شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
(شهریار)
معنای لغوی :
در مجمع البحرین آمده است که : قوله تعالى: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها [79/ 30]
أی بسطها، من" دحوت الشیء دحوا" بسطته. و درحدیث است " یوم دحو الأرض"
أی بسطها من تحت الکعبة، و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعدة. و فیه:
" خرج علینا أبو الحسن یعنی الرضا (علیه السّلام) بمرو فی یوم خمسة و عشرین من ذی القعدة، فقال: صوموا، فإنی أصبحت صائما، قلنا: جعلنا الله فداک أی یوم هو؟ قال: یوم نشرت فیه الرحمة و دحیت فیه الأرض" « التهذیب ج 1 ص 306»
قال بعض شراح الحدیث: فیه إشکال، و هو أن المراد من الیوم دوران الشمس فی فلکها دورة واحدة، و قد دلت الآیات على أن خلق السماوات و الأرض و ما بینهما فی ستة أیام، فکیف تتحقق الأشهر فی تلک المدة؟ ثم قال: و أجیب بأن فی بعض الآیات دلالة على أن الدحو متأخر.(مجمع البحرین، ج1، ص: 135)
«دحوالارض» به معنى گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوى به معنى گستردن است و بعضى آن را به معنى پرتاب کردن و تکان دادن چیزى را از محل اصلیش نیز معنا کردهاند و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمىگردد، بنابراین مراد از دحوالارض این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود. این آبها تدریجاً در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکىها از زیر آب سربرآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلى درآمد، (تفسیر نمونه، ج 26، ص 100) که به نظر برخى از مفسرین آیه 30 سوره نازعات وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها زمین را بعد از آن گسترش داد اشارهاى به همین گسترده شدن زمین دارد. به هر حال تعیین یک روز خاص مىتواند به عنوان زاد روز یا آغاز دورهاى باشد که زمین از وضع پیشین خود متحول گشته (پس از گذشت دورانهایى که مىگویند زمین کره مشتعلى بوده، رفته رفته سرد شده و بین از یکسرى تغییرات) سطح آن را مواد خاکى و عناصر اولیه پوشانده و آماده براى ظهور گیاهان و حیوانات گشته است. در برخى از احادیث نیز آمده است که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلى گسترش یافته است. در کتاب سعد النفوس للنفوس المنضود ص28 در ذیل « هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و .....» آورده است که مدّ بمعنای همان دحوالارض می باشد که خداوند زمین را چون فرشی مبسوط کرد برای بندگان ....
در الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج30، ص: 90 روایتی از امام علی علیه السلام آمده است، عن إمام المتقین علی علیه السّلام: «إن شامیا سأله عن مکة المکرمة لم سمیت مکة؟ قال: لأن الله مک الأرض من تحتها، أی دحاها». و المک هو الدحرجة کما فی القاموس. فرد شامی از امام سوال نمود ، چرا مکه را مکه نامیدند امام علیه السلام فرمود به این دلیل که زمین از زیر حرکت پیدا کرده است و مکّ به معنای حرکت منظم و اظطراب است و آنچه که در تفاسیر از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند منافی این معنا نیست ، چرا که هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اظطراب است .
و عنه علیه السّلام أیضا: «فلما خلق الله الأرض دحاها من تحت الکعبة ثم بسطها على الماء».
در کتب ادعیه و آداب و سنن شب و روزى به عنوان «دحوالارض» ضبط شده است که همان شب و روز بیست و پنجم ماه ذیقعده است و براى عبادت در این روز و روزه روز آن ثواب فراوانى نقل کردهاند و همچنین براى این روز نماز و دعاى مخصوصى نیز وارد شده است که دعاى این روز مشتمل بر مضامین عالى اخلاقى و اجتماعى و طلب رحمت و توفیق توبه و پیروزى اهل حق است، (تفسیر پرتوى از قرآن، تفسیر جزء سىام، سوره نازعات، ذیل آیه 30).
در مفاتیحالجنان در باب اعمال ماه ذیقعده روایتى نقل شده است که چنین است: از حسن بن على وشّار روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا(علیه السلام) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده پس فرمودند که امشب حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسى(علیه السلام) متولد شدهاند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته است و در روایت دیگرى آمده است که در این مثل چنین روزى حضرت قائم(علیه السلام) قیام خواهند نمود. آنچه در مجموع استفاده مىشود این است که: این روز مبارکى است که رحمت الهى براى بندگان گسترش یافته، گسترش زمین در چنین روزى سمبل و نمادى از گسترش رحمت و فیض الهى براى بندگان اوست.
