پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (علیهاالسلام)

نوشتار حاضر، ره اوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچه ای به اقیانوس بی کران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطره ای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشته اند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است.

میلاد کوثر ثانی

گنبد بارگاه مطهر حضرت رقیه

هوا گرم بود و سکوت، خیره خیره، پرده سیاه شب را تماشا می کرد. شهر در تاریکی فرو رفته بود. پنجره خانه ای در شهر، گرم انتظار و محو گفت و گوی شب با ستارگانش بود. نسیم، بر دیوارهای آفتاب خورده خانه می وزید. قلب شهر، از تنها پنجره باز و روشن خود می تپید و همه به انتظار نشسته بودند که ناگاه صدای گریه نوزادی خجسته، احساس شب را به بازی گرفت. اشک شوق بر گونه ها غلتید و لب ها، یک صدا، ترانه لبخند سرودند.

غنچه ای دیگر، به باغ حسین (علیه السلام) روییده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچه های عاطفه نثار می کردند. رقیه (علیهاالسلام) در آن شب شکفت، و مادر تاریخ، کتاب کهن خویش را گشود و بر صفحه ای مبهم از آن، قلم را به تکاپو واداشت. ولی آن صفحه مبهم تاریخ، در کوران تاخت و تازهای روزگار، از دفتر گذار زمان جدا گشت و از حافظه آن ناپدید گردید. در کتابچه کوچک زندگانی رقیه (علیهاالسلام)، لحظه روییدنش بدون هیچ سطری، سفید ماند و نام هیچ روزی به عنوان زادروزش ثبت نگردید.

درباره سنّ شریف حضرت رقیه (علیهاالسلام) نیز در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ایشان را بپذیریم، مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.

 

مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)

بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است.1 مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.2

نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتاب ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می آید.3

این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل می باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیه السلام)) است.

 

نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.4 گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد، وجود دارد.5 در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می داد، نامش را فاطمه می گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیه السلام) وی را علی می نامید».6 گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.4 گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد،

نام رقیه در تاریخ

این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلی الله علیه وآله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه ، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به شمار می آید.7

نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و حضرت خدیجه بود. پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نام های خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) درآمد. این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیه السلام)،8 امام حسین (علیه السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری می نامیدند.9

 

خاستگاه تربیتی

حضرت رقیه

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در خانواده ای پرورش یافت که پدر، مادر و فرزندان آن، همگی به عالی ترین فضیلت های اخلاقی و پارسایی آراسته بودند. افزون بر آن، فضای دل انگیز شهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) که شمیم روح فزای رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، علی (علیه السلام) و فاطمه (علیه السلام) هنوز در آن جاری بود و مشام جان را نوازش می داد، در پرورش او نقشی بزرگ داشت. او در خانواده ای رشد یافت که همگی سیراب از زلال معرفت امام حسین (علیه السلام) بودند؛ خانواده ای که از بزرگ ترین اسطوره های علم و ادب و معرفت و ایثار مانند زینب کبری (علیهاالسلام)، اباالفضل العباس (علیه السلام)، علی بن الحسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) و... تشکیل شده بود.

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید.

 

دیگر دختران امام حسین (علیه السلام)

در مورد تعداد فرزندان دختر امام حسین (علیه السلام) در میان تاریخ نویسان، اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر آنان دو دختر به نام های سکینه و فاطمه برای حضرت ذکر کرده اند و برخی دیگر تعداد دختران حضرت را تا هشت نفر نیز برشمرده اند. در این جا برخی از دیدگاه ها را بیان می کنیم.

1. علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری که از تاریخ نویسان بزرگ اسلام هستند، از سه دختر به نام های سکینه، فاطمه و زینب نام برده اند.10

2. میرزا حبیب اللّه کاشانی، شمار پسران حضرت را سیزده تن به نام های علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، جعفر، قاسم، عبداللّه ، محسن، ابراهیم، حمزه، عمر، زید و عمران دانسته است و تعداد دختران حضرت را هشت نفر می داند؛ به نام های فاطمه کبری، فاطمه صغری، زبیده، زینب، سکینه، ام کلثوم، صفیه و دختری که در شام از دنیا می رود و نامی از او به میان نمی آورد. او بر این باور است که این چند گانگی تنها در اسم آن ها بوده و بیشتر آنان در مسمّی شریک اند؛ زیرا امام حسین (علیه السلام) در تاریخ به کمی فرزند معروف بوده اند. پس ممکن است بعضی از اولاد ایشان دو اسم داشته باشند یا حتی نام نوه های ایشان نیز در ردیف فرزندان شان قرار گرفته باشد و یا به دلیل سرپرستی بعضی یتیمان بنی هاشم مانند فرزندان امام مجتبی (علیه السلام) به اشتباه، نام آنان نیز در شمار فرزندان ایشان دانسته شده باشد.11

3. علی بن عیسی اربلی، نویسنده کتاب معروف کشف الغمّة فی معرفة الائمة، می نویسد: امام حسین (علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت. با این حال، او هنگام برشمردن دختران حضرت، نام سه نفر ـ زینب، سکینه و فاطمه ـ را می برد و از نفر چهارم سخنی به میان نمی آورد12 که احتمال دارد چهارمین آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) باشد.

4. علامه حایری، در کتاب معالی السبطین، می نویسد: برخی مانند محمد بن طلحه شافعی (از عالمان اهل تسنن) می نویسند: امام حسین (علیه السلام) ده فرزند داشته که عبارت بوده اند از: شش پسر و چهار دختر. سپس می افزاید: دختران او عبارت اند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری، و رقیه (علیهاالسلام). آنگاه در مورد رقیه (علیهاالسلام) می نویسد: رقیه (علیهاالسلام) پنج یا هفت سال داشت و در شام درگذشت که مادرش، شاه زنان، دختر یزدگرد است.13

به همین اندک بسنده می کنیم و تحقیق بیشتر در این زمینه را به فصل های آینده موکول می کنیم.

 

پژوهشی در دیدگاه های تاریخی در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام)

در بعضی کتاب های تاریخی، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) آمده، ولی در بسیاری از آن ها نامی از ایشان برده نشده است. این احتمال وجود دارد که تشابه اسمی میان فرزندان امام حسین (علیه السلام)، سبب پیش آمدن این مسأله شده باشد. هم چنان که بعضی از کتاب ها به این مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) همان فاطمه صغری (علیهاالسلام) است. در چگونگی درگذشت ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد که در این جا به این دو مسأله خواهیم پرداخت.

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید

طرح بحث

برای روشن شدن این مطلب، بحث را با طرح یک پرسش بنیادین و بسیار مشهور آغاز می کنیم که: آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتاب های معتبری چون ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ دلالت دارد؟

با بیان چند مقدمه، پاسخ این پرسش به خوبی روشن می شود:

1. در دوره زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) و در صدر اسلام مسائلی مانند کمبود امکانات نگارشی، اختناق شدید حکمرانان اموی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب داری ها و... سبب بروز بعضی اختلافات در نقل مطالب تاریخی می شده است.

2. در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزی بعضی حکمرانان، بسیاری از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت می شود که چه بسا بسیاری از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیری ها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

بارگاه مطهر حضرت رقیه

3. تعدد فرزندان، تشابه اسمی و به ویژه سرگذشت های شبیه در مورد شخصیت های گوناگون تاریخی و گاه وجود ابهام در گذشته ها و پیشینه زندگی افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیت های تاریخی ـ حتی در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم می خورد.

4ـ همان گونه که پیش تر گفته شد، امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامی شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی می گذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیه السلام) گردیده است. قراین و شواهدی نیز در دست است که رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره می خوانده اند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلی ایشان شده باشد.14

بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز به جرأت می توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز امروز در بین کتاب های معتبر شیعه به چشم نمی خورد؛ زیرا تاریخ نویسی فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آن ها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث ثقه بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حدیث، معرفه ها و مشخصه های دیگری نیز برای سنجش درستی اخبار، موجود می باشد که خبر را با تعادل و نیز تراجیح، علاج معارضه و تزاحم، بررسی دلالت و عملیات های دیگر مورد بررسی قرار می دهند.

افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ می دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.15

هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان می فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.16

در مورد تشابه اسمی رقیه (علیهاالسلام) و فاطمه صغیره به یک جریان تاریخی اشاره می کنیم. مسلم گچ کار از اهالی کوفه می گوید: «وقتی اهل بیت (علیهم السلام) را وارد کوفه کردند، نیزه داران، سرهای مقدس شهیدان را جلوی محمل زینب (علیهاالسلام) می بردند. حضرت با دیدن آن سرها، از شدت ناراحتی، سرش را به چوبه محمل کوبید و با سوز و گداز شعری را با این مضامین سرود:

ای هلال من که چون بدر کامل شدی و در خسوف فرورفتی! ای پاره دلم! گمان نمی کردم روزی مصیبت تو را ببینم. برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. چرا این قدر با ما نامهربان شده ای؟ برادرجان! چقدر برای این دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولی او جوابش را ندهد.»17

حضرت زینب (علیهاالسلام) در این شعر از رقیه (علیهاالسلام) به فاطمه صغیره یاد می کند و این مسأله را روشن می کند که فاطمه صغیره که در بعضی از کتاب ها از او یاد شده، همان دختر خردسالی است که در خرابه شام جان داده است.

در این جا برای روشن شدن بیشتر مسأله، گفتار کتاب های تاریخی و دیدگاه های اندیشمندان اسلامی را بررسی می کنیم.

 

کامل بهائی

قدیمی ترین کتابی که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام می داند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است.

این کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از ارزش ویژه ای برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار می رود و دستمایه تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار می گرفته است. شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل می کند. هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کرده اند. این نگارنده، کتاب دیگری به نام بشارة المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعة المرتضی (علیه السلام) دارد که در این کتاب نیز به برخی رویدادهای پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعی که در آن تصریح شده که اسیران کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهدای کربلا نیامده اند، همین کتاب می باشد. او جریانی را از عطیه 18 دوست جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و شهیدان کربلا حاضر شده، اولین زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینی می گردند. اما نگارنده سخنی از ملاقات جابر با اسیران کربلا به میان نمی آورد و بر خلاف آنچه در برخی مقتل ها نگاشته شده، هیچ ملاقاتی در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمی گیرد.19 این موضوع نیز نقطه عطف دیگری در امتیاز و برتری این کتاب می باشد.

نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد

اللهوف

حضرت رقیه

یکی دیگر از کتاب های کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشم گیر است. وی می نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].»20

بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل می کند.21

 

المنتخب للطُریحی

این کتاب را شیخ فخرالدین طیحی نجفی (وفات: 1085 ه .ق) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوی ده مجلس پیرامون سوگواری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و روایاتی شامل پاداش سوگواری بر آن امام و نیز مشتمل بر اخباری در گستره رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای پس از آن می باشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوی زیسته، اما روایات و موضوعات خوبی را در کتاب خود جمع آوری و تنظیم کرده است. وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است. بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است.22 هم چنین علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نیز در کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است.

 

الدروس البهیة

علامه سید حسن لواسانی (وفات: 1400 ه . ق) در کتاب الدروس البهیة فی مجمل احوال الرسول و العتره النبویة می نویسد: یکی از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام رقیه (علیهاالسلام)، از اندوه بسیار و گرما و سرمای شدید و گرسنگی، در خرابه شام از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد .قبرش در آن جا معروف و زیارت گاه است.23

دیگر کتاب هایی که در این زمینه سخنی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده اند. در این جا به بررسی دیدگاه های برخی اندیشمندان اسلامی در این باره می پردازیم.

 

دیدگاه آیت الله العظمی گلپایگانی (ره)

از آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (ره) در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) و مرقد ایشان در دمشق و هم چنین داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور خود ایشان، به وسیله رویای صادقه ای انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمود:

این گونه مطالب که نقل شده است، هیچ گونه محال بودنی از نظر عقلی ندارد؛ لکن از اموری که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.24

.......................................................................................................................................................................................

پی نوشت ها:

1ـ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا، ج2، ص216 ؛ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، بیروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.

2ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.

3ـ حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش، ج2، ص214.

4ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.

5ـ نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی ص518.

6ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.

7ـ همان، ج15، ص39.

8ـ الارشاد، ج2، ص22.

9ـ همان، ص343.

10ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج4، ص77.

11ـ تذکرة الشهداء، میرزاحبیب اللّه کاشانی، ص193.

12ـ کشف الغمة، ج2، ص214.

13ـ معالی السبطین، ملاّمحمدمهدی حایری مازندرانی، ج2، ص214.

14ـ محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.

15ـ جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.

16 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر).

17ـ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115.

18ـ در گفتار برخی ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله انصاری بوده، در حالی که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفی از رجال کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و حتی نام گذاری او نیز هنگام تولدش توسط امام علی (علیه السلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان امام باقر (علیه السلام) از دنیا رفت (ر.ک: التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، انتشارات جامعه مدرسین) 

 

http://emam-e-tanha.blogfa.com

سلوک معنوی انسان در پرتو نور قرآن و عترت امکان‌پذیر است

 حضرت آیت الله مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان 

 

سلوک معنوی انسان در پرتو نور قرآن و عترت امکان‌پذیر است

گروه اندیشه و علم: سلوک معنوی انسان در پرتو نور قرآن و عترت که همان ثقلین هستند، امکان‌پذیر است و مسلمان بدون یکی از این دو گوهر گرانبها به مقصد نخواهد رسید.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه اصفهان، آیت‌الله العظمی مظاهری روز پنجشنبه 27 آبان‌ماه در مسجد حکیم اصفهان ضمن اشاره به پیام اخلاقی دو عید بزرگ قربان و غدیر به تبیین وظایف مهم و اساسی شیعیان در هفته ولایت پرداخت و گفت: عید قربان، عید خودسازی و تهذیب نفس است، این عید گرامی و ایام پس از آن، فرصت بسیار مناسبی برای سرمشق گرفتن از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل(ع) و حضرت هاجر(س) و پیمودن مسیر تقرّب و بندگی خداوند متعال است.

وی اظهار کرد: آن بزرگواران برای رضای خدای سبحان و برای تثبیت دین خدا، جلوۀ ویژه‌ای از گذشت، ایثار و فداکاری را آشکار کردند، بنابراین در این ایام باید فرصت مغتنم شمرده شود و به مناسبت سالروز آن واقعۀ عظیم، همه جهت قربانی کردن نفس خود تلاش کنند؛ فلسفۀ قربانی حجّاج در منی نیز همین است که حج‌گزار بگوید: «خدایا حاضرم هرچه دارم در راه تو و در راه دین تو فدا کنم.»

آیت‌الله العظمی مظاهری یادآوری کرد: هوی و هوس، نفس امّاره و صفات رذیله که سراسر وجود انسان‌های معمولی را فراگرفته است، باید در راه خدا قربانی شود، در این ایام زمینه برای ریشه‌کن کردن صفات رذیله و جاگزین کردن فضائل اخلاقی به جای آن، وجود دارد.

وی تصریح کرد: انسان از بندگی رذائلی که او را محبوس کرده است باید رهایی یابد و درخت فضیلت در دل خود بکارد و جهت ریشه‌دار شدن فضائل اخلاقی در دل خویش تلاش کند تا به ثمر برسد، پس از آن هم خودش و هم دیگران از میوه و ثمرۀ درخت فضائل اخلاقی بهره‌مند گردند و این کار مهم و اساسی در ایام تشریق، یعنی روزهای پس از عید قربان، میسّر می‌‌شود؛ همچنین ایام تشریق حجّاج، دو تا سه روز و ایام تشریق غیرحجّاج، هفتۀ ولایت یعنی روزهای بین عید قربان و عید غدیر است.

حضرت آیت الله مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان

آیت‌الله العظمی مظاهری تصریح کرد: عید غدیر، عید ولایت است و پیام اخلاقی عید غدیر این است که پیمودن مسیر تقرب به سوی خداوند متعال و تذهیب نفس و در یک کلام رسیدن به مقام آدمیت بدون ولایت امکان‌پذیر نیست؛ مسیر سعادت مانند هر مسیر دیگری نیاز به راهنما دارد، راهنمایی که خود مسیر را پیموده باشد و از موانع کار آگاهی کامل داشته باشد، اهل بیت(ع) بهترین راهنمایی برای پیمودن مسیر حرکت به سوی خداوند متعال هستند، از این جهت خداوند متعال می‌فرماید: «اسلام منهای ولایت ناقص است و در روز عید غدیر کامل می‌گردد؛ الیوم اکملت و لکم دینکم و اتمممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.»؛ پس از ابلاغ ولایت امیرالمومنین(ع) خداوند متعال از دین اسلام راضی می‌شود، زیرا سلوک معنوی انسان در پرتو نور قرآن و عترت که همان ثقلین هستند، امکان‌پذیر است و مسلمانی بدون یکی از این دو گوهر گرانبها به مقصد نخواهد رسید.

وی در ادامه افزود: تبیین وظایف شیعیان در هفته ولایت در سه بعد اساسی شامل بعد اول: تعظیم شعائر الهی؛ بعد دوم: تقویّت بنیۀ اعتقادی و بعد سوم پیروی از اهل‌بیت(ع) است و در بعد اول می‌توان گفت که فاصلۀ زمانی عید قربان تا عید سعید غدیر، ایام مبارکی بوده و از قداست ویژه‌ای برخوردار است و این ایام نورانی، باید به‌عنوان هفتۀ ولایت نامگذاری شده و در آن هفته از حیث شعاری، به موضوع مهمّ ولایت پرداخته شود؛ همچنین جشن‌ها و دید و بازدیدها و آذین‌بندی خیابان‌ها و معابر عمومی در آن هفته باید فراوان باشد، ذکر امیرالمؤمنین(ع) باید بسیار گفته شود، مجالس جشن برگزار شود و در آن مجالس سخنرانان مسئلۀ ولایت را تبیین کنند و مداحان اشعار زیبایی در مدح اهل‌بیت(ع) در موضوع ولایت بخوانند، البته در این خصوص باید توجه شود که محتوای سخنرانی‌ها و مداحی‌ها باید از آیات شریف قرآن کریم گرفته شود و دست کم 300 آیه در قرآن کریم درباره امیرالمؤمنین(ع) و ائمۀ طاهرین(ع) جود دارد؛ با وجود این آیات، نیازی نیست که در مجالس جشن، اشعار افراطی خوانده شود، بنابراین از خواندن اشعار و بیان سخنانی که بهانه دست دشمن می‌دهد، باید پرهیز جدی شود.

