الف) صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونهای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد; یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است، انسانی که از مادة زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید. خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینة رشد انسان را فراهم میآورد. این پرسش، سابقة دیرینهای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب انسانها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسانها چیست؟ این پرسش برای افرادی به صورت یک عقدة "لاینحل" در میآید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر مینمایند و مرگ را پایان زندگی بشر میدانند و عالمی به نام "رستاخیز" و سرایی به عنوان "آخرت" را نمیپذیرند; امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان، منزلی از منازل زندگی بشر میدانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت میدانند، پاسخ به این پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی، جستوجو میکنند و میگویند: "هدف خلقت انسان، در این جهان، آماده کردن او برای یک زندگی ابدی و جاودانی است که خود، هدف و مطلوب نهایی است." بعد از ذکر این مقدمه، به طور اجمال به بررسی هدفِ آفرینش میپردازیم: برای خلقت و آفرینش، دو هدف میتوان تصور کرد: نخست: هدف متوسط; دوم: هدف غایی و عالیبا مراجعه به آیات قرآن و روایات اهلبیت:، روشن میشود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همة پدیدههای عالم، ساری و جاری است. خداوند، دربارة همة اشیای مادّی عالم میفرماید: "...وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات، تسبیح خدا میگویند; امّا شما تسبیح آنان را نمیفهمید." و دربارة انسان و جنّ نیز میفرماید: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِیَعْبُدُونِ".(ذاریات،56) آفرینش انسان و جنّ برای بندگی است. بنابراین، از دیدگاه وحی، همه هستی تسبیحگوی ذات اوست!(ر.ک: ترجمة المیزان، موسوی همدانی;، ج 18، ص 612ـ614، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی;.) امّا هدف عالی و غایی، وصول به مبدأ نور هستی است; یعنی منتهیالیه سیر مخلوقات، اوست: "وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ".(نجم،42) انتهای سیر انسان به سوی پروردگار است: "إِنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الرُّجْعَیََّ".(علق،8) بازگشت همگان به سوی خداست: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون".(بقره،156) همه این آیات، غایت سیر را روشن میکند. البته رسیدن به خدا، همان به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. هنگامی پدیدههای هستی کمال آخِر خود را مییابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، به کمال رسیدن همة موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است. در اینجا دو مطلب دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد: نخست اینکه خدای متعال، فیاض به تمام معناست و باران رحمت او همیشه بر بندگان میبارد و مانعی هم برای آن نمیتوان تصور کرد; به دیگر سخن، مقتضی موجود و مانع مفقود است; پس باید خلق کند; چون لازمة ذات او خلاقیت و فیاض بودن است. دوم اینکه آیا خدا در آفرینش، ذینفع است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: منفعت و سود، به خلق بر میگردد; نه به خالق; یعنی خدا ذینفع نیست; یا به عبارت دیگر، ناقص نیست که با این کار به کمال برسد; بلکه سود به مخلوق بر میگردد. من نکردم خلق تا سودی کنمبلکه تا بر بندگان جودی کنمبه دیگر سخن: آفرینش، احسان و فیض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنین آفرینشی حُسن ذاتی دارد و قیام به انجام دادن فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز اینکه خودِ فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد; بنابراین اگر کسی بپرسد: چرا خالق منّان، دست به چنین کار پسندیدة با لذات زده است؟ در پاسخ باید گفت: خداوند که فیّاض علیالاطلاق است، (با توجه به اینکه میتوانست موجودی را خلق کرده، به کمال برساند) اگر چنین نمیکرد، جای پرسش و ایراد بر او بود. ممکن است این پرسش نیز در ذهن انسان مطرح شود که مگر خداوند نیازمند پرستش بندگان است؟ در پاسخ میگوییم: همانطور که میدانید، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از فایدهای که هنگام فعل، انسان در نظر میگیرد و برای رسیدن به آن تلاش میکند; یعنی هدف انسان از فعالیتهایش دفع کمبودها و نیازمندیهای خودش میباشد; امّا درباره خداوند نمیتوان گفت: هدف از فعل او تأمین نیازمندیها و رفع نواقص است; زیرا خدای متعال به چیزی نیاز ندارد تا برای تأمین آن کاری انجام دهد. او کمال مطلق است و هر کس هر چه دارد و هر بهرهای که از هستی داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با انجام دادن کاری کامل شود; بلکه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهی داشتن یا رفع نیاز بندگان است. عبادت هم جزو اهداف آفرینش است و از اهداف متوسط برای رسیدن به کمال نهایی و غایی میباشد و فایدة عبادت، تنها عاید بنده میشود و او را پرورش داده، از نقص به کمال میبرد و در عبادتِ بنده هیچ فایدهای برای خداوند متصور نیست. بنابراین، همانطور که اشاره شد، هدف غایی از آفرینش انسان، تکامل و وصول به رحمت الهی است و افرادی میتوانند از این رحمت و فیض الهی استفاده کنند که به نهایت درجة تکامل رسیده باشند; از این رو، اثر تکامل، آرامش در سایه سار رحمت الهی است: "وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ # إِلآ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَ َلِکَ خَلَقَهُمْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین ]رحمت[ آنان را آفرید." که این باعث ورود به بهشت و زندگی جاودان داشتن در آنجا میشود.(ر.ک: معارف قرآن، آیةالله مصباح یزدی، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق.) چنانکه مولای متقیان میفرماید: "بیگمان، خدای سبحان دنیا را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده است و آن را برای مردم، بوتة آزمونی شمرده است تا هر آنکه را نیکوکارتر است، باز شناسد. این است که ما برای دنیا آفریده نشدهایم و مأموریتمان تلاش در جهت آن نیست; بلکه برای آزمایش در دنیا نهاده شدهایم".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی نهجالبلاغة، عبدالمجید معادیخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.)
در پایان، مناسب است به "هدف نهایی" در کارهای انسان نیز اشارهای کنیم: از ویژگیهای هدف نهایی این است که هر چه باشد، چون و چرا نمیپذیرد; توضیح اینکه: اگر از دانشآموزی بپرسیم: برای چه درس میخوانی؟ میگوید: برای اینکه به دانشگاه راه یابم. باز اگر پرسش کنیم: دانشگاه را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه دکتر یا مهندس شوم. میگوییم: مدرک برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه فعالیت مثبتی انجام دهم و درآمد خوبی داشته باشم. باز اگر بپرسیم: درآمد خوب را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه زندگی آبرومند و مرفهی داشته باشم. سرانجام میپرسیم: زندگی مرفه و آبرومند برای چه میخواهی؟ در اینجا میبینیم، لحن سخن او عوض میشود و میگوید: خوب برای اینکه زندگی مرفه و آبرومندی داشته باشم; یعنی همان پاسخ سابق را تکرار میکند و این پاسخ نهایی او به شمار میرود. دلیل آن هم این است که او همواره بر پاسخ پایانی خویش تأکید خواهد کرد. در اینجا هم وقتی گفته میشود: هدف از آفرینش چیست؟ میگوییم: برای تکامل انسان و دریافت رحمت خدا. اگر پرسیده شود: تکامل و قرب پروردگار برای چه منظوری است؟ میگوییم: برای قرب به پروردگار! یعنی این هدف نهایی است و همه چیز را برای تکامل و قرب میخواهیم; امّا قرب و دریافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماورای آن خوبی دیگری نیست.(تفسیر نمونه، آیةالله مکارم و دیگران، ج 22، ص 393، دارالکتب الاسلامیة.)
ب) دنیا راه است. راه نمیتواند هدف باشد. اگر هدف از آفرینش تنها زندگی در این جهان باشد، لازم میآید که جهان آخرت وجود نداشته باشد، نیکان پاداش داده نشوند و بدان به کیفر کردارشان نرسند، چون در دنیا نمیتوان به طور کامل، پاداش نیکان و کیفر بدان را داد.