وقایع روز دحوالارض
بدانکه در بیست و پنجم ذى القعده ، آدم صفى علیه السلام بدستیارى جبرئیل ، خانه کعبه را برآورد و حجرالاسود را نصب کرد و این خانه ، محل اسعاف مطالب و مطاف قادم و ذاهب بود تا دو هزار و دویست و چهل و دو سال از هبوط گذشته که طوفان نوح ، واقع شد و آب تمام عالم را فرو گرفت و اگر چه ((بیت العتیق )) از آسیب غرق ، محفوظ ماند، اما چنانچه در تاریخ است بیشتر حائط آن بنا، عرصه هدم و محو گشت و بعد از طوفان آن موضع چون تل سرخى مینمود و مردم از آن تل سرخ ، حوائج خود مى خواستند و قربانى مینمودند و این بود تا سه هزار و چهارصد و بیست و نه سال بعد از هبوط که حضرت ابراهیم مأمور به تجدید عمارت خانه مکه شد. بس بمدد اسماعیل و ارشاد جبرئیل بساختن خانه پرداخت . پسر سنگ آوردى و پدر بر روى هم نهادى و چون بمقام حجرالاسود رسید، اسماعیل در پى سنگ نیکوئى بود که در خور آن موضع باشد که صدائى از کوه ابوقبیس بر آمد که اى ابراهیم ! ترا نزد من ودیعتى است و حجرالاسود را که جبرئیل هنگام طوفان در آن کوه پنهان کرده بود، تسلیم ابراهیم کرد و آنحضرت بجاى خودش استوار فرمود. و تولیت آن بقعه شریفه را به اسماعیل تفویض نمود.
و در این روز، سنه 664، وفات یافت سید اجل عالی مقام ((طاوس آل طاوس رضى الدین على بن موسى بن جعفر)) مشهور به ((سید ابن طاوس )). نسب شریفش منتهى مى شود به ((داود بن حسن بن حسن مجتبى )) علیه السلام . والده ماجده اش دختر ((شیخ مسعود ورام بن ابى فراس )) و برادرش سید اجل ((احمد بن موسى )) صاحب بشرى و ملاذ است و پسر برادرش ((سید عبدالکریم بن احمد)) صاحب فرحة الغرى است و فضائل سید در زهد و عبادت و تقوى و جلالت قدر و معرفت او بعظمت خدا و ائمه علیهم السلام ، زیاده از آنستکه ذکر شود، هر که طالب باشد رجوع به کتب آنجناب نماید خصوص به کتاب ((کشف المهجة )).
(( و کان رحمه الله مستجاب الدعوه و صاحب الکرامات الباهرة و کان فصیحا بلیغا دعاءا و بالجمله اطاله الکلام فى حقه اذراء لشانه .))
او نمیماند بما گرچه ز ما است ما همه مسیم و احمد کیمیا است
و در این روز، سنه 760، وفات یافت ((عبدالله بن یوسف حنبلى )) معروف به ((ابن هشام )) صاحب کتاب ((مغنى اللبیب )) و او غیر از ((ابن هشام )) صاحب ((سیره نبویه )) است . (کتاب وقایع الایام حاج شیخ عباس قمی)
در مناظره معروفی که بین امام صادق(علیه السلام) و ابن ابی العوجاء اتفاق افتاد ـ طبق نقل مرحوم صاحب حدائق در ج17 ص390 کتاب حدائق الناضرة ـ حضرت چنین فرمود: خداوند کعبه را دوهزار سال قبل از دحوالارض خلق کرد.
در متون تفسیری :
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (آل عمران / 96)
محقق است که اول خانه که براى افراد انسان قرار گرفت هر آینه خانهاى است که در مکه در حالى که با برکت است و وسیله هدایت اهل عالم است.
آنچه مستفاد از اخبار بسیاریست که در کافى و غیره نقل شده و میتوان منطبق بر قواعد هیئت نمود اینست که کره زمین در جوف دریا بود و آب احاطه بجمیع اطراف زمین داشت و بتوسط باد امواج دریا بسیار شد و در اثر آن یک قسمت از زمین از آب خارج شد که فعلا یک ربع از کره زمین از آب خارج است و اول قطعه که از آب خارج شده مسجد الحرام بود که کعبه در آن واقع و سپس بتدریج خارج شد تا کنون که یک ربع کره خارج شده، و ممکن است معناى دحو الارض که در اخبار دارد روز 25 ذى القعده بوده که اول مکه بود و سپس سایر بقاع همین معنى باشد و ممکن است که مکه را امّ القرى گفتند بهمین مناسبت باشد و این معنى مثبتست بر اینکه معناى. للناس جهت استفاده زندگى باشد. و اما اگر مراد جعل بر عبادت باشد چنانچه از پاره اخبار استفاده میشود مراد از بیت کعبه معظمه است و دلیل بر این میشود که اول ساختمانى که روى زمین بنا شد کعبه بوده که حضرت آدم على نبیّنا و آله و علیه السّلام قواعد آن را بنا کرد و طواف حول کعبه نمود و سپس انبیاء بعد از او تا زمان ابراهیم علیه السّلام که مأمور شد با اسمعیل بر آن قواعد جدران کعبه را بنا کند (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص: 288)
(و الارض بعد ذلک دحاها).
منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد. (آیه 31)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مىفرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
این تعبیر نشان مىدهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمهها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچهها را تشکیل داد. ولى از آنجا که عوامل مختلفى مىتوانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزههایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مىدهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام کرد.