آیت‌الله العظمی مظاهری یادآوری کرد: بعد دوم: تقویّت بنیۀ اعتقادی است و نکتۀ دیگری که باید همیشه و به خصوص در هفتۀ ولایت به آن اهمیّت داده شود، اینکه شعار باید همراه با عقیده باشد. شیعه باید امام‌شناس باشد و به طور کلی در اعتقادات، مطالعه و تحقیق کامل کند و به صورت استدلالی مبانی اعتقادی خود را تقویت کند؛ شیعه، به‌خصوص جوان شیعه باید بداند چرا امیرالمؤمنین علی(ع)، خلیفه بلافصل پیامبر اکرم(ص) است و هر شیعه‌ای باید با استدلال بتواند اثبات کند که چرا ائمّۀ دوازده‌گانه(ع)امام هستند؛ کتاب‌های اعتقادی همانند احقاق‌الحق و الغدیر در این زمینه فراوان است؛ جوانان باید این کتب ارزشمند را مطالعه کنند و پس از اینکه قضیۀ ولایت برای خودشان حل شد، با ارائه دلیل برای دیگران نیز بیان و اثبات کنند؛ در حوزه‌های علمیّه و دانشگاه‌ها باید در این خصوص گفت‌وگوهای فراوانی صورت پذیرد و به موضوع اعتقادات بیش از این اهمیّت دهند و در هفتۀ ولایت نیز در مجالس جشن و سخنرانی‌ها باید دلائل شیعه برای امامت ائمۀ اطهار(ع) تبیین شود و آیات مربوطه شرح داده شود و فضائل امیرالمؤمنین(ع) و ائمّۀ هدی(ع) باید برای مردم بازگو شود و مهم‌تر اینکه شبهات اعتقادی باید رفع شود و مطالعه و تحقیق در موضوع ولایت باید به قدری باشد که همه بتوانند شبهاتی که از سوی دشمنان مطرح می‌شود را با دلیل و برهان پاسخ گویند.

وی در ادامه گفت: بعد سوّم: پیروی از اهل‌بیت(ع) است و بعد سوم وظایف شیعیان که در هفتۀ ولایت باید بروز و ظهور بیشتری داشته باشد، پیروی از اهل‌بیت(ع) است؛ شیعه باید علاوه بر اظهار محبّت به ائمّۀ اطهار(ع) و افزون بر اعتقاد قلبی به امامت آن بزرگوران، آنان را سرمشق خود قرار دهد و در زندگی از ایشان تبعیّت و پیروی کند و سیمای تشیّع باید در پیشانی هر شیعه‌ای نمایان باشد و رکن اساسی تشیّع عمل به دستورات دینی و تبعیّت از قرآن و عترت است.

وی تصریح کرد: هفته ولایت، فرصت ارزشمندی برای تمرین پیروی از اهل‌بیت(ع) است و در این هفته همه باید تلاش کنند، گفتار و کردار خویش را با عملکرد ائمّۀ هدی(ع) تطبیق دهند و در حدّ توان اعمال خود را به اعمال آن ذوات مقدس شبیه کنند، یکی از مواردی که در سیرۀ اهل‌بیت(ع) بروز ویژه‌ای دارد، خدمت به خلق خدا است و مولا امیرالمؤمنین(ع) در مدّت 25 سال که خانه‌نشین بودند، 26 مزرعه به دست مبارک خود برای فقرا و مستضعفین آباد و وقف آنان کردند؛ شیعیان باید از آن حضرت پیروی کنند و هرچه می‌توانند برای رفاه دیگران تلاش کنند و رسیدگی به مستمندان باید برنامه همیشگی زندگی شیعه‌ای باشد، اما لااقل در هفته ولایت همه باید به قدر توان به فقرا و مستمندان رسیدگی کنند و از دیگران به هر صورت ممکن دستگیری کنند.

آیت‌الله العظمی مظاهری در ادامه افزود: اگر به دستور قرآن کریم درخصوص انفاق که می‌فرماید: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه[2]» عمل شود و امیرالمؤمنین(ع) سرمشق شیعیان باشند، یک نفر فقیر میان شیعیان یافت نمی‌شود و همه در رفاه خواهند بود، ساده‌زیستی ائمّۀ هدی(ع) فضیلت دیگر سیره آن ذوات مقدس است که باید سرمشق شیعیان باشد، تجمّلات و تشریفات بی‌جا، مطلقاً در زندگانی حضرات ائمّۀ اطهار(ع) وجود نداشته است؛ با اینکه آن بزرگواران و به‌خصوص امیرالمؤمنین(ع) با وجود مزارع فراوان و قنات‌هایی که احداث کردند، می‌توانستند به ثروت زیادی دست یابند. اما آن ثروت را به جای اینکه در راه تجمّلات به کار گیرند، صرف تقویت اسلام می‌کردند و به مستمندان می‌بخشیدند.

رئیس حوزه علمیه اصفهان اظهار کرد: امیرالمؤمنین(ع) و حتی اطرافیان ایشان، ذره‌ای از بیت‌المال استفاده نکردند. خوراک ایشان که از دسترنج خودشان بود، دو قرص نان جو در شبانه‌روز بود و به دو پیراهن ساده اکتفا کرده بودند؛ تجمّل‌گرایی در زندگی‌های کنونی به هیچ وجه با سیرۀ اهل‌بیت(ع) سازگاری ندارد و این ننگ بزرگی برای جامعۀ اسلامی محسوب می‌شود و اهمیّت به نماز و به‌خصوص نماز اول وقت و به جماعت نیز در سیرۀ امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمّۀ هدی(ع) رجستگی دارد، نماز آن ذوات نورانی باید سرمشق شیعیان باشد؛ مساجد شیعیان باید در وقت نماز، مملوّ از جمعیّت باشد و در هنگام نماز باید همه‌جا خلوت باشد و همۀ کارها تعطیل شود و همه به نماز اول وقت، در مسجد و به جماعت بپردازند، لااقل در هفتۀ ولایت باید مساجد پر از جمعیّت باشد و همه به نماز اهمیّت بدهند تا از این نظر بتوانند شباهتی به امیرالمؤمنین(ع) پیدا کنند.

وی یادآوری کرد: این موارد قطره‌ای از دریای بیکران فضائل اهل‌بیت(ع) بود که باید سرمشق شیعیان شود و شیعه هم باید شعار و اظهار محبّت به اهل‌بیت(ع) داشته باشد، هم از حیث اعتقادی از بنیۀ قوی و محکم برخوردار باشد و هم از نظر عمل، خود را شبیه اهل‌بیت(ع) کند؛ ارکان تشیّع که همان ارکان ایمان است، لازم و ملزوم یکدیگرند و هر سه رکن باید در زندگی شیعیان باشد؛ ز سه رکن تشیّع، دو رکن شعار و عقیده به نسبت موجود است، گرچه باید بیش از این باشد. اما آنچه موجب نگرانی است، تطابق نداشتن عملکرد بسیاری از مردم با نحوه رفتار معصومان(ع) است و بروز علنی فساد اخلاقی در جامعه و وجود گناه و معصیت که فعلاً در جامعه رایج است، با تشیّع سازگار نیست؛ از قرآن و عترت استفاده می‌شود که چنین ملّتی، شیعه واقعی نیست.

رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت: هفتۀ ولایت، هفتۀ مهمّی است. این ایام و این هفته باید سراسر اظهار محبّت به اهل‌بیت(ع) باشد؛ همچنان‌که باید موجب تقویت بنیه اعتقادی در زمینه امام‌شناسی شود و مهم‌تر از آن دو، این هفته باید یک معلّم اخلاق برای شیعیان باشد تا بتوانند پس از آن به واجبات اهمیّت دهند و از گناه و معصیت اجتناب جدی داشته باشند و به انجام مستحبات نیز به قدر توان و نشاط بپردازند.  

 

تجلیل از آیسسکو در خدمت‌رسانی به علم و فرهنگ جهان اسلام

 «ایرینا بوکوا»، دبیرکل سازمان علمی آموزشی ملل متحد(یونسکو)، روز گذشته در دیدار با «عبدالعزیز عثمان التویجری» دبیرکل سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی اسلامی(آیسسکو) از تلاش‌های این سارمان در راستای ارتقای سطح آموزش، علوم و فرهنگ جهان اسلام قدردانی کرد.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی «ISESCO»، بوکوا همچنین از تلاش‌های آیسسکو در زمینه ارتقای فرهنگ عدالت و صلح و نیز تقویت فرهنگ گفت‌وگو میان فرهنگ‌ها و ائتلاف تمدن‌ها تشکر کرد.
در این دیدار، دو طرف راه‌های ارتقای همکاری‌های دو جانبه و نیز اجرای برنامه‌ها و فعالیت‌ها در زمینه همکاری‌های مشترک در سال 2011 - 2010 را بررسی کردند.
«عبدالحافظ دباغ»، دبیرکل بخش آموزش عالی و تحقیقات مراکش؛ «عزیزة بنانی»، نماینده دائم مراکش در یونسکو و «توریبا مجدلین»، دبیرکل کمیسیون ملی آموزش، علوم و فرهنگ مراکش، ایرینا بوکوا را در این دیدار همراهی می‌کردند.  

 

آشنایی با سوره های قرآن کریم

- فاتحه [گشاینده]

چون قرآن با این سوره شروع مى‏شود و این سوره آغازگر قرآن است، «فاتحه‏» نامیده مى‏شود. بخاطر حمد و ستایشى که در این سوره از خداوند بعمل آمده نام دیگرش سوره «حمد» است. و نیز بنام «شکر» و «وافیه‏» و «نور» هم از آن یاد مى‏شود. نام دیگرش «سبع المثانى‏» است و نیز «ام الکتاب‏». امام صادق(ع) فرموده است: سوره‏اى که اولش ستایش، وسطش اخلاص و آخرش نیایش است. (تفسیر برهان ج 1 ص 42.)

این سوره 7 آیه دارد و در سال سوم بعثت آمده و چهل و سومین سوره است که در مکه نازل شده است. بعضى هم این سوره را اولین سوره دانسته‏اند.

2- بقره [گاو ماده]

در آیات 17 تا 73 این سوره داستان فرمان خدا به بنى اسرائیل، مبنى بر کشتن و ذبح کردن گاو، بیان شده است.

این سوره کلا در مورد مؤمنین و مشرکین و منافقین و خلقت آدم و بدعتهاى اهل کتاب و ماجراهاى موسى و بنى اسرائیل و بناى کعبه توسط حضرت ابراهیم و نعمتهاى خداوند و مسائل قصاص و وصیت و قتال با مشرکین و نکاح و طلاق و ربا و مجادله ابراهیم با مشرکین بر سر اعتقاد به توحید و تغییر قبله و احکامى از حج و ارث و روزه و ... مى‏باشد. آیة الکرسى، آیه 255 این سوره است.

286 آیه دارد و بیشتر آیاتش در مدینه و پس از هجرت نازل شده است.

3- آل عمران

عمران پدر حضرت مریم بود. خاندان عمران عبارت مى‏شود از عمران و همسرش و مریم و عیسى. در آیه 33 مى‏خوانیم:

«خداوند، آدم و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید.»

در این سوره، که 200 آیه دارد و در سال سوم هجرت در مدینه نازل شده است از توحید و مقاومت در برابر دشمنان و مردم شناسى و در رابطه با جنگ بدر و احد و زندگى مسلمین در آن فراز و نشیبها، سخن مى‏گوید. در بخشى هم ولادت مریم و عیسى و نصارى و مجادله با اهل کتاب مطرح است و از شیوه‏هاى عمل مخالفان و مخالفت‏هاى یهودیان هم سخن به میان آمده است و در کل، بشارتى براى اصحاب پیامبر است. میان آمده است و در کل، بشارتى براى اصحاب پیامبر است.

4- نساء [زنان]

در قسمتهائى از این سوره، مسائل و احکامى درباره ازدواج با زنان و حقوق آنان و روابط خانوادگى و حل اختلافات و مسئله ارث و طلاق و ... بیان شده است. از آیه 136 به بعد، تشریح روحیات منافقین است.

از موضوعات دیگر این سوره، احکام نماز و جهاد و هجرت و شهادات و تجارت، حالات اهل کتاب، و همچنین شئون جامعه اسلامى است که بر ویرانه‏هاى سنت‏هاى جاهلى بنا مى‏شود. و دستورات اجتماعى اسلام در این سوره ذکر شده است.

این سوره در مدینه و پس از هجرت نازل شده است. و 176 آیه دارد.

5- مائده [سفره و خوان غذا]

در آیه 112 تا 115 حواریون و پیروان عیسى(ع) از او درخواست مى‏کنند که براى اطمینان بیشتر، خداوند از آسمان، خوان غذا فرود آورد. و عیسى از خداوند مى‏خواهد که:

«پروردگارا! براى ما غذائى از آسمان نازل کن تا براى اول و آخر ما عید باشد و نشانه‏اى از تو ... ».

نام دیگر سوره، «عقود» است. این سوره داراى 120 آیه است و پس از هجرت، در مدینه جزء آخرین سوره‏هائى است که نازل شده و عمدتا تاکید آیاتش بر بناى اجتماعى اسلامى، بر پایه بینش توحیدى و مبارزه با خرافات و شرکها و تاسیس روابط صحیح اجتماعى و احکام حلال و حرام مى‏باشد. حرمت‏شراب و قمار، در آیه 90 آمد است.

و از این رهگذر، مسائلى از عهد و پیمان و حدود و قصاص و داستهائى از هابیل و قابیل و از بنى اسرائیل نیز بیان شده است، که در زمینه مسائل حقوقى و جزائى مى‏باشد. مطالب مربوط به غدیر خم در آیات 3 و 67 بیان شده است.

6- انعام [احشام و چهارپایان]

در قسمتهائى از آیات 136 تا 144 و رسوم و سنت‏هاى جاهلى را در باره گاو و گوسفند و شتر و بز و قربانى و گوشت آن بیان کرده و در اصلاح عقائد انحرافى آنان در مورد این حیوانات کوشیده است.

تلاش همیشگى قرآن در اصلاح «عقیده‏» انسان بخصوص در مورد الوهیت و عبودیت، در این سوره روشن است و در همین باره به مسائلى از قبیل توحید و نبوت و معاد و احتجاج با مشرکین و برخى وظائف شرعى پرداخته است.

این سوره 165 آیه دارد و جز 6 آیه، بقیه در مکه و قبل از هجرت نازل شده است و بنا به نقلى آیات 20، 23، 91، 93، 114، 140، 151، 152، 153، از این سوره، مکى است. این سوره، پس از سوره «حجر» نازل شده است. سوره «حجر» نازل شده است.

7- اعراف [جائى است میان بهشت و جهنم]

در آیات 45 تا 48 از گروهى که در قیامت، در اعراف خواهند بود یا مى‏کند و از خطاب‏هاى آنان با اهل بهشت، در رابطه با اعمال و پاداشها سخن مى‏گوید. بنا به تفسیرى هم، این اصحاب اعراف، ممکن است ائمه باشند که در حدیث است که:

«نحن الاعراف‏» - ما اعرافیم که یاران خود را مى‏شناسیم و هر کس که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم وارد بهشت مى‏شود.(تفسیر البرهان ج 2 ص 17.)

این سوره، بیشتر روى سخن با مشرکین دارد و نیز مؤمنین، و از سرنوشت انسانها در طول تاریخ در رابطه با وفا به عهد خدائى و نیز فرجام کار انسان در آخرت، و عذاب و پاداش و عرش و ساعت و قرآن و ... سخن مى‏گوید و از آیه 148 به بعد، اشاره به رجعتى که در قوم موسى بصورت گوساله پرستى پیدا شد مى‏کند. خطاب «یا بنى آدم‏» چندین بار تکرار شده و لحن هشدار دهنده دارد. این سوره در مکه و قبل از هجرت نازل شده و 206 آیه دارد. هشدار دهنده دارد. این سوره در مکه و قبل از هجرت نازل شده و 206 آیه دارد.

8- انفال [منابع و ثروت‏هاى عمومى در طبیعت]

در نخستین آیه این سوره، حکم ثروت‏هاى عمومى و اینکه از آن کیست و چگونه و در چه راهى مصرف مى‏شود، بیان شده است این سوره به نام «بدر» هم گفته شده زیرا پس از هجرت به مدینه و وقوع جنگ بدر در ماه رمضان، این سوره در سال دوم هجرى نازل شده است و متضمن مسائلى مربوط به جهاد و غنائم و انفال و هجرت مى‏باشد و به تعبیر امام باقر و امام صادق، سوره انفال، بریدن دماغ کفار است. کنایه از ضربه‏هائى که بر آنان وارده شده است.

نزول این سوره پس از اولین حرکت مسلحانه مسلمانان (جنگ بدر) درخور تامل و دقت است. به جمع‏بندى نقاط قوت و ضعف و ارزیابى عمل مسلمین پرداخته و رهنمودهاى متناسبى مى‏دهد.

این سوره 75 آیه دارد و نود و سومین سوره‏اى است که نازل شده است.

