اول صفر ؛ ورود اسرای کربلا به سرزمین شام

حوادث سال ۶۱ هجری
پس از آن که امام حسین(ع) و یاران باوفای آن حضرت در صحرای کربلا به دست لشکریان سفاک عمر بن سعد به شهادت رسیدند، خانواده آنان به اسارت درآمده و در روز یازدهم محرم آنان را از کربلا به کوفه و سپس شام منتقل کردند.

پس از آن که امام حسین(ع) و یاران باوفای آن حضرت در صحرای کربلا به دست لشکریان سفاک عمر بن سعد به شهادت رسیدند، خانواده آنان به اسارت درآمده و در روز یازدهم محرم آنان را از کربلا به کوفه و سپس شام منتقل کردند.

عبیدالله بن زیاد که استاندار کوفه و بصره و عامل یزید بن معاویه در عراق و فتنه گر اصلی واقعه کربلا و از دشمنان سرسخت اهل بیت(ع) بود، دستور داد اسیران را با همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب وارد مجلس کنند تا به خیال خود خدشه ای به جایگاه والای اهل بیت وارد کند .
پس از چند روز اقامت اسیران در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس یزید بن معاویه حاضر کنند.
کاروان اسرا هنگام حرکت به سوی شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور کردند و در بسیاری از این مناطق مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسین(ع) و اسارت خانواده آن حضرت سوگواری و قاتلان آن حضرت را لعنت می کردند.
اول ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری، اسیران و سرهای شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه شدند.

مدتی که اسیران در شام اقامت داشتند رویدادهای گوناگونی برای آنان به وقوع پیوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسین(ع) در خرابه شام، مناظره حضرت زینب(س) و دیگر افراد خانواده سیدالشهدا با یزید و خطبه به یادماندنی امام سجاد(ع) در حضور یزید، درباریان و اهالی دمشق در مسجد اموی بود.

این افشاگریها و مبارزه های پنهان و آشکار اهل بیت در حالت اسیری، یزید را نزد مسلمانان بی مقدار و بی اعتبار کرد و پس از مدتی، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هواداری از امام حسین(ع) تغییر داد.

یزید ناچار شد به جرم و جنایت خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه اعتراف کرده، از امام زین العابدین(ع) عذرخواهی و پس از مدتی آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره عودت دهد.

الارشاد (شیخ مفید)، منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، زندگانی چهارده معصوم (ع) ترجمه اعلام الوری و لهوف سید بن طاووس

 

مفهوم و کیفیت صلوات

 

 

  

 سلامتی و تعجیل در ظهور 

امام زمان مهدی موعود 

عج الله تعالی فرجه الشریف 

صلوات 

 

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

﴿قرآن کریم -  سوره میارکه احزاب - آبه 56﴾ 

 

فرستادن صلوات بر روان پاک خاتم انبیا و اهل بیت علیهم السلام ابراز ارادت و اظهار محبّت  به آن بزرگواران است و براى فرستنده صلوات فواید بسیارى در بر دارد. 

در آیه 56 سوره احزاب آمده است که «خدا و فرشتگان بر پیامبرش درود و صلوات می فرستند.» اکنون این پرسش مطرح می شود که مفهوم صلوات خدا و فرشتگان چیست و کیفیت صلوات بر پیامبر(صلوات الله  علیه) چگونه است.
براساس روایاتی که شیعه و سنی به طور گسترده، به نقل آن پرداخته اند، کیفیت صلوات بر آن حضرت به دست می آید.
ابوحمزه ثمالی از کعب بن عجره حدیث می کند، آنگاه که آیه صلوات بر پیامبر نازل شد، گفتیم: یا رسول ا... ما می دانیم که چگونه بر شما سلام دهیم اما کیفیت صلوات بر شما چگونه است. حضرت فرمودند که بگویید: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل ابراهیم انک حمید مجید.»

