ایوان نجف عجب صفایی دارد

از ، امام حسن (ع) منقول است که امیرالمؤمنین وصیت می فرمایند مراسم غسل مرا مخفیانه و با حضور تنی چند از اصحاب خاص انجام داده، سپس تو و برادرت امام حسین (ع) فقط عقب تابوت را بلند کنید زیرا جلوی آن را ملائک مقرب الهی بلند خواهند کرد. از مسیری که ملائک می پیمایند پیروی کنید و هر کجا که تابوت به زمین نشست، پس از اقامه نماز میت، کمی خاک را کنار بزنید، قبری را که حضرت نوح (ع) برای من آماده کرده است خواهید یافت. ...


تاریخچه حرم مطهرگروه دین و اندیشه پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری - امیر المؤمنین علی علیه السلام در سال 40 هجری قمری، امام علی(ع) در مسجد کوفه و به هنگام نماز با شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی ضربت می خورند و دو روز بعد به شهادت می رسند. از ، امام حسن (ع) منقول است که امیرالمؤمنین وصیت می فرمایند مراسم غسل مرا مخفیانه و با حضور تنی چند از اصحاب خاص انجام داده، سپس تو و برادرت امام حسین (ع) فقط عقب تابوت را بلند کنید زیرا جلوی آن را ملائک مقرب الهی بلند خواهند کرد. از مسیری که ملائک می پیمایند پیروی کنید و هر کجا که تابوت به زمین نشست، پس از اقامه نماز میت، کمی خاک را کنار بزنید، قبری را که حضرت نوح (ع) برای من آماده کرده است خواهید یافت. امام حسن علیه السلام و سایر افراد حاضر چنین می کنند و تا 150 سال تنها تعداد انگشت شماری از اصحاب خاص ائمه محل دقیق قبر ایشان را می دانستند. تمامی روایات بر این امر تاکید دارد که قبر حضرت آدم ابوالبشر و حضرت نوح و حضرت علی علیه السلام هر سه در کنار هم واقع هستند.


آشکار شدن قبر مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود از عبدالله حازم روایت است که گفته است روزی با هارون از کوفه بیرون شدیم بجانب غریین پس آهوانی دیدیم بازها و سگهای شکاری را بجانب آنها روانه کردیم ساعتی آهوان را دوانیدیم آهوان پس از دویدن زیا د پناه بردند به پشتۀ و بازها و سگهای شکاری برگشتند رشید متعجب شد پس آهوان از پشته بیرون آمدند دو دفعه بازها و سگها را بسوی آنها مراجعت دادیم دفعۀ دیگر نیز آهوان به همان پشته پناه بردند رشید خیلی تعجب کرد گفت بروید بجانب کسی که عمرش از همه بیشتر است او را حاضر کنید پس پیرمردی از بنی اسد را آوردند رشید گفت خبر بده مرا که این پشته چیست پیرمرد گفت خبر داد به من پدرم از پدرانش که در این پشته قبر حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است و خداوند او را حرم امن قرار داده هیچ چیز به او پناه نمی برد مگر اینکه در امانست و پیرمرد گفت پدرم مرا به این موضع می آورد و زیارت می کرد و می گفت من با حضرت صادق علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و آن جناب می فرمود من با پدرم حضرت باقر علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و پدرم حضرت باقر علیه السلام می فرمود من با پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و علی بن الحسین علیه السلام می فرمود من با پدرم حسین بن علی علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و حسین بن علی علیه السلام می فرمود در این مکان موضع قبر امیرالمؤمنین علیه السلام است پس هارون از مرکب خود فرود آمد و آب طلبید وضو گرفت و در آن پشته نماز کرد و دعا کرد و گریست و خود را بخاک مالید و امرکرد قبه ای در آنجا بنا کنند که چهار در داشته باشد و این اولین بنای حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بود
هارون همچون برخی دیگر از حکام عباسی در اوایل حکومت خود سعی داشته است خود را از خاندان نزدیکان پیامبر معرفی کند. به همین منظور وی اولین بقعه بر سر قبر مطهر را در سال 175 ه.ق. بنا می کند و این در حقیقت باعث پیدایش هسته اولیه شهر نجف می گردد.


توسعه حرم و شهر عضدالدوله دیلمی در قرن 4 ه.ق. ضمن تجدید بنای حرم مطهر،‌ شهر نجف را هم بنا می نماید. هم اکنون در حرم شریف مسجدی کوچک به نام عمران بن شاهین، از رجال عهد دیلمی موجود است که تاریخ قرن 4 را دارد. آنچه ما می دانیم اینستکه عضدالدوله اهتمام خاص بر ساخت مدارس شیعی در بلاد تحت حکومت خود داشته و بنا بر این احتمالا وی در نجف نیز مدرسه یا مدارسی را تاسیس نموده است. شیخ طوسی که به شیخ الطائفه ملقب است و یکی از بزرگترین علمای شیعه است در سال 448 ه.ق. ساکن نجف شده و حوزه علمیه تاسیس می کند. مکتب علمی شیخ طوسی در نجف اشرف باقی مانده، از آن تاریخ نجف قطب علمی جهان تشیع می گردد و از اقصی نقاط جهان تشیع، طلاب و علما به نجف می شتابند. از همان زمان خزانه (کتابخانه) اهمیت و رونق خاص می یابد و عموم نویسندگان یک نسخه خطی از کتاب خود را به آن پیشکش می کرده اند. متاسفانه اکثر این نسخ در قرن هشتم به دلیل آتش سوزی در حرم شریف طعمه حریق می شوند. ابن بطوطه، جهانگرد مسلمان قرن هفتم از مدرسه پر رونقی در جوار حرم یاد می کند که در آن تا سه شبانه روز به رایگان از زوار پذیرایی می کرده اند. بنای حرم حیدری تا کنون 6 بار ویران شده است و آنچه الان موجود است هفتمین بنا و یادگار از زمان شاه اسماعیل صفوی است.


توصیف حرم مطهر:آستان مقدّس حضرت علی(علیه السلام) در مرکز شهر قرار دارد که از یک گنبد طلایی عظیم و یک گنبد خانه و رواقهای متعدد و یک صحن، با برخی ضمائم تشکیل شده است. نخستین ساختمان حرم مطهر در دوران هارون الرشید عباسی بنا گردید و پس از آن همواره در حال تجدید و عمران و توسعه بوده است. ساختمان امروزی از آثار صفویه است. قبر مطهر در زیر گنبد بلندی است که سرتاسر آن طلاپوش است و اطراف قبر روضه ای است که طول هرضلع آن 13 متر است .گنبد عظیم و ایوان روحبخش آن، به دستور نادرشاه افشار با خشتهای طلایی تزیین شده. آیینه کاری حرم به وسیله هنرمندانی از اصفهان در سالهای دهه چهل شمسی انجام گرفت. قبر مطهر حضرت، درون صندوقی از خاتم و ضریحی نقره ای قرار دارد; صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی است و از نفایس روزگار بشمار می رود. ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی و چینی در سال 1345 هـ . ق. در هند به همت رهبر شیعیان اسماعیلی ساخته و تقدیم حرم مطهر گردیده است و در چهارسوی روضه مطهر رواقهای مسقفی وجود دارد در سمت شرقی روضه ایوان طلا قرار دارد که در دو سوی آن دو مناره طلا قرار گرفته اند.
گرداگرد مرقد منور را از چهار سو رواق در بر گرفته است که همگی به زیباترین شکل توسط هنرمندان ایران تزیین یافته است.