9- توبه [بازگشت]

در آیه 2 سخن از این است که اگر مشرکین از راه کج و انحرافى خویش باز گردند و حق را بپذیرند به نفع آنهاست.

این سوره، بخصوص در 40 آیه اول، اعلام جنگ با مشرکین و منافقین و اولتیماتوم با آنهاست و (آخرین حرف)ها را با آنها مى‏زند. و بخاطر همین لحن حاد، بدون «بسم الله الرحمن الرحیم‏» شروع مى‏شود.

از آخرین سوره‏هاى نازل شده در سال هشتم هجرى و به روایتى در سال نهم در مدینه است و از نظر ترسیم خط مشى حکومت اسلامى با قبایل و گروه‏ها و جناحهاى مخالف و روش سیاسى اسلام، در روابط و عملها، اهمیت‏خاصى دارد.

روحیه شهادت طلبى مسلمین و رسیدن به «احدى الحسنیین‏» در آیه 52 مطرح شده است و در آیه 107 ماجراى مسجد ضرار و توطئه منافقین بیان گردیده است.

نام دیگر این سوره «برائت‏» است. بنا به اعلان برائت و بیزارى نسبت به مشرکین پیمان شکن. و بهمین جهت هم در اول سوره بسم الله ... نیست زیرا بسم الله نشان امان و رافت است و سوره برائت، بر داشتن امان است و در آن، شمشیر است.(از على علیه السلام. به نقل مرحوم طبرسى.)

در این سوره، مفصلا درباره منافقین بحث‏شده است و مشت آنان را در رابطه با مسائل مبارزاتى و اقتصادى باز کرده است و به همین جهت نام دیگرش «فاضحه‏» یعنى رسوا کننده است. داراى 129 آیه است.

10- یونس [نام یکى از پیامبران]

در این سوره که 109 آیه دارد و در مکه نازل شده، علاوه بر یادى از یونس پیامبر، مسائلى در مورد توحید و رسالت انبیاء و سرگذشت امتهاى گذشته بمیان آمده است. که قوت قلبى براى مسلمین است و عبرتى است براى مخالفان عنود و سرکش. بخصوص سرگذشت هلاکت بار فرعون و سپاه او و غرق شدنشان.

11- هود [نام یکى از پیامبران]

علاوه بر یادى که از هود - پیامبر قوم عاد - در آیات 50 تا 60 شده است، این سوره مشتمل بر معارف الهى و احکام و عبادات، و آغاز و فرجام خلقت مى‏باشد و از آیه 25 تا 45 سرگذشت مفصل نوح پیامبر و همچنین سرگذشت صالح و لوط و شعیب و موسى نقل شده است.

این سوره 123 آیه دارد و در سال 9 بعثت در مکه نازل شده است. پیامبر فرموده: سوره هود مرا پیر کرد. این بخاطر آیه 112 است که خدا دستور به استقامت مى‏دهد.

12- یوسف [نام یکى از پیغمبران]

این سوره که 111 آیه دارد و در سال یازدهم بعثت در مکه، پس از سوره هود نازل شده سرگذشت عبرت آموز یوسف، پسر یعقوب پیامبر را به تفصیل، بیان مى‏کند و در آیات آخر، یادى مجدد از دعوت انبیاء و موضعگیرى مخالفان و پیروزى و نصرت نهائى خداوند بعمل مى‏آید تا مؤمنین، به راه خویش دلگرم‏تر شوند. در بعضى احادیث آمده که چون در این سوره فتنه‏گرى زلیخا و غیر او آمده به زنان یاد ندهید و بجاى آن سوره «نور» یادشان دهید که سرشار از مواعظ و احکام حجاب است. (از على علیه السلام تفسیر البرهان ج 2 ص 242.)

13- رعد [غرش آسمان و ابر]

در آیات 12 و 13 سخنانى درباره رعد و برق و صاعقه، آمده و از این پدیده‏هاى طبیعى بعنوان مظهرى از قدرت و رحمت‏خداوند یاد شده است. اینها هم در مسیر کلى سوره که از توحید و خلقت و بعثت و راه و بیراهه و ... بحثت مى‏کند مى‏باشد.

از آیه 14 به بعد محور سخن، حالت پذیرى حق یا انکار آن است و نتایج‏خوب حق پذیرى و پاى بندى به تعهدات در مقابل خداوند را بیان مى‏کند و اینکه پیروزى نهائى از آن طرفداران دین خداست.

این سوره که 43 آیه دارد در اواخر سال 6 هجرى در مدینه بعد از سوره محمد نازل شده است.

14- ابراهیم [نام یکى از انبیاء]

در آیات 37 تا 42 این سوره، از دعوت و دعاى این بینانگذار توحید، ابراهیم بت‏شکن یاد مى‏کند و در آیات دیگر، مطالبى از رسالت و توحید و توصیف آخرت بیان شده است. در این سوره اشاره‏اى هم به سرگذشت اقوام بنى اسرائیل و عاد و ثمود دارد و سرنوشت‏شوم تکذیب کنندگان را یادآورى مى‏کند. بعد از سوره نوح، در مکه، قبل از هجرت نازل شده است، به استثناى بعضى آیات و 52 آیه دارد.

15- حجر [نام سرزمین قوم ثمود]

حجر، نام سرزمینى بین مدینه و شام بود که قوم ثمود آنجا مى‏زیستند و خداوند، حضرت «صالح‏» را براى هدایت مردم آن فرستاد. در آیه 80 خداوند از تکذیب این قوم نسبت به پیامبران و سر انجام شومشان که دچار عذاب شدند یاد مى‏کند.

داستانهاى تنذیرى و سرگذشت اقوام دیگر در رابطه با نبوت، از مطالب دیگر این سوره است. در چند آیه هم از خلقت اولیه آدم و دشمنى ابلیس با انسان و برنامه‏هاى اغواگرانه‏اش حث‏شده است.

پنجاه و چهارمین سوره‏اى است که قبل از هجرت، در سال چهارم بعثت در مکه نازل شده و 99 آیه دارد.

16- نحل [زنبور عسل]

زنبور عسل و خانه سازى آن در کوه و کوخ و تهیه عسل از میوه‏ها و گلها و شفابخش بودن عسل در آیه 68 و 69 این سوره بیان شده و الهام خدائى به زنبور در این تدبیرها و نقشه‏ها ذکر شده است.

نعمتهاى فراوان زمینى و آسمانى خدا از قبیل دریا و کشتى، ماهیها، جواهرات دریائى، روشنائى ستارگان، باران، و چهارپایان و همچنین از مسئله وحى، بعثت، قیامت، بطلان عقاید مشرکین، کیفر اقوام و ... از دیگر موضوعات این سوره است. بهمین جهت نام دیگرش «نعم‏» (نعمتها) است. در این سوره، همچنین به بعضى از عادات و رسوم جاهلى هم اشاره و از آنها مذمت‏شده است.

این سوره در مکه بعد از سوره کهف (و قسمتى هم در مدینه) نازل شده و 128 آیه دارد.

17- اسراء [حرکت‏شبانه]

آغاز سوره اشاره به حرکت و سیر شبانه پیامبر از مکه تا مسجد الاقصى به قدرت الهى شده است. این حرکت، مقدمه معراج بزرگ پیامبر به آسمانها بود و رمزى از حرکت صعودى انسان در مسیر تکامل. نام دیگر این سوره «سبحان‏» است.

سرگذشت بنى اسرائیل و ضعف و قوت و پیروزى و شکست آنان، بعنوان مایه عبرتى براى مسلمانان در این سوره بیان شده است. بهمین علت، نام دیگر این سوره، «بنى اسرائیل‏» است. در این سوره چند نکته اخلاقى (اخلاق خانواده و اجتماع) هم مطرح شده است. بهانه‏گیرى‏هاى مشرکین در نپذیرفتن دعوت قرآن در بخش پایانى سوره بیان گشته است.

سوره اسراء، 111 آیه دارد و در مکه در حدود سال 8 بعثت نازل شده است.

18- کهف [غار]

داستان اصحاب کهف، آن غارنشینان یکتاپرستى که از نظام شرک آلود «دقیانوس‏» به غار پناهنده شدند و پس از 309 سال خواب در آن غار پس از تغییر نظام و زوال دقیانوس، به شهر برگشتند. به آیات 9 تا 26 رجوع کنید. داستان ذولقرنین و مسافرت موسى با خضر، از فرازهاى مهم دیگر این سوره است و در هر سه داستان شگفت این سوره، قدرت اعجازگر خدائى مشهود است. تباهى کار کافران و پاداش بزرگ صالحان در بهشت، از مطالب پایانى این سوره است.

داراى 110 آیه است و در مکه قبل از هجرت نازل شده است. در حدیث است: هر که آیه آخر این سوره را هنگام خواب بخواند در هر ساعتى که بخواهد بیدار مى‏شود. و در حدیثى دیگر آمده: هر کس هر شب جمعه این سوره را بخواند مرگش شهادت خواهد بود و در قیامت، با شهدا برانگیخته خواهد شد. (تفسیر برهان ج 2 ص 455.)

19- مریم [مادر حضرت عیسى]

در این سوره داستان مریم و ولادت عیسى(ع) و یادى از انبیاء دیگر و آیاتى مربوط به دین و آخرت و توحید و شرکت بیان شده است. گیرائى و جذبه این سوره، حتى پادشاه مسیحى حبشه را هم تحت تاثیر قرار داد و وقتى که جعفر بن ابیطالب قسمتى از آن را خواند. در پایان سوره، باز هم اشاره‏اى شده به نهایت امر متقین و مجرمین که بهشت و جهنم است.

در مکه و قبل از هجرت و بعد از سوره فاطر نازل شده و داراى 98 آیه مى‏باشد.

20- طه [رمزى است‏خطاب به پیامبر اسلام]

در این سوره، خطاب به پیامبر اکرم، داستان شگفت موسى و برخوردش را با فرعون و جادوگران و شیوه انحرافى سامرى را درحرکت ارتجاعى او در جامعه بسوى شرک و نجات قوم بنى اسرائیل از چنگ نظام فرعونى را بیان کرده تا دلگرمى پیامبر و آموزش مسلمین فراهم آید. در قسمت آخر سوره از فرمان سجده بر آدم و اغواى ابلیس و هبوط و خروج آدم از بهشت‏یاد شده است.

از سوره‏هاى مکى است و 135 آیه دارد. و به نام سوره «حکیم‏» هم یاد شده است و نام دیگرش هم سوره «کلیم‏» است.

21- انبیاء [پیامبران]

در ابتداى سوره، اساس دعوت پیامبران، فرجام پیروان و مخالفان، موضعگیرى خصمانه مشرکین با آئین توحیدى بیان شده و در خلال سوره، یادى از سرگذشت: ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایوب، اسماعیل، ادریس، یونس، زکریا و یحیى به میان آمده است.

و نیز از قیامت و معاد، که در کنار توحید، سر لوحه دعوت همه انبیاء است، در پایان سوره یاد شده است. در واقع، این سوره، با بیان این معارف اتمام حجتى است براى هر دو گروه موافق و مخالف. و هشدار اینکه در محکمه قیامت، به حساب‏ها رسیدگى خواهد شد.

شصت و دومین سوره‏اى است که در سال 6 بعثت در مکه فرود آمده و داراى 112 آیه مى‏باشد.

22- حج

[قصد و آهنگ و نام یکى از عبادات اسلامى که از فروع دین است]

از آیه 26 تا 37 از ساختن کعبه و فوائد و آثار فریضه اجتماعى - سیاسى - عبادى حج و اعمال این عبادت، سخن به میان آمده است. و قبل از آن، از هیبت و عظمت بر پا شدن قیامت، در 10 آیه سخن گفته شده است.

مبدء و معاد و جدال و جهاد با مشرکین از مطالب مهم دیگر این سوره مى‏باشد. و در چند جا هم از قدرت مطلقه خدا در دنیا و آخرت یاد مى‏شود.

در سال 3 هجرى در مدینه بعد از سوره نور نازل شده و 78 آیه دارد.

23- مؤمنون [ایمان آوردگان]

در 11 آیه اول صفات و ویژگیهاى مؤمنین را از قبیل: خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زکات، حفظ عفت، امانت دارى، بیان مى‏کند و سپس به خلقت انسان و نعمتهاى خدا و دعوت انبیاء و معاد مى‏پردازد. عکس العمل اقوام در برابر دعوت نوح و موسى و عیسى و کلا انبیاء الهى در این آیات آمده است.

118 آیه دارد و از سوره‏هاى مکى قبل از هجرت است.

24- نور

خداوند نور آسمانها و زمین و تجلى بخش هستى است.

آیه 35 و بعد از آن مطالعه شود که آیه معروف (الله نور السموات ...) است. داستان «افک‏» هم در آیه 11 بیان شده است.

این سوره، از سوره‏هاى مدنى است و مشتمل بر آیات حدود الهى و نمونه‏هاى دیگرى از تشریع و قانونگذارى و حجاب و مسائل تربیتى و آداب و اخلاق معاشرت و ورود به خانه‏ها و کنترل چشم از گناه و رعایت عفت و ترک خودآرائى و خودنمائى زنان در خارج از خانه مى‏باشد. پیام سوره، گردن نهادن به دین خدا و اطاعت از فرستاده اوست.

64 آیه دارد و در حدود سال 10 هجرى نازل گشته است.

در حدیث است که «با تلاوت این سوره، عفت‏خانواده و اولاد خود را حفظ کنید.

نیز: به زنان این سوره را بیاموزید که داراى موعظه است.

25- فرقان [جدا کننده]

فرقان یکى از نامهاى قرآن است. به این اعتبار که این کتاب، جدا کننده حق از باطل و هدایت از گمراهى است. به آیه اول رجوع شود.

این سوره کلا در تقویت روحى پیامبر در تبلیغ مکتب و استقامت در رویاروئى با مشرکین و عناد و لجاجت آنهاست. طرح کردن قیامت و حسرت‏هاى مردم در آن روز، براى بیدار کردن وجدان بشرى از غفلت است. در این سوره از نعمتهاى خورشید، شب و روز، باد و دریا و ... یاد شده و از آیه 63 به بعد صفات متعددى براى «عباد الرحمن‏» آمده است. در مکه نازل شده و 77 آیه دارد.

26- شعراء [شاعران]

در 4 آیه آخر این سوره، سخن از شاعران بیهوده گوى بى تعهد و عمل، و نیز ستایشى از شاعران مؤمن و عمل کننده و یادآوران خدا و پیروزمندان بعد از ستمدیدگى، به میان آمده است. این، شیوه‏اى است براى محتوا و جهت دادن به یک نهادى که در جامعه وجود داشت و استفاده از سنگر شعر در راه تعهد و ایمان است.

این سوره هم مانند بیشتر سوره‏هاى مکى در رابطه با عقیده و توحید و نبوت و معاد و بهشت و دوزخ مطالبى دارد و از سرگذشت موسى و ابراهیم و نوح و هود و صالح و لوط و شعیب یاد مى‏کند و در نهایت به اسلام و پیامبر اشاره دارد.

227 آیه دارد و در حدود سال 4 بعثت در مکه نازل شده است. نام دیگر سوره «جامعه‏» است.

27- نمل [مورچه]

در آیه 18 عبور سلیمان را همراه با سپاه جن و انس و پرندگان که مسخر فرمان او بودند، از وادى مورچگان، بیان مى‏کند و توجه مردم را به عظمت آفرینش در مورچه معطوف مى‏کند. بخاطر داستان سلیمان، این سوره به نام «سلیمان‏» هم نقل شده است.

در این سوره هم بخاطر تدبر و عبرت از تاریخ، سرگذشت تعدادى از انبیاء و موضعگیرى مشرکین مکه و مشرکان سابق را در امت‏هاى گذشته به یاد مى‏آورد و فرجام کار مؤمنان و مخالفان را تصویر مى‏کند.

این سوره که 93 آیه دارد، قبل از هجرت، در سال هشتم بعثت در مکه نازل شده است.

28- قصص [قصه]

در این سوره، قصه‏هائى از ولادت موسى تا نبوتش و مبارزه‏اش با فرعون و نجات بنى اسرائیل از استضعاف، و نیز زراندوزى قارون و سرنوشت تلخش، بیان شده است.

این سوره که قبل از هجرت در مکه نازل شده (حدود سال 11 بعثت) در دوره سختى و شدت و رنج مسلمانان، مقایسه‏اى است با شدائد بنى اسرائیل در چنگ فرعون، و نویدى است براى پیروزى و وراثت زمین و امامت تاریخ و شکست طاغوتها.

داستان موسى و فرعون، در اینجا نقش سمبولیک خود را در نشاندادن مبارزه دائمى حق و باطل و پیروزى نهائى حق، بخوبى ایفا مى‏کند.

کلمه «قصص‏» در آیه 25 آمده، آنجا که دختر شعیب، پیش پدر از کمک موسى به آنها در کشیدن آب از چاه براى گوسفندان شعیب، تعریف کرده و آن قصه را بازگو مى‏کند. از آیه 76 به بعد از روش زراندوزى و تکبر قارون انتقاد شده و سرنوشت مذلت بار و فرو رفتن او را در زمین بیان مى‏کند.

این سوره 88 آیه دارد.

29- عنکبوت

با تشبیه کردن کافران در عقاید الحادى خودشان به عنکبوت که سست‏ترین خانه‏ها را دارد و تار و پودش در برابر بادها درهم مى‏ریزد، سستى بناى اندیشه‏هاى مشرکان و ماده گرایان را بازگو مى‏کند که حباب اندیشه‏هایشان بر روى سرابى خیالى و پوچ استوار شده است. آیه 41 این حقیقت را گفته است.

این سوره مکى که قبل از هجرت بعد از سوره روم نازل شده، کلا درگیرى ایمان آوردندگان را با فتنه انگیزى‏ها و کارشکنى‏ها و اغواهاى مخالفان بیان مى‏کند و نمونه‏هائى چند از زندگى ابراهیم و انبیاء دیگر و فداکارى‏هایشان در راه خدا مى‏آورد و مؤمنان را بیاد تکالیف و تعهدات و صبر در این راه مى‏اندازد. مشتمل بر 68 آیه.

