تأثیر قرآن بر جهانی شدنِ زبان عربی



گسترش زبان عربی در ایران از نخستین سالهای ورود اسلام به این سرزمین آغاز گشت و ملت ایران هم از اسلام، و هم از زبان الهی‌اشان به خوبی پاسداری نمودند؛ به طوری که بزرگترین کتب مرجع صرف و نحو، لغت، بلاغت، تفسیر قرآن و جمع احادیث به دست توانای علمای ایران و یا عرب‌های ایرانی‌تبار نگارش یافت؛ از جمله می‌توان به صاحب تفسیر طبری، الکتاب سیبویه (متولّد بیضای فارس)، امثال و حکم میدانی نیشابوری، مقامات حمیدی، مقامات حریری فیروزآبادی (متولّد شیراز)، نگارنده‌ی معجم عربی قاموس المحیط، جرجانی نگارنده‌ی کتاب أسرار البلاغة، سکّاکی خوارزمی مؤلّف کتاب مفتاح العلوم در علم بیان، صحیح امام بخاری و ابومسلم نیشابوری و....... اشاره نمود.
بنابراین بررسی این زبان، که زبان دین ماست و تنها زبانی است که از بعد زمانی و مکانی دستخوش تغییر و دگرگونی نگشته است ضروری به نظر می‌آید. لذا جهت بررسی آن حتماً لازم است که ادبیات عرب و تاریخ آن مورد کنکاش قرار گیرد، بدین ترتیب دوره‌های ادبی عصر جاهلی تا عصر معاصر و نیز عوامل مؤثر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری و ... در آن روشن شود.
عربها واژه‌ی ادب را در معانی مختلفی به کار می‌برند، در زمان جاهلیت به معنی دعوت به طعام مهمانی مأدوبه بود و در جاهلیت و اسلام به خلق پسندیده و حسن معاشرت با خواص و عوام به کار می‌رفت؛ سپس بر تهذیب نفس و آموزش صفات پسندیده، معارف و شعر اطلاق شد. در قرن نهم میلادی و قرون بعد از آن همه‌ی علوم و فنون یعنی فلسفه، ریاضیات، نجوم، کیمیا، طب، اخبار، انساب، شعر و ... را در برمی‌گرفت.
در میان اعراب شعر بیش از نثر رشد نمود. البته شعر هم از سجع شروع شد و به ارجوزه‌ها رسید و از آنجا به اوزان مختلف راه یافت به‌طوریکه دوره‌های ادب عربی به پنج دوره‌ی زیر تقسیم می‌شود:
1. دوره‌ی جاهلی (475-622 میلادی)
2. دوره‌ی راشدی و اموی (622-750 میلادی)
3. دوره‌ی عباسی (750-1258 میلادی)
4. دوره‌ی ترکی (1258- 1798 میلادی)
5. دوره‌ی معاصر (از اواخر قرن 18 میلادی تاکنون )
بر اساس موشکافی‌های تاریخی و ادبی و مطالعه‌ی تطبیقی زبان‌شناسانه باید خلاف نظر منتقدانی همچون طه حسین و مرغلیوث به اصالت شعر جاهلی نظر داد. ادبیات عربی پس از آن دچار تحول و دگرگونی گردید و شاعران معروفی همچون امرء القیس و زهیر و اعشی و ... ظهور کردند که هرکدام سبک خاص خود را داشتند.
با ظهور اسلام، ادب و زبان عربی نیز از قرآن و اسلام تأثیر پذیرفت و از محدوده‌ی قوم‌گرایی خارج شد و سپس به یک زبان جهانی تبدیل شد.
به این ترتیب، قرآن جایگاه ویژه‌ای در آموزش و یادگیری زبان عربی فصیح (فصحی) به خود اختصاص داد به گونه‌ای که نحویون و مؤلّفان و... هر کجا که قصد تعلیم قاعده‌ای با تبیین موضوعی از علوم عربی را داشتند آنرا با شواهد قرآنی روشن و استوار ساخته‌اند و این نشانگر تأثیر مهم و ارزنده‌ی قرآن بر زبان عربی فصیح می‌باشد که از موقعیتی برخوردار است که هیچ یک از زبانهای دیگر چنان نیست. این موقعیت ویژه عبارت است از ارتباط و پیوند 1400 ساله‌ی آن با قرآن کریم و تدوین میراث عظیم عربی به این زبان زیرا در سایه‌ی همین پیوند بود که در عرصه‌ی علم و دانش علوم متعددی همچون نحو، بلاغت، فقه اللغه و ... به‌وجود آمدند. از سوی دیگر قرآن باعث وحدت زبانی در عربی شد و ادبیات عرب را از الفاظ بیگانه و غریب تهذیب نمود و آن را با کلمات و اصطلاحات جدید دینی مثل صلاة، صوم/صیام، زکاة، قیام، رکوع، کافر، مؤمن و ... غنا بخشید.
شاعران، خطیبان و نویسندگان نیز از سبک و شیوه قرآن پیروی نمودند و در آثارشان از حسن انتخاب الفاظ و کلمات غنی بسیار سود جستند.
علاوه بر مطا لب ذکر شده جایگاه قرآن در فرایند آموزش زبان عربی به شیوه‌ای بود که مسلمانان از ابتدای گسترش اسلام پس از هر فتحی و قبل از هر چیزی به ساختن مساجد و مراکز آموزشی همت می‌گماشتند که اغلب این تعلیمات به زبان عربی صورت می‌گرفت به عنوان مثال فاطمیان و ایوبیان اگرچه عرب‌زبان نبودند ولی به فراگیری و نشرآن اهمیت ویژه‌ای می‌دادند. این توجه خاص به زبان عربی باعث شد تا رفته‌رفته زبان‌های دیگر در ممالک اسلامی رو به زوال بنهند و زبان قرآن غالب شود. بدین‌سان دیری نپایید که دامنه‌ی علوم اسلامی در اقصی نقاط جهان از اسپانیا و کشورهای آفریقایی در سواحل دریای مدیترانه گرفته تا کشورهای آسیایی و شبه قاره‌ی هند وسعت یافت.

جایگاه قرآن در فرایند پیدایش علم نحو:
نگاهی به تاریخ پیدایش علم نحو نشان می‌دهد که علاقه فراوان به قرآن و حفظ و صیانت آن از تحریفاتی که غیر عربها به سبب ناآشنایی با زبان عربی ممکن بود در آن به وجود آورند باعث وضع قواعد و قوانینی برای زبان عربی شد. ابن خلدون در این باره می‌نویسد: «هنگامی که عربها بر کشورهای عراق،شام، مصر و مراکش استیلا یافتند زبانشان اصالت اولیه‌ی خود را از دست داد و به صورت زبانهای دیگر درآمد در پی این تغییر و دگرگونی بیم آن می‌رفت که فهم دو پایه‌ی اسلام یعنی قرآن و احادیث نبوی بر مردم دشوار شود و در نتیجه به تدریج به دست فراموشی سپرده شود از این‌رو برای جلوگیری از این پیشامد، دانشمندان دست به تدوین احکام و وضع قواعد و معیارهایی برای تشخیص صحت زبان قرآن زدند.»
بنابراین علم نحو میزان زبان عربی و تنها معیاری است که با رجوع به آن کلام درست از نادرست تشخیص داده می‌شود و این دستاوردی است که بر اساس قرآن وضع شده است.