منبع : تفسیر منهج الصادقین، ج 7، ص 335/ سنن ابن ماجه ج1، ص 293

برجستگی «آل پیامبر» در این حدیث و حضور قطعی ایشان در کنار پیامبر(صلوات الله  علیه) به هنگام درود بر آن حضرت نشان از رفعت مقام آنان و حضور دائمی عترت در کنار سنت پیامبر(صلوات الله  علیه) دارد.
در اهمیت این حضور باید گفت، پیامبر صلواتی را که شامل آل و خاندان آن حضرت نباشد نکوهش کرده و از آن به صلوات «ابتر و ناقص» یاد کرده است. به عنوان مثال، ابن حجر هیثمی که از بزرگان اهل سنت است، روایت کرده که پیغمبر فرمود: «بر من درود ناتمام نفرستید.» گفتند: درود ناتمام چیست؟
فرمود: «اینکه بگویید اللهم صل علی محمد ناقص است پس بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد

منبع : تفسیر، 7 نمونه، ج 17، ص 319

در تفسیر «الدر المنثور، سیوطی هجده حدیث از پیامبر نقل شده که بر اساس آن «آل محمد» را به هنگام صلوات باید ذکر کرد.

منبع : تفسیرالمیزان، ج 16، ص 517

در روایتی دیگر، قبولی نماز مشروط به صلوات بر پیامبر و خاندان او معرفی شده و آمده است: «هر کس نماز بگزارد و در آن بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نمازش قبول نیست.

منبع : الصواعق المحرقه، ص 147-146

اهمیت صلوات

صلوات شعار رسمی مسلمانان است که هر صبح و شام بارها در بهترین عبادت خویش (نماز) آن را تکرار می کنند. صلوات پیوسته خداوند و فرشتگان بر پیامبر و امر تأکیدی به مؤمنان بر تداوم صلوات بر ایشان را تسلیم بودن در برابر فرمانهای پیامبر(صلوات الله  علیه) جلوه دیگری از این اهمیت است. «یاایها الذین ءامنوا صلوا علیه و سلموا تسیماً»
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که ابوبصیر سؤال کرد: منظور از صلات بر پیامبر(صلوات الله  علیه) را فهمیده ایم، اما معنی تسلیم بر او چیست؟ امام فرمود: «منظور تسلیم بودن در برابر او در هر کار است.»

منبع:تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج 7، ص 579

 از صلوات، در روایات به عنوان «برترین اعمال» یاد شده، چنانکه خوارزمی در «مناقب» خود از ابوعلقمه نقل کرده که روزی پیغمبر(صلوات الله  علیه) نماز صبح را با ما گزارد و بعد از آن به ما رو کرد و فرمود:
«ای یاران، من دیشب عموی خود حمزة بن عبدالمطلب و برادرم جعفربن ابیطالب را در خواب دیدم. از ایشان پرسیدم: فدایتان شوم، کدام اعمال را برتر یافتید؟ گفتند: بهترین اعمال را در سه چیز یافتیم: صلوات بر شما، آب دادن تشنگان و دوستی علی بن ابیطالب(علیه السلام)

منبع : منهج الصادقین، همان، ص 361

 در روایتی دیگر که اهمیت صلوات را نشان می دهد، از امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبر(صلوات الله  علیه) می فرمایند: «هر که نزد او نام من آورده شود و او صلوات بر من نفرستد، حق تعالی او را از بهشت دور گرداند.»

منبع : اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 395

البته چنین عقوبت سنگینی از آن کسی است که عمداً و از روی دشمنی با آن بزرگواران از ذکر صلوات روی برتابد. وجوب صلوات در نماز و مشروط بودن قبولی آن بر درود بر پیامبر(صلوات الله  علیه) و خاندان پاک وی، جلوه دیگری از اهمیت صلوات را بیانگر است.
اجماع علمای شیعه به وجوب صلوات در تشهد اول و دوم نماز است. علاوه بر روایاتی که از امامان شیعه در این زمینه آمده است، در کتابهای اهل سنت نیز روایاتی که بر وجوب صلوات دلالت می کند، کم نیست.
در روایتی، قبولی نماز مشروط بر صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) یاد شده است: «من صلی صلوة و لم یصل فیها علی و علی اهل بیتی لم تقبل منه»

منبع : بررسی آیات و روایات صلوات، مرتضی محسنی کبیر ص 123

ز این رو، از فقهای اهل سنت «شافعی، آن را در تشهد دوم واجب می داند و از احمدبن حنبل و جمعی دیگر از فقها بر وجوب آن عقیده دارند؛ اگر چه «مالک» و «ابوحنیفه» و عده ای نیز آن را مستحب می دانند.