و لذا مىفرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).
و در پایان مىفرماید: «همه اینها براى بهرهگیرى شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم). تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید. (برگزیده تفسیر نمونه ج 5 ص 401).
ترجمه فرازهایی از دعای این روز:
خدایا! زمین را گستراندی، دانه را در لایههای تاریک زمین شکافتی، مرارت را از دوش بندگان برگرفتی، غم و اندوه را از دلها زدودی. عزیزا! در این روز بزرگ و پرفضیلت که نزد مؤمنان به امانتش نهادی، تو را به رحمت بیانتهایت سوگند میدهم که بر بنده صالحت محمد مصطفی و بر خاندانش پاکش درود بفرست واز گنجینه الطافت بارانی پایان نیافتنی برما بباران! و بر توبهای خالص و بازگشتی نیکو به سوی خودت یاریمان کن.
اعمال شب و روز دحو الارض
* روزه :
روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتى آمده است که روزه اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود ؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براى کسی که در این روز روزهدار باشد استغفار میکنند. و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است .
* نماز :
نمازى که در کتب شیعه قمیین روایت شده . و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .
* دعا :
خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن اللَّهُمَّ دَاحِی الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِی یا وَفِی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَینَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیقْ عَلَیهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یدَیهِ جَدِیدا غَضّا وَ یمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَینَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیهِ [عَلَیهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ * زیارت حضرت امام رضا علیه السلام : که بهترین و بافضیلتترین عمل مستحبی این روز است.
* غسل
* ذکــر خداوند :
معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نامهای خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است.
منابع :مجمع البحرین ریشه دحو
اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج3 ص288
برگزیده تفسیر نمونه ج 5
وقایع الایام شیخ عباس قمی
الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن ج3
نویسنده: حسن نجفی
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و القاب ایشان ((معصومه)), ((ستى)), و ((فاطمه کبرى))
است. پدرش حضرت موسى بن جعفر علیه السلام و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا علیه
السلام است.
از ولادت تا هجرتآن حضرت اول ذى القعده سال 173هـ.ق در مدینه
منوره به دنیا آمدند. و در سن 28 سالگى در روز دهم(وسیله المعصومیه,ص 65, به نقل از
نزهه الابرار) یا دوازدهم (مستدرک سفینه البحار, ج 8, ص 258) ربیع الثانى سال
201هـ.ق در شهر قم از دنیا رفتند.
سفر مقدس به شهر مقدسدر سال
200هـ.ق و یک سال پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به شهر ((مرو)) حضرت
فاطمه معصومه علیها السلام همراه عده اى از برادران خود براى دیدار برادر و تجدید
عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند, ولى از
آنجا که در آن زمان مردم ساوه از مخالفین اهل بیت بودند با ماموران حکومتى همراهى
نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند که عده اى از همراهان حضرت در این
حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند.(زندگى حضرت معصومه, نوشته آقاى منصورى, ص 14. (به
نقل از ریاض الانساب, تالیف ملک الکتاب شیرازى).) حضرت در حالى که از غم و حزن
بسیار مریضه بود با احساس ناامنى درشهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید, زیرا از
پدرم شنیدم که فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما مى باشد;(دریاى سخن, تالیف سقازاده
تبریزى (نقل از ودیعه آل محمد, نوشته آقاى انصارى), ص 12) سپس حضرت به طرف قم حرکت
نمود.
بزرگان قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت
شتافتند و در حالى که ((موسى بن الخزرج)) بزرگ خاندان ((اشعرى)) زمام شتر آن مکرمه
را به دوش مى کشید; ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدس شد و در
منزل شخصى ((موسى بن الخزرج)) اجلال نزول فرمود.(تاریخ قدیم قم, ص 213) آن بزرگوار
هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با
پروردگار متعال بود و واپسین روزهاى عمر پربرکت خویش را با خضوع و خشوع در برابر
ذات پاک الهى به پایان رساند.
غروب مهتاب در شهر ستارگانسرانجام آن همه شوق
و شور و شعف ((از اجلال نزول کوکب ولایت و توفیق زیارت بانویى از تبار فاطمه
اطهر)), با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت, مبدل به دنیایى از حزن و اندوه شد, و این
غروب غم انگیز عاشقان امامت و ولایت را در سوگ و عزا نشاند.
در رابطه با علت
مریضى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار گفته شده است (وسیله المعصومیه, نوشته
میرزا ابوطالب بیوک, ص 68, الحیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام, نوشته جعفر
مرتضى العاملى, ص 428) که زنى در شهر ساوه ایشان را مسموم نمود که این مطلب با توجه
به درگیرى دشمنان اهل بیت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آنها ((در ساوه)) و جو
نامساعد آن شهر و حرکت نابهنگام آن بزرگوار در حال مریضى به سوى شهر قم, مطلبى قابل
قبول مى تواند باشد.