جایگاه قرآن در پیدایش علوم بلاغی:
این علوم مشتمل بر سه علم معانی، بیان و بدیع می‌باشد که هریک در رسایی و شیوایی و روانی کلام نقش به سزایی دارند. زیرا به واسطه‌ی علم معانی از اشتباه در ادای معنا پرهیز می‌شود و به واسطه‌ی علم بیان از پیچیدگی و تعقید معنوی پرهیز می‌گردد و به واسطه‌ی علم بدیع سخن نیکو می‌گردد و این علم یکی از دستاوردهای بسیار مهم قرآن است؛ زیرا گزینش واژگان و تعابیر در قرآن بسیار باریک‌بینانه است و کلمات و عبارات آن بی‌دلیل جانشین‌ناپذیرند به گونه‌ای که اگر لفظی از آن تغییر یابد یا معنی به کلی تباه می‌شود و یا از رونق و بلاغت آن کاسته می‌گردد. جاخط در البیان و التبیین می‌نویسد: «مردم با مسامحه الفاظی را به جای هم به کار می‌برند ولی به تفاوتهای باریک و ظریف آنها توجه نمی‌کنند مثلاً خداوند در قرآن لفظِ «جُوع» را جز در موضع تنگدستی و نیاز شدید و ناتوانی آشکار به کار نبرده است، حال آنکه مردم این کلمه را در مورد گرسنگی عادی که توأم با تندرستی و امکان توانایی برای خوردن است به جای «سَغَب» نیز به کار می‌گیرند.»
خلاصه‌ی مطلب اینکه زبان عربی در بستر قرآن رشد و نمو یافت و با تکیه بر آن توانست در مسیر اعتلا و پیشرفت خود پایدار باشد. و بر هر فرد مسلمان و مخصوصاً دعوتگران دینی لازم است که کما بیش با این زبان آشنایی پیدا کنند زیرا بدون آشنایی با زبان عربی استفاده از میراث عظیم اسلام دشوار است. اللهُ أکبرُ وَلله الحمدُ


منابع و مآخذ:
1- حنّا الفاخوری، تاریخ الأدب العربی.
2- د.عمر فروخ، تاریخ الأدب العربی.
3- د.نایف معروف و د.عمر الأسعد، علم العروض التطبیقی.
4- حسن عرفان، جواهر البلاغة.
5- د.سعید نجفی اسداللهی، الطریقة الجدیدة من دروس دار العلوم العربیة.
6- مجله‌ی رشد معارف اسلامی شماره 49.

نویسنده: محمّد جهانگیریِ اصل-تهران


زیارت خانه خدا با تلاوت سوره حج


قرآن حکیم

سیماى سوره حج‏

خداوند متعال سوره انبیاء را با دعوت به توحید و اینکه پیامبر رحمة للعالمین است، تمام کرد و این سوره را با دعوت مردم به اجتناب از شرک و مخالفت دین، آغاز مى‏کند.

این سوره هفتاد و هشت آیه دارد. عدد کلمات آن: هزار و دویست و نود و یک کلمه و عدد حروف آن: پنج هزار و صد و هفتاد حرف است.(تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 8)

نام این سوره از آیه 27 گرفته شده است. کلمه حج هفت بار در سوره بقره، یک بار در سوره توبه و یک بار در همین سوره آمده و بنظر میرسد آیه 27 این سوره، نخستین آیه اى باشد که در موضوع حج نازل شده است.

در محل نزول این سوره اختلاف است. طبرى و کشف الاسرار و جمعى از علماى بزرگ اعتقاد دارند که این سوره در مدینه نازل شده و طبرسى صاحب مجمع البیان و گروهى دیگر نیز آنرا فرود آمده در مکه میدانند.

مونته مترجم معروف فرانسوى قرآن و گروهى دیگر از قبیل او، عقیده دارند که اگر این سوره را مکى بدانیم باید آنرا از نوع سوره‏هاى دوره دوم مکه فرض کنیم و اگر آنرا مدنى بدانیم باید نزول آنرا درست پیش از جنگ(بدر) فرض کنیم.

کلمه‏ى «حج» در لغت به معناى قصد و آهنگ انجام کارى است، ولى در شریعت اسلامى به مراسم خاصّى که هر ساله در مکّه برگزار مى‏گردد گفته مى‏شود. حدود سیزده آیه از این سوره (از آیه 25 تا 37) در باره‏ى کعبه و تاریخ آن و آثار سیاسى و اجتماعى حج سخن مى‏گوید.

البته در این سوره دعوت پیامبران الهى نسبت به اقوام بسیارى مطرح گردیده و سرنوشت آنها نیز بیان شده است.

 

فضیلت سوره حج

در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏خوانیم:

«من قرء سورة الحج اعطى من الاجر کحجة حجها، و عمرة اعتمرها، بعدد من حج و اعتمر فیما مضى و فیما بقى»: هر کس سوره حج را بخواند، خداوند به تعداد کسانى که در گذشته و آینده حج و عمره به جا آوردند، به او پاداش حج و عمره مى‏دهد.(تفسیر مجمع البیان)

و نیز ابن بابویه به سندهاى خود از حضرت صادق (علیه السلام) روایت نموده که ایشان فرمودند: هر کس سه روز یک بار این سوره را بخواند، از سال خارج نمیشود، مگر اینکه بزیارت خانه خدا برود و اگر در سفر بمیرد، اهل بهشت خواهد بود.

راوى گوید: عرض کردم پس اگر خواننده مخالف باشد؟! فرمود: بعضی عقوبتى که در او است تخفیف می یابد. (ثواب الاعمال، باب ثواب قرائة سورة الحج، ص 135)                   

بدون شک این ثواب و فضیلت عظیم تنها براى تلاوت لفظى نیست، بلکه تلاوت مورد نظر تلاوتى است اندیشه‏ساز، و اندیشه‏اى است عمل‏پرور.

در حقیقت کسى که این سوره و محتواى آن را از مبدا و معاد گرفته، تا دستورات عبادى و اخلاقى، و مسائل مربوط به جهاد و مبارزه با ستمگران را در اعماق جان خود قرار دهد و برنامه عملى خود سازد، پیوندى با تمام مؤمنان گذشته و آینده از نظر معنوى و روحانى پیدا مى‏کند، پیوندى که او را در اعمال آنها شریک، و آنها را نیز در اعمال او شریک و سهیم مى‏سازد، بى آنکه از پاداش آنان چیزى کاسته شود و حلقه اتصالى خواهد بود بین همه افراد با ایمان در تمام قرون و اعصار.

با این اوصاف  شرایط ثواب و پاداشى که در حدیث فوق آمده عجیب به نظر نمى‏رسد.                