قرآن، داستان ذوالقرنین را در سوره کهف، آیات 83 تا 98 بیان کرده و برای او ویژگیهایی را بر شمرده است. مفسران در این که ذوالقرنین کیست؟! اختلافنظر دارند; برخی او را اسکندر مقدونی و عدهای او را "شین هوانک تی" و... دانستهاند و هر یک کوشیدهاند تا این ویژگیهای قرآنی را به آنها تطبیق دهند; امّا نظری را که علامه طباطبایی;، آیةالله مکارم شیرازی، و... محتملالصدق میدانند، این است که ذوالقرنین همان کورش کبیر، پادشاه هخامنشی است. قرینههایی که ایشان برای تأیید نظر خود میآورند از این قرار است: 1. ذوالقرنین شخصیتی است که خداوند به او تمکن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است و این با شخصیت کورش که بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ را تأسیس کرده است، توافق دارد. 2. ذوالقرنین مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و کورش هم خداشناس و یکتاپرست بوده است و معقولترین تاریخی که برای ظهور زرتشت یاد میشود، بین قرن ششم پیش از میلاد با تاریخ حیات کورش توافق دارد. 3. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به سیری در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد. 4. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به جنوب شرقی و (مکران و سیستان) و شمالشرقی (حدود بلخ) انطباق دارد. 5. ذوالقرنین با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن کورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشی "سکا" که به عبارتی همان یأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در این جا کورش اقوام وحشی را عقب میراند و در معبر داریال سدّی با آهن و مس میسازد که هنوز بقایای این سد برپاست.(ر.ک: داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، حسین فعال عراقی، ج 1، ص 447، نشر سبحان، و نیز: مجله بینات، ش 14، ص 105.) بعضی معتقدند نامگذاری ذوالقرنین به این نام به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم که عرب از آن تعبیر به قرنیالشمس (دو شاخ آفتاب) میکند، رسید. عدهای هم میگویند: در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد. برخی نیز عقیده دارند که او تاج مخصوصی داشت که دارای دو شاخ بود. بنابراین مسأله شاخ داشتن ذوالقرنین به احتمالات مذکور تفسیر شده است.
(برای آگاهی بیشتر ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 13، ص 355 ـ 364، مؤسسه اعلمی بیروت / تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 12، ص 150 ـ 532، دارالکتب الاسلامیة.)
پایگاه پرسمان قرآنی
1- هزار رکعت نماز خواندن در شبانه روز کار همیشگى آن بزرگواران نبوده است.
2- هزار رکعت نماز خواندن در شبانه روز همه وقت را نمى گیرد، بلکه وقت بسیارى براى خوراک، استراحت و... باقى مى ماند؛ خصوصاً اگر در نماز فقط حمد خوانده شود. زیرا در نمازهاى مستحبى حمد کافى است و نیازى به خواندن سوره نمى باشد. و به واجبات نماز اکتفا شود.
در یک حساب و کتاب ساده ، همان طور که گفته شد در نماز های مستحبی خواندن سوره نیازی نیست و گفتن یک سبحان الله کفایت میکنه و در سلام (حتی قسمت پایانی سلام) کفایت میکند که هر 2 رکعت روی هم حدودا 1 دقیقه وقت می گیرد و با حساب 10 ثانیه استراحت بین هر نماز حدود 10 ساعت بیشتر برای خواندن 1000 رکعت نماز طول نمی شکد.
پس این کار از نظر عقلی مشکلی ندارد و ممکن است.
3- نمازه های نافله و مستحبی را می توان در حال راه رفتن هم خواند و رکوع و سجود را با اشاره انجام داد .
در این صورت در حال طی کردن مسیر خانه تا مسجد یا خانه تا محل کار چندیدن رکعت نماز نافله می توان خواند.
4- عده اى از علما نیز این کار را انجام مىدادهاند. به عنوان نمونه علامه امینی برای اثبات این موضوع و خاموش کردن افرادی که این سخنان را میگفتند 3 شب در حرم امام رضا هر شب 1000 رکعت نماز خواندند و اثبات کردند که میشود.(الغدیر، علامه امینی، ص 30.)
به نام خدا
شکی نیست که نگاه سرآغاز لغزش و گاه سقوط و انحراف است. ممکن نیست کسی نگاه خود را کنترل نکند اما موفق به «مهار نفس و شهوت» بشود، زیرا پس از دیدن «میل و هوس» تحریک میشود.
