اصحاب امام مهدى (عج)

همراهان و یاران امام مهدى (عج) در زمان ظهور
کلمه اصحاب و صحابه  ، جمع صاحب از ماده «صحب» ، در لغت به معناى معاشر و همراه است ( لسان العرب ، ج1 ، ص 519 ; تاج العروس ، ج3 ، ص 186).
در قرآن نیز کلمه «اصحاب» به معناى همراه ، اهل ، دسته و گروه به کار رفته و 78 بار در آیات مختلف ذکر شده است.
تعداد اصحاب امام مهدى (علیه السلام)  ، چگونگى پیوستن آنان به حضرت ، بیعت آنان با امام (علیه السلام)  ، مشخصات فردى و منطقه ، ویژگى ها و اوصاف یاران مهدى (عج) و ...از جمله موضوعاتى است که در مجامع روایى شیعى و برخى منابع حدیثى اهل سنت ، منعکس شده است.
در مورد تعداد اصحاب امام مهدى (علیه السلام)  ، در روایات آمار مختلفى ذکر شده است. بیشتر روایات تعداد اصحاب و یاران امام مهدى (علیه السلام) را سیصد و سیزده نفر به اندازه اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم در جنگ بدر ذکر نموده است ( کمال الدین ، ج72 ، ص 654 ; الخصال ، ص 649 ; بصائر الدرجات ، ص 311 ; عیون اخبار الرضا (علیه السلام)  ، ج1 ، ص 59 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 64 ; تفسیر عیاشى ، ج2 ، ص 56 ; دلائل الامامه ، ص 319 ; المحجه ، ص 46). بر اساس این روایات ، آنان به طور ناگهانى و معجزه آسا از مسافت هاى دور و نزدیک در یک شب و یا صبح گاه در مکه معظمه گرد مى آیند و به حضرت مى پیوندند. امیرمؤمنان (علیه السلام در مورد نحوه فراخوانى و پیوستن یاران مهدى (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که: خداوند یاوران مهدى را در کمتر از چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمین در کنار کعبه گرد مى آورد (ملاحم ابن طاووس ، ص 146). امام باقر (علیه السلام) نیز در این مورد مى فرماید: یاران مهدى با طى الارض به سوى او مى شتابند و در مکه با او بیعت مى کنند ( روضة الواعظین ، ج2 ، ص 263 ; عقدر الدرر ، ص 65 ; البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان ، ص 145).
امام (علیه السلام) در این بیعت از آنان تعهد مى گیرد که با حضرت بر سر شرایطى که اعلام مى کند ،پیمان وفادارى ببندند. از جمله شرایطى که براى بیعت امام (علیه السلام) با یارانش نقل شده است ، پایمردى در میدان رزم ، دورى از حرام و کارهاى منکر نظیر: دزدى ، زراندوزى ، احتکار ، رباخوارى ، تخریب مساجد ، شهادت ناحق ، نوشیدن شراب ، تجمل گرایى ، تحقیر مؤمنان  ، تعقیب افراد فرارى ، خونریزى ناحق ، انفاق به منافقان و کافران و انجام عمل نامشروع ، و همچنین تحمل سختى ها و مشکلات و امر به معروف و نهى از منکر ، مى باشد. اصحاب نیز این پیمان را مى پذیرند و تک تک با امام (علیه السلام) مصافحه مى کنند. ( عقد الدرر ، ص 96 ; الشیعة والرجعه ، ج1 ، ص 157).
در برخى روایات نام  ، ملیت و موطن آنان نیز ذکر شده است و از شهرهایى چون: کوفه ، بصره ، مدائن ، هرات ، حران ، قلزوم ، خیبر ، طرابلس ، بیروت و بسیارى از شهرهاى ایران ، مثل: اهواز ، همدان ، رى ، طالقان ، قم ، نیشابور ، کرمان ، قزوین ، مرو ، طوس و... نام برده شده است ( دلائل الامامه ، ص 316 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 146).
برخى روایات  ، تعداد اصحاب و یاوران مهدى (علیه السلام) را بیش از 313 نفر ذکر کرده است. این دسته روایات بعضاً عدد ده هزار را ذکر نموده است ; از جمله در روایتى امام صادق (علیه السلام مى فرماید: مهدى ظهور نمى کند مگر این که حلقه کامل گردد ، در پاسخ به این سؤال که آنان چند نفراند مى فرماید: ده هزار نفر (الغیبة نعمانى ، ص 307 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 545).