آرى آن حضرت که مى رفت زینب وار با سفر پربرکتش سند گویایى
بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مامونى باشد, و همانند
قهرمان مربلا پیام آور خون سرخ برادرى باشد که این بار مزورانه به قتلگاه (بنى
عباس) برده مى شد, ناگاه تقدیر الهى بر این شد که مرقد آن بزرگ حامى خط ولایت و
امامت براى همیشه تاریخ, فریادگر مبارزه با ظلم و بى عدالتى ستم پیشگان دوران و
الهام بخش پیروان راستین تشیع علوى در طول قرون و اعصار باشد.
مراسم دفنبعد
از وفات شفیعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و کفن نمودند سپس به سوى قبرستان
((بابلان)) تشیع کردند ولى به هنگام دفن آن بزرگوار ((به خاطر نبودن محرم)) ((آل
سع)) دچار مشکل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند که پیرمردى به نام ((قادر)) این کار را
انجام دهد.
ولى قادر و حتى بزرگان و صلحاء شیعه قم هم, لایق نبودند عهده دار
این امر مهم شوند; چرا که معصومه اهل بیت را باید امام معصوم علیه السلام به خاک
سپارد.
مردم منتظر آمدن ((آن پیر مرد صالح)) بودند, که ناگهان دو سواره را
دیدند که از جانب ریگزار به سوى آنان مىآیند وقتى نزدیک جنازه رسیدند, پیاده شده و
بر جنازه نماز خواندند و جسم پاک ریحانه رسول خدا را در داخل سردابى ((که از قبل
آماده شده بود)) دفن کردند و بدون اینکه با کسى تکلمى نمایند, سوار شده و رفتند, و
کسى هم آنها را نشناخت.(تاریخ قدیم قم, ص 214)
به قول یکى از بزرگان هیچ بعید
نیست که این دو بزرگوار, امامان معصومى باشند که براى این امر مهم به قم آمدند.(آیه
الله فاضل لنکرانى ((دام ظله)).) پس از به پایان رسیدن مراسم دفن, موسى بن الخزرج
سایبانى از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار برافراشت و این سایبان بر قرار بود
تا زمانى که حضرت زینب دختر امام جواد علیه السلام وارد قم شدند و قبه اى آجرى بر
آن مرقد مطهر بنا کردند.(سفینه البحار, ج 2, ص 376)
وبدین سان تربت پاک آن
بانوى بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارداتمندان به اهل بیت علیهم السلام و دارالشفاى
دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.
مقدمه
قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار اهلبیت تجسّم و عینیت تمام یافته است
و سیره کریمانه و سخن حکیمانه ایشان، مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است؛ از این رو یکی از رسالتهای مهم امامان معصوم(ع) تبلیغ دین، بیان احکام و تفسیر قرآن بوده است. میراث قرآنی و تفسیری باقی مانده و ارزشمند از وجود مبارک امام رضا علیه السلام از نمونههای اعلی و عظیم ذخایر قرآنی تفسیر معصومان است و از آن جا که لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده انسان را در پهنه طبیعت، بیراه و راهبر، رها نکند، میراث قرآنی را در میان خاندان نبوت دست به دست نموده تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام رسید و آن امام همام، وارث کتاب الهی و مفسّر راستین قرآن شد و اکنون دوازدهمین حجت، امام عصرعلیه السلام میراثدار آن است. به فرموده امام صادق علیه السلام پیوسته خداوند از میان ما خاندان، کسی را بر می گزیند که کتاب او را از آغاز تا به انجامش میآموزد.[1]
در این مقاله با نگرشی به سیره قرآنی و تفسیری امام رضا علیه السلام، بیاناتی که ایشان به طور مستقیم در باب قرآن کریم و تفسیر و فهم آن فرمودهاند، میپردازیم.
بخش عمدهای از گفتار و سیره حضرت رضا علیه السلام به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به شرح، تبیین و عینیت بخشیدن کتاب خدا اختصاص دارد؛ بنابراین، میتوان در دیدی فراتر به گزارش، شرح و تفسیر قرآن در بیانات امام رضا علیه السلام پرداخت. آنچه از ایشان در ابواب مختلف فقه یاد شده، به گونهای تبیین و تفصیل ایات الاحکام و اوامر و نواهی الهی است یا آنچه درباره توحید، نبوت، امامت، معاد، ایمان و کفر و دیگر مسائل اعتقادی به جای مانده است، شرح و بسط معارف اعتقادی قرآن است. اندرزها، آداب و اخلاق کریمانه امام رضا علیه السلام نیز توضیح آیههای اخلاقی قرآن میباشد.
بیان منزلت و فضیلت قرآن
قرآن، توصیف گری گویاست و در آیههای فراوانی به بیان منزلت رفیع و شأن والای خویش پرداخته است تا برای کسی در روی گردانی از قرآن حجّتی باقی نماند و آن کسی که به قرآن رو میآورد با معرفت و بینش در وادی آن گام نهد. اهلبیت:نیز که عارف به حقیقت قرآن هستند، هم پای آن، این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کردهاند.[2] اینک نمونهای از فرازهای گفتار امام رضا علیه السلام در این خصوص ذکر میگردد:
الف) «ریان بن صلت» از حضرت رضا علیه السلام پرسید: نظر شما درباره قرآن چیست؟ امام فرمود:
«کلام الله لاتتجاوزه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلّوا».