روضه شریف:قبر مطهر حضرت علی علیه السلام در وسط روضه مربعی شکل شریف قرار گرفته و بر بالای قبر مطهر دو گنبد خارجی و داخلی وجود دارد. گنبد خارجی نوک تیز بوده و ارتفاع آن از سطح ضریح 42 متر و قطر آن 16متری وارتفاع گنبد داخلی از سطح ضریح 35 متر و قطر آن 12 متر است.
سطح خارجی گنبد قبلا کاشیکاری بود و پس از مشرف شدن نادرشاه به زیارت حرم مطهر دستور داد کاشیکاری گنبد و ایوان و گلدسته را طلاکاری کنند.
روضه شریفه شش درب دارد. دو در غربی به رواق منتهی نمی شود زیرا که در پشت آن پنجره ای از نقره قرار گرفته است. دو در شرقی به سمت رواق مقابل و ایوان طلا منتهی می شود و دو در شمالی که در پشت سرامام قرار گرفته و به رواق منتهی می شود
صحن حرم مطهر :
حرم مطهر دارای صحن بسیار بزرگ و دلگشایی است که اطراف مرقد مطهر را در برگرفته است. این صحن از ساخته های دوران صفوی است که نمای آن با کاشیهای خشتی زیبایی تزیین یافته و دارای دو ویژگی منحصر بفرد است: نخست آن که: در تمام فصول سال، هنگام ظهر شرعی، سایه از سمت شرق از میان می رود.
دوّم آن که: همواره نخستین اشعه آفتاب هنگام بامداد از میان بازار بزرگ شهر گذشته و پس از عبور از دروازه صحن به ضریح مقدّس می تابد.
در گرداگرد صحن مطهر اتاقهایی قرار دارد که همگی آرامگاه بزرگان است
اطراف صحن شریف را دیواری مربع شکل قرار گرفته که طول هریک از دو ضلع غربی و شرقی آن از خارج 84متر و از داخل 77 متر است. ضلع شمال آن از خارج 74 و از داخل 72 متر طول دارد. ارتفاع دیوار 17متر بود و از دو طبقه تشکیل شده است.
طبق اول از 54 ایوان سقف دار تشکیل شده که در مقدمه آنها حجره ای است که قبر یکی از مشاهیر در آن قرار دارد. طبقه دوم حدود 78 حجره دارد که محل سکونت طلبه ها بوده و دیوارهای آن کاشیکاری است و بر بالای آن کتیبه هایی از آیات قرآن وجود دارد.
کف صحن با سنگ مرمر پوشیده شده است و پنج درب دارد که عبارتند از :
1- باب الکبیر یا درب بزرگ: که رو به بازار است و بر بالای آن ساعتی نصب شده است.
2- باب مسلم بن عقیل: در سمت راست باب الکبیر واقع شده و در اصلی محسوب نمی شود.
3- باب الطوسی: این در رو به به قبر شیخ طوسی باز می شود.
4- باب القبله: در قبله است که کوچکترین در صحن به شمار می رود.
5- باب السلطانی: که در سمت غربی صحن قرار گرفته و علت تسمیه آن این است که درسال 1279 ه. ق و در دوران عبدالعزیز عثمانی افتتاح شد. نام دیگر این در باب الفرج است زیرا منتهی به مقام امام زمان عج می شود.
شایان ذکراست صحن جدید بارگاه ملکوتی مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی (ع) با بهره برداری رسمی از در جدید باب الزهرا (س) در عید سعید غدیر خم سال 90 به روی زائران گشوده شد.
این صحن که به نام مبارک حضرت ابوطالب (ع) مزین شده، 1200 متر مربع وسعت دارد و در جدار غربی رواق اصلی و در بالای سر حضرت واقع است.
نماینده ستاد بازسازی عتبات در نجف اشرف، صحن جدید را بزرگترین صحن حرم مطهر مولا علی (ع) توصیف کرد که ساخت آن چهار سال طول کشید.
وی گفت: با بهره برداری از صحن جدید، ظرفیت حضور زائران در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی (ع) به طور چشمگیری افزایش یافته است.
صحن جدید بارگاه مولای متقیان دارای هشتاد ستون است که به صورت چهارتایی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. کف این صحن نیز با بهترین نوع سنگ مرمر سبز پوشیده شده است.
گچ کاری و آئینه کاری رواق‏های این صحن جدید به دست هنرمندان چیره دست ایرانی انجام یافت.


گلدسته ها :گلدسته های حرم در دو گوشه ایوان و در سمت شرقی روضه شریف قرار گرفته اند و قطر هرکدام از آنها 5/2 م تر و ارتفاع هرکدام 35متر است.رواق حرم مطهر:رواقها چهار ی روضه مطهر را فرا گرفته اند و همگی آنها مفروش بوده و دیواره ی آن به دیوار روضه شریف متصل است.
رواق سه در دارد: دو در از آنها روی یکدیگرند و عبارتند از در شمالی و در جنوبی، در شمالی مقابل در صحن است که به نام باب الطوسی معروف است و در جنوبی مقابل باب القبله است. این در از نقره ساخته شده و آب طلا داده شده است و در سال 1341ه.ق نصب شده است.

حرم مطهر، دارای برخی بیوتات ضمیمه است که عبارتند از:الف ـ مسجد عمران بن شاهین، که در دالان منتهی به باب الطوسی قرار گرفته است. این مسجد کهن، از بناهای عمران بن شاهین، حاکم جنوب عراق در نیمه قرن چهارم هجری است.
ب ـ مسجد خضراء، در زاویه شمال شرقی صحن است که دارای تاریخ کهن می باشد. این مسجد در سال 1385 هـ . به طرز زیبایی بازسازی گردید و دهها سال یکی از مراکز اصلی تدریس در حوزه علمیه نجف بشمار می رفت.
ج ـ تکیه بَکتاشیها، این تکیه در دوره حاکمیت عثمانیان بر عراق ساخته شده و محل تجمع و برگزاری مراسم صوفیان بکتاشی تُرک بوده است. ساختمان این تکیه که امروزه به انبار آستانه تبدیل شده در شمال غرب صحن واقع است.
د ـ مسجد بالاسر، در دالان سمت غربی صحن قرار گرفته و در محراب آن قطعاتی از کاشیهای خشتی متعلق به قرن ششم هجری به چشم می خورد.

قبور علماء و بزرگان دین و سلاطین در نجف اشرف

علماء و سلا طین و بزرگا ن مد فون درحرم حضرت علی علیه السلا م و در نجف اشرف :
1- عضد الدوله بن رکن الدوله دیلمی که عمارت حضرت امیر علیه السلام را تجدید بنا نمود متوفی 372 مدفون در روضه مبارکه.
2- شاه عباس صفوی متوفی 1308 در فرح آباد مازندران و مدفون در رواق مطهر حضرت درب حرم به سمت پائین پای مبارک.
3- محمد شاه قاجار مدفون در حجره میان رواق بالا سر.
4- احمد بن محمد مشهور به مقدس اردبیلی متوفی 993 مدفون در ایوان طلای صحن مطهر سمت چپ کسی که داخل رواق مطهر می شود .
5- سید مهدی علامه بحرا لعلوم متوفی 1212 مدفون نزدیک مسجد طوسی.
6- ملا احمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری مدفون در صحن مطهر پشت سر مبارک.
7- سید صدرالدین موسوی مدفون مقابل مقبره شیخ مرتضی انصاری (در باب القبله).
8- شیخ حسین نجف مدفون در حجره مقابل مقبره شیخ مرتضی انصاری(در باب القبله).
9- محمد بن ابی جعفر قا سم بن حسین بن بقیة ا لحسینی ا لحلی متو فی 776 مد فو ن د ر نجف.
10- شیخ محمد حسن صاحب جواهر متوفی 1266 مد فون د ر محله العماره.
11- سید محمد مهدی قزوینی متوفی 1300 مدفون در محله العماره در جوار شیخ محمد حسن.
12- سید محمد باقر قزوینی خواهر زاده سید بحرالعلوم متوفی 1246 مدفون در نجف.
13- میرزا محمد حسن شیرازی متوفی 1213 مدفون در نجف.
14- سید صدر الدین محمد متوفی 1262 مدفون در حجره طرف بالا سر مبا رک.
15- سید ا سماعیل صد ر فرزند سید صدرالدین مدفون در جوار پدر.
16- میرزا مسیح مجتهد تهرانی مدفون در حجره سیداسماعیل صدر.
17- سید عمید الدین عبدالمطلب خواهر زاده علامه حلی مدفون در نجف.
18- مقداد بن عبدالله حلی الاسدی متوفی 791 مدفون بر سر راه زوار حرم مطهر و مجاور نجف.
19- محقق ثانی و شهید ثالث علی بن عبدالعال الکرکی شهید بر اثر سم متوفی940 مدفون در نجف.
20- سید محمد باقر داماد متوفی 1041 مدفون در زیر گنبد رواق مطهر وقتی که از ایوان طلا وارد رواق می شوند.
21- شیخ ابراهیم بن سلیمان قطیفی مدفون مجاور حرم مطهر.
22- حسین بن میرزا رفیعا ملقب به سلطان العلما مدفون در نجف.
23- رضی الدین محمد بن حسن استرآبادی مدفون در نجف.
24- رضی الدین ابوالحسن علی بن جمال الدین احمد بن یحیی حلی متوفی 757 مدفون در نجف 25- نجیب الدین محمد بن جعفر بن محمد بن نما الحلی متوفی 654 مدفون در نجف.
26- حاج شیخ جعفر شوشتری مدفون در صحن مطهر بطرف بالا سر در یک حجره.
27- حاج میرزا حسن آشتیا نی مدفون در حجره حاج شیخ جعفر شوشتری.
28- سید ا سماعیل بهبهانی تهرانی پدر مرحوم سید عبدالله بهبهانی شهید متوفی 1295 مدفون در نجف.
29- محمد کاظم خرا سانی متوفی 1329 مد فون د ر مقبره جنوبی واقع در دالان باب الذهب (باب ساعات یاباب امام رضاعلیه السّلام).
30- سید محمد کاظم یزدی متوفی 1337 مدفون در صحن مطهر.
31- حاج شیخ محمد علی نجف متوفی 1322 مدفون در نجف.
32- شیخ حسن ممقانی متوفی 1323 مدفون در حرم مطهر.
33- حاج سید حسن کوه کمری متوفی 1339 مدفون در نجف.
34- آخوند ملا علی نهاوندی متوفی 1322مدفون در نجف.
35و 36-آقا شیخ موسی پد ر و شیخ جعفر کاشف ا لغطا فرزند هر دو کنار هم مدفون در نجف .
37- شیخ مرتضی انصاری مدفون درباب قبله.
38- علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر حلی متوفی 726 مدفون در حجره میان ایوان طلای صحن مطهر حضرت امیر(ع) در سمت راست کسی که داخل رواق مقدس می شود.
39- حاج میرزا حبیب رشتی متوفی 1312 مدفون در مقبره ملامحمد کاظم خراسانی(درباب ساعات)
40- صافی صفایمانی مدفون در کناردریای نجف که به صفه الصفا مشهور است.
41- ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی متوفی 460 مدفون در نجف(درمسجدطوسی که ازباب طوسی راه دارد)
42- شهید آقا مصطفی خمینی مدفون در سمت راست درب ورودی به حرم مطهر
43- آیة الله العظمی خوئی مدفون در مقابل کفشداری شماره 4 داخل حجره
44- سید ابوالحسن اصفهانی مدفون جنب باب بازار بزرگ
45و46- حاج شیخ عباس قمی وعلامه نوری همدانی مدفون در طرف باب قبله.
47- آیة الله حکیم و تعداد زیادی از علما و مدرسین مدفون در کنار باب الفتوح(خارج ازباب قبله اول بازار).
48- سید محمد سعید حبوبی 49- علامه شر بیانی.
50- شیخ محمد حسن آ شتیا نی.
51- سید محمود شا هرودی.
52- حاج آ قا حسین قمی.
53- شیخ الشریعه اصفهانی.
54- سید عبدالحسین شرف الدین.
55- آقا ضیاء الدین عراقی.
56- شیخ محمد حسین غروی اصفهانی.
57- حاج محمد حسین امین الضرب که این یازده نفر اخیر در صحن مطهر و حجره های اطراف مدفون هستند و ایضا علما و مراجع دیگری که ناشناخته مانده اند.