همچنین ابوبصیر نقل مى کند: مردى از اهالى کوفه از امام صادق (علیه السلام) پرسید که آنان چند نفرند ، مردم مى گویند: همراهان مهدى به تعداد اصحاب بدر سیصد و سیزده نفرند؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود:مهدى ظهور نمى کند مگر با نیروى قدرتمندى که تعداد آنان کمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود ( کمال الدین ، ج2 ، ص 654 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 548 ; نور الثقلین ، ج4 ، ص 98 ; العدد القویه ، ص 65).
برخى دیگر از روایات ، تعداد اصحاب مهدى (علیه السلام) در هنگام ظهور را حداقل دوازده هزار و حداکثر پانزده هزار نفر ذکر کرده است. (ملاحم ابن طاووس ، ص 65) و حتى در بعضى روایات عدد یکصد هزار نفر نیز نقل شده است (إثبات الهداه ، ج3 ، ص 578 ; بحارالأنوار ، ج52 ، ص 307 و ص 367 ; بشارة الإسلام ، ص 190).
جمع میان این دسته از روایات با روایات دسته نخست با توجه به قراین موجود به آن است که روایات عدد 313 ، ناظر به اصحاب و یاران ویژه حضرت در مرحله آغازین قیام است ، آنانى که هسته اصلى قیام را تشکیل مى دهند و در روایات از آنان به عنوان پرچمداران و فرماندهان لشکر مهدى (علیه السلام) (کمال الدین ، ج2 ، ص 672 ; الغیبة نعمانى ، ص 315 ; اصول کافى ، ج8 ، ص 313 ; المحجه ، ص 19) و نیز فرمانروایان و حکام روى زمین ، یاد شده است که حضرت به وسیله آنان شرق و غرب جهان را فتح مى کند: «انّهم حکّام الأرض وعماله علیها وبهم یفتح شرق الأرض وغربها» ( الغیبة نعمانى ، ص 252 ; اعیان الشیعه ، ج2 ، ص 84). این سیصد و سیزده نفر ، هم کادر اولیه قیام اند و هم کارگزاران اصلى حکومت جهانى حضرت و زمامداران زمین.
اما روایات دسته دوم که عدد بیشتر از سیصد و سیزده نفر را ذکر نموده اند ، ناظر به مجموع نیروها و یاورانى است که به این جمع مى پیوندند تحت فرماندهى آنان قرار دارند. شاهد این مطلب دو روایتى است که از امام صادق (علیه السلام) رسیده است.
در روایت نخست حضرت مى فرماید: آنان (اصحاب مهدى) سیصد و سیزده نفرند و هر یک خود را در میان سیصد نفر مى بینند ( دلائل الامامه ، ص 320 ; المحجه ، ص 46).
ظاهر روایت این است که هر کدام از این سیصد و سیزده تن ، فرماندهى جمعى را به عهده مى گیرند. در جاى دیگر مى فرماید: هنگامى که خداوند به حضرت قائم اجازه قیام دهد ، سیصد و سیزده تن با او بیعت مى کنند و حضرت در مکه توقف مى کند تا تعداد یارانش به ده هزار نفر برسند ، آنگاه به سوى مدینه حرکت مى کنند (المستجاد ، ص 511).
این دو روایت ، قرینه است بر این که قیام حضرت مهدى (علیه السلام) با سیصد و سیزده نفر از اصحاب ویژه و اخذ بیعت از آنان ، آغاز مى گردد و سایر یاوران حضرت به سرعت به آنان ملحق مى شوند. از این رو ، روایاتى که عدد بالاتر از 313 را ذکر نموده است ناظر به مجموع نیروهایى است که تحت فرماندهى یاران ویژه حضرت ، لشکریان قیام مهدى را در هنگام ظهور تشکیل مى دهند. از این رو ، با توجه به اختلاف روایات در مورد تعداد آنان ، مى توان گفت ارقام یاد شده مقصود نبوده است ، بلکه مقصود بیان فزونى پیروان و یاوران امام مهدى (علیه السلام بوده است.
از نظر ویژگى ها و اوصاف ، اصحاب مهدى (علیه السلام) همگى جوانند ، مگر تعداد اندکى مانند سرمه در چشم و یا نمک در غذا ( الغیبة نعمانى ، ص 315 ; الغیبة طوسى ، ص 284 ; ملاحم ابن طاووس ، ص 145 ; کنزالعمال ، ج14 ، ص 592 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 334).
آنان به شیران روز و نیایشگران شب زنده دار ، که دل هاى شان مانند پاره هاى آهن محکم و استواراند ، توصیف شده اند ( بحارالانوار ، ج52 ، ص 386).
مردانى که جز شهادت ، آرزوى دیگر ندارند و در برابر رهبر و مولاى خویش سخت مطیع و فرمانبردارند. ابهت و رعب این جنگجویان مصمم و فولادین ، دشمنان را زمین گیر مى کند ( مستدرک الوسائل ، ج11 ، ص 114).
و در راه انجام مأموریت ، بسیار قاطع و نترس اند و از هیچ خطرى هراس به دل راه نمى دهند ( بحارالانوار ، ج52 ، ص 308).