«قرآن کلام خداست، از آنچه او گفته است، فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه میشوید».[3]
ب) «محمد بن موسی رازی» از پدرش روایت کرده که یکی از روزها در محضر حضرت رضا علیه السلام، سخن از قرآن به میان آمد. امام فرمود:
«قرآن ریسمان محکم، دستاویز استوار و آیین برتر خدا در میان بندگان است. به سوی بهشت راهبری میکند و از دوزخ رهایی میبخشد. در اثر گذشت زمان، کهنه نشده و با تکرار بر زبانها از ارزش و اثر بخشی آن کاسته نمیشود؛ زیرا خداوند، آن را برای زمان خاصّی قرار نداده است، بلکه حجت و برهان برای همه انسانها در سراسر زندگیشان است و نه از پیش رو و نه از پس، باطل به آن وارد نخواهد شد. فرود آمدهای از سوی خداوند حکیم و ستوده است.»[4]
ج) در حدیث امامت که از آن حضرت صادر شده نیز آمده است که ایشان میفرماید:
«خداوند زمانی پیامبرش را به سوی خود فراخواند که دین او را کامل و بر او، قرآن را نازل کرد، کتابی که روشنگر همه چیز است و حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه مردم بدان نیازمندند، در آن به طور کامل بیان شده است.»[5]
تبیین علوم قرآن
در بحثهای قرآنی، گاهی خود قرآن کریم، موضوع و محور بحث قرار میگیرد و گاهی به بررسی و مطالعه جنبههای مختلف آن پرداخته میشود. در اصطلاح به این بخش از مباحث قرآنی مثل نزول قرآن، اسباب نزول، قرائات، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مباحث ادبی قرآن؛ اعجاز و... را در بر میگیرد، علوم قرآن اطلاق میشود.[6] در آثار به جای مانده از حضرت رضا علیه السلام، نمونههایی وجود دارد که در ذیل علوم قرآن جای میگیرد که ما به بیان آنها میپردازیم:
ترتیب نزول
نظم و اعجاز قرآن
در فرازی از حدیثی که «محمد بن موسی رازی» از پدرش در مورد منزلت و فضیلت قرآن از حضرت امام رضا علیه السلام ذکر نموده و ما نیز در بحث فضیلت قرآن در بینش آن حضرت، این روایت را آوردیم، چنین میگوید:
«ذکرالرضا علیه السلام فی منزله قرآن فعظّم الحجّه فیه والایه والمعجزه فی نظمه»؛ او گرچه سخن امام رضا علیه السلام دلایل اعجاز و نظم قرآن را ذکر نمیکند، ولی این عبارت وی دلالت داردکه آن حضرت، این مسأله را بسیار با اهمیت دانسته و از آن به عظمت یاد کرده است.[9]
شأن نزول
از امام رضا علیه السلام روایتهایی در شأن نزول برخی ایات و سور وارد شده است که به ذکر دو مورد بسنده میکنیم.
1. آن حضرت از پدرانشان نقل میکنند که آیه «الّذین ینفقون اموالهم باللیل والنّهار سرّاً و علانیه[10]»؛ درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است.[11]
2. حضرت امام رضا علیه السلام در تفسیر سوره«والیل اذا یغشی» میفرمایند:
«این سوره درباره ابودحداح است که درخت خرمای شخصی بخیل را که در خانه مرد انصاری بود و وجب اذیت او میشد، در عوض خانهاش خرید و به آن مرد واگذار کرد».[12]
محکم و متشابه
«علی بن ابراهیم قمی» روایت میکند که حضرت ثامن الحجج علیه السلام فرمود:
«هرکس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند، به راه راست راهبری میشود. سپس فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی همانند متشابهات قرآن و محکماتی همانند محکمات آن وجود دارد، پس متشابهات آن را به محکماتش ارجاع دهید و از متشابه آن بدون در نظر گرفتن محکم، پیروی نکنید که گمراه میشوید».[13]
تفسیر آیات قرآنی
سیره و روایات تفسیری باقیمانده از عالم آل محمد گنجینه بسیار ارزشمند و دست مایه بسیار مهم برای مفسران و علاقهمندان به تفسیر قرآن به شمار میرود. ما به اختصار نمونههایی را ذکر مینماییم:
1. امام هشتم در تفسیر آیه شریفه «الذی جعل لکم الارض فراشاً والسّماء بناءً»[14] فرموده است:
«یعنی زمین را با طبایع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند، و بسیار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند، هوای آن را زیاد خوشبو نکرد تا سرهای شما به درد اید، و زیاد بد بو نساخت تا شما را هلاک کند، آن را مانند آب نرم روان قرار نداد، تا در آن غرق شوید، و زیاد سخت وصلب نیافرید تا نتوانید خانه و ابنیه و قبرهای مردگان در آن بسازید، بلکه خداوند متعال بخشی از آن را به اندازهای که از آن سود برید، و آرامش یابید و بدن ها و خانههایتان بر آن قرار گیرد، سفت و سخت آفرید. «والسّماء بناءً» ؛ یعنی بر بالای سر شما آسمان را سقفی محفوظ بنا کرد، و خورشید و ماه و ستارگان[15] آسمان را برای مصلحت و منفعت شما، به چرخش و گردش در آورد.»