در حقیقت کسى که این سوره و محتواى آن را از مبدا و معاد گرفته، تا دستورات عبادى و اخلاقى، و مسائل مربوط به جهاد و مبارزه با ستمگران را در اعماق جان خود قرار دهد و برنامه عملى خود سازد، پیوندى با تمام مؤمنان گذشته و آینده از نظر معنوى و روحانى پیدا مى‏کند، پیوندى که او را در اعمال آنها شریک، و آنها را نیز در اعمال او شریک و سهیم مى‏سازد، بى آنکه از پاداش آنان چیزى کاسته شود و حلقه اتصالى خواهد بود بین همه افراد با ایمان در تمام قرون و اعصار

سجده همه موجودات در پیشگاه خدا

سجده

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ (حج18)

آیا ندیدى که سجده مى‏کنند براى خدا تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند و همچنین خورشید و ماه و ستارگان و کوه‏ها و درختان و جنبندگان، و بسیارى از مردم، اما بسیارى ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمى است، و هر کسى را خدا خوار کند کسى او را گرامى نخواهد داشت، خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مى‏دهد.

از آنجا که در آیات گذشته (قبل از این آیه) سخن از مبدء و معاد بود، آیه مورد بحث با طرح مساله توحید و خداشناسى، حلقه مبدا و معاد را تکمیل مى‏کند و پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده،  مى‏گوید:" آیا ندیدى تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند براى خدا سجده مى‏کنند، خورشید و ماه و ستارگان و کوه‏ها و درختان و جنبندگان"؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ)

"و نیز بسیارى از مردم براى او سجده مى‏کنند، در حالى که بسیارى دیگر ابا دارند و مستحق عذابند." (وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ)

سپس اضافه مى‏کند: "اینها نزد پروردگار بى‏ارزشند و هر کس را خدا بى ارزش سازد هیچ کس نمى‏تواند او را گرامى دارد و مشمول سعادت و ثواب کند."(وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ)

آرى "خداوند هر کارى را بخواهد و مصلحت بداند انجام مى‏دهد" مؤمنان را گرامى و منکران را خوار مى‏سازد.(إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ)

 

نکته‏های آیه

1- این سجود همگانى چگونه است؟

در قرآن مجید در آیات مختلف سخن از "سجود" عمومى موجودات جهان و همچنین "تسبیح" و" حمد" و" صلاة" (نماز) به میان آمده است و تاکید شده که این عبادات چهارگانه مخصوص انسانها نیست، بلکه حتى موجودات ظاهرا بیجان نیز در آن شرکت دارند.

با توجه به آنچه در آیه مورد بحث آمده موجودات عالم داراى دو گونه سجودند،"سجود تکوینى" و "سجود تشریعى."

خضوع و تسلیم بى قید و شرط آنها در برابر اراده حق و قوانین آفرینش و نظام حاکم بر این جهان همان سجود تکوینى آنها است که تمام ذرات موجودات را شامل مى‏شود، حتى سلولهاى مغز فرعونها و نمرودها و منکران لجوج، و تمام ذرات وجود آنها مشمول این سجود تکوینى هستند.

به گفته جمعى از محققان تمامى ذرات جهان داراى نوعى درک و شعورند، و به موازات آن در عالم خود، حمد و تسبیح خدا مى‏گویند، و سجود و صلات دارند. و اگر این نوع درک و شعور را نپذیریم لا اقل تسلیم و خضوع آنها در برابر همه نظامات هستى به هیچوجه قابل انکار نیست
قرآن

به گفته جمعى از محققان تمامى ذرات جهان داراى نوعى درک و شعورند، و به موازات آن در عالم خود، حمد و تسبیح خدا مى‏گویند، و سجود و صلات دارند. و اگر این نوع درک و شعور را نپذیریم لا اقل تسلیم و خضوع آنها در برابر همه نظامات هستى به هیچوجه قابل انکار نیست.

اما "سجود تشریعى" همان نهایت خضوعى است که از صاحبان عقل و شعور و درک و معرفت در برابر پروردگار تحقق مى‏یابد.

در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که اگر برنامه سجود عمومى موجودات همه انسانها را در بر مى‏گیرد چرا در آیه فوق به گروهى از انسانها تخصیص داده شده است؟.

اما با توجه به اینکه "سجده" در این آیه در یک مفهوم جامع میان "تشریع" و "تکوین" استعمال شده پاسخ این سؤال روشن مى‏شود، زیرا سجده در مورد خورشید و ماه و ستارگان و کوه‏ها و درختان و جنبندگان، تکوینیش منظور است، اما در مورد انسانها تشریعى است که بسیارى آن را انجام مى‏دهند و گروهى سرپیچى کرده و مصداق" کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ" هستند.

 

2- آیا سجود فرشتگان تشریعى است؟

بى شک در جمله" یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ" فرشتگان داخلند، ولى آیا سجده آنها تکوینى است یا تشریعى؟

با توجه به اینکه آنها داراى عقل و شعور و معرفت و اراده‏اند، سجود آنها جنبه تشریعى دارد یعنى عبادت و خضوعى است که با اراده و اختیار انجام مى‏گیرد قرآن در باره فرشتگان مى‏گوید: لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ: " آنها هیچیک از فرمانهاى الهى را عصیان نمى‏کنند و آنچه را که او دستور داده انجام مى‏دهند" (تحریم- 6).

 

نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1- تفسیر نور، ج 8

2- تفسیر اثنی عشری، ج 9

3- ترجمه رهنما، ج 2

4- ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 16

5- تفسیر نمونه، ج 14

 

آیا حق قرآن را ادا کرده ایم؟


قرآن کریم

تلاوت چیست؟ 

مسلمانان نسبت به کتاب الهى ، داراى سه وظیفه مهم هستند :

1 ـ قرائت قرآن

 2 ـ فهم قرآن

3 ـ عمل به قرآن

و این سه وظیفه از آیه 121 سوره بقره و آیاتى مشابه آن به طور صریح استفاده مى شود:

« الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ؛ کسانى که کتاب [ آسمانى ] به آنان داده ایم ، آن را به طورى که شایسته آن است [ با تدبّر و به قصد عمل کردن ] مى خوانند ; آنانند که به آن ایمان مى آورند و کسانى که به آن کفر می ورزند آنانند که زیانکارند. »

 

شناخت قرآن

بسیار واضح و روشن است که قرآن شاهدی زنده بر پیامبری رسول اکرم (ص) و نیز قوی ترین برهان بر حقانیت او و دلیل همیشگی و حجّت جاودانه به شمار می آید و برای یک مسلمان مهم ترین سرمایه معنوی است که با ارج نهادن و فراگیری و عمل به آن از هر بیگانه ای بی نیاز خواهند بود و هیچ گاه دست به سوی دیگران دراز نخواهند کرد.

با انس به قرآن انسان هیچگاه احساس تنهائی نخواهد نمود و مسیر زندگی را آن گونه که شایسته است خواهد شناخت و با عمل به اصول و قوانین فردی و اجتماعی به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا خواهد نمود ؛ زیرا قرآن در هر شرایطی راهنما و راهگشا زندگی انسان خواهد بود .

پیامبر اکرم (ص) همواره مسلمانان را به فراگیری ، تلاوت و ژرف نگری قرآن فرا می خواندند و می فرمود : "هرگاه بلاها و شدت ها مانند پاره های شب تاریک در هم آمیخت و شما را فرو پوشید به قرآن چنگ زنید و به آن پناه برید، زیرا قرآن شفیعی است درباره کسانی که به آن عمل کرده باشند.1

اولین و مهم ترین مسئولیت ما نسبت به قرآن شناخت مفاهیم قرآن است و باید به ابعاد مختلف فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی، عقیدتی، تجاری و اقتصادی آن آشنائی لازم را پیدا کنیم .