بنابراین اولین قدم اساسی و عملی در کنترل میل و هوس ـ به خصوص برای مرد ـ مراقبت از نگاه است. اسلام دستور داده که اگر کسی به طور غیر ارادی چشمش به نامحرم افتاد، از نگاه مجدد که مسلّماً عمدی و آلوده است بپرهیزد، حتی چهره طرف مقابل را در ذهن خود تداعی نکند و از هر گونه فکر و خیال وسوسهانگیز خودداری نماید.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از ناحیه شیطان است. هر کس از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی میدهد که شیرینیاش را در دل احساس کند».(1)
براى کنترل نگاه از گناه راهکارهایى وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- خداباورى: اعتقاد به خدا و یقین داشتن به این که انسان در محضر او است و خدا ناظر بر تمام احوال و درون آدمى است، به انسان کمک مىکند نگاه خود را کنترل نماید. امام صادق(ع) مىفرماید: «فروبستن چشم از گناه میسّر نیست مگر این که انسان عظمت و جلال پروردگار را در قلبش دیده باشد».
از امام على(ع) سؤال شد: توانایى بر کنترل چشم چگونه حاصل مىشود؟ فرمود: «این که خود را تحت قلمرو سلطان آگاه از همه مسائل بدانى و تسلیم او باشى».(2)
2- توجه به آثار فروبستن چشم: اگر انسان بداند کنترل نگاه چه آثار و برکاتى دارد، قطعاً به ادامه آن تشویق خواهد شد. آثار و فوائدى که بر چشم پوشى مترتب است، عبارتند از:
أ) راحتى دل: کسى که چشمش را فرو بندد، دلش را آرام کرده است.
با چشم چرانى انسان احساس آرامش نمىکند، زیرا آنچه دیده میبیند، دل به سوی آن روان میشود.
زدست دیده و دل هر دو فریاد هر آن چه دیده بیند، دل کند یاد
امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: «کسى که چشمش را فرو بندد، دل را آسوده کند».(3)
احساسات و غرایز شهوانى تمام نشدنى و سیرىناپذیر است و نفس اماره انسان را به بدى و زشتى هر چه بیشتر وادار مىکند.
امام على(ع) مىفرماید: «کسى که چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است».(4)
ب) کشف حقایق: رسول اکرم(ص) مىفرماید: «چشمتان را فرو بندید تا شگفتیها را ببینید».(5)
ج) شیرینى عبادت را حس کردن: پیامبر مىفرماید: «مسلمانى چشم خود را از زن نامحرم فرو نمىبندد مگر آن که خداوند شیرینى عبادتش را در دل او ایجاد مىکند».(6)
د) تزویج حور العین: امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که نگاهش به زن نامحرمى بیفتد، پس چشمش را به سوى آسمان افکند و یا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعین را به ازدواج او در مىآورد».(7)
3- توجه به پیامدهای چشم چرانى: کسى که بداند چشم چرانى چه پیامدهاى ناگوارى دارد، قطعاً به ضرر خود اقدام نخواهد کرد و نگاهش را کنتزل خواهد کرد.
چشم چرانى، زاینده گناهان و از ترفندهاى شیطان است. امام علی(ع) مىفرماید: «چشمها کمینگاه شیطان است».(8)
به نظر کارشناسان، چشمچرانى منشأ عوارضى چون دشوارى تنفس، درد اطراف قلب، تپش قلب، ضعف و خستگى عمومى، سردرد، بى قرارى و خستگى فکرى است. (9) پس چشم چرانى عوارض جسمانى و روحى بسیارى دارد که شناخت این امور در درمان چشم چرانى مؤثر است. کسى که خواهان روانى شاد و آرام است، باید از این عادت دست بردارد.