رمز جاذبه علی (ع)

سبب دوستی و محبت علی در دلها چیست؟
رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده است،یعنی نمی توان آنرا فرموله کرد و گفت اگر چنین شد چنان می شود و اگر چنان شد چنین می شود،ولی البته رمزی دارد.چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره کننده است و او را به سوی خود می کشد.جاذبه و محبت در درجات بالا«عشق »نامیده می شود.علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست،چرا؟و در چه جهت؟فوق العادگی علی در چیست که عشقها را بر انگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته است و برای همیشه زنده است؟چرا دلها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟
مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست،زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم.و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است.درست است علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت:آن حکمت و آن علم،آن!284 فداکاریها و از خود گذشتگی ها،آن تواضع و فروتنی،آن ادب،آن مهربانی و عطوفت،آن ضعیف[نوازی]،آن عدالت،آن آزادگی و آزادیخواهی،آن احترام به انسان،آن ایثار،آن شجاعت،آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن،و به قول مولوی:
در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی؟
آن سخا و جود و کرم و...اگر علی همه اینها را که داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت، مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود.
علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد.دلهای ما به طور نا خود آگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگی دارد،و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند.در حقیقت پشتوانه عشق علی پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده،و چون فطرتها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است.
نقطه های روشن در وجود علی بسیار است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است ایمان و اخلاص اوست و آن است که به و جذبه الهی داده است.
سوده همدانی،بانوی فداکار و دلباخته علی،در مقابل معاویه بر علی درود فرستاد و در وصفش گفت:
صلی الاله علی روح تضمنها قبر فاصبح فیه العدل مدفونا قد حالف الحق لا یبغی به بدلا فصار بالحق و الایمان مقرونا
درود خداوند بر روانی باد که او را خاک بر گرفت و عدل نیز با وی مدفون گشت.با حق پیمان بسته بود که به جای آن بدلی نگزیند،پس با حق و با ایمان مقرون گشته بود.
صعصعة بن صوحان عبدی نیز یکی دیگر از دلباختگان علی بود،از کسانی بود که در آن دل شب در مراسم دفن علی با عده معدودی شرکت کرد.پس از آنکه حضرت را دفن کردند و بدنش را خاک پوشانید،صعصعه یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت:
«مرگ گوارایت باد!که مولدت پاک بود و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ.بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت.
بر آفریننده ات نازل گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکش به گردت در آمدند.در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.
از خدا می خواهیم که از تو پیروی کنیم و به روشهایت عمل کنیم،دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن بداریم و در جرگه دوستانت محشور گردیم.
دریافتی آنچه را دیگران در نیافتند و رسیدی به آنچه دیگران نرسیدند.در پیشگاه برادرت پیغمبر جهاد کردی و به دین خدا آنچنانکه شایسته بود قیام کردی تا سنتها را بر پا داشتی و آشوبها را اصلاح نمودی و اسلام و ایمان منظم گشت.بر تو باد بهترین درودها!
به وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ایستاد.احدی فضایل و سجایای تو را در خود جمع نکرد.ندای پیغمبر را جواب گفتی.به اجابتش بر دیگران پیشی گرفتی.به یاری اش شتافتی و با جان خویش حفظش کردی.با شمشیر ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله بردی و پشت ستمگران را شکستی.بنیانهای شرک و پستی را درهم فرو ریختی و گمراهان را در خاک و خون کشیدی.پس گوارایت باد ای امیر مؤمنان!
نزدیکترین مردم بودی به پیغمبر.اول کسی بودی که به اسلام گرویدی.از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر[بودی]و نصیبت از خیر بیشتر بود.خداوند ما را از اجر مصیبتت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند.
به خدا سوگند که زندگی ات کلید خیر بود و قفل شر،و مرگت کلید هر شری است و قفل هر خیری.اگر مردم از تو پذیرفته بودند،از آسمان و زمین نعمتها بر ایشان می بارید اما آنان دنیا را بر آخرت برگزیدند.» (13)
آری،دنیا را برگزیدند و در مقابل عدل و عدم انعطاف علی تاب نیاوردند و عاقبت دست جمودها و رکودها از آستین مردمی بدر آمد و علی را شهید کرد.
علی علیه السلام در داشتن دوستان و محبان سر از پا نشناخته که در راه ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند،بی نظیر است.تاریخچه های شگفت و جالب و حیرت انگیز آنها صفحات تاریخ اسلام را مفتخر ساخته است.دست جنایت ناپاکانی از قبیل زیاد بن ابیه و پسرش عبید الله و حجاج بن یوسف و متوکل و در راس همه اینها معاویة بن ابی سفیان به خون این زبده های انسانیت تا مرفق آلوده است.

 منبع : حوزه نت

وصیت امام على علیه السلام

علامه طبرسى گوید: على علیه‏السلام شصت و سه سال زندگانى کرد، ده سال پیش از بعثت، و در سن ده سالگى اسلام آورد. و پس از بعثت‏بیست و سه سال با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم زندگانى کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتارى به سر برد و سنگین‏ترین بارهاى رسالت آن حضرت را به دوش کشید، و ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و با جان خود او را از شر دشمنان دین نگاه داشت، تا آنکه خداى متعال پیامبر خود را به سوى بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانى بالا برد و على علیه‏السلام در آن روز سى و سه ساله بود، و بیست و چهار سال و چند ماه حق او را از ولایت غصب کردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در این دوران با تقیه و مدارا مى‏زیست، و پنج‏سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفین و نهروان) بود چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سیزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پیاده کردن احکام آن و ترسان و محبوس و فرارى و مطرود بود و نمى‏توانست‏با کافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع کند، سپس هجرت کرد و ده سال پس از هجرت با مشرکان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوى خود برد...

آن حضرت در شب بیست‏یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجرى با شمشیر به شهادت رسید. عبدالرحمن بن ملجم مرادى شقى‏ترین امت آخر زمان - لعنة الله علیه - در مسجد کوفه او را ضربت زد .

حسن و حسین علیهم السلام به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده‏دار شدند و بدن شریفش را به سرزمین غرى در نجف انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد. حسن و حسین و محمد پسران آن حضرت علیه‏السلام و عبدالله بن جعفر رضى الله عنه وارد قبر شدند و بنا به وصیت‏حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت‏بنى‏امیه پنهان بود و کسى بدان راه نمى‏برد تا آنکه امام صادق علیه‏السلام در ولت‏بنى‏عباس آن را نشان داد. (1)
خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند

وصیت امام على علیه‏السلام در بستر شهادت

هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهم‏السلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مى‏کنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

شما دو نفر و همه فرزندان و خانواده‏ام و هر کس را که این نامه‏ام به او مى‏رسد سفارش مى‏کنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»

خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.

خدا را خدا را درباه همسایگان در نظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش مى‏کرد تا آنجا که پنداشتم آنان ارث بر خواهد نمود.

خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشى گیرند.

خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید که آن ستون دین شماست.

خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالى و (خلوت) نگذارید; که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت.

خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یاد آرید، و بر شما باد به همبستگى و رسیدگى به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنى و بریدن از هم. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید که بدانتان بر شما چیره مى‏شوند آن گاه دعا مى‏کنید ولى مستجاب نمى‏گردد.