از اینرو است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "برای هر چیزی پایه ای است و پایه و زیربنای اسلام فهم دین یعنی قرآن است . زیرا یک انسان آگاه در برابر شیطان و موانع کمال از هزار عابد محکم تر است . "2

اگر بنا باشد که در موقع تلاوت قرآن ، هیچ نوع درک و فهمی از قرآن نداشته باشیم و فقط به قرائت و تلاوت اکتفا کنیم ، به تعبیر پیامبر اکرم (ص) " چنین فردی  مانند کسی است که در شب ظلمانی ، چراغ را پشت سر خود قرار داده و در بیابان پرفراز و نشیب حرکت کند . آیا یک چنین انسانی چراغ برایش سودی دارد؟ آیا او با چنان موقعیتی به مقصد می رسد؟ "3

پس باید از این مرحله گذر کرد و در این مرحله توقف نداشت و به تلاوت صرف فخر و افتخار نکرد ، زیرا قرآن کتاب حیات و زندگی است و باید آنرا بکار برد و در تمام شئوون زندگی به آن عمل کرد .

 

آداب و شئونات قرآن

این طور نیست که جایگاه قرآن منحصر به سفره ی عقد و فیلم برداری ، بالای سر مسافر و... باشد ، بلکه قرآن شئونات والایی دارد ، به طوری که بشر در هر مسئله که بن بستی می رسد ، می تواند قرآن را رهنمای خود قرار داده و چراغ راه خود کند.

قرآن در هر مسئله‌ای که بشر به آن نیاز دارد ، حرف تازه دارد ، این وظیفه ی ما است که آنها رافراگیریم و عمل کنیم .

پیامبر اکرم (ص) همواره مسلمانان را به فراگیری ، تلاوت و ژرف نگری قرآن فرا می خواندند و می فرمود : "هرگاه بلاها و شدت ها مانند پاره های شب تاریک در هم آمیخت و شما را فرو پوشید به قرآن چنگ زنید و به آن پناه برید ، زیرا قرآن شفیعی است درباره کسانی که به آن عمل کرده باشند
قرآن

چرا هنگام قرائت قرآن به خداوند پناه می بریم؟

 « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ » 4

در ابتدای قرائت قرآن به خدا پناه می بریم تا خداوند ما را از کج فهمی ها و انحرافاتی که در راه تأمل در قرآن به وسیله ی شیطان پدیدار می شود ، محفوظ باشیم .

 

تا می توانیم ، قرآن بخوانیم

 «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ؛ هرآنچه می ‌توانید قرآن بخوانید. » 5

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرماید: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ ؛ کسی که تو را پیدا کند ،چه چیز را گم کرده و هر آن کس که تو را گم کند ،به دنبال چه چیزی است !»6

 در یک جمله می توان گفت :هرآنچه بخواهیم ، در لسان قرآن یافت شدنی است .

 

یادگیری و یادهی قرآن

قرآن عالم ربانی را این گونه معرفی می کند : « وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ »7

عالم ربّانی کسی است که سر وکارش با وحی و قرآن و تدریس آن باشد.

قال على (ع) : « تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب ؛ قرآن را فرا بگیرید که برترین کلام است. و در آن بیندیشید که بهار قلبهاست. "8

 

در قرآن تفکّر وتدبر کنیم 

از دیگر وظایف ما در برابر قرآن تدبر در معناى آن است و خداوند نیزفلسفه نزول قرآن را بر همین محور بیان فرموده است : «کتاب انزلناها مبارکاً لیدبروا آیاته و لیتذکروا اولوالالباب ؛ قرآن کتاب مبارکى است که ما آن را نازل کردیم تا همه در آیاتش اندیشه کنند و دانایان ازآن پندگیرند....»9

 تدبر در قرآن از امور لازم و ضرورى است وچون در راستاى درک معناى قرآن می باشد ، زمنیه را براى عمل به آن فراهم مى‌سازد .

قال على (ع) : « تدبروا آیات القرآن و اعتبروا به فانه ابلغ العرابه ؛در آیات قرآن تدبر کنید و از آن عبرت بگیرید که همانا برترین و شیواترین کلام عرب است .»10

 مسئله تدبرنکردن در آیات ، حکایت کسانى رادارد که خداوند درباره آنها مى‌فرماید : « افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها ؛ آیا درآیات قرآن اندیشه نمى کنندیا بردلهایشان مهر(جهل و نفاق) زده اند. »11

به تعبیر امام صادق (ع) قرائت قرآن بدون عمل بمثابه تمسخر نسبت به آیات آن است ، چنانکه مى‌فرماید: « من قراء القرآن من هذه الامه ثم دخل النار فهو ممن کان یتخذ بآیات الله هزوا ؛کسى که قرآن رابخواندولى به آن عمل نکندبه آتش دوزخ دچار خواهد شد چرا که گوئى در دنیا به تمسخر قرآن مشغول بوده است.»

عمل به قرآن

قرآن

اصل برجسته و هدف غایى نزول قرآن و تعلم و قرائت وتدبر در آن ، همه و همه براى عمل است ؛ چنانکه خداوند مى‌فرماید : « هذا الکتاب انزلناه مبارکاً فاتبعوه ؛  این کتاب را مبارک نازل نمودیم پس، از آن تبعیت نمائید..».12

 امام صادق (ع) درباره نتیجه کار کسانی که قرآن را بدون عمل و تدبر ، تنها تلاوت می کنند ، مى‌فرماید : « رب تالى القرآن و القرآن یلعنه ؛ چه بسا تلاوت کننده قرآن که قرآن لعنتش مى‌کند .»13

وقتى از حضرت سئوال شد :آنان چه کسانی هستند ؟ حضرت فرمود :« کسانى که قرآن را مى‌خوانند اما به آن عمل نمى‌کنند .»

به تعبیر امام صادق (ع) قرائت قرآن بدون عمل بمثابه تمسخر نسبت به آیات آن است ، چنانکه مى‌فرماید: « من قراء القرآن من هذه الامه ثم دخل النار فهو ممن کان یتخذ بآیات الله هزوا ؛کسى که قرآن رابخواندولى به آن عمل نکندبه آتش دوزخ دچار خواهد شد چرا که گوئى در دنیا به تمسخر قرآن مشغول بوده است. »14

 

هویت ما وابسته به رشته ی الهی بودن است

 قرآن می ‌فرماید: « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ؛  ‌ای اهل کتاب! (ای یهودیها و مسیحی ‌ها!) شما به خودی خود ، هیچ نیستید ،مگر آنکه کتاب آسمانی را محور و راهنمای خود قرار دهید .»15

ودر جای دیگر می فرماید :« وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم ؛ اگر کتب الهی  را محور کارهای خود قرار دهید ، آن وقت است که از هر طرف نعماتی است که به سوی شما روانه خواهد شد ! »16

تنها کافی است که نخ شناسایی خود را فراموش و رها نکنید ، درست مثل نخ اسکناس که ارزش اسکناس به همان نخ باریک است .