2. حضرت امام رضا علیه السلام در مورد معنای «ختم الله علی قلوبهم» فرمودند: «ختم به معنای طبع است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلبهای آنان زده میشود. چنان که میفرماید: «بلکه خداوند متعال بر قلوب آنان مهر زده است به سبب کفر آنان، پس ایمان نمی آورند مگر اندکی.»»[16]
3. امام هشتم علیه السلام در پاسخ سؤال ابن فضال در مورد آیه شریف « کلا انّهم عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون» فرمودند:
«خداوند متعال هرگز وابسته به مکانی نشده و در محلّی حلول نمیکند که موجب محجوب بودن بندگان از او باشد، ولکن در اثر معاصی از اجر و ثواب پروردگارشان محجوب میشوند».[17]
4. حضرت امام رضا علیه السلام در معنای «ترکهم فی ظلمات»در آیه شریفه از سوره بقره فرمودهاند: «خداوند متعال چنین نیست که بدون جهت کسی را ترک و از او اعراض کند، ولی چون دید که آنان (کفّار) از کفر و گمراهی و انحراف و طغیان خود دست نمیکشند، نظر لطف و معاونت هدایت را از آنان قطع میکند و آنان را به خود و به اختیار خود وا میگذارد».[18]
5. ابن فضال: «وسألته الرضا علیه السلام عن قوله الله عزّوجلّ: «و مکروا و مکرالله»[19] و «یخادعون الله و هو خادعهم»[20] فقال: انّ الله تعالی لایمکرو لا یخادع، و لکنّه تعالی: یجازیهم جزاء المکرو الخدیعه، تعالی الله عمّا یقول الظالمون علوّاً کبیراً»: ابن فضال گوید از امام رضا علیه السلام در مورد معنای مکر و خدعه پروردگار پرسیدم: آن حضرت در پاسخ فرمودند:
«پروردگار به کسی مکر و خدعه نمیکند. معنای مکر و خدعه پروردگار آن است که وقتی مردم مکر و خدعه در مقابل برنامههای الهی کنند خداوند مطابق اعمال آنها، آنان را مجازات میکند».[21]
ارائه معنای واژگان
از دیگر روشها و معیارهای تفسیری امام رضا علیه السلام در تبیین پیامها و نکات آیات شریفه قرآنی، آوردن جملهها و عباراتی در ذیل ایهها جهت معنا نمودن واژگان و اصطلاحات قرآنی و بیان مقصود خداوند متعال و رفع ابهامهای مردم در زمینه فهم قرآن میباشد.
حضرت رضا علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل میکند آن حضرت درباره «اهدنا الصراط المستقیم»فرمود:
«أرشدنا الی الطریق المستقیم».
«یعنی ما را به راه راست رهنمون باش تا پایبند و ملازم طریقی باشیم که به حجّت تو منتهی میشود. و به دین تو میرسد و ما را از پیروی هوا و اخذ به رای خود که منجر به هلاکت و تباهی میشود باز میدارد».[22]
امام رضا علیه السلام در بیان مذکور ضمن تبدیل آیه قرآن به معادل لغوی آن، تبیین میکنند که صراط مستقیم راهی است که در مسیر حجت خدا باشد و هوا جویی و خود رای در دین، گمراهی و تباهی است.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام درباره «فاصفح الصفح الجمیل»[23] فرمودند:
«صفح جمیل، گذشتی است که در او مؤاخذه و عقاب نباشد.»[24]
درباره «خذوا زینتکم عند کلّ مسجد»[25] نیز از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود:
«زینت یعنی لباس؛ بنابراین، معنای آیه این میشود که هنگام نماز و حضور در مساجد، لباسهای نیکو و زینتی خود را بپوشید».[26]
از حضرت امام رضا علیه السلام درباره «و ما یؤمن أکثرهم بالله الاّ و هم مشرکون»[27] پرسیده شد. فرمود: «شرکی است که به حدّ کفر نمیرسد.»[28] در این ایه کریمه آمده: «بیشتر آنان به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه برای او شریک میگیرند.» این سؤال پیش میاید که چگونه در حالی که مشرکاند، ایمان دارند. پاسخ امام رضا علیه السلام میفهماند که مقصود از شرک مذکور در این ایه، شرکی است که با ایمان قابل جمع است و به حد کفر نمیرسد.