منبع : منهج الصادقین، همان، ص 357

عده ای از مفسران بر اساس برخی روایات معنا و حقیقت صلوات را با پیمان روز الست (الست بربکم، قالوا بلی...) و عالم ذر مرتبط دانسته و صلوات را تجدید عهد و میثاق با عهد اولیه آدم در آغاز خلقت دانسته اند. از امام موسی بن جعفر(ع) روایت شده که: کسی که صلوات بر پیغمبر اکرم(صلوات الله  علیه) می فرستد، معنایش آن است که وفای به عهد و میثاقی که در عالم ذر پروردگار فرمود «الست بربکم و محمد نبیکم و علی امامکم» بر زبان آورده و قبولی آن را اعلام می کند و تجدید عمل و میثاق به عمل می آورد.

منبع:تفسیر جامع، ج 5، ص 37

آثار و فضایل صلوات

صلوات از سوی گوینده آن شعاری ظاهری و بدون پشتوانه نیست تا از فضایل بی شمار آن در روایات تعجب کنیم و انگشت حیرت بر دهان افکنیم و ذکری چنین کوتاه چگونه فضایلی چنین متبرک دارد: بر اهل ذکر و ایمان پوشیده نیست که تمامی اذکار از جمله صلوات بر پیامبر(صلوات الله  علیه) و خاندان پاکش یک لفظ و یک معنا دارد.
تکرار لفظ بدون توجه به معنا سود چندانی ندارد و عمده فضایل در حقیقت ذکر و عبادت نهفته است. چنانکه خداوند می فرماید: «ای مردمان شما همگی فقیر درگاه الهی هستید.»(سوره مبارکه فاطر/آیه 15)
صلوات گوینده حقیقتی با واسطه قرار دادن پیامبر و خاندانش و با درود فرستادن بر آنان طلب رحمت و آمرزش می نماید تا با دعایی این چنین از ذات غنی بی نیازی طلب نماید. چنانکه گفتیم، صلوات از جانب غیر خدا طلب رحمت است.
در آیه صلوات نیز خداوند بلافاصله بعد از امر به صلوات بر پیامبر دستور اکید به تسلیم شدن در برابر فرمان ایشان که فرمان او فرمان خداست، می دهد. به نظر می رسد چنین دستوری بعد از امر به صلوات برای آن است که بفهماند حقیقت درود بر ایشان، تسلیم بودن در برابر امری نبوی است و چنین تسلیمی حیات جاودانه و حقیقی به آدمی می بخشد و او را رستگار می کند و ای اهل ایمان، آنگاه که خدا و رسول به آنچه شما را حیات می بخشد فرا می خوانند، اجابت کنید.»سوره مبارکه انفال/ آیه 24

 با بررسی روایات فضاییل صلوات، چنین به دست می آید که بخشی از این آثار مربوط به زندگی دنیوی و بخشی به زندگانی اخروی مربوط است که به برخی از آنها اشاره می کنیم، اگر چه ممکن است برخی از این آثار مشترک بین دنیا و آخرت باشد.

الف)بعضی از  آثار دنیوی

نقش صلوات در استجابت دعا

در ادعیه و روایات معصومین(علیهم السلام) میان صلوات و مستجاب شدن دعا ارتباط عمیقی دیده می شود.
در دعاهای صحیفه سجادیه، مناجات شعبانیه، مکارم الاخلاق و... صلوات به گونه ای در ابتدا یا آخر دعا آمده است، زیرا صلوات دعای مقبوله است.

 منبع : بررسی آیات و روایات صلوات، ص 9

 و روایت دیگری نقل شده که: «هر کسی حاجتی از خداوند دارد، ابتدا صلوات بر پیامبر و آل او گوید سپس حاجت بخواهد و سپس صلوات گوید، زیرا خداوند کریم تر از آن است که دو طرف دعا را مستجاب کند و وسط آن را مستجاب نشده رها نماید، زیرا صلوات بر پیامبر و آل او محجوب و در پرده باقی نمی ماند و حتماً مستجاب می شود.»

منبع : اصول کافی، همان، ص 252

از آن جا که خداوند از مؤمنان خواسته است که به سوی او با وسیله و واسطه ای تقرب جویند (یا ایها الذین امنوا اتقواا... و ابتغوا الیه الوسیله ...سوره مبارکه مائده/ آیه 35) صلوات به معنای واسطه قرا دادن واسطه های فیض الهی برای تقرب به خدا و درک رحمت الهی است چنانکه در تفسیر این آیه به روایاتی برمی خوریم که معصوم(علیهم السلام) می فرماید: «منظور از وسیله در این آیه، ما اهل بیت هستیم.»

