مصلای حرم زینب سلام الله علیها
حمیدرضابخشی
شهر کربلا عجایب ، اعجاز و ناشناخته های زیادی دارد. ناشناخته ها و تفاوتهایی در خصوص مردم ، فرهنگ ، مقاومت ، عشق ، دلدادگی ، حب آل بیت(ع) و حتی آب و هوای شهر کربلا را از همه جای این شهر می توان سراغ گرفت. هر چه به حرمین شریفین نزدیک تر می شوی ، انگار همه چیز رنگ خدایی به خود می گیرد. ...
گویی دستهایی نامرئی در کار است تا همه دلهای عاشق اهل بیت(ع) را این چنین عاشق نگهدارد ، به این سرزمین بکشاند و آنها را متحیرتر از گذشته در جستجوی حقیقت و نیز حکمت خداوندی متحیر بگذارد.
از هر نقطه که گلدسته ها و گنبد حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و ابوالفضل العباس(س) رویت شود ، ارادتمندانی را می بینی که دست بر سینه گذاشته ، چندین بار خم شده و زیر لب سلام می دهند و می گویند: السلام علیک یا اباعبدالله(ع) ، السلام علیک یا ابوالفضل العباس(س).
گرد و غبار نیز به عنوان پدیده از پدیده های الهی برای اهالی کربلا و کلیه کویرنشینان خاورمیانه ناآشنا نیست و روزی نیست که روند زندگی عادی آنها را به هم نریزد چرا که گرد و غبار همیشه اسباب زحمت انسانها بوده است.
ولی در شهر کربلا گرد و غباری هست که شیعیان همه مسیر زندگی عادی خود را بر هم می ریزند تا ذره ای از آن را به دست آورند و بر همین اساس است که همه عاشقان و دلدادگان برای دریافت مثقالی از آن در صفهای طولانی می ایستند و دلهایشان برای ذره ای از آن پرپر می زند.
این غبار ، غبار فرشهای صحن مبارک امام حسین(ع) است که دوستداران اهل بیت(ع) و عاشقان حسینی همچون توتیا و کیمیایی بر چشم و روی خود می سایند تا شاید خلاص شوند از همه ناخالصی ها و دلی روشن بیابند.
این غبار ، غبار پای زائران اباعبدالله الحسین(ع) است که از نقاط دور و نزدیک جهان اسلام از شمال آفریقا گرفته تا شبه قاره هند ، از کوههای قفقاز تا آسیای میانه ، از فلات آناتولی تا سرزمین یمن برای زیارت مولای خود به کربلا آمده اند.
دریافت کنندگان این غبار برای دریافت ذره ای از آن افتخار می کنند ، آن را گرانبهاترین سوغاتی سفر زیارتی خود می دانند و پس از زیارت و دریافت بسته ای از آن ، سر و صورت خود را با آب مخلوط به این غبار می شویند.
زائران کربلا برای دست یافتن به مقصود خود با هدف شفا یافتن ، طلب حاجت ، درخواست مغفرت و عرض ارادت به خاندان اهل بیت(ع) حتی به بی مقدار ترین پدیده حرم نیز متوسل می شوند که دریافت ان غبار گواه محکمی بر این مساله و تداوم و اصرار بر دریافت آن ، نشانگر اثر اعجازانگیز این غبار است.
در سمت چپ ورودی باب السدره حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همه روزه از ساعت 14 تا 17 بسته هایی از این غبار شفابخش گرانقدر و موثر توزیع می شود.
وقتی وارد این محل می شوی ، با صفهایی طولانی رو به رو می شوی که در دو طرف حجره محل توزیع غبار از ساعتها قبل انتظار دریافت بسته ای از آن را می کشند.
سیداحمد نصرالله مسوول توزیع روزانه این غبار در گفتگو با خبرنگار اعزامی پایگاه اطلاع رسانی حج ، غبار توزیعی در این محل را غبار معروف حرم و مختص غبار فرشهای حرم مطهر عنوان کرد و گفت: فرشهای حرم پس از مدتی که گرد و غبار گرفت ، برای شستشو به محل و اتاقهای ویژه ای منتقل می شود که قبل از شستشو به صورت شدید تکانده می شود تا گرد و غبار آنها بریزد.
وی افزود: سپس غبار برخاسته را پس از فرونشستن جمع آوری و بسته بندی کرده و در این حرم توزیع می کنیم.
وی با اشاره به توزیع روزانه چهار هزار بسته از این غبار جمع آوری شده در بین زائران کربلا اظهار داشت: این غبار خوردنی نیست و زائران با آن فقط دست و صورت خود را با نیتهای مختلف می شویند و مراجعه مستمر برای دریافت آن نشان می دهد که غباری شفابخش و موثر است.