30- روم [نام کشورى است]

در آغاز سوره، از پیروزى روم پس از شکست‏خوردنش از ایران خبر مى‏دهد. این پیشگوئى و حادثه مربوط به صدر اسلام است و در واقع نوید پیروزى امت مسلمان را پس از شکست دو ابر قدرت آن روز جهان مى‏دهد و تقویتى است براى مسلمین آن روز که مورد آزار مشرکین مکه قرار داشتند و آینده‏اى تابناک را در افق حیات بشرى نشان مى‏دهد در چندین آیه متوالى آیات و نشانه‏هاى الهى را با ذکر مصداق، از مخلوقات و پدیده‏هاى زمینى و آسمانى بیان کرده، سپس انسانها را متوجه فطرت خدا آشناى خودشان مى‏کند: آیه 30 و 42 و در نهایت، باز گریزى است به مسئله مهم یعنى معاد و حیات جاودان پس از مرگ.

هفتاد و نهمین سوره‏اى است که با 60 آیه، در مکه و قبل از هجرت نازل شده است.

31- لقمان

سوره به نام لقمان حکیم است و در آیات 12 تا 20 موعظه‏هاى حکیمانه‏اى را از لقمان به پسرش بیان کرده است، که درباره خدا و دین و برخورد انسانى با مردم و میانه روى در رفتار است.

در مجموع، این سوره، پیام توحید و حکمت و معرفت و معاد را بیان مى‏کند و فطرت بشرى آدمیان را مورد خطاب قرار مى‏دهد تا از طریق توجه به نعمتهاى الهى، به شناخت و اطاعت او گردن نهاده و به سعادت ابدى برسد.

در مکه و نزدیکیهاى هجرت نازل شده است و داراى 34 آیه مى‏باشد.

32- سجده [سجده کردن]

در آیه 15 این سوره، از نشانه‏هاى بارز مؤمن، این را مى‏گوید که هنگام یادآورى آیات و نشانه‏هاى خدا، به علامت تعظیم و سپاس، به خاک افتاده و در پیشگاه او سجده کرده و خدا را مى‏ستاید. «مضاجع‏» نام دیگر این سوره است. هنگام تلاوت آیه سجده واجب است که سجده نمائیم.

هدف کلى سوره، اقامه دلیلى است در مورد مبدا و معاد و زدودن شک از دلها و در رابطه با نبوت و قرآن، اشاره‏هائى هم به مؤمنان و فاسقان دارد و از پاداش و عذاب، سخن مى‏گوید. و سرگذشت موسى و قوم او بعنوان یک نمونه مطرح مى‏شود.

این سوره 30 آیه دارد و در مکه در اوائل بعثت پیامبر نازل شده است.

33- احزاب [حزب‏ها و گروهها]

حزبها و قبائل مشرک عرب، براى ریشه کن کردن اسلام و نابودى مسلمین دست به دست داده و ائتلاف نمودند و مدینه را محاصره کردند و جنگ خندق پیش آمد.

واکنش روانى و عکس العمل مسلمانان در برابر این محاصره نظامى و نقش تخریبى ستون پنجم (یهود داخل مدینه) و سر انجام کار، از مسائلى است که در خلال آیات 9 تا 27 ذکر شده و بسى آموزنده است. به همین جهت هم شروع سوره، با فرمان خدا مبنى بر اطاعت نکردن از کافران و منافقان است.

در قسمتهاى بعدى رابطه پیامبر را با مؤمنین و منافقین و همچنین همسرانى و نیز تذکر نکات اخلاقى و تربیتى را در بر دارد و اینکه آنها الگوى مردم‏اند و نیک و بدشان تاثیر فراوان دارد و بر خوبیها و فسادهایشان، پاداش یا عذاب دو برابر خواهد بود. از آیه 36 به بعد به ماجراى ازدواج پیامبر با زن پسر خوانده‏اش - زید - اشاره شده و در آیه 40 خاتم انبیاء بودن حضرت محمد(ص) بیان شده است و در اواخر سوره، علیه منافقین افشاگرى مى‏کند. در حدیثى بیان شده که در این سوره، رسوائیهاى مردان و زنان قریش بیان شده است.

این سوره 73 آیه دارد و در سال 6 هجرى در مدینه نازل شده است.

34- سبا

نام قومى است که همزمان با سلیمان مى‏زیستند و حاکمشان یک زن (بلقیس) بود. از آیه 15 به بعد بخشى از داستان آنان را در رابطه با سلیمان بیان مى‏کند و نیز داستان داود را نقل مى‏نماید. در این سوره آیاتى هم از توحید و رسالت و آخرت (این سه پایه دعوت همه انبیاء) آمده است. رسالت جهانى پیامبر اسلام در آیه 28 آمده، و در کل، حمایت از رسول اللّه در دعوت الهى‏اش مى‏باشد.

هشتاد و سومین سوره‏اى است که در مکه و قبل از هجرت نازل شده و 54 آیه دارد.

35- فاطر [شکافنده، پدید آورنده]

در اولین آیه، با این صفت، از خدا ستایش شده، خدائى که آسمانها و زمین را با شکافتن پرده عدم، بوجود آورد.

نام دیگر سوره «ملائکه‏» است. باز در همین آیه اول از فرشتگان بعنوان رسولانى که حامل فرمان خدا و مجرى اوامر او در جهان هستند یاد شده است.

این سوره، شامل قدرت و حکمت و نعمتهاى بزرگ آسمانى و زمینى خداوند، در رابطه با توحید و ربوبیت اوست و اینکه خلقت انسان و آمد و رفت‏شب و روز و تسخیر ماه و خورشید و آبها و ماهیهاى دریاها همه در جهت‏شکر انسان و حرکت او بسوى صاحب نعمت و شناختن و اطاعت اوست.

54 آیه دارد و در مکه نازل شده است. به استثناى چند آیه که مدنى است.

36- یس [از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر]

در این سوره که با پیامبر سخن گفته شده، پایه‏هاى سه گانه دین (توحید، نبوت، معاد) مطرح شده و نیز حالت مردم را در قبول و رد دعوتها، و سر انجام مجرمین و متقین را در قیامت بیان کرده است.

و از رویش گیاه در زمین مرده، روئیدن باغها و میوه‏ها، زوجیت عمومى در مخلوقات، شب و روز و ماه و خورشید حرکت کشتى‏ها در دریا و ... بعنوان «آیه‏» و نشانه بر خدا یاد شده است.

این سوره «قلب قرآن‏» هم نامیده شده است. و همچنین به «ریحانة القرآن‏» هم معروف است پنجاه و نهمین سوره‏اى است که در مکه نازل شده است و 83 آیه دارد.

37- صافات [به صف کشیده‏ها]

در آیه اول، خداوند به فرشتگان به صفت کشیده شده، یا به صفوف منظم پیکار گران و مجاهدان، یا پرندگان منظم و به صف کشیده در پرواز، یا صفوف نمازگزاران، سوگند یاد کرده است. (بنا به تفسیرهاى گوناگون در کلمه صافات).

روح کلى سوره، بیان توحید و رد عقاید مشرکین، بخصوص در زمینه خویشاوندى خدا با جن یا مخلوقات دیگر مى‏باشد. مسئله معاد و پاداشهاى بهشت و کیفرهاى جهنم موضوع دیگر این سوره است. به داستان نوح و امتحان ابراهیم بوسیله فرمان ذبح اسماعیل، و همچنین داستان لوط و یونس هم اشاره‏اى شده است.

این سوره که 182 آیه دارد، در اوائل بعثت در مکه نازل گشته است.

38- ص [از حروف مقطع رمز]

محور سوره، دعوت پیامبر به توحید و اخلاص در عبودیت است. از این رهگذر موضع موافقین و مخالفین و رویاروئى جبهه حق و باطل و سر انجام دو گروه است. قیامت و مسئله خلقت انسان و امر خدا به سجود بر آدم و سر باز زدن ابلیس و دشمنیهاى ابلیس با بنى آدم در جهت اغواء و گمراه کردن و اینکه فقط مخلصین از دام شیطان مى‏رهند، از مسائل دیگر این سوره است.

این سوره که 88 آیه دارد، حدود سالهاى 4 و 5 بعثت پیامبر در مکه نازل شده است.

39- زمر [جمع زمره: گروهها و دسته‏ها]

از آیه 70 تا آخر سوره، بیان مى‏کند که در قیامت که روز کیفر و پاداش کافران و متقین است، گروه گروه، مردم به سوى سرنوشت و جایگاه ابدى خودشان (دوزخ یا بهشت) سوق داده مى‏شوند. نام دیگر سوره «غرف‏» (غرفه‏ها) است. به این مناسبت که در آیه 20 از غرفه‏هاى چند طبقه متقین در بهشت‏یاد شده است.

در این سوره، در مورد اخلاص دین براى خدا و بیدار ساختن قلوب براى پذیرش حق، و مقایسه حال و سرنوشت مؤمنین و مشرکین در دنیا و آخرت، مطالبى بیان شده است. و در مجموع، سوره، سوره پاداش‏ها و کیفرها و نتایج اخروى اعمال ما در دنیا است.

این سوره مکى است و 75 آیه دارد.

40- مؤمن [ایمان آورنده]

از آیه 27 به بعد از «مؤمن آل فرعون‏» یاد مى‏کند.

مردى که در بطن نظام طاغوتى فرعون، مخفیانه به دعوت موسى گرویده بود و به نفع او در مجامع دولتى تبلیغ مى‏کرد و از موسى در مقابل توطئه‏هاى خائنانه فرعون و وابستگانش دفاع مى‏نمود.

نام دیگر سوره، «غافر» است. یعنى بخشنده گناه و خطاپوش در آیه 3 با این صفت از خدا یاد شده است. نام دیگر سوره «طول‏» است‏یعنى نعمت پایدار و در همین آیه از خداوند با عنوان صاحب نعمت (ذى الطول) یاد شده است.

از مطالب دیگر این سوره، درگیرى هواداران حق و باطل است، قدرت مطلقه خدا در قیامت، رمز سرنگونى قدرتهاى باطل و جبار پیشین، دعوت موسى، تقسیم بندى مردم در رابطه با اعمالشان در قیامت و ... مى‏باشد.

این سوره مکى که داراى 85 آیه مى‏باشد، در سالهاى قبل از هجرت نازل شده است.

41- فصلت [بخش بخش و فصل فصل شده]

در آیه 2 مى‏گوید: «این قرآن کتابى است که آیاتش براى مردمى که علم و آگاهى دارند، بخش بخش نازل شده است.»

این سوره به نام «مصابیح‏» هم یاد شده زیرا در آیه 12 از زینت کردن و آراستن آسمان توسط ستاره‏ها که چراغهائى هستند سخن به میان آمده است.

این سوره را بعضى هم به نام «حم. سجده‏» مى‏شناسند.

قرآن، رسالت، خدا، آخرت، وحى، توحید، از مسائل دیگر این سوره مى‏باشد. سوره فصلت، تجلى قدرت مطلقه خداوند است، هم در دنیا و در رابطه با هلاک کردن مکذبین و ظالمین و هم در آخرت و هنگام حسابرسى اعمال بندگان.

54 آیه دارد و در اوائل بعثت در مکه نازل گشته است.

42- شورى [مشورت و همفکرى و نظرخواهى]

در آیه 38 اصل اجتماعى شورا در امور اجرائى، از صفات مؤمنانى به حساب آمده که اهل تقوا و نماز و انفاق و همیارى هنگام ستمدیدگى مى‏باشند.

محور این سوره، وحى و محتواى پیام‏هاى آن است و حالت پذیرش یا انکار مردم نسبت به آن و برخى از نشانه‏هاى خدا و نیز نتایج اعمال و راه مستقیم الهى بیان شده است و باز، نقبى به آخرت و سراى ابدى در آن جهان، و همچنین بیان بعضى از نعمتهاى الهى.

این سوره مکى که 53 آیه دارد یکسال قبل از هجرت نازل شده است.

43- زخرف [زینت و زیور]

در آیه 33 تا 35 در بیان بى‏ارزشى جلوه‏هاى مادى و فریبنده دنیا مى‏خوانیم:«اگر بخاطر این نبود که مردم امتى یکپارچه و همسان باشند، خداوند براى کافران، خانه‏هائى با سقف‏هاى نقره‏گون و بالاخانه‏ها و درها و تخت‏ها و زیورها و ... قرار مى‏داد.»

با بیان این معنى، خداوند ارزش را به آخرت و آنچه باقى است مى‏دهد و نوعى جدل و بحث در مورد معتقدات بى اساس مشرکین انجام گرفته و از اتکاء آنان به اندیشه‏هاى خرافى که میراث نیاکان است انتقاد شده است تا زمینه قلبى براى ایمان، آماده گردد.

در بخشى دیگر از شیوه استخفاى فرعون و معیارهاى غلط آنان در ارزشیابى یاد شده و بعنوان نمونه از دعوت عیسى یاد شده است.

از جمله مسائل دیگر این سوره، تصحیح اعتقادات خرافى، جدال توحیدى، آیات قیامت، فرستادن انبیاء، به خصوص ابراهیم و موسى و عیسى مى‏باشد.

این سوره مکى است. داراى 89 آیه بوده و حدود سالهاى 5 و 6 بعثت نازل شده است.

44- دخان [دود]

در آیه 10 مى‏گوید: «منتظر روزى باش که آسمان دودى فرا گیرنده مردم را فراهم مى‏آورد و عذابى دردناک است.»

بعضى این دود را از علائم رستاخیز و پیش درآمد قیامت دانسته‏اند، برخى گفته‏اند در قیامت، بعنوان عذاب، دودى که چشم و گوش منافقان را پر مى‏کند ظاهر خواهد شد.

بعضى هم این را تحقق یافته مى‏دانند و مى‏گویند در اثر تکذیب و روگردانى مردم از دعوت پیامبر قحطسالى و تنگدستى چنان کرد که مردم وقتى با چشم‏هاى ناتوان به آسمان نگاه مى‏کردند، آن را پر شده از دود، مى‏دیدند. در هر صورت، سوره متضمن بیم دادن کسانى است که در قرآن و دعوت حق شک دارند و آنان را نسبت به عذاب دنیا و آخرت، هشدار مى‏دهد.

و داستان موسى و سر انجام فرعون را نمونه‏اى از عذاب دنیوى، و کیفرهاى گوناگون جهنم را نمونه‏اى از عذاب دنیوى، و کیفرهاى گوناگون جهنم را نمونه‏اى از عذاب آخرت بیان مى‏کند، و پاداش متقین را هم بیان مى‏کند.

این سوره 59 آیه دارد و در سال 4 بعثت، در مکه نازل گردیده است. توصیه شده که این سوره در نمازهاى واجب و مستحب خوانده شود.

45- جاثیه [به زانو افتاده]

اینکه در قیامت، هر امتى به زانو در مى‏آید و براى رسیدگى به حسابشان حاضر مى‏شوند در آیه 28 ذکر شده است. مظهرى است از سلطه کامله خداوند در قیامت.

سوره با بیان مطالب توحیدى و شریعت پیامبر و لزوم توجه به آیات و نشانه‏هاى الهى شروع شده و با بیان تهدید آمیز نسبت به مستکبران اعراض‏گر از آیات خدا و هوا پرست و گمراه ادامه مى‏یابد و با بیان ثبت اعمال و بازبینى آن در قیامت و کیفرهاى اخروى پایان مى‏گیرد.

از نامهاى دیگر سوره، «شریعت‏» و «دهر» است.

از سوره‏هاى مکى است و مشتمل بر 37 آیه بوده و در سال 8 بعثت نازل شده است.

46- احقاف [نام سرزمین قوم عاد در نزدیکى یمن]

در آیه 21 مى‏خوانیم: «حضرت هود، قوم خودش (عاد) را در سرزمین احقاف، از عذاب خدا بیم داد.» احقاف در قسمت جنوبى عربستان بوده و الآن آثارى از آن باقى نمانده است.

هلاکت قوم هود و اقوامى دیگر در پیرامون مکه و نیز ایمان آوردن گروهى از جن، همچنین مطالبى درباره معاد، توحید و نبوت، از مسائل دیگر این سوره است.

و در پیام پایانى سوره، فرمان صبر و بردبارى به پیامبر مى‏دهد این سوره با 35 آیه، در مکه نازل شده است.

47- محمد(ص) [نام پیامبر بزرگ اسلام]

نام «محمد»«ص‏» در دومین آیه این سوره آمده است.

سوره، توصیفى است از کافران و روش‏ها و عملکردهاى آنان و نیز توصیفى است از مؤمنان و اعمال نیک و صفات پاکشان. از نعمتهاى نازله بر مؤمنین و عقوبتهاى وارده بر کافران سخن مى‏گوید. مقایسه‏اى است میان این دو جناح حق و باطل در دنیا و آخرت. و بیانگر این است که مقابله و مخالفت آگاهانه کفار با پیامبر و دین خدا فقط به زیان خودشان خواهد بود.

نام دیگر این سوره، «قتال‏» است. چرا که عنصر بارز جنگ با کفار و فرمان موضعگیرى قاطع در برابرشان، از پیشانى این سوره انقلابى آشکار است، همچنانکه از لحن آیات هم پیداست این سوره در مدینه و در دوره قدرت و آمادگى رزمى مسلمین نازل شده است و 38 آیه دارد.

48- فتح [پیروزى]

در آیه اول از پیروزى بزرگى که به یارى خدا نصیب پیامبر شد، یاد شده است. فتحى که در «صلح حدیبیه‏» فراهم آمد. پیامبر همراه 1400 نفر به جنگ مشرکین بیرون آمد. امیدى به بازگشت پیروزمندانه و بسلامت نبود ولى سرانجام با قراردادن آتش بس 10 ساله، بدون درگیرى به مدینه بازگشتند.