در میان اصحاب مهدى (علیه السلام) زنان نیز حضور دارند و در بخش هاى بهداشت و درمان ، انجام وظیفه مى کنند. تعداد آنان در روایات ، متفاوت ذکر شده است. طبق روایت مفضل بن عمر از امام صادق ، همراه قائم (علیه السلام) سیزده نفر زن حضور دارند که زخمى ها را مداوا و بیماران را پرستارى مى کنند. ( دلائل الامامه ، ص 259 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 75). اسامى نه نفر و در برخى روایات پنجاه نفر ذکر شده است ( تفسیر عیاشى ، ج1 ، ص 65 ; الغیبة نعمانى ، ص 279) و در برخى دیگر عدد بیشترى عنوان شده است ( فتن ابن حماد ، ص 151). این روایات ظاهراً ناظر به زنانى است که پس از قیام ، حضرت را همراهى و در کارها و اردوى حضرت مشارکت مى نمایند.
از جمله کسانى که در زمان ظهور در جمع اصحاب و لشکریان امام مهدى (علیه السلام) قرار مى گیرند ، عده اى از مؤمنان شایسته و برجسته اى اند که پیش تر از دنیا رفته اند. خداوند آنان را دوباره زنده مى کند و به سپاه مهدى (علیه السلام) ملحق مى شوند. این اشخاص که در روایات بعضاً نام برده اند ، برخى جزء امت هاى پیشین اند مانند: یوشع وصى موسى (علیه السلام)  ، مؤمن آل فرعون و اصحا ب کهف ( ارشاد القلوب دیلمى ، ص 365 ; حلیة الابرار ، ج2 ، ص 601 ; دلائل الامامه ، ص 274 ; کشف الغمه ، ج3 ، ص 256 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 346). برخى دیگر جزء پیشگامان و برجستگان صدر اسلام در عصر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم اند ، نظیر: سلمان فارسى ، ابا دجانه انصارى ، مالک اشتر نخعى ( روضة الواعظین ، ج2 ، ص 266 ; دلائل الامامه ، ص 274 ; مجمع البیان ، ج2 ، ص 489 ; اثبات الهداه ، ج73 ص 550) ، جبیر بن خاربون (الخرائج والجرائح ، ج71 ص 185 ; بحارالانوار ، ج41 ، ص 296) ، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) ( الایقاظ من الهجعه ، ص 266) ، عبداللّه بن شریک عامرى ( همان ; بحارالانوار ، ج53 ، ص 67 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 561) ، مفضل بن عمر ( دلائل الامامه ، ص 248 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 573) و....
با ظهور امام مهدى (علیه السلام) حضرت مسیح (علیه السلام) نیز از آسمان فرود مى آید و به امام عرض مى کند: من به عنوان وزیر فرستاده شده ام ، نه امیر و فرمانروا ( ملاحم ابن طاووس ، ص 83 ; فتن ابن حماد ، ص 160).
وى از سوى حضرت  ، فرماندهى عملیات تهاجمى علیه لشکریان دجال را به عهده مى گیرد ( الشیعة والرجعه ، ج71 ص 167).
در روایات ، از حضرت عیسى (علیه السلام) به دلیل نقش کلیدى ایشان در میان اصحاب و کارگزاران امام مهدى (علیه السلام)  ، با عناوین «وزیر»  ، «پرده دار» و جانشین» یاد شده است. ( غایة المرام ، ص 697 ; حلیة الابرار ، ج72 ص 620). همچنین از برخى دیگر از چهره هاى شاخص یاران امام مهدى (علیه السلام) نظیر: شعیب بن صالح ، در روایات به عنوان«پرچمدار سپاه مهدى (علیه السلام) » یاد شده است ( ملاحم ابن طاووس ، ص 53 ; نور الابصار ، ص 138 ; عقد الدرر ، ص 130 ; الشیعة والرجعه ، ج71 ، ص 211).
حضرت مهدى (علیه السلام) با چنین اصحاب و یارانى ، جهان را فتح و اسلام را در سراسر زمین حکمفرما مى سازد. امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: گویا یاران مهدى را مى بینم که سراسر زمین و آسمان را احاطه کرده و هیچ چیزى در جهان نیست که فرمانبردار و تسلیم محض آنان نباشد. آنان به قدرى محبوبیت دارند که حتى درندگان و پرندگان نیز در پى جلب خشنودى آنان هستند ، قطعه اى از زمین ، از این که یکى از یاران مهدى (علیه السلام) بر آن گام نهاده است بر قطعه دیگر فخر و مباهات مى کند (کمال الدین ، ج2 ، ص 672 ; اثبات الهداه ، ج3 ، ص 493 ; بحارالانوار ، ج52 ، ص 327).