اى فرزندان عبدالمطلب! مبادا شما را چنان بینم که به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شد دست‏به خون مسلمانان بیالایید; هش دارید که به قصاص خون من جز قاتلم را نباید بکشید; بنگرید هر گاه که من از این ضربت او جان سپردم تنها به کیفر این ضربت‏یک ضربت‏بر او بزنید و این مرد را مثله نکنید. (2) چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گرچه با سگ هار باشد.» (3)

از وصیت دیگر آن حضرت پیش از شهادت و پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون: «وصیت من به شما آن است که چیزى را با خدا شریک مسازید، و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم سفارش مى‏کنم که سنت او را ضایع مگذارید. این دو ستون را به پادارید و این دو چراغ را افروخته بدارید، و تا از جاده حق منحرف نشده‏اید هیچ نکوهشى متوجه شما نیست. من دیشب یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شما گشته‏ام و فردا از شما جدا خواهم شد. خداوند من و شما را بیامرزد. اگرزنده ماندم خودم صاحب اختیار خون خود هستم و اگر فانى شدم فنا میعادگاه من است، و اگر بخشیدم بخشش مایه تقرب من به خدا و نیکویى براى شماست; پس شما هم ببخشید «آیا نمى‏خواهید که خدا هم شما را ببخشاید؟» (4) به خدا سوگند هیچ حادثه‏اى ناگهانى از مرگ به من نرسید که آن را ناخوش دارم، و نه هیچ وارد شونده‏اى که ناپسندش دانم; و من تنها مانند جوینده آبى بودم که به آب رسیده، و طالب چیزى که بدان دست‏یافته است; «و آنچه نزد خداست‏براى نیکان بهتر است‏» (5) و (6)

امام علی (ع) مى‏فرمود: «شقى‏ترین این امت از چه انتظار مى‏برد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مى‏فرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»

از این که فرمود: «به خدا سوگند هیچ حادثه‏اى ناگهانى از مرگ به من نرسیده که...» معلوم مى‏شود که امام علیه‏السلام پیوسته از روى شوق در انتظار شهادت به سر مى‏برده و مى‏دانسته است که آنچه پیامبر راستگوى امین صلى الله علیه و آله و سلم به او خبر داده ناگزیر فراخواهد رسید چنانکه قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و وعده او ترک و تخلف ندارد و آن حضرت با دلى پر صبر در انتظار آن بود و - بنا به نقل گروهى از دانشمندان مانند ابن عبدالبر و دیگران - مى‏فرمود: «شقى‏ترین این امت از چه انتظار مى‏برد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مى‏فرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»

یک معجزه

زمخشرى در «ربیع الابرار» از ام‏معبد آورده است که گفت: «روزى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وضو گرفت و در پاى درخت‏خاردار خشکیده‏اى در نزد ما آب دهان افکند و آن رخت‏سبز شد و میوه داد و در زمان حیات آن حضرت ما از میوه آن شفا مى‏جستیم... اما سپس از پایین به بالا خشک شد و خار رویید و میوه‏هایش ریخت و سبزى و تازگى آن از میان رفت. در این حال بود که ما از شهادت امیرالمؤمنان على علیه‏السلام باخبر شدیم. و دیگر میوه نداد و ما از برگ آن بهره‏مند بودیم و پس از چندى صبح کردیم و دیدیم که از ساقه آن خونى تازه مى‏جوشد و برگ آن هم خشک شده است. در همین حال خبر شهادت حسین علیه‏السلام به ما رسید و درخت‏به کلى خشک گردید.» (7)

 پى‏نوشتها:

(1)تاج الموالید / 18.

(2)مثله کردن: بریدن انگشت و بینى و گوش و دیگر اعضاى کسى.

(3)نهج البلاغه، نامه 47.

(4)اقتباس از آیه 22 سوره نور.

(5)اقتباس از آیه 198 سوره آل عمران.

(6)نهج البلاغه، نامه 23.

(7)تاریخ الخمیس، باب هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم.

شکافتن دیوار کعبه چقدر مستند است؟




با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
چگونه ممکن است هنگام ولادت علی ابن ابیطالب(ع) دیوار کعبه شکافته شده باشد؟
به نقل مورخان و محدثان مشهور، ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل در درون خانه کعبه روی داده و جریان از این قرار است که:

«یزید بن قعنب گوید: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در برابر خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان دیدیم فاطمه بنت اسد، مادر امیرمؤمنان ـ علیه‎ السلام ـ که به آن حضرت حامله بود و نُه ماه از مدت حملش می گذشت و دچار درد زایمان شده بود وارد شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا!‌ من به تو و پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو فرستاده شده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و باور دارم که او این خانه‌ والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند می دهم که وضع حمل مرا آسان کنی.

یزید بن قعنب می گوید: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شد و از چشمان ما ناپدید گشت و دیوار به هم چسبید. برخاستیم که قفل در خانه‌کعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، دانستیم که این رویداد به فرمان خدا رخ داده است.

پس از چهار روز که گذشت فاطمه از خانه‌کعبه بیرون آمد و نوزادش امیرمؤمنان ـ علیه‎ السلام ـ را روی دست داشت و گفت: من بر زنان گذشته تاریخ برتری یافته ام زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود، و مریم دختر عمران آن شاخه خشکیده خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد. ولی من وارد خانه خدا شدم و از میوه ها و نعمتهای بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوند علی اعلی می گوید نام او را از نام خودم مشتق ساختم.

او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم او کسی است که بت ها را در خانه من می شکند و بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا به مجد و بزرگواری یاد می کند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد.[1]»

شایان ذکر است که: این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده است و از شگفتی های این واقعه مهم تاریخی این است که فاطمه نه از در خانه بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب این است که پس از گذشت قرن ها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد.[2]

«ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ در کتب اهل سنت»

1. حافظ ابو عبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری، که همه بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته اند در کتاب بسیار معروفش، «مستدرک صحیحین» می گوید: روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ـ کرّم الله ـ وجهه، را در خانه کعبه به دنیا آورده است.[3]

2. شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم دهلوی، محدث متعصب اهل سنت، در کتاب «ازاله الخفا» می نویسد: «بی گمان روایات متواتر است در این که فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب را در درون کعبه به دنیا آورد، بدون تردید او در روز جمعه سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در خانه کعبه به دنیا آمده است، و هرگز پیش از او یا بعد از او کسی در خانه‌کعبه زاده نشده است.»[4]

3. شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد: ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است، و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است.[5]

4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی، از دانشمندان معروف اهل سنت، مشهور به ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّه» با سلسله سند از ابن مغازلی، از امام سجاد ـ علیه‎ السلام ـ مبنی بر ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ در درون خانه کعبه نقل کرده است که: پیش از او کسی در بیت الله الحرام متولد نشد، و این برتری ویژه اوست از سوی خداوند برای ابراز کرامت و شرافت و شکوهمندی او[6]»

منابعی از اهل سنت که به طور صریح به شکافته شدن دیوار کعبه اشاره کرده اند:

1. محمد شریف خان شیروانی در کتاب «چوتهی کتاب» به ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ در درون کعبه و شکافته شدن دیوار کعبه و شنیده شدن صدای هاتف غیبی تصریح کرده است.[7]

2. مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی در کتاب «ظهیر البشر» در احوال و فضائل ائمه می نویسد:

«چون خداوند اراده نمود که شرفی بر شرفهای کعبه بیفزاید، دیوار کعبه را بشکافت و فاطمه بنت اسد را به درون کعبه فرا خواند و فاطمه فرزندش علی را در درون کعبه به دنیا آورد.»[8]

3. علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی، درکتاب تجهیز الجیش جریان ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ را طبق روایت «بشائر المصطفی» از یزید بن قعنب نقل کرده است.»[9]

4. دکتر محمد شاه قادری، دانشمند و پزشک نامی سرزمین لاهور، در کتاب «مصباح المقربین» تصریح می کند که امیرمؤمنان در درون کعبه متولد شد و تصریح می کند که ما در آنجناب در حال طواف کعبه بود که او را درد زایمان گرفت، دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه فرا خوانده شد، سپس تأکید می کند که هرگز چنین شرف و فضیلتی به جز امیرمؤمنان برای احدی نصیب و میسر نشده است...[10]

نتیجه گیری:

با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه‎ السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
...................................................
منابع:

[1] . صابری یزدی،‌علیرضا، هزار حدیث در فضائل امام علی ـ علیه‎ السلام ـ ، ترجمه، محمد رضا انصاری محلاتی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1380، صفحات 32،31، محمد بن فتّال نیشابوی، روضه‌ الواعظین، قم، رضی، 1386ق، ج1، ص 76 و ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی،‌مؤسسه اعلمی بیروت، ص 211 و علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه ج1، ص 59، و شیخ طوسی، امالی، ص 80، 1313، شیخ صدوق علل الشرایع، ص 56.
[2] . قزوینی، سید محمد کاظم، امام علی ـ علیه السلام ـ،از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی، قم: دلیل، 1379،‌صفحات 43-41.
[3] . حافظ ابی عبدا... محمد بن عبدا.... نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد هندوستان، 1324، ج3،‌ص 483، و موسوی همدانی، سید محمد باقر، علی ـ علیه‎ السلام ـ در کتب اهل سنت، تهران، واژه‌آرا، 1380، ص 46
[4] . شاه ولی ا... دهلوی، ازاله الخفا، چاپ هند، ج2، ص 251.
[5] . شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، سرح الفریده، در شرح قصیده عینیه عبدالباقی افندی، ص 15 و اردوبادی،‌محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری: قم: رسالت، 1378، ص 81.
[6] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص 14، و اردوبادی، محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری، قم: رسالت 1378 ص 132.
[7] . محمد شریف خان شیروانی، چوتهی کتاب،‌به زبان اردو، ص 123، 1935م، و مولود کعبه ص1.
[8] . مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی، «ظهیر البشر» به زبان اردو ص 18 و مولود کعبه ص 218.
[9] . علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی. تجهیز الجیش، چاپ هند، ص 110، و مولود کعبه ص 222.
[10] . دکتر محمد شاه قادری، مصباح المقربین ص 16، چاپ لاهور، مولود کعبه، ص 228.