 

کلام قرآن را باور کنیم 

لازم به ذکر نیست که انس با قرآن و ارتباط مستمر با این کتاب آسمانی لازمه زندگی و دست‌مایه نیل به سعادت برای هر مسلمان واقعی در دنیا و آخرت است، چرا که همانا تنها نسخه نجات دهنده بشریت و تغذیه‌کننده معنوی روح انسان‌ها و نجات دهنده آن‌ها از انحطاط و سرگردانی امروز و هر روز دنیا، قرآن کریم است. و اگر این باور در دل هرکدام از ما نهادینه گشته و با عمق وجود آن را قبول کنیم، بی‌شک در پی عمل به دستورات این کتاب انسان‌ساز برآمده و زندگی خویش را براساس آموزه‌های آسمانی آن بنا خواهیم کرد.

 

جفا چرا؟ 

با تمام این اوصاف جای این سوال گلایه آمیز وجود دارد که آیا با زینت ساختن این نسخه شفابخش بشریت و نگهداشتن آن در قالب‌های زرین و برخورد زینتی با آن، به ساخت مبارک قرآن جفا نکرده‌ایم؟! و حال آن که سخن خداوند با ما این است ؛ « و این کتابی است پربرکت که فرو فرستادیم تا از آن پیروی کنید و پرهیزگار باشید؛ باشد که رحمت خداوند شاملتان گردد .» 17

پیامبر اعظم(ص) نیز می‌فرماید: « با تلاوت قرآن خانه‌هایتان را نورانی کنید ، همانا در خانه‌ای که قرآن بسیار تلاوت می‌شود ، خیر فراوان وجود دارد و اهلش از آن بهره می‌برند ».18

 

فرآوری : زهرا اجلال – گروه دین واندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1- اصول کافی ، ج4 ، ص 398 ، حدیث 2