همین قرارداد، پیروزى‏هاى بزرگ دیگرى بدنبال داشت، مانند فتح خیبر در سال هفتم هجرى و فتح مکه به همراه 12 هزار سرباز مسلمان در سال 8 هجرى و مسلمان شدن تعداد زیادى از مشرکین در این فاصله. (به فتح مکه در آیه 27 این سوره اشاره شده است) اینهاست آن «فتح مبین‏» که سوره به آن نام، مشهور گشته است. سوره بیشتر مربوط است به امور داخلى مسلمین در ارتباط با بیعت مردم و سخنان عافیت طلبان و جوسازان و همچنین اشاره به خلق و خوى جاهلى مردم در گذشته و راه مبنى بر تقوا که پیامبر آورده در آخرین آیه ضمن بیان رسالت محمد، به خصوصیات اصحابش اشاره مى‏کند از جمله به: «اشداء على الکفار رحماء بینهم‏» یاران پیامبر(ص) نسبت به کفار شدید و سخت گیرند اما نسبت به یکدیگر مهربان مى‏باشند.

این سوره در سال 6 هجرى در مدینه پس از قرار داد صلح حدیبیه نازل شده و داراى 29 آیه مى‏باشد. مى‏باشد.

49- حجرات [حجره‏ها و اطاقها]

در آیه 4 نکوهشى از آندسته بى خردانى شده که بدون رعایت نکات اخلاقى از بیرون و پشت پنجره با فریاد، پیامبر را صدا مى‏کردند.

این سوره مشتمل است بر نکاتى از ادب و اخلاق مسلمان در رابطه با خدا و پیامبر و جلو نیفتادن از آنها، و سفارش به اصلاح بین مسلمانان و همنوعان و برخى نظامات اجتماعى، و کلاً سوره‏اى است اخلاقى، که از تمسخر و استهزاء، سوء ظن، تجسس و غیبت نهى مى‏کند و از همه مردم، کسى را برتر مى‏داند که با تقوا است «ان اکرمک عند اللّه اتقاکم‏» - آیه 13.

این سوره که 18 آیه دارد، مدنى است و در سال 7 هجرى نازل شده است.

50- ق [از حروف رمز اوائل سوره‏ها]

بستر کلى این سوره، معاد و احوالات مردم در قیامت است و در کنار این مسئله، از خلقت انسان تا مرگش و پس از مرگ و بعضى از پدیده‏هاى آفرینش و نعمت‏هاى خدا سخن به میان آمده است و یادى از بعضى اقوام تکذیب کننده که گرفتار عذاب خدا شدند.

45 آیه دارد و در سال پنجم بعثت در مکه نازل شده است. و دعوت سوره، به تحمل و استقامت و صبر، در برابر حرفهاى مشرکین است.

51- ذاریات [پراکنده کنندگان]

سوگند به فرشتگان داراى این صفت، یا بادهائى که گرد و خاک را، یا ابرها را مى‏پراکنند، در نخستین آیه آمده است. اشاره‏اى است به تدبیر عمومى خدا در جهان از طریق فرشتگان یا بادها.

سوره، بیان کننده معاد، و نقش تربیتى و سازندگى آن در عمل دنیائى انسان، و صفات متقین و داستانهائى از ابراهیم و موسى و قوم عاد و ثمود و قوم نوح است و بیان زوجیت عمومى در جهان خلقت و بیان فلسفه آفرینش جن و انس که «عبادت‏» است (آیه 56) و در پایان هشدارى به ستمگران و کافران.

چهل و هفتمین سوره‏اى است که در سال 7 بعثت در مکه نازل شده است و 60 آیه دارد.

52- طور [نام یک کوه]

در اولین آیه به کوه مقدس طور در سینا که محل مناجات موسى (ع) با خداوند بوده، سوگند یاد شده است.

سوره، یادآور قیامت و بهشت و جهنم و بیانگر نعمتهاى بى پایان بهشتیان و عذاب‏هاى گوناگون مکذبین و کفار در دوزخ است و نیز احتیاج و مجادله‏اى با مشرکین و تردیدشان در ایمان آوردن و نقد تفکر الحادى و مشرکانه و در پایان باز هم دعوت به صبر.

این سوره با 49 آیه در سال 4 بعثت در مکه نازل گردید. در احادیث، زیاد خواندن آن سبب خلاصى از زندان بیان شده است.

53- نجم [ستاره]

در آغاز سوره، به ستاره آنهنگام که فرود آمده و غروب کند سوگند یاد شده است.

هدف کلى سوره، تاکید بر سه رکن «ربوبیت‏» «نبوت‏» و «معاد» است و اعلام وحى، توبیخ مشرکین از اعراض، مردم شناسى، توحید و تنذیر، از موضوعات دیگر این سوره است. کلا سوره تشویق به پذیرش دعوت است و انتقاد از روى گردانى از قرآن و پیامبر.

برخى هم مراد از «نجم‏» را ستاره فروزان قرآن دانسته‏اند که براى بشر فرود آمده است. این سوره با 62 آیه، مکى است.

54- قمر [ماه]

آیه اول، به «شق القمر» و دو پاره شدن ماه، بنا به درخواست مشرکین از پیامبر اسلام بعنوان معجزه و نشانه‏اى از قدرت خدا اشاره کرده است.

این سوره بطور کلى به انذار و بیم دادن مکذبین بهانه جو پرداخته است و از هلاکت امتهاى تکذیب کننده گذشته همچون قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و آل فرعون، شاهد آورده است و در پایان، از عاقبت جهنمى مجرمین و فرجام خوش متقین یاد مى‏کند.

با 55 آیه در سال 4 بعثت نازل شده و از سوره‏هاى مکى است.

55- رحمن [بخشنده]

نام خداوند است که بعنوان آموزگار قرآن و آفریدگار بشر و آموزنده بیان، ذکر شده است. (آیه اول).

سوره رحمان، در خطابى به جن و انس، از آفرینش جهان و از نعمتهاى فراوان و گوناگون خدا در دنیا و بهشت و نیز از عقوبت‏هاى اهل دوزخ، سخن گفته است و با تکرار 31 بار آیه «فباى آلاء ربکما تکذبان‏» در این سوره نسبتا کوچک مى‏پرسد که به کدام یک از نعمتهاى پروردگارت تکذیب مى‏کنید؟!

و این سوره در زبان ائمه به «عروس قرآن‏» معروف بوده است.

78 آیه دارد. این سوره را بعضى مکى و بعضى مدنى دانسته‏اند.

56- واقعه [پیش آمد، حادثه]

یکى از نام‏هاى رستاخیز و قیامت است، حادثه‏اى که بى شک واقع خواهد شد و در آغاز سوره از وقوع آن و مشخصات و آثارش خبر مى‏دهد و تا پایان سوره از حالات اهل بهشت و جهنم در آخرت یاد مى‏کند.

در بخشى از سوره هم به اهمیت «قرآن کریم‏» که فرود آمده از نزد خداوند است اشاره مى‏کند. در این سوره مردم به سه دسته تقسیم شده‏اند: اصحاب یمین، اصحاب شمال و سابقون.

96 آیه دارد و در اوائل بعثت در مکه فرود آمده است. به خواندن این سوره بسیار دستور داده شده است.

57- حدید [آهن]

در آیه 25 از آهن بعنوان مظهر قدرت و منفعت، در کنار نازل کردن کتاب و میزان (سمبل مکتب و عدالت اجتماعى) یاد مى‏کند. حدید، به اسلحه، به امام، به حضرت قائم(ع) هم تاویل شده است.(مرآة الانوار ص 124.)

هدف اصلى سوره، تشویق به انفاق در راه خدا است که از ایمان و تقوا سرچشمه مى‏گیرد. اخلاص و زهد و موعظه و معارفى از مبدا و معاد از مطالب دیگر این سوره است. در حدیثى آمده که: چون خداوند مى‏دانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.(المیزان ج 19 ص 168.)

این سوره مدنى است. با 28 آیه در سال پنجم هجرى نازل شده است.

58- مجادله [گفتگو و جدل]

در آیه اول، سخن از مجادله و گفتگوئى است که میان پیامبر با زنى که شوهرش او را «ظهار» کرده بود واقع شده است. ظهار، نوعى تحریم زن بود که در جاهلیت، رواج داشت.

در این سوره، صفاتى از مؤمنان در رفتارهایشان و همچنین صفات مخالفان اسلام بیان شده است. و از نجوا و درگوشى صحبت کردن نکوهش شده و وعده عذاب براى کسانى بیان شده که با دشمنان خدا طرح دوستى مى‏ریزند و عنوان «حزب الشیطان‏» به آنها مى‏دهد و در پایان هم مشخصات «حزب الله‏» مطرح است.

این سوره که داراى 22 آیه است در سال 9 هجرى در مدینه نازل شده است.

59- حشر [بیرون آمدن، بر انگیخته شدن]

در آیه 2 بیان مى‏کند که خداوند، براى اولین بار، کسانى را از اهل کتاب (یهود و نصارى) که کفر ورزیدند، (از قلعه‏هایشان) بیرون مى‏آورد.

یهودى‏ها مى‏پنداشتند که با داشتن حصارها و قلعه‏ها هرگز مغلوب نخواهند شد ولى بدست پیامبر و مؤمنین شکست‏خوردند و از پایگاهها و قلعه‏هایشان بیرون رانده شدند. و این در سایه پیمان شکنى یهود بنى نضیر بود که منافقانه نقش ستون پنجم را در داخل مدینه بازى مى‏کردند. بهمین جهت‏سوره بنام «بنى نضیر» هم گفته شده است.

این سوره مدنى است و در سال 4 هجرى نازل شده است و 24 آیه دارد.

60- ممتحنه [زن امتحان شده]

در آیه 10 مى‏خوانیم :«زنان مؤمنى را که بسوى شما هجرت کرده‏اند بیازمائید. اگر واقعا ایمان آورده بودند، آنان را دوباره پیش مشرکین بر نگردانید. زیرا بر آنان حرام مى‏باشند...».

در این سوره، مرز دوستى‏ها و دشمنى‏ها و سیاست‏خارجى مؤمنین، در رابطه با دشمن، برخى از مسائل تربیتى و همچنین یادى از قیامت، بیان شده است.

احکام هجرت و بیعت و ایمان زنان مسلمان، از مسائل دیگر این سوره مى‏باشد.این سوره که با 13 آیه در سال 10 هجرى در مدینه نازل شده، دو نام دیگر هم دارد، که عبارتند از: «امتحان‏»، «مراة‏» (زن) آیات 1 تا 9 بمناسبت جاسوسى شخصى به نفع مشرکین و دادن گزارش نظامى از تصمیم مسلمین به جنگ با مشرکین نازل شده و بهمین جهت آیات، از داشتن رابطه دوستانه با مشرکین نهى کرده است.

61- صف [ردیف و صف]

خداوند پیکار گرانى را که در راه او، همچون صفى فولادین و بنیانى استوار مى‏جنگند دوست مى‏دارد. این مطلب در آیه 4 از این سوره بیان شده است.

این سوره، تشویق و تحریک مسلمین به مبارزه با دشمن، و معرفى اسلام، بعنوان فروغى الهى و فروزان مى‏باشد و نوید غلبه و حاکمیت این آئین را بر ادیان دیگر مى‏دهد.

نام دیگر این سورع، «حواریین‏» است. بمناسبت اینکه در آخرین آیه‏اش دعوت عیساى مسیح از «حواریین‏» براى نصرت دین خدا بیان شده است.

کلا محور آیات این سوره بر دو موضوع «عقیده‏» و «جهاد» است. این سوره که 14 آیه دارد در سال دوم هجرت در مدینه نازل شده است.

62- جمعه

جمعه، روز بزرگ و عید هفتگى اسلامى است. روز «جمع‏» شدن مردم در مساجد و مجالس دینى است، روز برپائى نماز پر شکوه جمعه (این عبادت سیاسى - اجتماعى) و اقامه این شعار است.

در این سوره، پس از توصیف خدا و بیان فلسفه بعثت و رسالت، و اشاره به قوم یهود در رابطه با دین، دعوت به «نماز جمعه‏» مى‏کند. (آیه 9).

در رکعت اول نماز جمعه، این سوره خوانده مى‏شود. و جمعه و نماز جمعه در فرهنگ اسلام، نقش بسزائى در تربیت و تهذیب و تعلیم، و تحکیم پایه‏هاى جامعه اسلامى دارد.

سوره جمعه 11 آیه دارد و در سال 2 هجرى در مدینه نازل شده است.

63- منافقون [دو چهره‏ها]

در این سوره، به تشریح اخلاق و شیوه‏هاى منافقین و خصوصیتهاى روانى آنان، همچنین توطئه‏ها و دروغپردازى‏هایشان پرداخته و مسلمانان را از آنها بعنوان «دشمنانى سر سخت‏» بر حذر داشته است.

این سوره هم در نماز جمعه خوانده مى‏شود تا در اثر یادآورى نقش منافقانه دشمنان، مسلمین همیشه آگاهى خود را حفظ کنند. سوره درباره عبد الله بن ابى (از سران منافقین) نازل شده است.

11 آیه دارد و در سال 3 هجرى در مدینه نازل شده است. و بعضى گفته‏اند که این سوره در یکى از شبهاى جنگ تبوک فرود آمده است.

64- تغابن [گول‏خوردگى و حسرت و خسران]

«روز تغابن‏» یکى از نامهاى روز قیامت است که در آیه 9 آمده است. چرا که در قیامت، انسانها از اینکه براى حیات ابدى آن جهان، چندان کارى نکرده و عمل صالحى ذخیره نکرده‏اند و یا گناه و معصیت و فساد به همراه آورده‏اند، احساس ضرر و خسران مى‏کنند و حسرت و افسوس مى‏خورند.

در آیه 9 از رستاخیز، با این نام یاد مى‏کند و کلا در این سوره، تشویق فراوانى به انفاق مى‏کند تا انسان مفتون «اموال و اولاد» نگردد و در قیامت، مغبون و زیانکار به حساب نیاید.

با 18 آیه از سوره‏هاى مدنى قرآن محسوب مى‏گردد.

65- طلاق [رها ساختن و طلاق دادن زن]

در این سوره، احکام و مسائلى کلى در مورد طلاق و عده زنان مطلقه و مسائل، و احکام خانواده و ... بیان مى‏شود.

به همین جهت، این سوره نام دیگرى هم دارد و آن نساء (زنان) است. در کنار مسائل فوق، موعظه‏ها و اندرزهائى و بشارتهائى هم داده شده است. و یادى از هلاکت اقوامى به جهت‏سر پیچى از فرمان خداوند.

این سوره در حدود سالهاى 7 - 9 هجرت در مدینه نازل شده و 12 آیه دارد.

66- تحریم [حرام و ممنوع ساختن]

در آیه اول سوره، خداوند از پیامبرش گله و شکوه مى‏کند که چرا براى جلب رضایت بعضى از همسرانش، آنچه را که خدا بر آو حلال کرده، بر خود حرام مى‏کند.

این خطاب آمیخته به عتاب و سرزنش، در واقع سرزنش بعضى از آن زنان پیغمبر است که با رفتارشان باعث چنین عکس العملى از سوى پیامبر شدند. نقل شده که موضوع، مربوط به روابط خانوادگى بوده است.

بعد از ادامه مطلب در چند آیه بعدى، با ذکرى از قیامت و عذاب دوزخ و دعوت به توبه، فرمان جهاد با کفار و منافقین و سختگیرى با آنان مى‏دهد و در پایان، بعنوان نمونه‏اى از همسران ناشایسته، از زن نوح و لوط یاد کرده و زن فرعون و حضرت مریم را بعنوان الگوهاى تعهد و ایمان و عمل و عفت، معرفى مى‏کند.

سوره تحریم مدنى است و در سال 10 هجرى نازل شده و 12 آیه دارد.

67- ملک [فرمانروائى]

فرمانروائى و حکومت در دست‏خداى تواناست. با این فراز، سوره شروع مى‏شود. از خداوند و خلقت زمین و آسمان و حیوانات، سخن مى‏گوید، و از روز قیامت و پاداش و کیفر، و نعمت و نقمت‏خدا یاد مى‏کند. هدف کلى سوره، بیان ربوبیت و تدبیر عام خداوند نسبت به عالم است.

این سوره، بعد از سوره طور، در سال 7 بعثت در مکه نازل شده است و 30 آیه دارد. به خواندن این سوره، زیاد سفارش شده است به سوره «تبارک‏» هم معروف است.

68- قلم

در آیه‏هاى اول سوره، خدا به «قلم‏» و «آنچه مى‏نویسند» سوگند یاد کرده است.

سوگند به قلم و نوشته، از دین پیامبرى که «امى‏» و درس ناخوانده است، و در میان قوم خود از سوى مخالفین به جنون و دیوانگى متهم شده، اعجاز دیگرى از آیات قرآنى است.

بعد از سوره «علق‏» نازل شده و بعضى گفته‏اند که دومین سوره نازله است.

این سوره، ضمن دفع اتهام جنون از پیامبر و تاکید روى رسالت او، فرمان اعراض از آنان را مى‏دهد. بعد از مقدارى بیان آخرت و بهشت و کیفرها، فرمان صبر و استقامت مى‏دهد. آیه معروف «و ان یکاد ...» که براى دفع نظرهاى بد است در آخر این سوره مى‏باشد.

52 آیه دارد و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است.

69- حاقه [آنچه سزاوار و مسلم و حق است]

«حاقه‏» یکى از نامهاى قیامت است. قاطع و کوبنده و حتمى و بى کمترین تردید، و اساسا خود قیامت، حق است و بدون معاد، زندگى و آفرینش و حیات، پوچ و لغو خواهد بود.