معرفى اجمالى امام على علیه السلام


مقدمه

 حضرت امیر المؤمنین علیه السلام امام اول شیعیان در روز جمعه 13 رجب سال 30 عام الفیل درون خانه کعبه متولد شد(و جز او کسى در تاریخ بشریت چنین امتیازى ندارد)و در صبحدم روز دو شنبه 21 ماه رمضان 40 هجرى در کوفه شهید شد.مرقد منورش در نجف و عمر مبارکش 63 سال است.
پدر بزرگوارش ابوطالب سرپرست و حامى جان نثار پیامبر و مادرش فاطمه بنت اسد.او به تعبیر مورخین اولین هاشمى است که از دو هاشمى متولد شده است در لیلة المبیت‏با خوابیدن به جاى پیامبر و فداکردن خود موجب نجات پیامبر شد و صداقت و تسلیم بى‏نظیرش او را به مقام برادرى رسول الله صلى الله علیه و آله ممتاز نمود.
ذو الفقارش لبخند شادى و پیروزى را در لحظات حساس بر لبان پیامبر و یارانش مى‏نشاند.ودرایت و تقواى بى‏انتهایش دوست و دشمن را به ستایش واداشت.پس از پیامبر با اعتراف همگان به حقانیت او مدت 25 سال خانه نشین شد و در 5 سال حکومتش نیز ناکثین و قاسطین و مارقین لحظه‏اى او را به حال خود نگذاشتند.

ا مام سجاد علیه السلام فرمود:
الا و ان ابغض الناس الى الله من یقتدى بسنة امام و لا یقتدى باعماله (1) .
هشدار که منفورترین مردم نزد پروردگار،کسى است که شیوه امامى را پیروى کند ولى ازسیره عملى او پیروى ننماید.
براى‏«چگونه بودن‏»نیاز به الگو داریم و نقش الگو در تربیت چنان روشن است که نیازى به بیان و توضیح نیست.
آنچه در این الگوگیرى و اسوه‏یابى و تاسى به اخلاق اولیاء الهى کارساز است،آشنایى با جزئیات صفات ورفتار آنان،نه کلیات.خوشبختانه در کتب حدیث و سیره،نمونه‏هاى رفتارى پیامبر و امامان بصورت ریز و جزئى آمده است که آشنایى با آنها بسیار سودمند است و گامى جهت‏خودسازى و تعالى بخشیدن به جامعه است.
انسان در دید ژرف‏نگر اسلام،بیابانگردى سرگردان و گمگشته‏اى در تاریکزار زندگى نیست.اوکشتى شکسته‏اى شوربخت و نا امید و اسیر موجهاى بیم‏زا و هراس آفرین نمى‏باشد. بلکه موجودى مسؤول است که با مقصد و مقصودى مشخص با زاد و توشه‏اى کامل وراهنمایانى درونى و برونى به سفرى پرداخته که از صحراى عدم آغاز مى‏شود و تا بار یافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نیروهاى خلقت،انسان را در این سفر صادقانه یارى مى‏کنند و خداوند با لطف بیکران خویش از راههاى گوناگون[به هدایت]پرداخته است و بهترین‏جایگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهیا کرده است.
انسان براى به دست آوردن نیکبختى خویش و سعادتمندى جامعه و رضایت‏خداوند باید درطول این سفر چگونه زیستن را بیاموزد و این آموزه‏هاى را در زندگى خویش بکار بگمارد.
اسلام عزیز براى پاسخگویى بدین سؤال بسیار اساسى دو شیوه را دنبال کرده است: 


الف:بیان احکام و دستورهاى زندگى از آغاز تا فرجام
ب:ارائه الگوهاى تربیتى و نمونه‏هاى عینى کمال  

بر اساس همین شیوه دوم در قرآن مجید بارها از پیامبران و دیگر انسانهاى والا سخن به میان آمده،و از جنبه‏هاى الگویى آنان ستایش شده تا دیگران نیز به آنان تاسى بجویند.
در مکتب حیاتبخش تشیع(اسلام راستین)معرفى‏این الگوهاى الهى گسترده‏تر است و پیشوایان معصوم که بهترین اسوه‏هاى و الگوهاى زندگى‏اند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارد تا آنانکه مسؤولیت الهى و رسالت انسانى خویش را درک کرده‏اند و تصمیم براى رسیدن به چکادهاى فرازمند فضیلت و کمال دارند با درس گرفتن از آنان زیستنى شرافتمندانه که سعادت دنیا و آخرت را تامین مى‏کند در پیش گیرند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام،اسوه بشریت‏اند و تبعیت عملى از آنان رهنمون کمالجویان است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
ادبنى ربى فاحسن تادیبى(2)
خداوند مرا تادیب کرده و ادبم را نیکو ساخته است.
ویژگى سیره معصومین در این است که مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمینان مى‏توان از آن پیروى کرد.اکنون به عنوان نمونه‏اى از دریاى مواج و گرانقدر روایات،چهل حدیث از سیره هر یک از معصومین علیهم السلام به پیشگاه امت اسلامى عرضه مى‏شود.
امید که همه ما را چراغ راه و رهتوشه سفرى باشد براى رسیدن به سعادت دنیا و نیکبختى آخرت.
در این چهل حدیث،از میان انبوه روایات مربوط به سیره امام على علیه السلام به گزینش پرداخته‏ایم و از آن بوستان باصفا و دل‏انگیز،دسته گلى براى شما چیده و ارمغان آورده‏ایم،
باشد که مطالعه آن،چشم دلمان را روشنتر سازد و رفتار ولى الله اعظم،الگوى زیستن ما شود و رشته جانمان به عشق علوى پیوسته‏تر گردد،تا از این راه به آن‏«مدار حق و عدالت‏»نزدیکتر شویم.

پرورده دامان رسول 

و قال على علیه السلام:
و قد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،وضعنى فى حجره و انا ولد یضمنى الى صدره،و یکنفنى الى فراشه،و یمسنى جسده،و یشمنى عرفه،و کان یمضغ الشیى‏ء ثم یلقمنیه،و ما وجد لى کذبة فى قول و لا خطلة فى فعل. نهج البلاغه،الخطب:190
حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:
...شما خود در پیوند با رسول خدا صلى الله علیه و آله،هم بدلیل خویشاوندى و هم به سبب موقعیت ویژه من،جایگاه مرا مى‏شناسید.او مرا از روزگارى که نوزادى بودم در دامن خود مى‏نشاند و بر سینه مى‏چسباند،در بستر خویش مى‏خواباند و بدنش را به بدنم مى‏سایید و از عطر دلپذیرش بهره‏مندم مى‏ساخت لقمه را مى‏جوید و در دهانم مى‏گذاشت و هرگز در گفتارم دروغى نشنید و در رفتارم لغزش و سبکسرى ندید.

محرم راز
قال على علیه السلام:
کانت لى من رسول الله صلى الله علیه و آله منزلة لم یکن لا حد من الخلائق انى کنت آتیه کل سحر فاسلم علیه. -و فى حدیث-فان کان قائما یصلى سبح بى فکان ذاک اذنه لى و ان لم یکن یصلى اذن لى.
مسند احمد 1:85-77
و عن ابى سعید الخدرى قال:کانت لعلى من رسول الله صلى الله علیه و آله دخلة لم لا حد الناس.
انساب الاشراف 2:98  25 

 حضرت على علیه السلام فرمود:
موقعیتى که من در محضر پیامبر خدا داشتم براى هیچ کس دیگر نبود.من هر روز سحرمحضر ایشان مى‏رفتم،بهنگام ورود سلام مى‏دادم و پیامبر خدا اجازه ورود مى‏دادند و اگر هم مشغول نماز بودند با ذکر بلند تسبیح اجازه خود را اظهار مى‏نمودند.
ابن سعید خدرى نیز مى‏گوید:
رفت و آمدى که على با پیامبر خدا داشت‏براى هیچ کس دیگر امکان نداشت.