منبع : تفسیرالمیزان، ج 5، ص 517

از رسول خدا نیز روایت شده که: «صلوات شما بر من باعث روا شدن حاجات شما می شود و خداوند را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاکیزه می کند.»

منبع : تفسیرالمیزان، ج 5، ص 326

همراهی با ملائکه و برخورداری از استغفار آنان:

 از آنجا که ملائکه پیوسته بر پیامبر(صلوات الله  علیه) صلوات می گویند، صلوات مؤمنان به معنای همراهی با فرشتگان نیز هست ملائکه نیز برای کسی که صلوات می فرستد استغفار می کند و برای او صلوات می فرستند.
از رسول خدا(صلوات الله  علیه) روایت شده که حق تعالی می فرماید: «هر بنده ای که برای تو صلوات فرستد، هفتاد هزار فرشته بر او صلوات می فرستند و هر که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات فرستد، اهل بهشت خواهد بود.»

منبع : جامع الاخبار، فصل 28، ص 68

صلوات، از بین برنده «نفاق» و «غم» و «بخل»

ز پیامبر(صلوات الله  علیه) نقل شده: «صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین می برد.»

منبع : محجة البیضاء، ج 2، ص 313

و در روایتی دیگر به امام علی(علیه السلام) توصیه می کند که هرگاه امری تو را اندوهگین ساخت، بر پیامبر و آل او صلوات فرست...»

منبع: کنز العمال، ج 1، ص 181

 و بر اساس روایتی دیگر از امام حسن مجتبی(علیه السلام) از پیامبر(صلوات الله  علیه): «بخیل کسی است که چون نام من در نزد او برده شود، بر من صلوات نفرستد.»

منبع: کنز العمال، ج 1، ص 289

حصول عافیت، توانگری و غنا، به یاد آمدن فراموش شدها به وسیله صلوات و پاکیزه و طیب شدن مجالس با ذکر صلوات، از جمله آثار دیگر صلوات است که در روایات به آنها اشاره شده است.

ب)بعضی از آثار اخروی صلوات

اگر چه برخی از آثار یاد شده در آخرت نیز محقق است، اما بخشی از آثار مختص زندگی اخروی است که به آنها اشاره می کنیم:
1) قرب به رسول ا... (صلوات الله  علیه) و بهره گیری از شفاعت آن حضرت:

پیامبر(صلوات الله  علیه) می فرماید: «هرکس بر من صلوات بفرستد، شفاعت من به او می رسد.»

منبع: شرح و فضایل صلوات، ص 86

 «نزدیکترین مردم در روز قیامت بر من در هر جا که باشد کسی است که بر من بیشتر در دنیا صلوات بفرستد.»

منبع: شرح و فضایل صلوات، ص 85

2) کفاره گناهان، خلاصی از آتش و رفع عذاب قبر

امام رضا(علیه السلام) می فرماید: «کسی که نتواند با کارهای نیک گناهانش را بپوشاند، باید فراوان بر محمد و آل محمد درود فرستد که صلوات گناهان را نابود می کند.»

منبع : آثار الصادقین ج 11،ص 214

و نیز حضرت رسول فرمودند: «صلوات بر من نور است بر صراط و هر کس بر صراط نور باشد، از اهل نار نخواهد بود.

 همچنین فرمودند: «بسیار بر من صلوات فرستید که صلوات بر من نور است در قبر و نور است در بهشت.»

3) بهره مندی از حسنات مضاعف و سنگینی بر ترازوی اعمال نیک

از انس بن مالک روایت شده که گفت: بر پیامبر خدا(صلوات الله  علیه) داخل شدم و ندیدم هیچ روزی که مسرورتر و شاداب تر از آن روز باشد،
از دلیل آن پرسیدم فرمود: «چرا شاداب نباشم، حال آن که جبرئیل هم اکنون بیرون رفت از نزد من و گفت که خداوند فرمود: هر کسی یک بار بر تو صلوات فرستد، ده صلوات بر او می فرستم، ده سیئه را از او محو می کنم و ده حسنه برای او می نویسم.»
همچنین از امام صادق(علیه السلام) روایت شده «سنگین ترین چیزی که در روز قیامت در ترازوی اعمال می گذارند، صلوات بر حضرت رسول و اهل بیت ایشان است.»


 با این حال، آنچه ذکر آن رفت تنها بخشی از آثار و فضایل درود بر پیامبر و خاندان پاک ایشان است که صد البته روایات بیش از آن است که این نوشتار گنجایش ذکر آن را داشته باشد.
امید آن که ذکر این فضایل مقدمه عمل به آن و بهره مندی از آثار گسترده آن باشد.