2- نهج الفصاحه ، حدیث 90

3- همان ،حدیث 4

4- نحل ،98

5- مزمل ،20

6- اقبال العمال ،ص 349

7- آل عمران ،79

جامعیت قرآن

قرآن پیام حیات‌بخش و جاویدانی است که برای هدایت بشریت به سوی سعادت نازل شده است و انسان‌ها را به علم، پاکی و صداقت فراخوانده، حیات طیبه را به آنها می‌نمایاند.
این نوشتار در پی آن است تا دیدگاه‌های مختلف دربارة جامعیت قرآن را بررسی کند. و به پرسش‌های زیر پاسخ دهد:
الف) آیا قرآن شامل تمام علوم و فنون و قوانین اجتماعی، حقوقی و... است؟
ب) آیا قرآن فقط در صدد بیان مطالب اُخروی و معنوی است و کاری با زندگی مادی و دنیوی انسان ندارد؟
ج) آیا قرآن توان پاسخ‌گویی به نیازهای انسان در عصر حاضر را دارد؟
در پاسخ به این پرسش‌ها که در حقیقت سؤال از جامعیت قرآن در پاسخ‌‌گویی به نیازهای اخروی و دنیوی انسان است، سه دیدگاه عمده قابل طرح است، که به طور مختصر به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاه اول: قرآن جامع همة علوم و فنون است.
برخی از صاحب‌نظران[1] مسلمان بر این نظر هستند که همه علوم و فنون و مطالب حتی فرمول‌های ریاضی، فیزیک و شیمی در قرآن وجود دارد و قابل استخراج می‌باشند. آنان می‌گویند: همه علوم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد.[2] این گروه به آیاتی از قرآن کریم استدلال می‌کنند که می‌فرماید:
«وَ نزَّلْنا عَلَیْکَ‌ الکِتابَ تبْیناًّ لِکُلِّ شیءٍ»[3] و کتاب را بر تو نازل کردیم در حالی که بیان کنندة همه چیز است». و نیز «وَ لارَطْبٍ وَلایابِسٍ الّا فی کتابٍ مُبین»[4] و هیچ تر و خشکی (در جهان) نیست مگر آن که در کتاب مُبین (نوشته شده) است.
آنان در این راستا به آیات دیگری از قرآن کریم نیز استدلال می‌کنند که ادعا می‌شود به علوم ریاضی، ماشین‌سازی، میکروب‌شناسی، شیمی‌ و هندسه اشاره دارد.[5] و برخی اوقات به مسئله‌ی بطون قرآن استدلال می‌کنند. یعنی هر آیه‌ای ظاهر و باطن دارد. باطن قرآن برای همة افراد قابل فهم نیست و بسیاری از این علوم مربوط به آن است.[6]
کشفیات و اختراعات جدید در قرون اخیر ـ که بسیاری از حقایق قرآن (مثل زوجیت گیاهان ـ حرکت زمین و...) را اثبات کرده است ـ این دیدگاه را تقویت می‌کند.[7]
نقد دیدگاه اول
این دیدگاه از چند جهت قابل نقد است:
1. ظهور آیاتی که به عنوان دلیل آورده شده بود (مبنی بر این که همه چیز در قرآن است) قابل قبول نیست. زیرا از طرفی این مطلب بر خلاف بداهت است؛ یعنی هر کس قرآن را مطالعه کند متوجه می‌شود که فرمول‌های ریاضی، فیزیک و شیمی و امثال آنها در ظواهر قرآن وجود ندارد و از طرف دیگر بسیاری از مفسران این عمومیت و شمولِ ظواهر آیات قرآن را انکار کرده‌اند و گفته‌اند که قرآن بیان‌کنندة هر چیزی است که مربوط به هدایت بشر باشد. یعنی این آیه مخصوص امور دینی است.[8] برخی دیگر از مفسران گفته‌اند که ممکن است مقصود از لفظ «کتاب» در آیه شریفة قرآن «علم الهی» یا «لوح محفوظ» و یا «امام مبین» باشد.[9]
2. ظهور آیاتی که برای اثبات علوم ریاضی، هندسه و... در قرآن استدلال کرده‌اند بسیار ضعیف است و گاهی اصلاً دلالتی بر این مطلب ندارد. (البته اشاره‌ها و مثال‌های علمی در قرآن وجود دارد که در دیدگاه سوم توضیح داده می‌شود).
3. در مورد بطون قرآن باید گفت که این مورد از بحث خارج است، زیرا آنچه برای انسان‌های معمولی (غیر از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ) قابل دسترسی است، همین ظواهر قرآن است که مربوط به هدایت بشر است نه علوم و فنون.
دیدگاه دوم: قرآن فقط کتاب آخرت است.
برخی از صاحب‌نظران بر این نظر هستند: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسایل جنبی آن آمده است».[10] اینان، شأن قرآن را بالاتر از آن می‌دانند که دربارة مسایل این دنیای خاکی سخن گوید. اگر قرآن گاهی از مسایل این جهان (اعم از اشاره‌های علمی و تکوینی مثل هفت آسمان ـ حرکت خورشید و... و یا مطالب حقوقی و اجتماعی مثل حدود، ارث، ربا و... و یا هنگامی که از جن، روح و... یاد می‌کند) برای همراهی با فرهنگ زمانه بوده است، نه این که در مقام بیان حقایقی باشد. این‌ها می‌گویند:
«معقول نیست که از کتب مقدس دینی، چه قرآن و چه غیر آن انتظار داشته باشیم که در صدد تشریح و حتّی اشاره به چگونگی آسمان و جهان باشند». بر طبق این دیدگاه قرآن وام‌دار مسایل رایج زمان خویش است و «قرآن زبانی دیگر دارد. قرآن در مقام بیان مسایل معنوی و اخلاقی و تربیتی است». کتاب خدا در نهایت انسان‌ها را دعوت می‌کند که قشر و پوستة قرآن را فروگذارند و با عقل خود به حل و فصل همه امور بپردازند.[11]
از ظاهر سخنان این افراد بر می‌آید که قرآن جامع مسایل مربوط به آخرت است و از مسایل دنیوی بیگانه است. هر چند ممکن است که این دیدگاه به طور کامل مورد قبول همه طرفداران این دیدگاه نباشد.
از طرفداران این دیدگاه می‌توان به ابواسحاق شاطبی (790 ق) اشاره کرد که به این نظریه تصریح می‌کند.[12] هم چنین از لازمة سخن برخی از نویسندگان معاصر که می‌گویند اشارات علمی و احکام حقوقی، جزائی و اجتماعی اسلام بازتاب فرهنگ زمانه است[13] همین نظریه استفاده می‌شود. از سخن این دسته اخیر چنین برمی‌آید که قرآن در دنیای فعلی قابل اجرا نیست. زیرا احکام آن مربوط به عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده است و در دنیای کنونی انسان باید بر طبق عقل عمل کند.
دلایل صاحبان این دیدگاه به طور عمده عبارت‌است از:
1. تأثیر فرهنگ زمانه عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در قرآن کریم؛ برای مثال قرآن از روح و جن و حدود جزایی سخن گفته است که در میان عرب رایج بوده است.
2. قرآن به زبان قوم سخن گفته است.[14] بنابراین مطالبی که در میان مردم رایج بوده و جزیی از فرهنگ آنان بوده است در قرآن راه پیدا کرده است.[15]
نقد دیدگاه دوم
همان‌گونه که دیدگاه اول (وجود همه علوم بشری در قرآن) راه افراط را در پیش گرفته بود. این دیدگاه نیز راه تفریط را پیموده است. در حالی که قرآن کتابی معتدل است که، همیشه راه میانه و اعتدال را حفظ کرده است. یعنی هم به دنیا و هم به آخرت توجه نموده است. قرآن نه مانند تورات است که در سراسر آن سخنی از معاد نمی‌گوید و نه مانند انجیل، که همه توجه آن به آخرت معطوف باشد.[16] همان‌طور که در قرآن بیش از 1200 آیه (یک پنجم قرآن) مربوط به معاد است بیش از 750 آیه نیز مربوط به طبیعت و جهان اطراف ماست.[17]
بسیاری از آیات قرآن مسایل اجتماعی و حقوقی مثل ولایت، اطاعت از پیامیر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان ایشان، مسایل جنگ و جهاد و دفاع، حرمت ربا، حلال بودن معاملات، حقوق زن و شوهر، مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند زنا و موارد دیگر را بیان می‌کند (در دیدگاه سوم به این مطلب بیشتر می‌پردازیم). با این حال آیا می‌توان گفت که قرآن فقط مربوط به مسایل معنوی و آخرتی است؟ اگر این گونه از آیات قرآن را کنار بگذاریم ما شاید مجبور شویم قرآن را نصف کنیم.
از طرف دیگر این دیدگاه مستلزم ناقص بودن قرآن است. یعنی قرآن به بُعد معنوی انسان توجه کرده ولی به بُعد مادی انسان و دنیایی که مزرعة آخرت است توجه نکرده است و اما در پاسخ به دلایل و استدلال‌های این گروه باید گفت: «لسان قوم» در لغت و اصطلاح مفسرین به معنای «لغت قوم»[18] است. یعنی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ که عرب بوده است به زبان عربی سخن گفته است تا مردم سخن ایشان را زودتر و بی‌واسطه بفهمند. پیامبران دیگر نیز هر کدام به لغت قوم خود سخن گفته‌اند. بنابراین سخن گفتن به «لغت قوم و مردم» مستلزم پذیرش تمام فرهنگ آنان نیست. بلی، قرآن هم‌چون هر کتاب دیگر که به زبان یک ملت نوشته می‌شود از لغت‌ها، تشبیه‌های و کنایه‌های آنها استفاده کرده است. ولی این به معنای پذیرش خرافات و مطالب خلاف علمی آن قوم نیست.
اما در مورد «فرهنگ زمانه» باید گفت که قرآن کریم در مورد فرهنگ زمانة عرب معاصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به صورت گزینشی عمل کرده است. یعنی عناصر منفی آن فرهنگ را رد کرده و نپذیرفته است. برای نمونه می‌توان به نفی زنده به گور کردن دختران (تکویر/ 8) و ردّ قانون ظهار که در عرب مرسوم بوده است (احزاب/4) و نفی بت‌پرستی و شرک که عقیده رایج عرب بوده است اشاره کرد. از طرف دیگر قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را تأیید کرده است. زیرا بسیاری از این عناصر مثبت، ریشه در ادیان الهی مانند دین حنیف حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ داشته است. مثل پذیرش مراسم حج.
بر این اساس قرآن تابع محض فرهنگ زمانة خویش نبوده است و نمی‌توان گفت احکام قرآنی مثل حدود، حج، حرمت ربا و... را باید گنار گذاشت به دلیل آن که از فرهنگ زمانه عرب ناشی شده است. زیرا همه این‌ها احکام الهی است که در قرآن آمده و از آنجا که اسلام و احکام آن جاودانی است اجرای این احکام نیز برای هر مسلمانی در هر زمان و مکان (مگر در شرایط ضرورت و اضطرار) لازم است.
دیدگاه سوم: قرآن کتاب هدایت‌گر انسان درامور مادی و معنوی است
بسیاری از اندیشوران و دانشمندان بر این عقیده هستند که قرآن کریم کتاب هدایت انسان به سوی خدا و برنامة کلی برای زندگی دنیوی انسان که سازندة معنویتی پربار و آخرتی آباد است ـ می‌باشد. به عبارت دیگر قرآن جامع اموری است که مربوط به هدایت انسان (اعم از امور مادی و معنوی) است.
[1] . از جمله ابوحامد غزالی (م 505 ق) در کتاب «احیاء العلوم» (ج1، ص 289، چاپ دارالمعرفة، بیروت) و در کتاب جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
ـ ابوالفضل المرسی (570 ـ655 ق) در کتاب تفسیر خود.
ـ بدرالدین زرکشی (م764 ق) در «البرهان» ج2، ص 181.
