز چنگیزها، یزیدها، کارترها، رضاخان ها، نصیرىها، محمدرضا خان ها و ... نمىتواند باشد، باید پرستش و اطاعت خاص خدا باشد، باید طاغوتها از بین بروند، باید همه به آن مشیت و خدایى که جهان را آفریده است و اداره مىکند روى آورد وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ.
اهل اسلام روزى اقلا ده بار این سرود توحید، سرود محکومیت خدایان دروغین، سرود رحمت عالمگیر و سرود پرستش رب العالمین را در نمازها مىخوانند و استغاثه مىکنند که خدایا ما را از پاکان و از زمره الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ گردان تا در این زندگى پرتلاطم و شرکآمیز به ساحل توحید راه یابد «اللهم یا ربنا اهدنا الصراط المستقیم»
در تفسیر برهان (ثواب فاتحه الکتاب) روایاتى نقل مىکند، از جمله آنها روایت امام صادق(علیه السلام) است که مىفرماید: اگر سوره حمد هفتاد مرتبه به شخص مردهاى خوانده شده، و خداوند متعال روح او را به بدنش برگرداند، عجبى در این امر نباشد.
و از امام محمدباقر(علیه السلام) نقل مىکند که: اگر کسى را سوره حمد بهبودى و عافیت نبخشد، چیزى او را بهبودى نخواهد بخشید.
و امام صادق(علیه السلام) فرمود: مراد از سبع مثانى در آیه- وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (سوره حجر آیه 87) - سوره حمد است، و آن هفت آیه باشد، و بسم اللّه از آن هفت آیه است، و نام مثانى براى مکرّر شدن این سوره است در هر دو رکعت.
آمنه اسفندیاری
منابع:
ــ تفسیر جامع، بروجردى سید محمد ابراهیم.
ــ بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، نجمى / هاشم زاده هریسى.
ــ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر.
ــ تفسیر احسن الحدیث، قرشى سید على اکبر.
ــ تفسیر روشن، مصطفوى حسن.