رسول اکرم(ص) مىفرماید: «کسى که چشمش را از حرام پر کند، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر خواهد کرد، مگر آن که توبه کند و برگردد».(10)
در روایت دیگر مىفرماید: «نگاه تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است».(11)
حضرت مسیح(ع) فرمود: «از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت و رشد دهنده فسق است».(12)
4- راندن افکار شیطانى: براى کنترل نگاه، باید اندیشه را از نفوذ افکار شیطانى دور نگه داشت، زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است. امام على(ع) مىفرماید: «کسى که در باره گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد».(13)
5- پرهیز از عوامل تحریکزا: تخیّلات تحریک کننده، رفت و آمد در جاهایى که نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، دیدن فیلمها و عکسهاى مبتذل، زمینه را براى چشم چرانى فراهم مىکند.
6- دقت در دوستیابى: بررسىها نشان مىدهد که نوجوانان، اوّلین قدمهاى انحراف و تباهى را به کمک دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبى سقوط قرار گرفتهاند.(14) آلودگى و انحراف، به سرعت از طریق دوستان نا اهل به افراد پاک و سالم سرایت مىکند و چشم چرانى از این قاعده مستثنا نیست.
امام على(ع) مىفرماید: «از معاشرت با مردم فاسد بپرهیز که طبیعت تو، ناخودآگاه ناپاکى را از طبع آنها دریافت مىکند».(15)
7- ازدواج: یکى از راههاى مؤثر در کنترل نگاه، ارضاى صحیح غریزه جنسى از طریق ازدواج است. رسول خدا(ص) مىفرماید: «اى گروه جوانان! هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا این بهترین وسیله است که چشم را از نگاههاى آلوده و عورت را از بى عفتى نگه میدارد».(16)
8- تقویت اراده: چشم چرانى اگر به صورت عادت در آمده باشد، همچون ویژگیهای طبیعى و ذاتى، دامنه دار و پر نفوذ مى گردد و به صورت طبیعت دوم در مىآید. در این حال رهایى از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمى راسخ دارد. آن چه در شروع کار مهمّ است، خواستن و انگیزه داشتن است. براى مبارزه با چشم چرانى باید دو کار انجام گیرد:
الف) به خواسته نفس پاسخ مثبت داده نشود،
ب) عادت پسندیدهاى جایگزین گردد و خود را به کارهاى پسندیده مانند مطالعه کتاب و ورزش مشغول سازد.
پىنوشتها:
1ـ بحار الانوار، ج 104، ص 38.
2ـ همان، ج 101، ص 41.
3ـ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 268.
4ـ میزان الحکمة، ج 4، ص 3289.
5ـ بحارالأنوار، ج 101، ص 42.
6ـ میزان الحکمة، ج 4، ص 3292.
7. همان.
8ـ همان، ص 3288، ح 20244.
9ـ دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 16، ص 22.
10 ـ بحارالأنوار، ج 73، ص 334.
11 ـ همان، ج 101، ص 38.
12ـ همان، ص 42.
13ـ غررالحکم، ج 5، ص 321.
14ـ محمد على سادات، راهنماى پدران و مادران، ج 1، ص 99.
15ـ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 272.
16ـ مکارم الاخلاق، ص 10.
مبانی تدبّر
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (29)
«این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبّر کنند پس هدایت پذیران راهیاب شوندوعنادپیشگان عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند.»
دراین آیه شریفه ،تدبّرکردن همگان درآیات قرآن به عنوان فلسفه وحکمت اصلی نزول این کتاب آسمانی مطرح شده است.
مفهوم شناسی تدبّر
تدبّرازریشه«دبر»به معنای پشت وپشت سراشیاءاست وساختار آن از باب تفعّل به معنای اثرپذیری ودریافت اثرساختار تفعیل است. بنابراین تدبیر یعنی پشت سر هم قراردادن وتدبّریعنی پذیرفتن اثر پشت سر هم قراردادن ودریافت آن
معنای اصطلاحی تدبّر
برای فهم این اصطلاح قرآنی بایددید که خدای حکیم چه چیزی رادرقرآن پشت سرهم قرارداده است وازما خواسته که این پشت سرهم قراردادن یعنی این تدبیررا تدبّرکنیم.