امام زمان مهدی موعود 

عج الله تعالی فرجه الشریف 

صلوات

فرستادن صلوات بر روان پاک خاتم انبیا و اهل بیت علیهم السلام   ابراز ارادت و اظهار محبّت  به آن بزرگواران است و براى فرستنده صلوات فواید بسیارى در بر دارد.

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

﴿قرآن کریم -  سوره میارکه احزاب - آبه 56﴾ 

 

فرستادن صلوات بر روان پاک خاتم انبیا و اهل بیت علیهم السلام   ابراز ارادت و اظهار محبّت  به آن بزرگواران است و براى فرستنده صلوات فواید بسیارى در بر دارد

دانستنى هایى از ماه صفر

ماه صفر در تاریخ قمرى 

ماه صفر، دومین ماه سال قمرى است. تاریخ قمرى همانند سایر تاریخ ‌هاى رایج، از دوازده ماه تشکیل یافته و اسامى آن ها بدین ترتیب است: محرم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثّانى، جمادى الاولى، جمادى الثّانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذوالقعده و ذوالحجّه.
این تاریخ، پیش از اسلام، در میان مردم جزیرة العرب رواج داشت و تاریخ رسمى آنان بود.
پس از ظهور دین مبین اسلام، تاریخ قمرى به عنوان یک تاریخ مذهبى و ملى، مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت.
در عصر خلافت عمر بن خطاب (دومین خلیفه مسلمانان) با پیشنهاد حضرت على علیه السّلام و تصویب خلیفه وقت، هجرت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از مکه معظمه به مدینه منوره، مبداء تاریخ قمرى اسلامى قرار گرفت. بدین جهت، این تاریخ را، تاریخ هجرى قمرى نامیده اند.
گفتنى است که تاریخ قمرى بر اساس گردش ماه (قمر) بر دور زمین محاسبه مى گردد. به این صورت که ماه، هنگامى گردش خود را از هلال آغاز مى کند تا به پایان رساند و به هلال بعدى وصل شود، یک ماه پدید مى آید و با دوازده بار تکرار این گردش، یک سال قمرى شکل مى گیرد.
هر ماه قمرى، مدتش 29 روز و 12 ساعت و 43 دقیقه است و تعداد روزهاى یک سال قمرى، 354 روز است.
اما تاریخ ‌هاى دیگر، مانند: هجرى شمسى، فرس قدیم، میلادى و غیره، بر اساس گردش زمین بر دور خورشید محاسبه مى گردد و تعداد روزهاى آن ها، 365 روز و 6 ساعت است. به همین جهت میان تاریخ قمرى و تاریخ شمسى، در حدود یازده روز در هر سال فاصله است.

علل نامگذارى ماه هاى قمرى 

ابن عساکر در کتاب گرانسنگ «تاریخ دمشق» به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است: إنّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فیه، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال لها صفر، و شهرا ربیع کانوا یربعون فیها، و جمادیان کان یجمد فیها الماء، و رجب کانوا یرجبون فیه النّخل، و شعبان شعب فیه القبائل، و رمضان رمضت فیه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب، و ذوالقعدة قعدوا فیه عن القتال، و ذوالحجّة کانوا یحجّون فیه، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم.
یعنى: ماه محرم، بدین جهت نامیده شده است که جنگ و درگیرى در آن حرام شده است، و ماه صفر بدین لحاظ نامیده شده است که عرب ها در این ماه بر زمین هایى، منزل مى گزیدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربیع (اوّل و ثانى) بدین جهت نامیده شده اند که عرب ها در این دو ماه زندگى بهارى در پیش مى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدین جهت نامیده شده است که عرب ها در این ماه براى درختان خرما ستون هایى قرار مى دادند تا بر اثر زیادى محصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از این جهت نامیده شده است که قبیله ها در آن از یکدیگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از این جهت نامیده شده است که در آن، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدین جهت نامیده شده است که شتر، دم خود را براى زدن بالا مى برد (کنایه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به یکدیگر)، و ذى قعده به این سبب نامیده شده است که مردم در این ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ریزى، خانه نشین مى شوند، و ذى الحجّه بدین سبب نامیده شده است که عرب ها در این ماه، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستین ماه سال، ماه محرم است.
صفر به معناى خالى نیز آمده است. ممکن است علت نامگذارى این ماه بدین جهت باشد که عرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ریزى، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه ها از ترس هجوم غارتگران و جنایتکاران، اسباب و اثاث خویش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مى نمودند و روستاها و بادیه هاى خود را خالى مى کردند.