این کلمه، در سه آیه اول سوره تکرار شده و سپس به توصیف قیامت، و امت‏هاى گذشته و باز هم قیامت و وحى نبوى پرداخته است.

در روایات آمده که این سوره درباره على(ع) نازل شده. او هم حقى بود که تکذیب کنندگان و مخالفینى داشت.

این سوره آهنگین و پرطنین با 52 آیه در سالهاى 3 یا 4 بعثت در مکه نازل شده است.

70- معارج [نردبان‏ها، رتبه‏هاى بالا برنده]

در آیه 3 و 4، از خدا با نام «صاحب معارج‏» یاد شده است که فرشتگان و روح بسوى او بالا مى‏روند. آرى خداوند، براى معراج و تعالى وجودى انسانها برنامه‏هاى تربیتى فراوانى (در تکوین و تشریع) قرار داده است.

محور اصلى سوره، روى قیامت و معاد است و این اصل اعتقادى دگرگونساز و تربیت کننده بعنوان عاملى جهت کنترل و تقوا معرفى شده است.

44 آیه دارد و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است.

71- نوح [از پیامبران بزرگ]

داستان نوح با قومش، بعنوان تجربه‏اى از تجارب دعوت الهى در روى زمین و موضعگیرى‏هاى مخالفان و درگیرى حق و باطل در این سوره بیان شده است. استقامت نوح در راه دعوت، الهام بخش صبر است و هلاکت قوم نوح، هشدارى براى مکذبین.

این سوره، بعد از سوره نحل، در مکه و در سال 4 بعثت نازل شده است داراى 28 آیه مى‏باشد.

72- جن [موجودى نامرئى با ویژگیهائى عجیب]

خداوند، انواع گوناگون آفریده و بنده دارد. یکى هم جن است. در این سوره، درباره گروهى از آنان و عکس العملشان در برابر شنیدن آیات قرآن، و دعوت محمد، و دسته‏هاى مؤمن و کافر، و مسلم و قاسط از آنان صحبت‏شده است و مبین توحید ربوبى است.

این سوره، بروى انسان درى از «آن جهان‏» مى‏گشاید و او را به قلمرو بیکرانه آفرینش خدا مى‏کشد. تا بدانند که جز خودشان، دیگرانى هم هستند که خدا شناس و عاقل و مطیع سنت‏هاى الهى‏اند.

این سوره حدودا در سال 6 بعثت نازل شده است. آن هنگام که پیامبر براى دعوت قبیله ثقیف به «طائف‏» رفته بود و آنها ضمن رد دعوت، پیامبر را آزار دادند و در بازگشت، خدا این آیات را فرستاد.

و برخى هم گفته‏اند که پس از وفات خدیجه و ابوطالب و یکى دو سال به هجرت مانده، نازل شده است.

سوره جن 28 آیه دارد و مکى است.

73- مزمل [گلیم به خود پیچیده]

آیه اول را که مى‏خوانیم، با این تعبیر به پیامبر خطاب شده، آن هنگام که در اول بعثت، مشرکان در «دار الندوة‏» دعوتش را نپذیرفتند و در فکر توطئه بر ضد او بودند. پیامبر غمگین و آزرده به خانه رفت و خوابید.

اما سروش خدائى اینگونه نوازشش داد و او را به «برخاستن‏» و عبادت شبانه، و کمک گیرى از نیایش و تلاوت قرآن، و مقاومت در برابر حرفها و مخالفتهایشان دعوت کرد، و از آن حضرت، در برابر برخوردهاى سرد و بى مهرى‏هاى اهل مکه، حمایت نمود در آیه آخر، دستورى مبنى بر نیایش شبانه و تلاوت قرآن به پیامبر مى‏دهد.

این سوره با 20 آیه در مکه نازل شده است. (اوائل بعثت).

74- مدثر [جامه به خود پیچیده]

وقتى که در غار حرا با نزول آیه «اقرء ...» محمد(ص) به رسالت مبعوث شد، به خانه آمد و از شعله‏هاى «وحى‏» مشتعل بود. جامعه بخود پیچیده و خوابید. این سوره نازل شده و او را به «قیام‏» و «انذار» و «تکبیر» فرا خواند. (آیات اول سوره).

جزو اولین سوره‏هاست (بقول برخى: دومین سوره و بعد از «مزمل‏» یا «اقرء ...») و از رسالت و قیامت و مشرکین و فرشتگان و تنذیر سخن مى‏گوید و از عواملى همچون ترک نماز و اطعام مساکین و نیز از فرو رفتن در بطالتها و تکذیب قیامت که سبب جهنمى شدن است‏یاد مى‏کند. 56 آیه دارد و مکى است.

75- قیامت [برخاستن]

قیامت، نام رستاخیز عمومى و معاد است. روزى که همه از گورها بر مى‏خیزند و به سوى محشر و سرنوشت ابدى خویش در بهشت‏یا دوزخ رهسپار مى‏شوند. در اولین آیه به یامت‏سوگند یاد شده است. و به بشر، آن روز را یادآورى مى‏کند.

در آیات بعد، علائم به روز آن رستاخیز و نیز حالات بشر هنگام جان دادن ذکر شده و با طرح موضوع عبث نبودن خلقت، استدلال بر فلسفه معاد شده است. 40 آیه دارد و در مکه در سال 3 بعثت نازل شده است.

76- دهر [روزگار، دوران]

در آیه اول اشاره به «روزگارى‏» مى‏کند که بر «انسان‏» گذشته، و او چیزى نبود که یاد شود. از آن پس اشاره به خلقت انسان، و قرار گرفتن او بر سر دو راهى «شکر» و «کفران‏» مى‏نماید.

از آنچا که محور این سوره، انسان است و عملش و اخلاصش و ایثارش و عاقبت کارش در قیامت و نعمت‏هاى خوب براى نیکان، نام دیگر این سوره «انسان‏» است.

این سوره به نام «هل اتى‏» هم مشهور است. چونکه با این کلمه آغاز شده است.

این سوره در مدینه نازل شده و بنا به روایات، در ستایش از على و فاطمه(ع) است که بخاطر نذرشان، سه روز روزه گرفتند و هنگام افطار، غذاى ساده خویش را به مسکین و یتیم و اسیر، ایثار کردند (آیه 8) و خود با آب افطار نمودند. در آیات بعد، از نعمتهاى خداوند براى اهل بهشت، و پاداش نیکیها در آخرت، یاد شده و فرمان صبر و مقاومت داده است.

داراى 31 آیه است و بعد از «الرحمن‏» نازل شده است.

77- مرسلات [فرستاده شده‏ها]

منظور از مرسلات (که در نخستین آیه خداوند به آنها قسم یاد کرده است) یا فرشتگانى است که پیاپى براى فرود آوردن وحى الهى به پیامبران فرستاده مى‏شوند، یا تند بادهائى است که فرستاده مى‏شوند. علائمى از بروز قیامت و توصیفى از محشر بیان شده است.

تاکید اصلى این سوره روى قیامت است و مکررا تکذیب کنندگان بیم داده مى‏شوند آیه «ویل یومئذ للمکذبین‏» در این سوره 10 بار تکرار شده است و صحنه‏هائى از دنیا و آخرت و حقائق هستى در آن بیان شده است.

در سال دوم بعثت در مکه در غارى در «منا» نازل شده است (بعد از سوره همزه) و 50 آیه دارد.

78- نبا [خبر]

خبر مهم و بزرگ قیامت که مردم درباره‏اش از یکدیگر «سؤال‏» مى‏کنند، در آیات اول سوره بیان شده است. در بعضى روایات، این نبا به على(ع) تاویل شده است. (المیزان ج 20 ص 261.)

نام دیگر سوره، «عم‏» است‏یعنى «از چه؟» زیرا سوره با این کلمه آغاز مى‏شود و نام سومش، «تساؤل‏» مى‏باشد، یعنى «از هم پرسیدن‏». به نام «معصرات‏» هم ذکر شده است (که در آیه 14 آمده).

محور اساسى این سوره، ضرورت و حتمیت قیامت، و استدلال بر آن و توصیف آن مى‏باشد. چون خبر از نظامى متقن و استوار مى‏دهد، بعنوان نمونه‏اى از آن، برخى از نظامهاى طبیعت در مورد شب و روز و کوه و گیاه و زمین و ... را بیان مى‏کند و آن روز حق را که تخلف ناپذیر است و مایه حسرت و ندامت کافران، به یادها مى‏آورد.

بعد از سوره معارج در سال دوم بعثت در مکه نازل شده و داراى 40 آیه مى‏باشد.

79- نازعات [آنها که از روى قوت مى‏کشند]

خداوند در نخستین آیه به نازعات قسم خورده است. نازعات، فرشتگانى هستند که جان مردم را مى‏گیرند، یا روح کافران را به شدت قبض مى‏کنند، یا ستاره‏هائى هستند که از افقى غایب شده و در افق دیگر پیدا مى‏شوند.

در هر صورت خداوند به فرشتگان، به عنوان واسطه‏هائى در تدبیر امور جهان سوگند یاد کرده و اهمیت نقش آنها را بازگو مى‏کند. بخشى از نبوت موسى و دعوت او از فرعون طغیان گر بسوى تزکیه و هدایت، نقل شده، آیه 15 به بعد.

و در ادامه، این سوره هم بر اساس آخرت و قیامت و اثبات آن و حالت مردم در بهشت و دوزخ مى‏باشد و در اوائل بعثت در مکه نازل شده و 46 آیه دارد. نزول این سوره بعد از سوره «نباء» است.

80- عبس [چهره در هم کشید]

سوره، عتاب و ملامت است از اینکه ثروتمندان را بر ضعفا و مساکین مؤمن مقدم بدارند.

در حضور پیامبر جمعى از بزرگان قریش در مکه جمع بودند که نابینائى بنام «ابن ام مکتوم‏» وارد شد. با ورود او یک نفر به جهت ناراحتى از ورودش، چهره در هم کشید و عبوس شد (آن یک نفر یا پیامبر بود یا مردى از بنى امیه: بنا به اختلاف روایات) خداوند از این نحوه برخورد، انتقاد کرده و متذکر برخى نکات اخلاقى و تربیتى مى‏شود.

سوره با یادى از مراحل خلقت انسان و نعمتهاى خدا و حیات در زمین و سپس قیامت و چهره‏هاى خندان و اندوهگین در آخرت، ادامه و پایان مى‏یابد نام دیگرش سوره «اعمى‏» (نابینا) است.

بعد از سوره نجم، در سال دوم بعثت و در مکه نازل شده و داراى 42 آیه مى‏باشد.

81- تکویر [در هم پیچیده شدن]

در هم پیچیده شدن خورشید، و تمام شدن نور آن بمنزله پایان نظام این جهان و از علائم قیامت است که در آیه اول به آن اشاره شده است. سپس درباره انکشاف اعمال انسان در آن روز مطلبى دارد.

سوره تکویر (یا: کورت) بیشتر در مورد معاد است. و در قسمتى هم حمایت و تاییدى از پیامبر نموده و اتهامات را از او دفع مى‏کند.

بعد از سوره «تبت‏»، در سال اول بعثت در مکه نازل شده و 29 آیه دارد.

82- انفطار [شکافته شدن]

این سوره هم، در مورد قیامت و سر انجام نیکان و بدان در بهشت و دوزخ مى‏باشد و شکافته شدن آسمان، بمعناى در هم ریختن این نظام قائم، باز هم پیش درآمدى بر رستاخیز و از جمله شرائط متصل به قیامت است. و از ثبت و ضبط دقیق اعمال هر انسان مطالبى دارد که توسط دو فرشته انجام مى‏گیرد.

این سوره، با 19 آیه، بعد از «نازعات‏» در سال 3 بعثت در مکه نازل شده است.

83- مطففین [کم فروشان]

در آیه اول این سوره، نکوهش و هشدارى به کم فروشان آمده است و براى اصلاح اقتصادى در جامعه، از زشتى این کار و بیان عقوبت‏هاى سخت اخروى براى آنان و براى تکذیب کنندگان و فاجران سخنانى گفته شده است و ستایشى هم از ابرار و صالحان.

این، آخرین سوره‏اى است که در مکه نازل شده و در واقع، در سفر هجرت پیامبر قبل از رسیدن به مدینه نازل گشته است و گویاى کمفروشى و اختلال در وزن و کیلى است که مردم مدینه گرفتارش بودند. و 36 آیه دارد. بنام سوره «تطفیف‏» هم نقل شده است.

84- انشقاق [دو شقه شدن و شکاف برداشتن]

باز هم از علائم ظهور قیامت، در هم ریختن و پاره شدن نظام جهان بالا بیان شده است (آیه 1) آنچنانکه در سوره‏هاى تکویر و انفطار بیان شد.

این سوره هم مانند سوره‏هاى کوچک مکى، تکیه‏اش روى مبدء و معاد است و سیر انسان را به سوى خدا و سرنوشت ابدى‏اش در آخرت، و حساب و کتاب، بیان مى‏کند.

بعد از سوره انفطار در مکه نازل شده و 25 آیه دارد.

85- بروج [برج‏ها]

در اولین آیه، به آسمانى که داراى برج‏هاست‏سوگند یاد شده است. برجهاى آسمان، جایگاه و خط سیر ستارگان در آسمان است. بعضى هم آن را برجهاى دوازده گانه فلکى دانسته‏اند. و در بعضى احادیث، دوازده برج به دوازده امام تاویل شده است.

در این سوره هشدار و تهدیدى است نسبت به کسانى که مؤمنین را تنها به جرم مؤمن بودن، آزار مى‏دادند و این را بعنوان آزمایشى از سختیها و مشکلات در پیش پاى مؤمنان در راه ایمان و اعتقاد مى‏داند.

داستان «اصحاب اخدود» که در آتش سوختند - به جرم ایمان - و نیز سپاه فرعون و ثمود، و نمونه‏اى از مؤمنانى که در راه ایمان، بر شدائد فرعونى صبر و مقاومت کردند بیان شده است تا امت محمد (ص) هم از استقامت آنان، درس صبر بیاموزند و نوید پیروزى به مسلمین داده شده است.

این سوره را، سوره پیامبران نیز گفته‏اند. بعد از سوره شمس و در اوائل بعثت در مکه نازل شده و 22 آیه دارد.

86- طارق [ستاره ظاهر شونده]

در آیه نخست، به آسمان و ستاره‏هاى درخشان و ظاهر شونده، قسم یاد شده است.

محور سخن در این سوره، معاد است و با بیان قدرت کامل خدا، بر تحقق آن در آینده استدلال مى‏کند و با بیان اصل خلقت انسان، او را در جهت تربیت معنوى و روى آوردن به فطرت توحیدى سوق مى‏دهد.

این سوره در اوائل بعثت در مکه و بعد از سوره «بلد» نازل شده و داراى 17 آیه مى‏باشد.

87- اعلى [برتر]

در آیه اول خدا را با صفت «برتر» بیان کرده است و به تسبیح او، که آفریدگار و مدبر جهان است فرمان داده است.

در این سوره، حیات برتر و جاودانه آخرت، و «فلاح‏» در سایه «تزکیه‏» و «ذکر» و «نماز» مطرح شده، و همه، در رابطه با توحید الهى است.

پیامبر این سوره را دوست داشت و در نماز جمعه و عید فطر و قربان آن را مى‏خواند و ذکر سجده را از آیه اول این سوره الهام گرفته است.

بعد از سوره تکویر و در اوائل بعثت در مکه نازل شده و داراى 19 آیه مى‏باشد.

88- غاشیه [فرا گیرنده]

یکى از نامهاى روز قیامت است که در آیه اول بیان شده است. فراگیرنده و احاطه کننده مردم، از نظر هراس و وحشت، از نظر محاسبه و بررسى اعمال و ...

در این سوره، مردم از نظر شقاوت و سعادت اخروى به دو بخش تقسیم شده‏اند و کیفر و پاداش هر یک، در بهشت و جهنم بیان شده است و ربوبیت‏خداوند یادآورى مى‏شود و در نهایت، بازگشت همه انسانها براى حساب، در نزد پروردگار، مطرح شده است.

بعد از سوره ذاریات در مکه نازل شده است و 26 آیه دارد.

89- فجر [سپیده دم]

در آیه اول، خداوند، به فجر قسم خورده است. به این انفجار نور در خیمه ظلمت‏شب. جالب است که بدانیم سوره «فجر» بعد از سوره «لیل‏» نازل شده است همچنانکه در طبیعت هم سپیده دم فجر، پس از «شب‏»، فرا مى‏رسد.

این سوره را، در روایات، سوره حسین بن على دانسته‏اند و به خواندن آن توصیه کرده‏اند. (امام صادق‏«ع‏»: اقرؤا سورة الفجر فى فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین بن على(ع) (تفسیر برهان ج 4 ص 457.))

اینهم جالب است. چرا که قیام کربلاى حسین، خود انفجارى فجرى از ایمان و جهاد بود در ظلمت‏شب جور و شرک بنى امیه. و همچنانکه با فجر و آغاز روز، حرکت و حیات مردم، شروع مى‏شود، با خون حسین و یارانش در عاشورا، اسلام جانى تازه گرفت و حیاتى مجدد یافت. در مفهوم «فجر»، در تفاسیر، مصداقهاى گوناگونى ذکر شده است.

در این سوره، از وابستگى به دنیا که در نتیجه طغیان و کفران نعمت پدید مى‏آید نکوهش شده و وعده عذاب شدید در دنیا و آخرت داده شده است و در پایان، باز هم گریزى به معاد و تاکیدى روى رجعت انسان به سوى پروردگار، آمده است.

چهلمین سوره‏اى است که در سال دوم یا سوم بعثت در مکه نازل شده و 30 آیه دارد.

90- بلد [شهر]

منظور، شهر مکه، زادگاه و وطن پیامبر است که در اولین آیه این سوره، خداوند به آن، سوگند یاد کرده است.