________________________________________
منابع
اثبات الهداة  ، حر عاملى ، چاپخانه علمیه ، قم ، بى تا ; ارشاد القلوب  ، الدیلمى ، ابومحمد الحسن ، مؤسسة الأعلمى ، لبنان ، بیروت ; اعیان الشیعة  ، امین العاملى ، السید محسن ، دار التعارف ، لبنان ، بیروت ; الایقاظ من الهجعة  ، حر عاملى ، محمد بن الحسن ، دار الکتب العلمیه ، قم ; بحارالانوار  ، مجلسى ، محمد باقر ، مؤسسة الوفاء ، بیروت ; البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان  ، متقى هندى ، علاء الدین على بن حسام الدین ، چاپخانه خیام ، قم ; بشارة الإسلام  ، کاظمى ، السید مصطفى آل السید حیدر ، کتابخانه نینوا الحدیثة ، تهران ; بصائر الدرجات  ، صفار قمى ، محمد بن الحسن بن فروخ ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; تاج العروس  ، الزبیدى ، السید محمد مرتضى الحسینى الواسطى ، دار الهدایة ، کویت ، 1385هـ.ق ; تفسیر عیاشى  ، عیاشى ، محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندى ، کتابفروشى اسلامیه ، تهران ; حلیة الابرار فى فضائل محمد وآله الأطهار  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، دارالکتب العلمیه ، قم ، بى تا ; الخرائج والجرائح  ، الراوندى ، ابوالحسین سعید بن هبة اللّه (قطب الدین) ، مؤسسة الإمام المهدى(علیه السلام) ، قم ; الخصال  ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى ، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین ، قم ; دلائل الامامة  ، طبرى ، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم (شیعى) کتابفروشى رضى ، قم ; روضة الواعظین  ، نیشابورى  ، محمد بن فتال ، انتشارات الرضى ، قم ، بى تا ; عقد الدرر فى اخبار المنتظر  ، سلّمى شافعى ، یوسف بن یحیى ، عالم الفکر ، قاهره ، بى تا ; الشیعة والرجعة  ، طبسى ، شیخ محمدرضا ، چاپخانه الآداب ، نجف الاشرف ، 1385هـ.ق ; العدد القویة لدفع المخالف الیومیة  ، حلى ، رضى الدین على بن مطهر ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بن بابویه قمى ، نشر توس ، قم ; غایة المرام فى حجة الخصام عن طریق الخاص و العام  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، مؤسسة الاعلمى ، بیروت ; الغیبة  ، طوسى ، ابوجعفر محمد بن الحسن ، کتابفروشى صدوق ، تهران ، بى تا ; الغیبة  ، نعمانى ، محمد بن ابراهیم المعروف به ابوزینب ، کتابفروشى صدوق ، تهران ; الفتن  ، ابن حماد ، نعیم بن حماد المروزى ، کتابخانه المتحف (خطى انگلستان) ; الکافى  ، کلینى ، محمد بن یعقوب رازى ، دارالکتب الاسلامیة ، تهران ; کشف الغمة فی معرفة الأئمة  ،اربلى ، ابوالحسن على بن عیسى بن ابوالفتح ، دار الکتاب الإسلامیة ، بیروت ; کمال الدین و تمام النعمة  ، صدوق ، محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى ، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین ، قم ; کنزالعمال فی سنن الأقوال والأفعال  ، متقى هندى ، علاء الدین على بن حسام الدین ، مؤسسة الرسالة ، بیروت ; لسان العرب  ، ابن منظور ، نشر ادب الحوزه ، قم ; مجمع البیان فى تفسیر القرآن  ، طبرسى ، فضل بن الحسن ، دار الکتب الإسلامیة ، قم ; المحجة فیما نزل فى الحجة  ، بحرانى ، السید هاشم بن سلیمان ، مؤسسة الوفاء ، 1403هـ.ق ، بیروت ; المستجاد من کتاب الارشاد  ، حلى ، حسن بن مطهر ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى ، قم ; مستدرک الوسائل  ، نورى ، میرزا حسین ، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث ، قم ; الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر  ، ابن طاووس ، على بن موسى ، مؤسسة الأعلمى ، 1403هـ.ق ، بیروت ; نورالابصار فى مناقب آل النبى المختار  ، شبلنجى ، حسن بن مؤمن ، دار الفکر ، بیروت.
قنبر على صمدى -ستادعمره وعتبات دانشگاهیان