شیوه آموختن 

قال على علیه السلام:
کنت اذا سالت رسول الله صلى الله علیه و آله اعطانى و اذا سکت ابتدانى.المصنف 6:368 ح 32061
حضرت على علیه السلام فرمود:
هرگاه از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سؤال مى‏کردم،خواسته‏ام را پاسخ مى‏داد و اگر من سکوت مى‏کردم او خود پیشگام مى‏شد و از دانش خود بهره‏مندم مى‏ساخت.  


قرآن شناس 

قال على علیه السلام:
و الله ما نزلت آیة الا و قد علمت فیما نزلت و این نزلت،ان ربى وهب لى قلبا عقولا و لساناسؤلا.
انساب الاشراف 2:98 ح 27
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
بخدا سوگند آیه‏اى از قرآن کریم نازل نشده است مگر اینکه من مى‏دانم در چه موضوعى و درکجا نازل شده است،زیرا پروردگارم به من دلى اندیشمند-ژرف اندیش-و زبانى پرسشگر عنایت کرده است.

در رکاب نور
عن بریدة الاسلمى قال:
کنا اذا سافرنا مع النبى صلى الله علیه و آله کان على علیه السلام صاحب متاعه یضمه الیه فاذاانزلنا یتعاهد متاعه فان راى شیا یرمه رمة،و ان کانت نعل خصفها. بحار الانوار 37:303
بریده اسلمى گوید:
هرگاه که با پیامبر صلى الله علیه و آله به سفر مى‏رفتیم،على علیه السلام مسؤول توشه و بارپیامبر بود،آنها را از خودش‏جدا نمى‏کرد،و هنگامى که در جایى منزل مى‏کردیم توشه و اثاث پیامبر را وارسى نموده و اگر نیاز به ترمیم و اصلاح داشت اصلاح مى‏کرد و اگر کفش و نعلین پیامبر نیاز به تعمیر و دوخت داشت آن را انجام مى‏داد.

پاسدار پیامبر
قال موسى بن سلمة:سئلت جعفر بن عبد الله بن الحسین عن اسطوان على بن ابى طالب  

فقال: ان هذه المحرس،کان على بن ابى طالب علیه السلام یجلس فى صفحتها التى تلى القبر ممایلى باب رسول الله صلى الله علیه و آله یحرس النبى صلى الله علیه و آله. وفاء الوفاء 2:448
موسى بن سلمه مى‏گوید:
از جعفر بن عبد الله در مورد یکى از ستون‏هاى‏مسجد النبى صلى الله علیه و آله که منسوب به حضرت على علیه السلام است پرسیدم،در پاسخ گفت: این همان ستون محرس است که حضرت على بر پاى آن از جانب قبر که در منزل پیامبربوده مى‏نشست و از پیامبر پاسدارى مى‏نمود.

صداقت و امانت 

عن ابى کهمس قال:
قلت لابى عبد الله علیه السلام:عبد الله بن ابى یعفور یقرءک السلام!
قال:علیک و علیه السلام اذا اتیت عبد الله فاقرءة السلام و قل له:
ان جعفر بن محمد یقول لک:
انظر ما بلغ به على علیه السلام عند رسول الله صلى الله علیه و آله فالزمه فان علیا علیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانة. الکافى 2:104 ح 5

ابى کهمس گوید:
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم:عبد الله بن ابى یعفور بر شما درود فرستاد.
حضرت فرمود:بر تو و بر او درود باد،وقتى پیش او رفتى سلام مرا به او برسان و بگو:جعفر بن محمد مى‏گفت:نیک بنگر هر آن ویژگى که باعث‏شد تا على علیه السلام به آن مقام بلند نزد پیامبر خدا برسد.
خود را ملازم آن خصلت نما.و یقین بدان هر مقامى که على نزد پیامبر یافت تنها و تنها به خاطر راستگویى و امانتدارى بود.

فدایى پیامبر
عن الصادق علیه السلام:...و الله ما اکل على بن ابى طالب علیه السلام من الدنیا حراما قط حتى مضى لسبیله و ماعرض له امران کلاهما لله رضا الا اخذ باشدهما علیه فى بدنه-دینه-و ما نزلت‏برسول الله صلى الله علیه و آله نازلة قط الا دعاه ثقة به و ما اطاق احد عمل رسول الله صلى الله علیه و آله من هذه الامة غیره و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنة و النار یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه. الارشاد:255
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند على بن ابى طالب علیه السلام تا روزى که از این دنیا رفت مال حرامى نخوردو هیچگاه بر سر دو راهى-که هر دو راه مورد خشنودى خدا باشد-قرار نگرفت مگر اینکه پر زحمت‏ترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمى که براى پیامبر خدا پیش مى‏آمد-به دلیل اعتمادى که به على داشت-از او کمک مى‏گرفت.و در میان این امت هیچ کس نتوانست همانند على علیه السلام:راه پیامبر را-بى کم و کاست-طى کند و با این همه تلاش و کوشش همواره چون بیمناکان کار مى‏کرد،چشمى به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت،از سویى امیدوار پاداش بهشت و از سوى دیگر هراسناک از کیفر آتش بود.

پشتیبان مظلومان
و قال علیه السلام:
...لم یکن لاحد فى مهمز و لا لقائل فى مغمز،الذلیل عندى عزیز حتى اخذ الحق له،و القوى عندى ضعیف حتى اخذ الحق منه.رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره. نهج البلاغة،الخطب:37
حضرت على علیه السلام فرمود:
در تمامى زندگى من،نقطه سیاهى نیست تاعیب‏جویان و اشاره کنندگان با چشم و ابرو و اشاره کنند و سخنى گویند.خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم.ما با تمام وجود به قضاى الهى خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم.

مبارزه مکتبى 

و قال علیه السلام:
اما و الله ان کنت لفى ساقتها حتى تولت‏بحذا فیرها،ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیرى هذا لمثلها،فلانقبن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه.مالى و لقریش؟و الله لقد قاتلتهم کافرین و لاقاتلنهم مفتونین و انى لصاحبهم بالامس کما انا صاحبهم الیوم. نهج البلاغة،الخطب:33
به خدا سوگند،من همواره در زمره پیشتازان این حرکت‏بودم تا روزى که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت،بى آنکه کم‏ترین ضعف یا ترسى داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم بر مى‏دارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوى آن بیرون آید.
مرا با قریش چه کار؟که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتارفتنه و انحراف شده‏اند به پیکارشان خواهم خاست.من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم.

گناه سازش‏ناپذیرى
قالت فاطمه علیها السلام:
...ما الذى نقموا من ابى حسن؟!نقموا-و الله-منه شدة و طاته و نکال وقعته و نکیر سیفه-و قلة مبالاته لحتفه-و تبحره فى کتاب الله و تنمره فى ذات الله. دلائل الامامة:125،الاحتجاج 1:147
حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
اینان-کارگردانان سقیفه-چه عیبى از ابو الحسن گرفتند؟!که او را براى رهبرى جامعه اسلامى صالح ندیدند!-بخدا سوگند عیب او را بر خورد سخت-و بدون مسامحه و سهل انگارى در برابر حق-و مرگبار بودن رویارویى با او و شمشیر بران و بى‏اعتنایى به مرگ و آگاهى گسترده نسبت‏به کتاب خدا و گردن فرازى در راه خدا دانسته‏اند.

بصیرت،چراغ راه
و قال علیه السلام:
الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله،و ان معى لبصیرتى،ما لبست على نفسى و لا لبس على. نهج البلاغة،الخطب:10
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
آگاه باشید که اینک شیطان هواداران خود را گرد آورده،نیروهاى سواره و پیاده اش را فرا خوانده است.در صورتى که بینش من همواره همراه من بوده و هرگز حقایق را بر خود مشتبه نساخته‏ام و حقیقت نیز بر من مشتبه نشان داده نشده است-نه خود را فریب داده‏ام و نه فریب خورده‏ام-.

عدالت اجتماعى
و قال علیه السلام:
-لما عوتب على التسویة فى العطاء- اتامرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟!و الله ما اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فى السماء نجما،لو کان المال لى لسویت‏بینهم فکیف و انما المال مال الله.
نهج البلاغة،الخطب:124. 

آنگاه که حضرت امیر علیه السلام بدلیل رعایت مساوات در تقسیم بیت المال مورد عتاب قرار گرفت فرمود:
آیا به من امر مى‏کنید و اصرار مى‏ورزید تا پیروزى را به بهاى ستم بر کسانى که سؤولیت‏سرپرستى آنها بر دوشم نهاده شده است‏بدست آورم؟! به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پى هم حرکت مى‏کنند،چنین کار ناروایى نخواهم کرد.اگر این مال ثروت شخصى من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت مى‏کردم،چه رسد به اینکه مال،مال الله است.

جنگاور بى باک 

قال علیه السلام:
...و من العجب بعثهم الى ان ابرز للطعان و ان اصبر للجلاد،هبلتهم الهبول!لقد کنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب و انى لعلى یقین من ربى و فى غیر شبهة من دینى. نهج البلاغة،الخطب:22
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
...و از شگفتیهاى زمانه این است که-شامیان-به‏من پیام داده‏اند که خود را براى مقابله با سرنیزه‏ها آماده کنم و براى ضربه‏هاى شمشیر شکیبا باشم،مادران گریان بسوگشان بنشینند! تاکنون کسى مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخمهاى نیزه و شمشیر هراسى نداشتم،چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است.