تعیین مصداق و تطبیق آیه
از دیگر معیارهای تفسیری امام رضا علیه السلام، تعیین مصداق و تطبیق آیه است، بدین صورت که مفهوم کلی آیه اخذ و بر مصادیق جدید انطباق داده میشود و راه کارهای زندگی در گسترههای مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از قرآن برداشت میشود و برای واژه یا عبارتی مصادیق بسیار کلامی و یا فردی تعیین مینماید. حال، نمونههای از کلام امام رضا علیه السلام در این زمینه عرضه میگردد که در آن به بیان مصداق و تطبیق ایه پرداختهاند:
1. امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در آیه «ان تجتنبو کبائر ما تنهون عنه»[29]، برای کبائر این مصادیق را بر میشمرند:
«پرستش بتها، می خوردن، قتل، نافرمانی پدر و مادر، تهمت ناروا زدن، فرار از جنگ و خوردن مال یتیم.»[30]
2. در ذیل ایه «شهدالله أنّه لا اله الاّ هو والملائکه و أولوا العلم قائماً بالقسط»[31] امام هشتم علیه السلام فرمود: «هو الامام». یعنی مقصود و مصداق اعلی و اکمل (اولوالعلم) امام معصوم علیه السلام است؛ زیرا دانش آنان برگرفته از دانش خدا و رسول اوست و آنان به سر چشمه علم و معرفت، دسترسی دارند و دیگران از فیض وجودشان به معرفت صحیح و کامل دست مییابند.[32]
3. امام رضا علیه السلام فرمود:
«زمانی که به شما سختیای برسد، به واسطه ما از خداوند کمک بخواهید و این همان فرموده اوست: (و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها)[33] حضرت در ادامه فرمودند به خدا سوگند! ماییم اسمای حسنای الهی که هیچ کس جز به شناخت ما پذیرفته نمیشود».[34]
4. «وشّاء» میگوید: از حضرت رضا علیه السلام درباره «و علامات و بالنجم هم یهتدون»[35] پرسیدم. فرمود: «آن نشانهها ماییم و نجم، رسول الله است».[36]
بیان احکام قرآن کریم
فقه پژوهی قرآنی از نخستین شاخههای تفسیر و علوم قرآن است که زمینه خلق آثار فراوانی با عنوان «ایات الاحکام» و «فقه القرآن» بوده است. امامان معصوم:که خود منبع و مرجع تبیین احکام دین هستند، در بسیاری از موارد، نظر خود را در بیان احکام، به قرآن کریم مستند کردهاند. روایت های امام هشتم علیه السلام در ایات الاحکام و تمسّک به قرآن در تبیین مسائل فقهی از نمونههای بارز استناد معصومین، در تبیین احکام به قرآن کریم است.
«ابوالقاسم فارسی »میگوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: خداوند در کتابش میفرماید: «فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان»[37] مقصود از آن چیست؟ امام علیه السلام فرمود:
«امساک به معروف؛ (نگه داشتن به خوبی) یعنی آزار ندادن همسر و پرداخت نفقه او و اما (تسریح بإحسان ) (به شایستگی رها کردن) یعنی طلاق دادن طبق آنچه خدا مقرر فرموده است».[38]
پس از گفت و شنودی که «ابوسعید مکاری» با امام رضا علیه السلام داشت، به امام میگوید: مسألهای از تو میپرسم. امام میفرماید: «گمان نمیکنم، پاسخ مرا بپذیری، از یاران من نیستی! اما در عین حال بپرس.» میپرسد: مردی که هنگام مرگش گفته است: «کلّ مملوک قدیم فهو حرّ لوجه الله»؛ یعنی هربرده قدیمیای که داشتم، در راه خدا آزاد کردم، در این باره چه میگویی؟ امام علیه السلام میفرماید:
«بله، هر بندهای که شش ماه بر او گذشته باشد، آزاد است؛ زیرا خداوند میفرماید: «والقمر قدرّناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم»[39] بنابراین، هرچیزی که شش ماه مانده باشد، قدیمی است».[40]
تنزیه پیامبران و تبیین متشابهات
رواج اسرائیلیات و افسانههای نادرست درباره پیامبران،برداشتهای نادرست از ایات متشابه در داستان پیامبران و تفسیرهای ناروا، سبب مشوّه شدن چهره پیامبران و تهمتهای ناروا به آنان بوده است و شاید در طول تاریخ برخی ناپاکان خواستهاند با آلوده جلوه دادن حریم نبوّت و ولایت، زمینه حضور خود در مسند رهبری جامعه و توجیه کردههای خود را فراهم آورند.