نگاهی به زندگی زیبای حضرت قمر بنی هاشم(س)

نگاهی به زندگی زیبای حضرت قمر بنی هاشم(س) پر از درس های پر مغز و ادب است.
بارقه آشنایی
علی به طرف مسجد به راه افتاد. درب شبستان مسجد که رسید برادرش عقیل را دید که طبق معمول در سجاده اش نشسته بود.
عقیل در نسب شناسی مهارت خاصی داشت، و افراد برای حل مسائل خود به او مراجعه می کردند. علی(ع) منتظر ماند تا مردم رفتند، آنگاه نزد برادر رفت.
ـ سلام برادر. می خواهم همسری انتخاب کنم تا برایم فرزند شجاعی بیاورد. اگر بتوانی قبیله ای را به من معرفی کنی تا از میان آن همسری برگزینم. عقیل گفت: برادرجان تو که خود دانای عربی چرا از من می پرسی؟ علی(ع) فرمود: آمده ام با تو مشورت کنم.
عقیل اندکی تأمل کرد سپس گفت: قبیله کلاب مردان شجاعی دارد همه آنها از دلاوران روزگارند. بین آنها زنی را می شناسم به نام فاطمه دختر حزام بن خالد، زن خوبی است.
علی کسی را برای خواستگاری فاطمه فرستاد مراسم خواستگاری و ازدواج برگزار شد. فاطمه به خانه علی آمد. در این زمان حسن و حسین مریض بودند. وی به خوبی از آنها پرستاری کرد و سعی نمود جای خالی مادر را برای فرزندان علی پر کند.
خانه علی روشن می شود
دیری نپائید که دیگربار خانه علی با تولد نوزادی روشن شد. همان طور که علی می خواست فرزندش آثار دلاوری و شجاعت در وجود او نمایان بود.کودک علی بسیار خوش اندام و زیبا بود. بعدها به خاطر این زیبایی وخوش اندامی به او لقب ماه بنی هاشم دادند. علی کودک را به دست گرفت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آداب ولادت را به جای آورد. نگاه معناداری به کودکش کرد؛ اشک چشمان او را فرا گرفت.
حسن و حسین هم به نوبت برادر خود را دیدند آنها هم خوشحال بودند که خداوند برادری نصیب آنها نموده است. حالا وقت آن رسیده که نامی برای فرزند معین کنند. علی کودکش را عباس نامید یعنی شیری که در میدان نبرد همه از او فرار می کنند.
کودکی ابوالفضل
از خردسالی قوی و نیرومند بود و همیشه کمک کار پدر بود. در آبیاری نخلستان ها و حفر قنوات و آبادانی مزارع، نهایت کوشش را داشت و به بینوایان و ایتام کمک می کرد و به بیوه زنان رسیدگی می کرد. در بسیاری از جنگ ها با پدر شرکت می نمود. رابطه او با برادرانش حسن و حسین بسیار صمیمی و دوستانه بود. او بارها از پدرش شنیده بود که به او می گفت: روزی باید به یاری برادرت حسین بشتابی بیشتر با او باش و او را کمک کن.
ادب ابوالفضل
او همیشه حسن و حسین را از خود بالاتر و برتر می دانست. به آنها به دیده احترام نگاه می کرد. آنها را با احترام خاصی صدا می زد. زیرا آنها را از فرزندان فاطمه زهرا(س) و فرزندان پیامبر(ص) می دانست و خود را کوچک تر از آن می دانست که خود را برادر آنها بنامد. به خواهرش زینب بسیار احترام می کرد.
من شرم دارم....
روزی عباس مشغول بازی بود علی فرزندش را صدا زد به او گفت: فرزندم بگو یک. عباس گفت: خدا یکی است. حضرت فرمود: بگو دو. عباس از این که این جمله را بگوید خودداری کرد. وقتی علی علت را پرسید عباس که کودکی 5 ساله بود گفت: پدرجان من شرم دارم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم. علی (ع) از هوش و ذکاوت فرزندش غرق در شادی شد و پیشانی فرزندش را بوسید.
جوان نقابدار
لشکر معاویه آب را بر سپاه امیرالمؤمنین در کارزار صفین قطع کرده بود. علی(ع) قصد داشت سربازان را برای بازکردن راه آب، تهییج و تحریک کند. دراین میان جوان رشیدی از لشکر علی در حالی که نقابی بر چهره داشت، بیرون آمد. آثار شجاعت و دلیری در رفتار او نمایان بود. چند قدم جلو رفت تا در مقابل سپاه دشمن قرار گرفت با صدای بلند خطاب به سپاه دشمن فریاد زد: شجاع ترین شما کیست؟ چه کسی جرأت دارد جلو بیاید تا تکلیف کار روشن شود؟