سوره، خلقت انسان را در رنج و سختى، (بعنوان کوره‏اى از حوادث در جهت‏ساخته و پرداخته شن انسان) بیان مى‏کند و نیز اشاره‏اى به اینکه بر کارهایش نظارت مى‏شود و بنا بر این باید در آزادى اسیران، اطعام گرسنگان و سفارش به صبر و رحمت بکوشد. «صبر بر طاعت‏» و «صبر از معصیت‏» و «صبر بر مصیبت‏» در این سوره بطور ضمنى آمده است.

بعد از سوره «ق‏»، در سال 3 بعثت، در مکه نازل شده است و داراى 20 آیه مى‏باشد.

91- شمس [خورشید]

نخستین آیه، مشتمل بر سوگند به خورشید و فروغش مى‏باشد.

پس از چندین سوگند متوالى، پیام سوره این است که: «فلاح‏» در سایه تزکیه نفس، و زیان و تباهى، در اثر پوشاندن و گمراه ساختن نفس مى‏باشد.

داستان ثمود در رابطه با «ناقه صالح‏» شاهدى بر سخن فوق است که در سوره آمده است.

بعد از سوره قدر (و به نقل برخى بعد از سوره حج) در سال دوم بعثت در مکه نازل شده و 16 آیه دارد.

92- لیل [شب]

خداوند، به شب، هنگامى که جهان و انسانها را فرا مى‏گیرد سوگند خورده است. (آیه 1)

شب و روز، خلقت و تلاش انسانها، هدایت الهى، انذار و تبشیر و قیامت و پاداش ... از مطالب این سوره است و توجه خاصى به انفاق اموال در این سوره مى‏باشد.

قبل از سوره فجر و بعد از سوره «اعلى‏» نازل شده است. به این ترتیب نگاه کنید:

شب - فجر - ضحى و نور - انشراح ... این ترتیب نزولى چند سوره‏اى است که پیاپى آمده، آیا در نظام طبیعت هم چنین نیست؟!

از سوره‏هاى مکى است و 22 آیه دارد.

93- ضحى [نور و روشنائى]

خداوند به روشنائى روز و فراگیرى شب قسم یاد کرده که پیامبر را رها نکرده است (آیات 1 - 3).

مى‏دانیم که مدتى وحى از پیامبر قطع شد و این بهانه‏اى براى عیبجوئى مشرکین بود که خداوند با فرستادن این آیات در جهت تقویت روحى و تایید پیامبر رحمت‏خود نازل کرد. سیزدهمین سوره است که بعد از سوره قلم و قبل از «مزمل‏» در مکه و اوائل بعثت نازل شده و 11 آیه دارد.

94- انشراح [گشاده شدن، وسیع شدن]

شرح صدر و فراخى سینه، کنایه از ظرفیت زیاد، براى دریافت‏حقائق و تحمل سختیهاى راه دعوت است. در آیه اول خداوند، عطاى چنین شرح صدرى را به پیامبر بیان مى‏کند و او را دعوت به کار مستمر و پیگیر مى‏نماید و نوید مى‏دهد که: با هر سختى، آسانى است.

(نانبرده رنج، گنج میسر نمى‏شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد)

این سوره بعد از «ضحى‏» نازل شده و مکى است (و بعضى گفته‏اند مدنى است). بعضى این سوره را با سوره قبلى‏اش، مجموعا یکسوره حساب کرده‏اند.

سوره «الم نشرح‏» داراى 8 آیه مى‏باشد.

نام دیگر این سوره، «شرح‏» است.

95- تین [انجیر]

در این سوره به انجیر و زیتون و طور سینا قسم خورده شده است.

تین و زیتون، نام دو میوه است، یا به درخت این دو میوه قسم خورده شده، و به قول بعضى‏ها نام دو کوهى است که دمشق و بیت المقدس بر آن استوار گشته و رمز سوگند یاد کردن به این دو کوه و به طور سینا آن است که این سه جا، خاستگاه و محل بعثت بسیارى از پیامبران بوده است. در کنار این سه قسم، به مکه هم سوگند یاد شده، که محل بعثت پیامبر اسلام است.

بعد از همه اینها، سخن از انسان و آفرینش او و ایمان و عمل صالحش مى‏باشد و اینکه در اثر بى تقوائى، انسان به پست‏ترین جایگاهها هم سقوط مى‏کند مگر مؤمنان صالح.

در سال سوم بعثت در مکه نازل شده (بعد از سوره بروج) و 7 آیه دارد.

96- علق [خون بسته، زالو، کرم]

در آیه دوم، مبدء خلقت انسان از «علق‏» مى‏داند، کرمى زالو شکل، اسپرماتوزوئید.

بعضى هم علق را از ریشه تعلق و وابستگى گرفته‏اند و گفته‏اند انسان از وابستگى و تعلقات خلق شده است.

اولین سوره‏اى است که در غار حرا، هنگام بعثت پیامبر، بر او نازل شده است و سخن از خواندن و آفرینش انسان و تسلیم او و طغیانش به میان آمده است. این سوره مکى است و 19 آیه دارد.

97- قدر [اندازه، سنجش، ارزش]

در این سوره، از شب ارزش آفرینى و اندازه‏گیرى و مقدرات انسان سخن به میان آمده است. شبى که از هزار ماه برتر است (در بعضى روایات شیعه، این هزار ماه به مدت حکومت ظالمانه بنى امیه تفسیر شده که هزار ماه طول کشیده است (به نقل المیزان جلد 20 ص 474.).)

و در یکى از شبهاى ماه رمضان (21 یا 23) قرار دارد. و شبى است که قرآن در آن بر قلب پیامبر نازل گشته است. شب اتصال مطلق میان زمین و ملکوت اعلاست و فرود آمدن فرشته‏ها از آسمان، و شب سلامتى است.

این سوره، در حدود سال 4 بعثت، بعد از سوره «عبس‏» در مکه نازل شده و 5 آیه دارد و سوره‏اى است بسیار مبارک و با فضیلت.

98- بینه [دلیل روشن و حجت آشکار]

این سوره، بیانگر رسالت عام پیامبر نسبت به همه مشرکین و یهود و نصارى است و دعوت او را از همه بشریت به آئین حق باز مى‏گوید و صلاح جامعه انسانى را در سایه اعتقاد و عمل مى‏داند.

گرایش مشرکین و اهل کتاب را به ایمان توحیدى، در سایه آمدن «بینه‏» مى‏داند و خود محمد (ص) نمونه و مصداقى از این حجت آشکار براى اندیشه‏ها و پیروان ادیان دیگر است (امام باقر فرموده است: البینه محمد رسول الله «ص‏» (المیزان ج 20 ص 482) به نقل از تفسیر القمى.)

به نام «لم یکن‏» هم مشهور است و این نام از آغاز سوره اقتباس شده است. از نام‏هاى دیگر این سوره «اهل الکتاب‏» «قیامت‏»، «بریه‏» و «انفکاک‏» است.

بعد از سوره طلاق نازل شده و از سوره‏هاى مدنى است و 8 آیه دارد.

99- زلزال [لرزش و زلزله]

در آیه اول وقوع زمین لرزه مهیب را هنگام ظهور قیامت بیان مى‏کند. زلزله‏اى که در پى آن بر انگیختن مردم براى روز دادرسى عمومى در محشر و پاداش خوبیها و کیفر بدى‏ها است.

نام دیگر سوره، «زلزله‏» است. 8 آیه دارد و بعد از سوره نساء در مدینه نازل شده است.

100- عادیات [دوندگان]

عادیات، اسبهاى تیزتک و تندرو مى‏باشد که هنگام دویدن، همهمه صدایش بگوش مى‏رسد. خداوند در نخستین آیه، به چنین اسبها و اسب‏سواران چابک که از سم اسبان آتش مى‏پرد و سحرگاهان بر سر دشمن هجوم مى‏آورند، سوگند مى‏خورد و برخى نکات تربیتى و انسان‏شناسى و کفران انسان نسبت به نعمتها و مالدوستى شدید انسان، در پى آن مطرح مى‏شود و با اشاره‏اى به رستاخیز و قیامت، پایان مى‏گیرد.

لحن آیات مى‏رساند که باید در مدینه و پس از تشریع حکم جهاد با دشمن، آیات، نازل شده باشد. در روایات آمده که این سوره درباره على(ع) و گروه پارتیزانى او که در جنگ «ذات السلاسل‏» به دشمن شبیخون زدند، نازل شده است که گروههاى اعزامى سابق ناموفق بودند ولى این گروه توانستند ضربه خود را بزنند.

این سوره مدنى است و 11 آیه دارد و پس از سوره «عصر» نازل گشته است.

101- قارعه [کوبنده]

از نام‏هاى قیامت است که در سه آیه اول آمده است.

قیامت، کوبنده دلهاست با ترس. و کوبنده دشمنان خداست، با عذاب.

در این سوره از قیامت و حالت‏خوشى و ناراحتى نیکوکاران و بدکاران سخن گفته شده است.

بعد از سوره ایلاف، در مکه در اوائل بعثت نازل شده و 11 آیه دارد.

102- تکاثر [افتخار به زیادى ثروت و عزت]

در دو آیه اول از تکاثر نکوهش شده، یعنى افزون طلبى در ثروت و قدرت، و افتخار کردن به کثرت اموال و قوم و قبیله و عزت اجتماعى. مشرکین براى اثبات عظمت‏خود از جهت نفرات، حتى مرده‏هاى خود را هم در گورستان به حساب مى‏آوردند. چه بازیچه و مشغولیتى!... در بعضى تفاسیر، به قومى از یهود تفسیر شده و در بعضى به دو قبیله از قریش و در بعضى هم به دو گروه از انصار.

این سوره، بعد از سوره کوثر، نازل شده و 9 آیه دارد و از سوره‏هاى مکى است.

103- عصر [زمان، بعد از ظهر، فشار، و ...]

در اولین آیه، خداوند به عصر قسم یاد کرده است.

مفسرین، عصر را به معانى گوناگونى بیان کرده‏اند، از قبیل: عصر نبوت، عصر نزول قرآن، عصر قیامت، عصر دولت مهدى، نماز عصر، روزگار، و معانى دیگر...

در جواب این سه قسم، سوره به بیان خلاصه‏اى از معارف قرآن اشاره مى‏کند و آن عبارت است از: «ایمان‏»، «عمل صالح‏»، «حق‏»، «صبر». در بیانى خلاصه و مختصر، مفاهیم بلند و فراوانى بیان شده است.

این سوره، مکى است و با 3 آیه در سال اول بعثت بعد از سوره انشراح نازل شده است.

104- همزه [عیبجو و طعنه زن]

در این سوره از کسانى که از دیگران عیجبوئى کرده و با حرکات چشم و ابر و مسخره‏شان مى‏کنند و به ثروتهاى جمع شده خود مغرورند نکوهش شده است و وعده آتش به آنها داده شده و آیات تنذیرى این سوره مربوط به آغاز دعوت و دوران درگیرى با اشراف است.

بعد از سوره قیامت نازل شده و از سوره‏هاى مکى است و 9 آیه دارد.

105- فیل

در این سوره داستان فیل سواران ابرهه را که براى ویران کردن خانه توحید، کعبه، هجوم آورده بودند و با قدرت خداوند نابود شدند بطور خلاصه بیان کرده است.

خود این واقعه، که قبل از اسلام رخ داده بود مبدء تاریخ شد و آن سال به «عام الفیل‏» مشهور گشت. بنا به نقل مورخین، در همان سال هم پیامبر متولد شد و 40 سال بعد از آن ماجرا به رسالت مبعوث گشت.

این تاریخچه و یادآورى آن در قرآن، هشدارى است به کسانى که از در جنگ و ستیز با خدا و آئین او وارد مى‏شوند.

این سوره هم بعد از «کافرون‏» در اوائل بعثت در مکه نازل شده و 5 آیه دارد.

بعضى این سوره را با سوره بعدى یکى دانسته‏اند، چون مطالبشان بهم مربوط است.

106- ایلاف [الفت دادن]

نام دیگر سوره «قریش‏» است. در رابطه با سوره قبلى، که دشمنان حبشى مهاجم به کعبه نابود شدند، این کار، بخاطر تجمع خاطر و انس و الفت و ایمنى «قریش‏» در کوچ‏هاى تابستانى و زمستانى انجام گرفت و در مقابل، از آنان انتظار است که خدا را پرستش کنند.

سوره مکى است و بجهت پیوستگى مطالبش با سوره فیل، بعضى‏ها این دو را یک سوره حساب کرده‏اند.

5 آیه دارد و در سال 3 بعثت، بعد از سوره «تین‏» نازل شده است.

107- ماعون [ظرف غذا]

در آخرین آیه، از نمازگزاران سهل‏انگار و ریاکار که از اطعام و سیر کردن گرسنگان با ظرفهاى پر از غذا جلوگیرى مى‏کنند نکوهش شده است و اینها همه در ردیف تکذیب‏کنندگان دین محسوب شده‏اند به این مناسبت، این سوره بنام سوره «دین‏» هم گفته شده است.

نقل شده که نزول سوره درباره ابوجهل و کفار قریش بوده است.

این سوره بعد از تکاثر و قبل از «فیل‏» و در مکه در سال 2 بعثت نازل شده و 7 آیه دارد.

108- کوثر [خیر فراوان]

در اینکه منظور از کوثر، نهرى است در بهشت، یا حوضى در محشر، یا ذریه و فرزندان زیاد، یا علماى امت، یا نبوت و قرآن، یا علم و حکمت‏یا ... نظریه‏هاى گوناگونى وجود دارد.

منظور هر کدام باشد، این خیر کثیر را خداوند به پیامبر اعطا کرده است (آیه 1)

این سوره یک سطرى که 3 آیه دارد و از اعجازهاى قرآن است در جواب عیبجوئى‏هاى مشرکین نازل شده که بخاطر نداشتن فرزند پسر، پیامبر را مقطوع النسل و «ابتر» مى‏گفتند.

بعد از «عصر» یا «عادیات‏» در مکه نازل شده است. سال اول بعثت. بعضى هم گفته‏اند که در «صلح حدیبیه‏» نازل شده است.

109- کافرون [کافرها]

در این سوره، خداوند به پیامبر فرمان برائت از خدایان مشرکین و عقاید باطل آنها را مى‏دهد. چرا که میان توحید و شرک، هرگز سازشى نیست.

نزول این سوره در پى آن بود که بعضى از مشرکین، از پیامبر مى‏خواستند که مدتى بت‏هاى آن را عبادت کنند تا آنها هم خداى محمد را بپرستند. سوره، مسلمانان را از سازش بر سر اصول اعتقادى و مبانى بنیادى مکتب بر حذر مى‏دارد. بنام سوره «عبادات‏» هم گفته شده است.

6 آیه دارد و بعد از سوره ماعون (یا: فیل) در اوائل بعثت در مکه نازل شده است.

110- نصر [یارى]

در این سوره، از نصر و یارى خدا و پیروزى و فتح بزرگ است که از سوى خدا فرا رسیده است و مردم فوج فوج به دین خدا مى‏گروند.

گفته‏اند که در ایام «حجة الوداع‏» سال آخر عمر پیامبر در «منا» نازل شده و آخرین سوره‏اى است که به نحو کامل و یکجا آمده است. بعد از سوره توبه و 3 آیه دارد.

نام دیگرش «تودیع‏» است. چرا که بعنوان آخرین سوره‏ها، وداعى با پیامبر و پیامبر با امت محسوب مى‏شود و در آن اشاره‏اى به وفات رسول گرامى اسلام شده است.

111- تبت [شکسته باد]

ابولهب، و همسر آتش افروز و هیزم‏کش او از سردمداران مشرکین مخالف پیامبر بودند و آن حضرت را آزار مى‏دادند. در این سوره (آیه 1) نفرین شده که شکسته باد دستان ابولهب و خودش نابود باد.

نام دیگر سوره، «مسد» است. یعنى ریسمانى بافته شده از لیف خرما. در مورد همسر ابولهب در آخرین آیه مى‏گوید که در گردن زنش در حالت عذاب ریسمانى از این نوع خواهد بود. سوره لهب هم گفته شده است.

بعد از سوره «فاتحه‏» و به قولى بعد از «مدثر» در اوائل بعثت در مکه نازل شده و 6 آیه دارد.

112- اخلاص [خالص کردن]

سوره «اخلاص‏»، یا «توحید»، یا «قل هو الله‏» وحدانیت و اوصاف خداوند را بیان مى‏کند و بسیار فضیلیت دارد معادل یک سوم قرآن است. به نام سوره «اساس‏» هم یاد شده است.

سوره در جواب درخواست گروهى از یهود که از پیامبر، اوصاف خداوند را پرسیده بودند، نازل شده است.

«قل هو الله‏» نسب نامه خدا است.

در مورد این سوره، امیر المؤمنین فرموده است که: «قل هو الله‏»، نسب نامه خداست.

این سوره بعد از «ناس‏» در اوائل بعثت در مکه نازل شده و 4 آیه دارد.

113- فلق [صبح]

در این سوره فرمان به پیامبر است که به خدائى که آفریدگار فلق و سپیده دم است از شر همه پدیده‏ها و شر ظلمت فراگیر و جادوگران و حسودان، پناه ببرد.بعد از سوره فیل و قبل از ناس در مکه نازل شده و 5 آیه دارد.

114- ناس [مردم]

در این سوره هم مثل سوره قبلى، خداوند به پیامبر فرمان داده که به پروردگار مردم، فرمانرواى مردم و معبود مردم، از شر وسوسه گران از جن و انس پناه ببرد.

این سوره و سوره فلق را، «معوذتین‏» هم گفته‏اند. زیرا که در آغاز هر دو، مسئله تعویذ و پناه بردن به خدا از شرور حسودان و افسونگران و جادوگران مطرح شده که دشمنان از طریق جادو و افسون قصد صدمه رساندن به پیامبر را داشتند.