حرمت ماه صفر در نزد قریش 

اهالى حجاز، به ویژه قبیله معروف «قریش» پیش از ظهور اسلام، نسبت به زیارت خانه خدا و حرام دانستن چهار ماه از ایّام سال قمرى که از سنت هاى بر جاى مانده از حضرت ابراهیم علیه السّلام و فرزندش اسماعیل علیه السّلام بود، مرتکب تحریف و تغییر در احکام الهى و عمل نمودن به هواهاى نفسانى خود مى شدند.
آنان چون مردمى جنگجوى، قبیله گرا و فاقد تشکیلات حکومتى و دولت بودند، در بیشتر سال به تاراج دارایى ها، جنگ و خون ریزى یکدیگر و سایر ساکنان شبه جزیره مى پرداختند و امنیت جامعه را به کلى از میان مى بردند.
از سوى دیگر ناچار بودند که به خاطر پاى بندى به سنّت آبا و اجدادى خویش، چهار ماه حرام را تحمل کنند و در این مدت از جنگ و خون ریزى و غارتگرى دست بردارند.
پس از مدتى، تحمل سه ماه حرام (یعنى: ذى قعده، ذى حجه و محرم) که پشت سر هم بودند، بر آنان دشوار آمد و در صدد تغییر آن برآمدند.
آنان تصمیم گرفتند که حرمت ماه ذى قعده و ذى حجه را نگه دارند و این دو ماه را جهت زیارت خانه خدا براى ساکنان شبه جزیره در امنیت نگه دارند، ولى بر خلاف سنت ابراهیمى، حرمت ماه محرم را شکسته و آن را براى خود مباح سازند و در این ماه، بسان ماه هاى دیگر سال به جنگ و غارتگرى بپردازند و به جاى آن، ماه صفر را حرام نمایند.
بدین جهت، مدتى ماه صفر در نزد آنان، از جمله ماه هاى حرام بوده است.
هم چنین آنان دست کارى دیگرى در ماه هاى حرام کرده بودند و آن عبارت بود از این که هر ماه حرام را دو سال حرام مى دانستند و ماه هاى دیگر را حلال مى شمردند. به عنوان مثال، دو سال پشت سر هم، ماه محرم را ماه حرام و ماه زیارت مى دانستند و ماه هاى دیگر را براى خویش مباح مى نمودند و سپس دو سال بعد، ماه صفر را ماه زیارت و ماه حرام مى دانستند و سایر ماه ها را حلال و مباح مى شمردند. تا این که حج آنان در حجة الوداع که آخرین سفر زیارتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به مکه معظمه بود،مصادف شد با ماه ذى الحجّه، و در این ماه مسلمانان حج واجب و زیارت خانه خدا را به جاى آوردند و به دستور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این ماه براى همیشه ماه زیارتى خانه خدا و حج واجب تعیین گردید.

برخورد قرآن کریم با تحریف هاى مشرکان قریش 

قرآن کریم که کامل ترین کتاب آسمانى است، تحریف هاى پدید آمده از سوى مشرکان قریش در تغییر و تبدیل ماه حرام و دست کارى در احکام الهى را به رسمیت نشناخت و آن را محکوم کرد.
در سوره مائده، خطاب به مؤ منان فرمود: یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا لا تُحِلّوُا شَعائِرَ اللّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ...
اى کسانى که ایمان آورده اید، شعائر الهى و ماه حرام را بر خود حلال و مباح نسازید.
در سوره توبه، این موضوع را به صورتى روشن تر بیان کرد و کردار مشرکان و کافران را تقبیح نمود: إ نَّمَا النَّسیئىُ زِیادَةٌ فِى الْکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروُا یُحِلُّونَهُ عاما وَ یُحَرِّمُونَهُ عاما لِیوُا طِئوُا عِدَّةَ ما حرَّمَ اللّهُ، فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمالِهِمْ.
همانا فراموشى (نسبت به ماه هاى حرام) در کفر (عصرجاهلیت) بسیار بود که به واسطه آن گمراه مى شدند آنانى که کفر را پیشه خود کرده بودند. به طورى که (آن ها را) در سالى حلال و در سال دیگر حرام مى شمردند تا پایمال کنند شمار آن چه (از ماه ها) را که خدا حرام کرده است. پس آنان، مباح مى کردند آن چه را که خدا حرام کرده بود. (بدین ترتیب) کردار زشتشان برآنان آراسته مى گردید.
قرآن کریم بسان سنّت ابراهیمى، تنها ماههاى ذى قعده، ذى حجّه، محرّم و رجب را حرام و ماه هاى زیارت دانسته است.