ـ جلال‌الدین سیوطی (م 991 ق) در «الاتقان فی علوم القرآن» ج2، ص 271 و ص 282، و در کتاب «الاکلیل فی استنباط التنزیل» ص2 و آخرین تمایل به این دیدگاه از آقای «رضا نیازمند» است. در نشریة بینات، سال سوم، تابستان 1375، ش10، ص 21.
[2] . ر.ک: دکتر ذهبی در التفسیر و المفسرون، ج 2، صص 482-478، وی این کلام را از ابوالفضل المرسی نقل می‌کند.
[3] . سوره النحل، (16)، آیه 89.
[4] . سوره انعام، (6)، آیه 59.
[5] . ر.ک:‌ عباسعلی سرفرازی، رابطه علم و دین، ص 47 ـ 9، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[6] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ ما انزل الله عزوجل آیةً الّا و لهاظهر و بطن... (ر.ک: میزان الحکمة، ج 8، ص 94 و بحارالانوار، ج 92، ص 95.
[7] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه، ر.ک: کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، انتشارات اُسوه (1375 ش) و مقاله وجود همه علوم بشری در قرآن گاهنامه ذکری (مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شماره 1، 1376) از نگارنده.
[8] . ر.ک: رشید رضا، المنار، ج 7، ص 395 و طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج 8، ص 130 و ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 489 و المیزان، ج 14، ص 325.
[9] . ر.ک مجمع البیان، ج 4، ص298 و الکشاف، ج 2، ص،ص 31 ـ 21، و الجواهر، ج 4، ص 37، (چاپ السلامیه) و البرهان، ج 1، ص 524.
[10] . ابواسحاق شاطبی (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، صص 76 ـ 69 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 485.
[11] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110 ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست ‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدین خرم‌شاهی.
[12] . ابواسحاق شاطبی (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، ص 76-69، به نقل از التفسیر و المفسرون،‌ج 2، ص 485.
[13] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدین خرم‌شاهی.
[14] . «و ما ارسلنا من رسولٍ الابلسان قومه» سورة ابراهیم، آیه 4.
[15] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست‌‌خواه و مجله بینات، ش 5، ص 90، مقالة بهاء الدین خرم‌شاهی.
[16] . منظور تورات و انجیل، تحریف شدة فعلی است.
[17] . ر.ک:‌مهدی گلشنی، قرآن و علوم طبیعت، ص 104.
[18] . ر.ک: مصطفوی: التحقیق فی کلمات قرآن. و نیز تفسیر المیزان، مجمع‌البیان و نمونه که در تفسیر آیه 4 از سوره ابراهیم ـ علیه السّلام ـ این مطلب را تذکر داده‌اند.
جامعیت قرآن
در این دیدگاه چند نکته اساسی وجود دارد:
1. قرآن کتاب «هدایت» انسان به سوی خدا است و این هدف اصلی قرآن است.
2. انسان موجودی تک بُعدی نیست؛ بلکه دارای دو بُعد مادی و معنوی است.
3. قرآن به این ابعاد انسان توجه کرده است و یک برنامه کلی، که شامل سعادت دنیوی و اخروی انسان است، ارایه می‌کند.
4. در قرآن همان‌گونه که به مسایل معنوی و روحی انسان توجه شده است، به مسایل دیگری از قبیل مسایل حکومتی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، علمی و... نیز توجه شده است. در این راستا و در جهت هدایت انسان، حتیّ اشاره‌هایی علمی مطابقِ واقع، به صورت مثال‌هایی مانند حرکت زمین، خورشید، زوجیت گیاهان و[1]...) آمده است، هم‌چنان که داستان‌های واقعی و قصه‌هایی از امت‌های پیشین نیز بیان شده است.
5. قرآن کتاب شیمی. فیزیک و علوم دیگر نیست واین اشاره‌های علمی، حقوقی و... هدف فرعی قرآن است، نه هدف اصلی آن. یعنی از آنجا که در فرهنگ اسلامی، دنیا مقدمه و زمینه‌ساز آخرت است، مادیات و زندگی اجتماعی انسان پیوند ناگسستنی با معنویات و نیازهای روحی انسان دارد. بر این اساس توجه به امور دنیایی در راستای رشد علمی و ایجاد عدالت اجتماعی لازم است. به عبارت دیگر، وقتی انسان هدایت بیشتری می‌یابد وبه کمال خود می‌رسد، که از شناخت و معرفت بیشتری برخوردار باشد. و در زندگی سالم، پاک و متعادلی داشته باشد.
بنابراین هر چه جامعه‌ عالِم‌تر و پاک‌تر گردد و با عدالت همراه شود، به اهداف اسلام نزدیک‌تر می‌شود. از این رو قرآن به تمام این ابعاد توجه می‌کند و انسان را دعوت به علم، قسط و عدل و دوری از فحشا و منکرات می‌کند و قوانینی را برای حصول این اهداف ترسیم می‌نماید.
6. بیان مسایل اقتصادی، سیاسی، علمی، حقوقی و... در بسیاری از موارد به صورت قواعد کلی است که انسان را به هدایت الهی نزدیک‌تر می‌کند و غالباً قرآن خود را درگیر بیان مسایل جزیی نکرده است، مگر در مواردی خاص، که لازم بوده است. قرآن مواردی را که علم وعقل بشر توانایی درک آن را دارد، به عهده او گذاشته است بنابر این نباید از قرآن انتظار داشته باشیم تا تمام جزئیات نظام‌های سیاسی و اقتصادی متناسب با هر زمان را ترسیم کند. چون هدف قرآن این نیست.
این وظیفه متخصصان دینی است که در هر زمان، کلیات متناسب با زمان و مکان را از قرآن استخراج کنند؛ تا متخصصان علوم اقتصاد، حقوقی و... در چارچوب آن قواعد کلی، برنامه‌ریزی‌های مناسب را به عمل آورند.
دلایل دیدگاه سوم
نظریه و دیدگاه سوم از روح تعالیم اسلام و قرآن برداشت می‌شود و دقت در آیات قرآن آن را به اثبات می‌رساند، در این جا عقیده برخی از صاحب‌نظران را مطرح می‌کنیم.
علامه طباطبایی(ره) در مورد هدف اصلی قرآن در تفسیر آیه (و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء[2]) می‌فرماید:«ظاهراً مراد از «کل شیء» هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد، هر چه که مردم در مورد مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهیه، قصص و موعظه‌ها احتیاج دارند.»[3]
روشن است که منظور ایشان این است که هدف اصلی قرآن، هدایت مردم به سوی خدا است و برخی از این امور مثل شرایع الهیه، اعم از امور دنیوی و اخروی است یعنی در شریعت بیان مطالب عبادی، معاملات، احکام جزایی و... می‌شود. هم‌چنین استاد مصباح یزدی می‌نویسد: «قرآن کتاب انسان‌سازی است و نازل شده است تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقیقی (تقرب به خدای متعال) نیاز دارد به او بیاموزد».[4] ایشان با تذکر این نکته که قرآن کتاب فیزیک، گیاه‌شناسی، زمین‌شناسی و کیهان‌شناسی نیست می‌فرماید: «قرآن در صدد و جایگاه حل مسایل علمی نیست. البته آن چه فرموده باشد حق است و اگر اشاره‌ای به نکته‌ای علمی داشته باشد و به راستی لفظ قرآن بر آن دلالت کند حق است. و جای هیچ حرفی نیست.»[5]
قرآن و روابط انسان
در یک تقسیم، انسان در چهار محور اساسی، رابطه دارد و قرآن به همه آن‌ها توجه کرده است.
الف) رابطه انسان با خدا
بسیاری از آیات قرآن کریم مربوط به تنظیم رابطه انسان با مبدأ هستی است و سعی شده تا راه‌ها و برنامه‌های عبودیت و نزدیکی به خدا را به او نشان دهد. بیان انواع عبادات مانند نماز، روزه، حج و گشایش باب دعا از این قبیل است. بر این اساس قرآن انسان مسلمان را هدف‌مند می‌کند و از پوچی‌ و سرگردانی نجات می‌دهد. زیرا توجه وی را به آغاز جهان و انتهای آن (معاد) معطوف می‌دارد.
ب)رابطه انسان با خود
برخی از آیات قرآن انسان را دعوت به خودشناسی و عدم فراموشی از خود می‌کند[6] و انسان را از ظلم به خویش بر حذر می‌دارد. قرآن گناهانی مثل شرک را ظلم به خود می‌داند.[7] این دعوت به شناخت و دوری از آلودگی، زمینه را برای رشد و تعالی انسان فراهم می‌کند.
ج) رابطه انسان با طبیعت
همان‌طور که گذشت بیش از 750 آیه قرآن مربوط به توجه به طبیعت و خداشناسی از راه جهان است. قرآن کریم انسان را به اندیشه در آسمان، زمین، موجودات زنده و حتی غذای خویش دعوت می‌کند. قرآن اشاره‌ها و مثال‌هایی از مسایل علمی می‌زند که قرن‌ها بعد حقیقت آن‌ها ثابت می‌شود (مثل زوجیت گیاهان). کتاب خدا انسان را به بهره‌برداری معقول از طبیعت فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که از چیزهای پاکیزة آن بخورد.[8]
قرآن جهان طبیعت را آیات الهی معرفی می‌کند و بدین ترتیب جهان را برای انسان معنادار می‌کند (ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم ـ از شما نامحرمان ما خامشیم).
ه) رابطه انسان با خلق
مهم‌ترین محوری که انسان در زندگی روزمره با آن درگیر است، رابطه وی با خلق است. قرآن آیات زیادی در این مورد ارایه کرده است که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
حقوق زن و شوهر، حقوق فرزندان و والدین، حق مالکیت، حلال بودن معامله و حرام بودن ربا، ارث افراد از هم دیگر، حقوق کیفری و جزایی مانند قصاص و حدود، ولایت و اطاعت از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان به حق او در امور سیاسی و غیره، اخلاق فردی و اجتماعی، دعوت به قسط و عدل، دستور به جنگ و دفاع (جهاد)، امر به معروف و نهی از منکر.
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
قرآن کریم به تمام ابعاد مادی و معنوی زندگی انسان توجه کرده و جامع مسایلی است که در راستای هدایت انسان به سوی خدا است. البته این به معنای دیدگاه اول (وجود همه علوم در قرآن) نیست. زیرا آنان راه افراط را پیموده‌اند، هم‌چنان که دیدگاه دوم (قرآن فقط کتاب آخرت) راه تفریط را پیموده است. بلکه قرآن همان‌گونه که به معنویت و آخرت می‌نگرد، به دنیا و مسایل آن (که مقدمه آخرت و معنویت است) توجه دارد.
[1] . ر.ک: سورة یس، آیه 36 ـ سورة نمل، آیه 89، سوره دخان، آیه 10 ـ و برای اطلاعات بیشتر به کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن (انتشارات اسوه) از نگارنده مراجعه شود.
[2] .سوره نحل، (16) آیه 89.
[3] . المیزان، ج 14، ص 325، (چاپ بیروت).
[4] . استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، صص 225 ـ8.
[5] . همان، ص 229.
[6] . ر.ک: سوره مائده (5) آیه 105، سوره حشر (59) آیه 19.
[7] . ر.ک: سوره لقمان (31) آیة 13.
[8] . ر.ک: سورة بقره (2)، آیه 172، سوره اعراف(7)، آیه 32.
محمد‌علی رضایی اصفهانی