در میان سپاه معاویه شخص شجاعی بود به نام ابوشعثاء. او از جنگجویان روزگار خود بود. معاویه او را صدا زد و به او گفت: به میدان برو و این جوان را از پای درآور، تا عبرتی برای دیگران باشد. ابوشعثاء گفت: در شأن من نیست که با چنین جوانی روبرو شوم من فرمانده ای هستم که توان مقابله با هزار نفر را دارم. ولی فرزندانی دارم که یکی از آنها را می فرستم تا کار این جوان را تمام کند. فرزند او به میدان رفت تا با جوان سپاه علی بجنگد. بعد از مدتی درگیری فرزند ابوشعثاء کشته می شود. ابوشعثاء فرزند دیگرش را روانه می کند او هم بعد از دقایقی هلاک می گردد. جوان نقابدار هفت فرزند ابوشعثاء را می کشد. آثار خشم و غضب در چهره ابوشعثاء آشکار می شود. شمشیرش را برداشته به میدان می رود جنگ سختی درمی گیرد. اما بعد از دقایقی هم دیدند که جسد ابوشعثاء غرق در خون بر روی زمین افتاده و جوان نقابدار فریاد می زند: آیا کسی هست به جنگ من بیاید؟
همه متعجب شده اند و انگشت به دهان گرفته اند. مگر این جوان کیست که چنین رشادتی از خود نشان داد؟ لحظاتی بعد وقتی کسی یارای مقابله با جوان را نداشت او به خیمه سپاه برگشت همه خود را به او رسانیدند تا او را بشناسند اما او به طرف علی امیرالمؤمنین حرکت کرد. آیا او با علی(ع) نسبتی دارد؟ وقتی نقاب از چهره برگرفت دیدند او، عباس فرزند علی(ع) است. آری او فرزند فاتح خیبر است که توانست چنین مردانه بجنگد. علی فرزند خود را در آغوش کشید و صورتش را غرق بوسه کرد.
در کنار برادر
عباس همیشه سعی می کرد در کنار برادرش حسین باشد و او را یاری کند. وقتی امام حسین (ع) را برای بیعت فرا خواندند حضرت عباس از جمله کسانی بود که آماده نبرد شد و تا دارالاماره مدینه برادرش را همراهی کرد و وقتی امام از مدینه به مکه حرکت نمودند به همراه امام حرکت کرد و برادرش را تنها نگذاشت. عباس، حسین را امام خویش می دانست و به همین جهت در یاری او کوتاهی نمی کرد.
اعلام وفاداری
شب عاشورای حسینی، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در سخنرانی مفصلی تمای یاران خویش را آزاد گذاشتند و فرمودند: هر کدام می توانید از فرصت تاریکی شب استفاده کنید و جان خود را برهانید. آنها با من کار دارند اگر مرا بگیرند کاری با شما ندارند. وقتی سخنان امام حسین(ع) تمام شد حضرت عباس بلند شد و با سخنانی وفاداری خود را به برادر و امام خویش اعلام کرد. فرمود: ما هیچ گاه تو را تنها نمی گذاریم و تا آخر با دشمنان تو می جنگیم.
عبادت و بندگی ابوالفضل
فرزند از رفتارهای پدر و مادر تأثیر می پذیرد. عباس فرزند امیرالمؤمنین است هم او که عبادت های شبانه اش معروف است. عباس اهل عبادت بود، اهل تقوی و بندگی. آن چنان در این عرصه پیشتاز بود که در سن 34 سالگی هنگام شهادت ، اثر سجده در پیشانی مبارکش به خوبی نمایان بود.
زیارت حضرت ابوالفضل
در زیارت ایشان می خوانیم: سلام بر تو ای بنده صالح مطیع خدا و پیامبر و امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام. سلام و رحمت و مغفرت و برکات و رضایت خدا بر تو باد.
مقام حضرت عباس
حضرت سجاد(ع) می فرمایند: خداوند عمویم عباس را رحمت کند برادرش را بر خود ترجیح داد و خود را فدای برادر کرد. همانا عمویم عباس نزد خداوند مقامی دارد که در روز قیامت تمام شهدا به آن غبطه می خورند.
سخن امام صادق(ع)
امام صادق(ع) درباره ایشان فرمودند: عموی ما عباس دارای بصیرت عمیق در دین و ایمان محکم و استوار بود. با اباعبدالله الحسین(ع) جهاد کرد تا آنکه شهید شد.