ماه صفر در نزد شیعیان 

شیعیان إثنى عشرى و محبان اهل بیت علیهم السّلام، ماه صفر را از ایام سوگوارى سال مى دانند. زیرا در ابتداى این ماه خانواده امام حسین علیه السّلام و بازماندگان واقعه کربلا را به صورت اسیرى وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحى و روانى و مورد تحقیر و توهین قرار دادند، به طورى که یکى از فرزندان خردسال امام حسین علیه السّلام، به نام رقیه (س)، بر اثر این سختى هاى طاقت فرسا، در دمشق به لقاءاللّه پیوست. هم چنین، بیستم این ماه، اربعین شهادت امام حسین علیه السّلام و یارانش در کربلا است.
بنا به روایت علماى شیعه و برخى از علماى اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و شهادت سبط پیامبر، حضرت امام حسن مجتبى علیه السّلام و در آخر این ماه، شهادت ثامن الحجج حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام واقع شده است. بدین جهت، شیعیان این ماه را همانند ماه محرم، به سوگوارى مى پردازند. در بسیارى از مراسم ها و محافل مذهبى، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامى مى دارند و در آن ها به عزادارى مشغول مى باشند.
ولیکن، اکثر مورخان اهل سنت، رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در ماه ربیع الاول مى دانند. بدین جهت براى این ماه برنامه ویژه اى ندارند.

اعمال عبادى ماه صفر 

هر یک از روزهاى سال، روز خداست و انسان مى تواند در آن روز براى موفقیت خویش، تلاش کند و براى نزدیکى به خداى سبحان و فراهم آورى خرسندى وى، عبادت کند، تصدّق نماید و خدمت به مردم کند.
ماه صفر نیز این چنین است. اگر انسان، طالب رضاى الهى باشد و در این راه بکوشد، به توفیقات الهى دست پیدا مى کند و درهاى رحمت، نعمت و سرافرازى را به روى خود مى گشاید. در مقابل، اگر از یاد خدا غافل بماند و در پى هوى و هوس هاى نفسانى باشد و از شیطان لعین پیروى کند، طبعا از توفیقات الهى دور مى گردد و درهاى نقمت، بدبختى و سیاه روزى را به روى خود مى گشاید و زمینه عذاب الهى در روز قیامت را براى خویش فراهم مى کند.
با این حال، در برخى از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست است.
محدث جلیل القدر حضرت آیت الله شیخ عباس قمى (ره) هم در مفاتیح الجنان، در بخش اعمال ماه صفر، و هم در وقایع الایّام، به این موضوع اشاره کرده است.
در این جا، متن گفتار این محدث بزرگ را از وقایع الا یّام بیان مى کنیم:
بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و شاید سبب آن، واقع شدن وفات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است در آن، هم چنان که نحوست دوشنبه به این سبب است. و یا به جهت آن است که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذى قعده، ذى حجّه و محرم الحرام) واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در این ماه، شروع به قتال مى نمودند و خانه و منازل از اهلش خالى مى شد. و این هم یک سبب است در وجه تسمیه آن، به صفر.
به هر حال، از براى رفع نحوست، هیچ چیز بهتر از تصدقات و ادعیه و استعاذات وارده نیست. و اگر کسى خواهد محفوظ بماند از بلاهاى نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعایى را که «محدث فیض» روح الله روحه، در «خلاصة الاذکار» ذکر فرمود:
یا شدید القوى، و یا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلّت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنى شَرّ خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اِله الّا اءنت، سبحانک إ نّى کنتُ مِن الظّالمین، فاستجبناله و نجّیناهُ من الغمّ، و کذلک ننجىِ المؤ منین، و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّیبین الطّاهرین.سیّد، در «اقبال» دعایى براى هلال این ماه روایت کرده است.