شیوه نبرد 

...و عرفوا قتلاه-قتلى على علیه السلام فى لیلة الهریر-بضرباته التى کانت على و تیرة واحدة، ان ضرب طولا قد و ان ضرب عرضا قط و کانت کانها مکواة. ارشاد القلوب:248
و فى روایة:کانت لعلى علیه السلام:ضربتان:اذا تطاول قد و اذا تقاصر قط.قالوا:و کانت ضرباته ابکارا اذا
اعتلى قد و اذا اعترض قط. المناقب 2:83
در صبحگاه لیلة الهریر (3) کشته شدگان به دست‏حضرت امیر علیه السلام را از نحوه ضربت‏هاى حضرت باز مى‏شناختند،زیرا ضربت‏ها همه یکنواخت‏بود.اگر شمشیر را از بالا فرود مى‏آورد دو نیم مى‏کرد و اگر از پهلو مى‏زد قطع مى‏کرد.و محل ضربه شمشیر گویى با آهن گداخته داغ شده بود.
و گفته‏اند: همه ضربت‏هاى على علیه السلام همین دو نوع بوده وقتى از حریف بلندتر قرار مى‏گرفت ازبالا مى‏زد و دو نیم مى‏کرد و هنگامى که برابر بود از پهلو مى‏زد و قطع مى‏نمود و گفته‏اند:بر حریف خود بیش از یک ضربه نمى‏زد.

یاور درماندگان
قال رسول الله صلى الله علیه و آله:
یا على ان الله جعلک تحب المساکین و ترضى بهم اتباعا و یرضون بک اماما.کشف الیقین:310 ح 365
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
یا على،خداى متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست مى‏دارى و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندى و آنان هم تو را به پیشوایى و امامت‏بپسندند.

پیشتاز عمل
قال على علیه السلام:
ایها الناس!انى و الله ما احثکم على طاعة الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیة الا و اتناهى قبلکم عنها. نهج البلاغة،الخطب:173
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
اى مردم!بخدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتى فرا نمى‏خوانم مگر آنکه خود برشما-در عمل به آن-پیشى مى‏جویم و از هیچ گناهى بازتان نمى‏دارم و نهى نمى‏کنم-مگر آنکه پیش از شما،خود را از عمل به آن باز مى‏دارم.

عظمت در سادگى
-دخل ضرار بن ضمرة الکنانى على معاویة فقال له:صف لى علیا،فقال او تعفینی...؟قال:لا اعفیک،قال:اذ لا بد فانه: کان و الله بعید المدى شدید القوى یقول فصلا و یحکم عدلا ینفجر العلم من جوانبه و تنطق الحکمة من نواحیه یستوحش من الدنیا و زهرتها و یستانس باللیل و ظلمته کان و الله غزیر البصیرة طویل الفکرة...یعجبه من اللباس ما قصر و من الطعام ما جشب کان و الله کاحدنا یدنینا اذا اتیناه و یجیبنا اذا سالناه و کان مع تقربه الینا و قربه منا لا نکلمه هیبة له. حلیة الاولیاء 1:84
ضرار بن ضمره یکى از اصحاب ویژه حضرت امیر علیه السلام:
بر معاویه وارد شد،معاویه گفت:على را براى من توصیف کن.ضرار با اصرار معاویه لب به سخن گشود و گفت: بخدا سوگند او دست نایافتنى و دور از دسترس و داراى نیروهاى پر توان بود.سخنانى روشنگر مى‏گفت و به عدل حکم مى‏راند،از هر سوى او علم مى‏جوشید و از تمامى رفتار او حکمت مى‏تراوید از دنیا و زیورهاى آن وحشت داشت و به شب زنده‏دارى و خلوت شب انس مى‏ورزید.بخدا سوگند او داراى بصیرتى فراوان و اندیشه‏هایى بلند بود.لباس کوتاه و طعام خشک و بى‏نان خورش را-که نشانه تواضع و فقر بود-دوست مى‏داشت. بخدا سوگند چونان یکى از خود ما بود،هرگاه نزد او مى‏رفتیم ما را به نزدیک خود فرا مى‏خواند و خواسته‏هاى ما را پاسخ مى‏گفت و با این همه مهرورزى و اظهار نزدیکى و یگانگى به دلیل هیبتى که داشت جرات گفتگو با او را نداشتیم.

در بازار
قال زاذان:انه کان علیه السلام یمشى فى الاسواق وحده و هو ذاک یرشد الضال و یعین الضعیف و یمربالبیاع و البقال فیفتح علیه القران و یقرء:تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین. (4) .
المناقب 2:104زاذان مى‏گوید:حضرت امیر المؤمنین به تنهایى در بازار مى‏گشت و گمشده را راهنمایى و ناتوان را کمک مى‏کرد و بهنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه،قرآن کریم را در برابر آنها مى‏گشود و این
آیه را براى آنها مى‏خواند«خانه آخرت-سعادت ابدى-را براى کسانى قرار دادیم که قصد سرکشى و فساد در زمین ندارند و عاقبت-نیک-تنها از آن پرهیزکاران است‏».


بیزارى از ستم 

قال علیه السلام:
و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت،و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها، ما لعلى و نعیم یفنى و لذة لا تبقى!
نهج البلاغة،الخطب:222
حضرت على علیه السلام فرمود:
بخدا سوگند اگر اقلیمهاى هفت‏گانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است‏به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى کنم،نخواهم کرد.چرا که این دنیاى شما در نزد من از برگ نیم جویده‏اى در دهان ملخى ناچیزتر است.على را با نعمتهاى فناپذیر و لذت‏هاى گذرا و ناپایدار چه کار!

الگوى زمامدارى 

قال على علیه السلام:
الا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه،...فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها و فرا،و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا،و لا حزت من ارضها شبرا. نهج البلاغة،الکتب:45
حضرت على علیه السلام فرمود:
بدانید و آگاه باشید که پیشواى شما از دنیاى خود به دو پاره تن پوش و از خوردنیهایش به دوقرص نان بسنده کرد...و خداى را سوگند که از دنیایتان نه زرى اندوخته‏ام و نه از غنائمش ثروتى انباشته‏ام و حتى براى کهن جامه خود تن پوش دیگرى و یا از سرزمین‏هاى شما یک وجب در اختیار نگرفته‏ام.


همدرى با مردم 

و قال علیه السلام:
...هیهات ان یغلبنى هواى و یقودنى جشعى الى تخیر الاطعمة و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولى بطون غرثى و اکباد حرى. نهج البلاغه،الکتب:45
حضرت على علیه السلام فرمود:
هیهات که هو و هوسم بر من چیره شود و شکمبارگى به گزینش طعام‏هاى لذیذ وادارم نماید،در حالى که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانى باشند که امید دستیابى به قرص نانى نداشته و خاطره‏اى از سیرى ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالى که شاید پیرامون من شکمهاى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته باشد.

همسان با پیامبر 

سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول:
کان امیر المؤمنین علیه السلام اشبه الناس طعمة برسول الله صلى الله علیه و آله کان یاکل الخبز و الخل و الزیت و یطعم الناس الخبز و اللحم. الکافى 6:328
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در نوع غذا شبیه‏ترین افراد به پیامبر خدا صلى الله علیه وآله بود.او خود نان و سرکه و روغن زیتون مى‏خورد و به مردم-مهمانان خود-نان و گوشت مى‏داد.

سفره سبز
قال ابو عبدالله:
یا حنان!اما علمت ان امیر المؤمنین علیه السلام لم یؤت بطبق الا و علیه بقل؟قلت:و لم جعلت فداک؟فقال:لان قلوب المؤمنین خضرة و هى تحن الى اشکالها. الکافى 6:362
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
اى حنان!آیا نشنیده‏اى که براى امیر المؤمنین علیه السلام‏سفره طعامى آورده نمى‏شد مگراینکه سبزى بهمراه داشت؟
حنان مى‏گوید:گفتم:چرا چنین بود فدایت‏شوم؟
فرمود:زیرا دل مومنان همواره سر سبز است و به همرنگ خود گرایش دارد.


کشاورزى
قال الصادق علیه السلام:
کان امیر المؤمنین صلوات الله علیه یضرب بالمر و یستخرج الارضین.الکافى 5:74
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بیل مى‏زد و زمینهاى بایر را آماده زراعت مى‏نمود. 


نخل امید 

قال ابو عبد الله علیه السلام:
ان امیر المؤمنین علیه السلام کان یخرج و معه احمال النوى فیقال له:یا ابا الحسن ما هذامعک؟
فیقول:نخل ان شاء الله.
فیغرسه فلم یغادر منه واحدة.الکافى 5:75
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
گاهى امیر المؤمنین علیه السلام به سوى صحرا مى‏رفت‏و همراه خود بارى از هسته خرمامى‏برد،به حضرتش گفته مى‏شد:این چیست که بهمراه دارى؟ مى‏فرمود:هر دانه از اینها یک نخل است انشاء الله.
آنگاه مى‏رفت و همه آنها را مى‏کاشت و دانه‏اى از آنها رد نمى‏خورد.