پاسخ آیةا...مکارم شیرازی به سؤالاتی درباره «مصحف فاطمه(س)»

آیا «مصحف»، قرآن ویژه حضرت زهرا(س) بوده، یا کتابی در موضوعی دیگر است؟
آیةا...مکارم شیرازی مرجع تقلید جهان تشیع، درباره ابهامهای موجود درباره مصحف فاطمه(س) این گونه نگاشته اند که: شایع ترین پرسش درباره این مصحف، عنوان جنجال برانگیز و شبهه ناک آن، یعنی «مصحف» است، زیرا چنین برمی آید که این مصحف، قرآن خاصی است. اما اگر به روایات بنگریم، می یابیم این مصحف حتی یک آیه در بر ندارد.
بسیاری از برادران اهل سنت می پندارند شیعه، قرآنی دیگر- به جز قرآن موجود- در اختیار دارد! و گمان برده اند مصحف فاطمه(س) همان قرآن است! این پندار حتی در مطبوعات دنیای عرب نمایان شده است؛ برای نمونه روزنامه «آخر خبر»(آخرین خبر) در سودان از تاریخ ششم رجب 1416 سلسله مقالاتی را درج کرده و مدعی شده است شیعیان قرآنی دیگر به نام مصحف فاطمه دارند! در حالی که معنای لغوی مصحف تنها به قرآن اطلاق نمی شود و همچنین روایات ائمه معصومین(ع) خلاف این ادعا را اثبات می کند.
دکتر امتیاز احمد در کتاب «دلائل التوثیق المبکر للسنة و الحدیث» می گوید: مصحف فقط به معنای قرآن نیست، بلکه به معنای کتاب نیز می باشد. وی برای اثبات این مدعا شواهدی را ذکر می کند: محمد بن مسلم از امام جعفر صادق(ع) روایت می کند: «فاطمه(س) مصحفی از خود به جا گذاشت، که قرآن نیست»، علی بن سعید از امام صادق(ع) روایت می کند: «به خدا سوگند! مصحف فاطمه(س) نزد ماست و در آن حتی یک آیه از کتاب خدا نیست».
احتمالات بسیاری درباره محتوای مصحف فاطمه(س) عنوان شده است. امام خمینی در وصیتنامه خویش می فرماید: مصحف فاطمه(س)، الهامات خداوند متعال بر زهرای مرضیه(س) است. علامه سیدمحسن امین در ارتباط با این کتاب چنین نگاشته است که استبعادی ندارد و جای انکار نیست که جبرئیل با زهرا(س) سخن گوید و علی(ع) آن را بشنود و در کتابی که به نام«مصحف فاطمه» است، بنویسد. گو اینکه اصحاب مورد وثوق این سخنان را از امامان اهل بیت(ع) روایت کرده اند.
من به کسانی که این امر را انکار کرده، یا آن را بعید می شمرند و یا مبالغه گویی و دور از انصاف می دانند، می گویم: آیا در قدرت خدای متعال شک دارند؟ یا در اینکه پاره تن رسول خدا(ص)، زهرا(س) شایسته این کرامت باشد؟ و یا در صحت این روایات به رغم گفته ائمه هدی، که ذریه آن حضرت و مورد وثوقند؟ در حالی که این کرامت برای «آصف بن برخیا» وزیر سلیمان رخ داد و او گرامی تر از آل محمد نزد خدا نیست! کلینی در کافی، سند را صحیح می داند. در یکی از این روایات امام صادق(ع) می فرماید: فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص) 75 روز زنده ماند و به خاطر پدرش دچار حزن بسیار بود.
جبرئیل نزد او می آمد و به سبب مرگ پدرش به او دلداری و تسلی خاطر می داد. به ایشان از پدرش و جایگاه او و به کسانی که از ذریه فاطمه خواهند بود، خبر می داد. علی(ع) این اخبار را می نوشت، و این مصحف فاطمه است. امام صادق(ع) می فرماید: مصحف فاطمه نزد ماست... و خداوند آن سخنان را گفته و بر حضرت فاطمه(س) الهام کرده است. در سوره قصص این گونه الهام برای مادر حضرت موسی ذکر شده است.
امام حسین(ع) می گوید: «مصحف فاطمه نزد ماست. به خدا سوگند! یک حرف از قرآن در آن نیست. سخنان این مصحف ازآن رسول خدا(ص) و خط علی(ع)است». پس از اینکه دانستیم سخنان این مصحف از آن پروردگار- به واسطه جبرئیل- و نویسنده آن امام علی(ع) است، این پرسش پیش می آید که چرا به حضرت فاطمه(س) منسوب شده است؟ با وجود آنکه حضرت نه گوینده و نه نگارنده آن است!
در پاسخ باید گفت این سخنان برای حضرت فاطمه و برای تسلای خاطر او نازل شد، از این رو این مصحف، منسوب به حضرت فاطمه است. نظیر این امر در انتساب تورات به حضرت موسی(ع) و انجیل به حضرت عیسی(ع) و زبور به داود(ع) دیده می شود. همچنان که در قرآن می خوانیم: صُحُفِ ابراهیمَ وَ موسی.