قرآن در نگاه اندیشمندان غربی


ژول لابوم خاور شناس فرانسوی می نویسد:«تعلیمات ومواعظ قرآن تنها برای سران قوم عرب نبوده است.»نام برده درمقدمه فهرست قرآن می نویسد:«مردم ازهرنژاد وملتی که هستند،منصفانه باید موقعیت بشریت را ازنظرعلمی،قبل ازاسلام مورد مطالعه قرار دهند تا اعتراف کنند که علم و دانش خود را از قرآن،که دریای دانش بود ،گرفته واز آن نهرهایی ساختند.قرآن برای همیشه زنده است وهرکس از مردم جهان به قدر درک واستعداد خود از آن بهره بر می دارند».

گوته ریاضی دان و شاعر معروف آلمانی در این باره می گوید:

ما در ابتدا به علت وسوسه کشیشان و مخالفت آنها،از قرآن روی گردان بودیم،ولی طولی نکشید که این کتاب توجه مارا به خود جلب نمود و ما را دچار حیرت سخت تا آن جا که در برابر اصول و قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم .

این کتاب در مطابقت الفاظ با معانی آن،عظمت امتیازاتش آشکار می گردد،شأن و علو و برتری آن بیشتر جلوه گر می شود.من معتقدم که این کتاب به زودی اثر نجات بخش و عمیق خود را در سراسر گیتی به جای گذارده و بالاخره جهان مدار خواهد شد.(1)

ژول لابوم خاور شناس فرانسوی می نویسد:«تعلیمات ومواعظ قرآن تنها برای سران قوم عرب نبوده است.»نام برده درمقدمه فهرست قرآن می نویسد:«مردم ازهرنژاد وملتی که هستند،منصفانه باید موقعیت بشریت را ازنظرعلمی،قبل ازاسلام مورد مطالعه قرار دهند تا اعتراف کنند که علم و دانش خود را از قرآن،که دریای دانش بود ،گرفته واز آن نهرهایی ساختند.قرآن برای همیشه زنده است وهرکس از مردم جهان به قدر درک واستعداد خود از آن بهره بر می دارند».

دکتر گوستاولوبون مستشرق فرانسوی و وزیر فرهنگ وقت آن کشور در کتاب تمدن اسلام و غرب،می نویسد «مکتب اخلاق قرآن عالی ترین روش فضایل اخلاقی است.قرآن مردم را به صدقه واحسان وپیوست با خویشاوندان و دادن حقوق مستحقان ومراعات بیوه زنان و درماندگان واهتمام درامر آنها دعوت کرده و این ترتیب وآداب به مراتب بالاتر از انجیل وآداب آن است.»

تولستوی اندیشمند ونویسنده مشهور روسی در کتابی به نام «حکم محمد»چنین می گوید:«هرکس بخواهد سادگی وبی پیرایه بودن اسلام را در مبنای حقایق روشن آشکار صادر واحکام آسان وساده برای عموم بیان شده است.در این کتاب آیات فراوانی است که به خوبی بر مقام عالی دین اسلام وپاکی روح آورنده آن گواهی می دهد».(2)

بلرخاور شناس معروف می نویسد :

«لغت قرآن ،فصیح ترین لغات عرب واسلوب بلاغت آن طوری است که افکار را به سوی خود جذب می کند.قرآن دارای مواعظی است آشکار و به زودی برای همیشه بی معارض خواهد بود.هر کس که از این کتاب به خوبی پیروی کند،زندگی آرام وگوارایی خواهد داشت.(3)

___________

1-ابوعبدالله زنجانی ،کتاب تاریخ قرآن ،ص159؛قرآن و کتاب های آسمانی دیگر-عبدالکریم هاشمی نژاد -ص236.

2-قرآن وکتاب های آسمانی دیگر ،ص239.

3-همان ص241.