ساده زیستى
قال علیه السلام:و الله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحییت من راقعها،و لقد قال لى قائل:الا تنبذها عنک؟فقلت اعزب عنى،فعند الصباح یحمد القوم السرى. نهج البلاغه،الخطب:158
حضرت على علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند تن پوش خود را چندان وصله‏کرده‏ام که از وصله کننده‏اش شرم دارم.روزى گوینده‏اى به من گفت:آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟و من گفتم:دور شو،که بامدادان فردا،شب روان را ستایش کنند.
پیرهن از رخ وصال خجل
کفن از گریه غسال خجل
شب روان مست ولاى تو على
جان عالم به فداى تو على شهریار

پرهیز از تکلف
قال الصادق علیه السلام:
-کان على علیه السلام-یمشى فى نعل واحدة و یصلح الاخرى لا یرى بذلک باسا.الکافى 6:468
حضرت صادق علیه السلام فرمود:امیر المؤمنین علیه السلام با یک لنگه نعلین راه مى‏رفت و لنگه دیگر را تعمیر مى‏کرد ومانعى در این کار نمى‏دید.

بیاد مرگ
و عن على علیه السلام:انه کان اذا مر بالقبور قال:السلام علیکم یا اهل الدار فانا بکم لا حقون.ثلاث مرات.
دعائم الاسلام 1:239
هرگاه که حضرت على علیه السلام بر گورستان گذر مى‏کرد سه بار مى‏گفت:درود بر شماهایى که در این خانه ساکنید.ما نیز بى‏گمان به شما خواهیم پیوست.

فهرست فضائل 

قال رسول الله صلى الله علیه و آله.من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته فلینظر الى على بن ابى طالب علیهم السلام. ارشاد القلوب:217
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر که مى‏خواهد به آدم و علم او و نوح و تقواى او و ابراهیم و دور اندیشى-بردبارى-او و موسى و هیبت او و عیسى و عبادت او بنگرد،به على بن ابى طالب بنگرد.

سیماى مردان 

و قیل:کان-على علیه السلام-کانما کسر ثم جبر،لا یغیر شیبه،خفیف المشى،ضحوک السن.اسد الغابة 4:123
مى‏گویند:على علیه السلام همانند آن بود که گویى شکسته و مجددا ترمیم شده باشد-چهره‏اى درهم تکیده داشت و یادآور مشکلاتى بود که تحمل نموده و تجربه اندوخته بود-آن حضرت موى سپید خود را رنگ نمى‏زد،سبکبال و بى تکلف راه مى‏رفت و همواره لبخند بر لب داشت.

پیمان با فرشتگان
قال الصادق علیه السلام:ان علیا علیه السلام کان اذا اصبح یقول:مرحبا بکما من ملکین حفیظین املى علیکما ماتحبان ان شاء الله فلا یزال فى التسبیح و التهلیل حتى تطلع الشمس و کذلک بعد العصر حتى تغرب الشمس. بحار الانوار 84:267 ح 38
حضرت صادق علیه السلام فرمود:حضرت امیر المؤمنین علیه السلام هر بامداد-در خطاب به دو فرشته نویسنده اعمال-مى‏فرمود:مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یاد داشت کننده اعمال-به خواست‏خدا امروز نیز-آنچه دوست دارید بر شما املا خواهم کرد،و به دنبال این تعهد به ذکر:«سبحان الله و لا اله الا الله‏»مشغول مى‏شد تا خورشید طلوع مى‏کرد.و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب،به همان ذکرها مى‏پرداخت.

نماز،امانت الهى
فى تفسیر القشیرى:انه کان علیه السلام اذا حضره وقت الصلاة تلون و تزلزل فقیل له:مالک؟فیقول:جاء وقت امانة عرضها الله تعالى على السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و حملها الانسان.(5) المناقب 2:124
در تفسیر قشیرى آمده است:هرگاه وقت اداى نماز مى‏رسید،رنگ چهره امیر المؤمنین علیه السلام تغییر مى‏یافت و برخود مى‏لرزید.وقتى به او مى‏گفتند:این چه حالت است؟مى‏فرمود:هنگام اداى امانتى رسیده است که بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این باز امانت را بر داشت.

اخلاص در عبادت
قال الصادق علیه السلام:کان امیر المؤمنین علیه السلام اذا توضا لم یدع احدا یصب علیه الماء قال:لا احب ان اشرک فى صلاتى احدا. علل الشرایع 1:323
حضرت صادق علیه السلام فرمود:حضرت امیر المؤمنین علیه السلام:بهنگام وضو گرفتن اجازه نمى‏داد کسى برایش آب بریزدو مى‏فرمود:دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسى را شریک قرار دهم.

بهداشت فردى
قال ابو عبد الله علیه السلام:کانت لامیر المؤمنین علیه السلام خرقة یمسح بها وجهه اذا توضا للصلاة ثم یعلقها على و ید ولا یمسها غیره. المحاسن 2:207 ح 1618
حضرت صادق علیه السلام فرمود:حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را پارچه‏اى-دستمالى-بود که بهنگام وضو صورت خود رابا آن خشک مى‏کرد و سپس آن را بر میخى مى‏آویخت و جز خود حضرت کسى به آن دست نمى‏زد.

نماز خانه
قال الصادق علیه السلام:کان على علیه السلام قد جعل بیتا فى داره لیس بالصغیر و لا بالکبیر لصلاته و کان اذا کان اللیل ذهب معه بصبى لیبیت معه فیصلى فیه.المحاسن 2:452 ح 2557 

حضرت صادق علیه السلام فرمود: حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خانه خود اتاقى را که نه کوچک بود و نه بزرگ،اختصاص به نماز خود داده و هر شب کودکى را براى خوابیدن بهمراه خود مى‏برد و در همانجا نمازهایش را مى‏خواند.

نقش نگین 

قال عبد خیر:کان لعلى علیه السلام اربعة خواتیم یتختم بها:یاقوت لنبله،و فیروزج لنصرته،و الحدیدالصینى لقوته،و عقیق لحرزه-و کان نقش الیاقوت:لا اله الا الله الملک الحق المبین،و نقش الفیروزج:الله الملک الحق،و نقش الحدید الصینى:العزة لله جمیعا،و نقش العقیق ثلاثة اسطر: ما شاء الله،لا قوة الا بالله،استغفر الله.
الخصال:199
عبد خیر مى‏گوید:على علیه السلام چهار انگشتر داشتند که به دست مى‏کردند:یاقوتى براى نجابت وبزرگى-فرزانگى-و فیروزه براى پیروزى و حدید چینى براى نیرومندى و عقیق را نیز براى مدر پناه نماز
قال ابو عبد الله علیه السلام:کان على علیه السلام اذا هاله شیى‏ء فزع الى الصلاة.ثم تلا هذه الایة:و استعینوا بالصبر والصلاة...(6) الکافى 3:480
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هرگاه حضرت امیر از موضوعى نگران و هراسناک مى‏شد به نماز پناه مى‏برد.سپس حضرت صادق علیه السلام این آیه را خواند:«از شکیبایى و نماز یارى بجویید...».
حافظت.نقش نگین یاقوت:«لا اله الا الله الملک الحق المبین‏»و نقش فیروزه:«الله الملک الحق‏»و نقش حدید:«العزة لله جمیعا»و در نگین عقیق سه سطر نقش بسته بود:«ماشاء الله لا قوة الا بالله استغفر الله‏»

در پناه نماز
قال ابو عبد الله علیه السلام:
کان على علیه السلام اذا هاله شیى‏ء فزع الى الصلاة.ثم تلا هذه الایة:و استعینوا بالصبر والصلاة...(6)
الکافى 3:480
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هرگاه حضرت امیر از موضوعى نگران و هراسناک مى‏شد به نماز پناه مى‏برد.سپس حضرت صادق علیه السلام این آیه را خواند:«از شکیبایى و نماز یارى بجویید...».

هزار رکعت 

قال ابو عبد الله علیه السلام:...ان علیا علیه السلام فى آخر عمره کان یصلى فى کل یوم و لیلة الف رکعة.
الکافى 4:154
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آخر عمر خود شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند.

جوینده رضاى حق
عن ابن عباس:کان على علیه السلام یتبع فى جمیع امره مرضاة الله و لذلک سمى المرتضى.المناقب 3:110
ابن عباس مى‏گوید:
على علیه السلام در تمامى کارهاى خود همواره در پى رضایت الهى بود و به همین جهت‏«مرتضى‏»نامیده شد.  


پى‏نوشتها:1- الکافى،8:234،ح 312.
2- میزان الحکمه،ج 1 ص 78.
3- یکى از حمله‏هاى نبرد صفین که حدود 24 ساعت درگیرى ادامه داشت،و شب آن واقعه،
لیلة الهریر نام گرفته است.
4- القصص/83.
5- الاحزاب/72.
6- البقره/42.
7- چهل حدیث (سیره علوى)تالیف: محمود لطیفى 

تهیه و تنظیم:میناطراویان