منبع: روزنامه قدس


انکار ثواب گریه

مرحوم علامه بزرگوار و عالم جلیل القدر شیعه محدث اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام 

زنده کننده اسلام مرحوم علامه مجلسی رضوان اللّه تعالی علیه از بعضی از اهل وثوق از

 سید علی حسینی رحمة اللّه علیه نقل فرمود:

 من مجاور برقبرمولایم آقا علی بن موسی الرضا ع بودم ، چون روز عاشورا شد مردی از دوستان ما، کتاب مقتل آقا امام حسین ع را شروع کرد به خواندن تا به این روایت رسید که حضرت باقر ع فرمود: 

هرکس در مصائب آقا سید الشهداء اباعبداللّه الحسین ع از چشمهایش باندازه پرپشه ای اشک ریزد حق تعالی گناهان او را می آمرزد، اگر چه بقدر کف دریاباشد. در آن مجلس مرد جاهلی که مدعی علم بود حاضر بود و بعقل ناقص خود اعتقاد تمام داشت گفت گمان نکنم این حدیث صحیح باشد، زیرا چطوری می شود که گریه کردن بر آن حضرت اینقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث و مجادله زیادی پرداختیم ولی او دست از ضلالت خود برنداشت و برخواست رفت چون صبح شد یک وقت دیدم او با یک اضطراب و حالتی آمد و نزد ما نشست و از ما معذرت خواست و از گفته های دیروز خود نادم وپشیمان بود علت را سؤ ال کردیم گفت وقتی از شما جدا شدم و شب شد به بستر رفته و خوابیدم درعالم خواب دیدم قیامت برپاشده ، و همه مردم را در یک صحرا جمع کرده اند و ترازوهای اعمال را آویخته اند و صراط را بروی جهنم کشیده اند و دیوانهای عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهای بهشت را بجلوه در آورده اند در آن وقت تشنگی شدیدی بر من غالب شد چون نظر کردم بطرف راست خود دیدم حوض کوثر است و برلب حوض دومرد و یک زن مجلله ایستاده اند که نور جمال ایشان صحرای محشر را روشن کرده و لباس های سیاه پوشیده اند و میگریند، از مردی که نزدیکم بود، پرسیدم اینها کیستند که کنار حوض کوثر ایستاده اند؟ گفت : آقا رسول اکرم (ص )و آقا امیرالمؤ منین علی (ع) و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است گفتم چرا لباسهای مشکی و سیاه پوشیده اند و میگریند؟ گفت مگر نمی دانی که امروز روز عاشورا است و روز شهادت آقا سید الشهداء ابا عبداللّه الحسین (ع )است ؟ من جلو رفتم وقتی نزدیک حضرت بی بی عالم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها شدم ، گفتم ای بی بی جان ای دختر رسول اللّه تشنه ام ، آن حضرت از روی غضب بمن نظر کرد و فرمود: تو آنکس نیستی که فضیلت گریه کردن بر مصیبت فرزند دلبندم نورعین و دیده و چشم من شهید مظلوم حضرت اباعبداللّه الحسین ع را انکار کردی ؟

 از وحشت از خواب بیدار شدم واز گفته خود پشیمان شدم و حالا از شما معذرت میخواهم و از تقصیرم بگذرید.

صفای کربلا


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین


از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

(شهریار)