بعضى هم این دو سوره را از سوره‏هاى مدنى دانسته‏اند که با هم نازل گشته‏اند.

سوره «ناس‏» بعد از سوره «فلق‏» و قبل از «قل هو اللّه‏» نازل شده و 6 آیه دارد.

با آرزو و امید اینکه با شناخت بهتر و بیشتر قرآن و عمل کردن به این کتاب آسمانى سعادت و فلاح را بدست آوریم، با نقل چند بیت از اشعار «اقبال لاهورى‏»این نوشته را به پایان مى‏بریم:

نقش قرآن چون که بر عالم نشست         نقشهاى پاپ و کاهن را شکست

فاش گویم آنچه در دل مضمر است        این کتابى نیست، چیزى دیگر است

چون که در جان رفت جان دیگر شود   جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود. 

 

منبع:


رسالت قرآن در سیاست

هر وصف کمالی که خدای سبحان برای قرآن کریم یاد فرمود، بمنزله‌ی شرح رسالت آنست، چون توصیف رسول در حکم تبیین قلمرو رسالت و محدوده‌ی پیام‌رسانی آن و کیفیت ابلاغ پیام و ثمره‌ی عمل به ندای اوست، مثلا اگر قرآن به صفت‌هایی از قبیل کریم، مجید و هادی موصوف شد یعنی پیام کرامت و مجد و رهبری دارد، از این رهگذر می‌توان از توصیف قرآن به نور، چنین استفاده نمود که پیامش نور بخش و تدبّر در آن روشنگر و عمل به آن جامعه انسانی را نورانی می‌نماید: «یا اَیُّهَا النّاسُ قَد جائکُمْ بُرهانٌ مِنْ رَبِّکُم وَ اَنزَلْنا اِلَیْکُمُ نوراً مبیناً»[1]، و چون نوربخشی از اوصاف عامّه‌ی پیام‌های آسمانی است، و در اینجهت فرقی بین پیام‌آوران الهی نیست مگر در شدّت و ضعف آن، درباره‌ی تورات اصیل و تغییر نکرده‌ی موسی کلیم ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است: «قُلْ مَنْ اَنزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِه مُوسی نوراً و هُدَیً لِلنّاسِ»[2].
با استظهار از توصیف قرآن به نور، هدف والای این کتاب آسمانی همانا نورانی نمودن مردم است و همین مطلب به صورت صریح در سوره‌ی ابراهیم ـ علیه السّلام ـ چنین بیان شده است: «آلر کِتابٌ اَنزَلْناهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاس مِنَ الْظلماتِ اِلَی النُّور بِاِذْنِ ربَّهِمْ اِلی صِراطِ الْعِزیزِ الحَمید»
[3]، یعنی اگر ولایت مؤمنان بعهده‌ی خداست: «الله ولّیُ الّذینَ آمنُوا»، و ثمره‌ی این ولایت اخراج آنان از هرگونه تیرگی و تاریکی است، خواه به صورت دفع نسبت به پاکان و معصومان، و خواه به صورت رفع نسبت به تبهکاران از اهل ایمان: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلماتِ اِلَی النّور.»[4]
بهترین وسیله‌ی نورانی نمودن مردان با ایمان، همانا فرستادن قرآن می‌باشد و کامل‌ترین مظهر این نام شریف همانا وجود مبارک انسان کامل یعنی نبی اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ است لذا اخراج از ظلمتها به نور که از اوصاف فعلی خداست به پیامبر گرامی منسوب شد. و چون هرگونه فعل یا وصفی ناشی از گوهر ذات فاعل و موصوف آنست اگر سائر رسالت‌های قرآن در قسم فعل یا صفت مطرح است این وصف ممتاز در پیرامون گوهر ذات انسان‌ها سخن می‌گوید، یعنی هدف والای قرآن، نورانی نمودن ذات افراد جامعه می‌باشد و اگر فرد یا جامعه در مقام گوهر ذات خویش، نورانی شد حتما در مقام وصف از فضائل نفسانی برخوردار بوده و در مقام فعل صاحب رفتارها و کردارهای محمود و ممدوح خواهد بود، زیرا گر چه صلاح صفت یا فعل مستلزم صلاح گوهر ذات نیست، ولی صلاح گوهر ذات حتما پشت سرش صلاح وصف یا فعل خواهد بود، لذا هر کس که جزء صالحین بوده، حتما مصداق «عَمَلَوا صالحاً» می‌باشد لیکن عکس آن حتمی نیست، و کسی که در گوهر ذات خویش از نورانیت قرآن برخوردار شد، سیره‌ی آن در منطقه‌ی حیات خویش روشن می‌باشد: «یا اَیُّها الّذین آمنُوا اتَّقُوا الله و آمَنُوا بِرَسُولِه یؤتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجعَلْ لَکُم نُوراً تَمْشُونَ بهِ...»
[5] تأثیر تقوی و ایمان به پیام‌آور خدا، زمینه‌ی دل را برای تابش نور الهی آماده می‌سازد، تا انسانِ باپروا از هر تباهی، نه در معارف نظری، به تیره‌گی خیال پست مغالطه‌گر مبتلا گردد و نه در مشاهد حضوری، به تاریکی افکار پوچ و وسوسه‌ها، تن در داده و تمثّل‌های نفسانی و شیطانی متّصل را به عنوان تمثال‌های ملکی و رحمانی منفصل می‌پندارند و نه در اوصاف و افعال به دام هوی و بند هوس اسیر می‌شود.
قرآن کریم که نور است در بیان معارف خویش از گزند هر گونه ابهام و آسیب هر گونه اجمال و سردرگمی محفوظ است، در تشریح نحوه‌ی نورانیّت خود و کیفیت نورانی نمودن جامعه، حیاتی‌ترین مسأله‌ی اجتماع بشری را که همان حکومت عدل و سیاست قسط است مطرح می‌کند، و تنها راه نورانی کردن مردم را در پرتو سیاست راستین رهبران آسمانی آنها می‌داند، و بدون حکومت وحی، و سیاستگزاری پیامبران و سیاستمداران الهی جامعه بشری را تاریک می‌شمارد، لذا بعد از آنکه هدف اصلی رسالت قرآن را نورانی نمودن مردم معرّفی کرد و پیامبر گرامی ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ را مأمور اجرای این برنامه‌ی الهی نمود، نحوه‌ی پیاده کردن این طرح را چنین بیان می‌فرماید:
«وَ لَقَد اَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا اَنْ اخْرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُمات اِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرَهُمْ بِاَیّامِ الله اِنَّ فی ذلکَ لآیاتٍ لِکلِّ صَبّارٍ شَکُور»
[6] یعنی موسی کلیم ـ علیه السّلام ـ را همراه با نشانه‌های رسالت اعزام نمودیم و به او گفتیم که قوم خود را از تاریکی‌ها به نور، بیرون بیاور و برای آمادگی آنها جهت خروج از تیره‌گی به نور، آنان را از روزهای الهی ـ که قدرت حق در آنها ظهور خاص دارد ـ متذکر نما و جریان صبر و شکیبائی و شکرگزاری را با آنان در میان بگذار، تا در پرتو تحمّل حادثه‌های توانفرسا و سپاس خدا بر این پایمردی و پیروزی، از ظلمت به نور آیند.
شاخص‌ترین کار موسی کلیم ـ علیه السّلام ـ در نورانی نمودن بنی اسرائیل همانا تشکیل حکومت حق و نبرد با سیاست ستم آل فرعون و قیام علیه شرک و اقدام در راه اعتلای توحید و جهاد با هیأت حاکمه‌ی وقت و اجتهاد در تأسیس نظام الهی بوده است، و بدون فضای باز سیاست عدل، تنفّس آزاد میسّر نیست، و بدون حکومت عدل، تهذیب نفس و تزکیه‌ی روح مقدور نخواهد بود، چه اینکه بارزترین کار طاغوتیان در تاریک نمودن جامعه‌ی بشری، همانا تشکیل حکومت باطل و تعطیل حدود الهی و اجراء قوانین بشری و ترویج الحاد و تضادّ با توحید و دعوت به دوزخ است.
آنچه درباره‌ی روزهای خدا وارد شده است که بروز ظهور حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه و روز قیامت و مانند آن تطبیق می‌شود، از باب مثالی است نه تبیین تا مفید حصر باشد، بنابراین روز پیروزی اعجاز بر سِحْر، و ظفرِ امدادِ غیبی بر سپاه آل فرعون، و شکاف دریا و نجات موسویان و غرق و هلاک فرعونیان و ... از روزهای خدا خواهد بود.
چون نبرد با طغیان‌گر عصر، استقامت کامل می‌طلبد، لذا سخن از صبّار و شکور مطرح شد، نه صابر و شاکر، چنان که در فرق بین قائم به قسط و قوّام به قسط بیان شد.
بررسی متن دین و تحقیق پیرامون دلیل ضرورت آن، مسأله‌ی ‌سیاست دینی را بخوبی بیان می‌نماید، زیرا برهان نبوّت عامّه و حتمی بودن آن برای جامعه جریان تدوین قانون فرا گیر و اجراء حدود و تعزیر و قصاص و جنگ و صلح را به همراه دارد، که همه‌ی اینها جزء شئون روشن سیاست می‌باشد.
تفکّر جدایی دین از سیاست، مانع اقامه‌ی برهان عقلی بر ضرورت وحی و نبوّت می‌باشد. زیرا نه می‌توان جامعه‌ی بشری را چون فرشتگان، معصوم از تعدّی و ستم دانست، و نه می‌شود تجاوز ستمگر را تحمل کرد و نه رواست که با وضع و اجراء قانون بشری جلوی تعدّی متجاوزان را گرفت، و نه اجراء حدود الهی را می‌توان به دست هر کس بدون ولایت و رهبری سپرد و گرنه هم محذور هرج و مرج لازم می‌آید، و هم خودداری ضمنی، از برهان ضرورت وحی و نبوت خواهد بود.
اگر کسی با گوشه‌گیری، مظلوم‌نمائی کند و دین را از سیاست جدا بداند و بگوید من مأمور حفظ دینم و دخالتی در شئون سیاست ندارم و اعلام بی‌طرفی کند، هرگز سیاستمدار قهّار، او را رها نمی‌کند و قلمرو سیاستگزاری خویش را از مرز مذهب جدا نمی‌کند، و دین را پدیده‌ی ماوراء طبیعی نمی‌داند، بلکه آنرا به سود خود جذب می‌کند و دیندار دین نشناس گوشه‌گیر را، در کام مَکْر ماهرانه‌ی خویش فرو می‌برد، و به او چنین تلقین می‌کند که از منابع دینی باید مفاهیمی استنباط شود که با خطوط کلّی سیاستِ شوم هماهنگ باشد،‌و هر دیندار می‌باید طوری عمل نماید که به قوانین طغیانگرانه‌ی آن سیاست‌مدار غیر دینی موافق بوده و در راه رسیدن به هدف‌های فاسد سیاست‌مداران ستم‌پرور سودمند باشد.
جریان خیال جدایی دین از سیاست و اعلام مظلومانه‌ی جدائی بین آن دو، همانند پندار جدایی تخیّل و جدائی مرز عقل و جهل، در جهاد اکبر است، یعنی اگر عقل نظری به وَهْم نظری اعلام ترک مخاصمه نمود و عقل عملی با وَهْم عملی اعلان ترک جنگ داد و فطرت انسانی با طبیعت شهوت‌پرست، یا درنده خوی او پیمان ترک تعرّض بست و مظلومانه به کار خود مشغول شد، هرگز وهم نظری از تجاوز به مرز عقل نظری دست برنمی‌دارد و هیچگاه وَهْم عملی از تجاوز به قلمرو عقل عملی صرف‌نظر نمی‌کند، بلکه همواره غضب قهّار یا شهوت شعبده‌باز، به آزادی عقل زیان می‌رساند و سرانجام هوس سیاه، عقل صاف را به اسارت می‌گیرد و از عقل اسیر کاری ساخته نیست، چنانکه امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ راجع به این دو مطلب چنین فرموده است: «کم مِن عقل اسیرٍ تحت هوی امیرٍ»
[7] «و شهد علی ذلک العقل، اذا خرج من اشر الهوی».[8]
نشانه‌ی هجوم سیاست ستم، بر دین گوشه‌گیران قائل به جدایی دین از سیاست را، می‌توان در سرنوشت شوم کلیسا مشاهده نمود، که چگونه تفسیرهای دینی را برابر خواسته‌های سیاست بازان تغییر داده‌اند، و رفته رفته به خدمت آنان در آمدند و مبنای جدایی را یک جانبه امضاء کرده‌اند و وحی آسمانی را در قبال وهم سیاست‌بازان ، دگرگون نموده‌اند و سرانجام خود، کارگزاران حکومت غیر دینی وقت شدند.
جهان اسلام نیز از این آسیب در امان نبود بلکه صاحبان تفکّر جدایی از کلمه‌ی اولو الامر در «اَطیعُوا الله وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولِی الْاَمرِ مِنْکُم
[9]» همان معنائی را استظهار می‌کردند که سیاست زور آن را امضاء می‌نمود، و سرانجام اجراء حدود الهی تابع هوس سیاست بازان روزگار شد، و همچنین در فرصت‌های مناسب سیاسی، فتوائی را صادر می‌نمودند که نیاز دروغین هیأت حاکمه را برطرف نماید، و از اینجا معنای اسارت دین تحت هوس سیاست‌بازان مَکْر، روشن می‌شود که حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در عهدنامه‌ی مالک، چنین مرقوم فرموده است: «فانّ هذا الدّین کان اسیراً فی ایدی الاشرار، یعمل فیه بالهوی و یطلب به الدنیا»[10] یعنی در حکومت عدل علی ـ علیه السّلام ـ دین آزاد است و در حکومت ظالمانه‌ی غیر علی ـ علیه السّلام ـ دین اسیر می‌باشد نه آنکه دین جدا و آزاد و قلمرو خاص خود را داشته باشد. [1] . سورة‌نساء، آیة 174؛ ای مردم دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم. [2] . سورة انعام، آیة 91؛ بگو چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟ کتابی که برای مردم نور و هدایت بود. [3] . سورة ابراهیم، آیة 1؛ (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنائی به فرمان پروردگارشان درآوری به سوی راه خداوند توانا و ستوده. [4] . سورة بقره، آیة 257؛ خدا ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند، آن‌ها را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌برد. [5] . سورة حدید، آیة 28. [6] . سورة ابراهیم، آیة 5. [7] . نهج البلاغه، کلمات قصار 211؛ بسا عقل و خرد که اسیر و گرفتار هوا و خواهشی است که بر او فرمان‌رواست. [8] . نهج البلاغه، نامه 3؛ عقلی که از گرفتاری خواهش (نفس امّاره) رها باشد بر (درستی) آن گواه است. [9] . سورة‌ نساء، آیة 59؛ خدا و پیامبر خدا و اولی الامر را اطاعت کنید. [10] . نهج البلاغه، نامه 53.


در تکمیل مسأله‌ی سیاست دینی، تذکر دو نکته سودمند است یک: قرآن کمال دین و تمام نعمت را در تعیین رهبر اسلام و ولیّ جامعه می‌داند: «اَلیَومَ اَکْمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتْمَمت عَلَیکُم نِعْمَتی وَ رَضیِتُ لَکُم الْاِسْلام دیناً»[1] و در پرتو مقام ولایت و رهبری مسلمین، امید دشمنان اسلام تبدیل به یأس می‌شود: «اَلیَومَ یَئِسَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم فَلا تَخشَوهُمْ وَ اخْشَوْنِ»[2] دوم: با ظهور آخرین ولیّ و وصیّ معصوم دین اسلام که متن سیاست الهی است بر همه‌ی دین‌ها پیروز می‌شود. «لیُظْهَرهُ عَلَی الدّین کُلِّه وَ لَو کَرِهَ المُشْرِکُونَ»[3]، گر چه دین صحیح و آسمانی یکی است: «اِنّ الدّین عِند الله الاسْلامُ» لکن چون دین به معنای مجموع قوانین و مقررات است و آن را گاهی بشر وضع می‌کند مانند آنچه فرعون گفته است: «اِنّی اَخافٌ اَنْ یُبَدِّلَ دینَکم»[4] و گاهی بشر در این موضوع الهی رخنه کرده و آن را دگرگون می‌نماید: «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِایْدیهمِ ثُمّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِندِ الله»[5] و در نتیجه به دین حق که همان اسلام ناب و تغییر نکرده است ایمان نمی‌آورد: «وَ لا یَدینُونَ دینَ الحَقِّ»[6] از این جهت تعبیر به چیزی شده است مانند کلمه‌ی «کل» که مفید تعدد و کثرت است.
البته روشن است جنگ با مشرکان بدون سیاست نخواهد بود و تمامیت دین برای خدا و برچیدن هرگونه دین غیر خدایی بدون زعامت و رهبری سیاست‌مداران الهی میسّر نیست: «قاتِلُوهُمْ حتّی لا تکُونَ فِتنَهٌ و یَکُونُ الدّینُ کُلُّه لِلّه»
[7]. [1] . سورة مائده، آیة 3؛ امروز دین را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. [2] . سورة مائده، آیة 3؛ امروز کسانی که کافرند از دین شما مأیوس گردیدند، پس از آنها نترسید و از من بترسید. [3] .سورة صف، آیة 9؛ تا دین خود را بر همة ادیان غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند. [4] . سورة غافر، آیة 26؛ می‌ترسم موسی دین شما را تغییر دهد. [5] . سورة بقره، آیة 79؛ نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند سپس می‌گویند این، از طرف خدا است. [6] . سورة توبه، آیة 29؛ نه آئین حق را می‌پذیرند. [7] . سورة انفال، آیة 39؛ با مشرکان بجنگید تا فتنه‌ای وجود نداشته باشد و تمام دین برای خدا باشد.


رسالت قرآن ـ آیت الله جوادی آملی