برگرفته از کتاب روزشمار تاریخ اسلام "ماه صفر"، تالیف سید تقی واردی

 

امام رضا (ع) فرمودند :

مِن عَلَامَاتِ الفِقهِ الحِلمُ وَالعِلمُ وَالصَّمتُ إِنَّ الصَّمتَ بَابٌ مِن أَبوَابِ الحِکمَةِ إِنَّ الصَّمتَ یَکسِبُ المَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَى کُلِّ خَیر
از نشانه هاى دانایى سه چیز است : بردبارى ، دانش ، خاموشى . و به راستى صمت و سکوت درى از درهاى حکمت است . صمت و سکوت محبّتها را جلب مى کند و آن راهنماى تمام نیکیها است .
(الکافی ج2 ص113)

 

عشق خداوند به بندگانش بر طبق آیات قرآن

قرآن, سوره ۳, آیات ۳۱ و ۳۲

“بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است”
“بگو خدا و پیامبر [او] را اطاعت کنید پس اگر رویگردان شدند قطعا خداوند کافران را دوست ندارد”

تصویری که از خداوند در قرآن مجید رسم شده است , متفاوت با تصویری است که بعضی ادیان بزرگ دیگر نمایش می دهند. بر طبق نظر مسلمانان, رفتار خداوند مجموعه ای است از عشق و محبت به انسانهای خوب و ابراز انزجار از انسانهای بد. به این موضوع حداقل در چهل آیه از آیات قرآن بر مبنای تصویری روشن از انسانهای خوب و بد اشاره شده است. هدف این مقاله این است که این تصویر از انسانهایی که خداوند آنها را دوست دارد برمبنای آیاتی از قرآن تصویر شود.

همانطور که در دو آیه بالا به آن اشاره شده است, قدم اول برای دریافت عشق خداوند, دنبال کردن مسیری است که پیامبرانش به ما نشان داده اند. این زیباترین تصویری است که می توان از عشق دو طرفه خالق و مخلوق ترسیم کرد. اگر خداوند را دوست دارید, قرآن شما را راهنمایی می کند تا خود را آماده دریافت عشق خداوند بکنید. ولی در عین حال به این موضوع نیز اشاره شده است که اگر از راه راستی که پیامبران نشان داده اند پیروی نکنید, مشمول عشق خداوند نخواهید شد.ش

این موضوع, احتیاج به توضیحات بیشتری دارد تا منظور قرآن از راه درست و خصایل انسانهای خوب آشکار شود. شاید بتوان گفت که بارزترین مشخصه انسانهای خوب که در پنج آیه (۲:۱۹۵, ۳:۱۳۴, ۳:۱۴۸, ۵:۱۳ و ۵:۹۳) از آیات قرآن به آن اشاره شده است,نیکوکاری نسبت به بقیه انسانهاست. نیکوکاری می تواند کمک به انسانهای فقیر, حمایت از یتیمان و یا حتی احترام به پدر و مادر باشد.ش

علاوه بر این, بر طبق قرآن, انسانهایی که خداوند دوستشان دارد انسانهایی هستند که:ش

از خود در برابر گناه محافظت می کنند (۳:۷۶, ۹:۴, ۹:۷)ش
منصفانه قضاوت می کنند (۵:۴۲, ۴۹:۹, ۶۰:۸)ش
در راه خدا تلاش و مجاهده می کنند (۶۱:۴)ش
خود را برای خداوند خالص می کنند (۲:۲۲۲, ۹:۱۰۸)ش
از کارهای بد توبه می کنند (۲:۲۲۲)ش
به خداوند توکل می کنند (۳:۱۵۹)ش
و در برابرمشکلات صبور هستند (۳:۱۴۶) ش

از سویی دیگر, خداوند فردی را دوست ندارد که:ش

به او معتقد نباشد (۳:۳۲, ۳۰:۴۵)ش
متکبر باشد (۱۶:۲۳, ۴:۳۶, ۳۱:۱۸, ۵۷:۲۳)ش
به دیگران بدی کند (۳:۵۷, ۳:۱۴۰, ۴۲:۴۰)ش
ناسپاس باشد (۲:۲۷۶, ۲۲:۳۸)ش
تجاوزکار باشد (۲:۱۹۰, ۵:۸۷, ۷:۵۵)ش
اسرافکار باشد (۶:۱۴۱, ۷:۳۱)ش
دیگران را گمراه کند (۲:۲۰۵, ۵:۶۴, ۲۸:۷۷)ش
عهد و پیمانش را بشکند (۸:۵۸, ۴:۱۰۷)ش
وبه داشتن مال و ثروت شادی کند (۲۸:۷۶)ش