وی بیان کرد: برای هر مراجعه کننده یک ، دو و حداکثر سه بسته از این غبارها اهدا می شود.
در خزینه جواهر – مرحوم شیخ نهاوندی آمده است که: در زمان یکی از سلاطین صفویه از سوی یکی از پادشاهان فرنگ، سفیری از ارکان دولت او به اصفهان (پایتخت آن روز) آمد.
نمایندهای که در علوم متعدد مانند ریاضی و هیئت و حساب و ستارهشناسی و اسطرلاب و امثال آن چیره دست و ماهر بود.
در مجالس متعدد ادعا میکرد که از غیب، نیت افراد و کارهای مخفی آنان خبر میدهد . او از علمای اسلام خواست که دلیل قاطع و برهانی شفاف و روشن بر نبوت رسول گرامی اسلام (ص) اقامه نمایند که هیچ شبههای باقی نگذارد و میگفت: اگر از آوردن چنین دلیل و نشانهای عاجزید بدانید که دین شما بر حق نیست.
روزی سلطان از علمای بزرگ دین دعوت نمود تا در مجلس او که با حضور سفیر فرنگ تشکیل شده بود شرکت نمایند.
یکی از علماء که گفتهاند محدث ملا محسن فیض کاشانی (رحمه الله علیه) بوده رو به پیک فرنگ کرده گفت: ای سفیر مسیحی چه قدر سلطان و بزرگان دین شما کم عقلند که در چنین مساله بزرگی مانند تو را فرستادهاند. کسی لایق این کار است که بزرگترین مرد ملت خویش و داناترین آنان به فنون علم باشد. آن سفیر چون این کلمات سنگین را شنید از شدت ناراحتی به خود لرزید و نزدیک بود از غضب، بمیرد. صدایش بلند شد: ای عالم مسلمان سر جایت بنشین و خود داری کن، عجله مکن و از گلیم خویش پای درازتر مدار، به حق مسیح و مادرش سوگند اگر میدانستی چه علوم و کمالاتی نزد من است اقرار میکردی که مادری مانند مرا نزاییده است و تنها کسی که شایسته این کار است منم. بدرستیکه در معرکه امتحان قدر و منزلت و توان هرکس روشن شود. پس امتحان کن تا به حرف من برسی و کلامم را تصدیق نمایی.
در این هنگام مرحوم فیض دست در جیب خود برده و مشت بستهاش را بیرون آورد و روی به مسیحی پرسید: بگو در دست من چیست؟ مسیحی به مدت نیم ساعت در فکر بود به ناگاه رنگش پرید و به زردی گرایید. محدث کاشانی گفت: دیدی که چگونه نادانیات بر ملا شد و ادعاهایت پوچ از کار در آمد.
سفیر مسیحی گفت: به حق مسیح و مادرش سوگند من میدانم در دست تو چیست ولی فکر و سکوت متحیرانه من از جهت دیگری است.
پرسید: از چه جهت است؟ گفت: آنچه در دست توست مقداری از خاک بهشت است و من در فکرم تو چگونه به خاک بهشت دسترسی پیدا کردهای؟
باز مرحوم فیض گفت: شاید در حساب تو اشتباه شده باشد و قواعد علمی تو ناقص باشد!
مسیحی گفت: نه، به حق مسیح و مادرش چنین نیست. پرسید: پس چگونه میشود خاک بهشت در دست من باشد؟ سفیر گفت: من هم فقط در همین مانده ام؟
آنگاه مرحوم کاشانی با آهنگی متین گفت: ای سفیر! آنچه در دست من است قطعه ای از خاک کربلاست و پیامبر ما (ص) فرمود: "کربلا قطعهای از بهشت است."
پس آیا دیگر جا دارد که ایمان نیاوری با اینکه به قواعد علمی و حساب خود، یقین داری و میدانی که اشتباه در آن نیست؟
مسیحی گفت: راست میگویی و صدایش به شهادت وحدانیت پرودگار و رسالت حضرت رسول گرامی اسلام (ص) بلند شد و مسلمان شد.
پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری
پس از تولد، عقیل او را به حسین (ع) سپرد تا در گوشش اذان عشق بگوید. عقیل و مادرش علّیه قرار گذاشتند او را همچون عباس، فدائی حسین (ع) تربیت کنند. امام (ع) او را برگزید که از حقیقت نامههای کوفه خبر دهد. ترس یزید از حضور تأثیرگذار مسلم، عبیدالله را به کوفه روانه کرد. دستور داد سر از تنش جدا کردند و از بالای دارالاماره به پائین انداختند و اینگونه حقیقت نامهها بر امام (ع) افشا شد. رشید مرد هاشمیان در آن زمان حدوداً 48 ساله بود. ...