تدبیر الهی درقرآن
1- پشت سرهم قرار دادن کلمات،آیه را تشکیل می دهد.وظیفه ما:تدبر در آیه و دریافت چینش الهی موجود درآن
2- پشت سرهم قرار دادن آیات،سوره را تشکیل می دهد. وظیفه ما:تدبر درسوره و دریافت چینش الهی موجود درآن
3- پشت سرهم قرار دادن سوره،کل قرآن را تشکیل می دهدوظیفه ما:تدبر درکل قرآن و دریافت چینش الهی موجود درآن
درنتیجه تدبّریعنی فهم هماهنگ ومنسجم آیات ونظم الهی موجود در آن درسطح آیه، سوره وکل قرآن
اکثرتفاسیروترجمه های موجود،نگاه آیه ای دارندوبه مرحله دوم تدبیر الهی نپرداخته اند در حالیکه این مرتبه ازتدبیرالهی بسیارمهمترازتدبیردرون آیات است.
از میان تفاسیر معتبر شیعه،تفسیرالمیزان اثرعلامه طباطبایی،تفسیری است که نگاه تدبّری به سوره های قرآن کریم داردوبرای هر سوره ای یک پیکر واحدومنسجم قائل است که غرض وجهت واحدی را پیگیری می کند.حیطه ی کاری دوره های تدبّرمربوط به این سطح از تدبّریعنی تدبّردرون سوره های قرآن است .
با توجه به نقش و اثرگذاری تدبر در فهم و درک عمیق کلام خدای سبحان ، لذا ما بر آنیم که از این دریچه راهی به سوی تدبر در بعضی از سوره های قرآن را باهم آغاز نماییم.
تدبّردرسوره مبارکه ناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ
ترجمه تد بّری سوره
ای رسول ما «بگوپناه میبرم به پروردگارمردم»همان کس که عهده دارسرپرستی،تدبیروتربیت مردمان است وایشان درهمه ی نیازهایشان به او رجوع می کنند.
«فرمانروای مردم »همان که صاحب سلطه است ،قدرتش در نهایت وحکمش نافذ است و به هنگام پناهندگی پناه میدهد.
«اله ومعبود مردم»همان که بندگانش تنها برای او هستند وجز او را نخوانند ودر نیازهای خود،جز به سوی او نروند و جز مراد او را اراده نکنند و جز به خواست او عمل نکنند.
«از شر وسوسه گری که در پس پرده ی خیرخواهی نهان گردد»
«همان که در سینه های مردمان وسوسه کند».چه از جنیان که شر وسوسه شان به آدمی نزدیکتر است و چه از آدمیان که از شر وسوسه ی آنان هم امانی نیست.
*وسوسه شری است که تهدید آن در فضای غفلت دل از یاد خداست و تکرار نام خدا با عبارات «رب،ملک واله » در ادبیات پناه بردن از شر وسوسه موجب زدودن غفلت از دل آدمی و تعظیم و بزرگداشت پناه در ذهن و دل است.
*اوصاف خدا در این سوره هر بار به ناس اضافه شده است: رب الناس ،ملک الناس ، اله الناس.
سر این سخن از خود سوره قابل فهم است زیرا حیطه ی هجوم وسواس خناس سینه های مردمان «ناس» است .آری! اگر وسوسه گری سینه های ناس را هدف گرفته است ، باید بداند که ربی دارندوملکی و الهی که آنان را تحت حمایت خود قرار می دهد.
جهت هدایتی سوره
پناه بردن (اعوذ) واژه ی کانونی این سوره ی مبارکه است زیرا سایر آیات مسائل مربوط به پناه بردن را مشخص می کندو به ما می گوید که به دامان چه کسی و از شر چه چیزی باید پناه ببریم.
نکات کاربردی
1)تقویت باور پناهنده شدن به خدا از شر وسوسه گران
2)تعمیق شناخت خدای پناه دهنده
3)تحکیم رشته ی ارتباط با او
4)تکمیل آشنایی با اعتقادات و رفتارهای نادرست
5)دور شدن از معرض وسوسه ها و وسوسه گران
کلام پایانی
«ای پروردگار مردم! ای فرمانروای مطلق آدمیان! و ای اله و معبود انسان ها ما را از شر وسوسه گران جن وانس پناه ده»
تهیه و تنظیم: آزاده ابراهیمی – نفیسه تبریزی