امامان معصوم،که آگاه به سرگذشت و سیره انبیای پاک الهی بودهاند، پرده از چهره باطل برداشته و به دفاع از حریم نبوت پرداختهاند. اهل بیت،تمامی آیههای مربوط به زندگی انبیا را بر اساس «رای به عصمت آنان» تفسیر کرده و به این گرایش معروف بودهاند.[41]
عالم آل محمد، امام هشتم علیه السلام در مناظراتشان و در پاسخ پرسشهایی که از ایشان میشد، میراث ارجمندی را در تفسیر ایات قصص به یادگار گذاشت که به یک نمونه از آن اشاره میشود:
این زمانی بود که از نقبی که در آن مخفی بود، خارج شد. وقتی پرده تاریک شب، همه جا را گرفت و ستاره زهره را دید، به گونهای پرسش گرانه و انکار آمیز گفت: (هذا ربّی.)( چون زهره افول کرد و نا پدید شد، گفت: من چیزهایی را که غروب میکنند، دوست ندارم؛ زیرا افول از صفات پدید آمدههاست، نه چیزی که قدیم و همیشگی است. پس از آن، وقتی ماه را دید که طلوع کرده است، انکار آمیز و پرسش گرانه گفت: این پروردگار من است؟! زمانی که ماه از دیدگان نهان شد گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، از گمراهان خواهم بود.
پس چون صبح شد و خورشید را دید که درخشان و طالع است، از روی انکار و پرسش، نه از روی پذیرش و خیر گفت: این پروردگار من است؟! این که از زهره و ماه هم بزرگتر است! آنگاه که خورشید غروب کرد، به گروههای سه گانهای که زهره، ماه و خورشید را میپرستیدند، گفت: ای قوم! من از آنچه شما شریک خدا قرار میدهید، بیزارم، من رو به سوی کسی میآورم که آفریننده آسمانها و زمین است و از مشرکان نیستم. ابراهیم علیه السلام خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن و ثابت کند که پرستش، همانند زهره، ماه یا خورشید را نسزد و تنها شایسته آفریننده آنها و خالق آسمان و زمین است. آنچه ابراهیم با آن بر قومش احتجاج کرد، از چیزهایی بود که خداوند عزّوجل به او الهام کرده بود، همچنان که میفرماید:
«و تلک حجّتنا آتیناها ابراهیم علی قومه»[43]».[44]
پینوشتها:
1. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم بحرانی، ج 1، ص 19.
3.ر.ک: بحارالانوار، چاپ بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، سال 1403 ق.، ج 92، ص 12 – 1.
4. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 307.
5. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 130.
6. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 96.
7. فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش 1علیه السلام – 18، ص 301 – 300.
8. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 6.
9. جهت مطالعه تفصیلی این بحث ر.ک: اسباب النزول واحدی نیشابوری، ص 8 – 6؛ التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج 1، ص 130 – 126 و الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج 1، ص 113 – 106 و 119 – 114.
10. بقره / 24
11.. ر.ک: فصلنامه تخصصی الهیات و حقوق (دانشگاه علوم اسلامی رضوی) ، ش 14، ص 11.
12. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 323.
13. همان، ج 1، ص 383.
14. همان، ج 1، ص 308.
15. بقره / 22.
16. ر.ک: سیره امام رضا، ص 267.
17. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 16.
18. همان،باب 11، حدیث 19.
19. همان، حدیث 16.
20. آل عمران / 54.
21. نساء / 142.
22. عیون اخبار الرضا، باب 11، حدیث 19.
23. حجر / 85.
24.. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 314
25. معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 33.
26. اعراف / 31.
27. یوسف / 106
28.. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 334.
29. مسند الامام رضا، ج 1، ص 347.
30. نساء / 31.
31. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 238.
32. آل عمران / 18.
33. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166.
34. اعراف / 180.
35. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 42.
36. نحل / 16.
37. اصول کافی، ج 1، ص 219.
38. بقره 229.
39. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 316.
40. یس / 39.
41. مسند الامام رضا، ج 1، ص 367.
42. ر.ک: فصلنامه تخصصی الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ش 14، ص 180 – 1علیه السلام 5.
43. انعام / 6.
44. همان، 83.
بسم الله الرحمن الرحیم
علامه طباطبایی در جلد ۸ تفسیر المیزان، ذیل آیه ی ۲۵ سوره ی اعراف داستان شگفت انگیزی نقل می کند:
یحیى دید که ابلیس از صورت، میمون و از بدن، خوک است، شکاف چشمها و لبهایش بر خلاف معمول از بالا به پایین و فواصل دندانهایش زیاد و استخوان فک بالا و پایین او به هم چسبیده است، و دید که چهار دست دارد، دو دست در سینه و دو دست در شانه، قوزک پاهایش در جلو و انگشتان آن در عقب است، قبایى بر تن و کمربندى بر کمر دارد که تارهاى آن رنگارنگ است، و در دست او زنگى بزرگ و بر سرش کلاهخودى است که آهنى شبیه به قلاب از آن آویزان است.
ماجراى شگفت انگیز گفتگوى حضرت یحیى علیه السلام با ابلیس
در کتاب مجالس ابن الشیخ از حضرت رضا (علیه السلام ) از پدران بزرگوارش نقل
شده که فرموده اند:
ابلیس از زمان آدم تا زمان حضرت مسیح (علیه السلام ) به
سراغ انبیا (علیهم السلام ) مى آمد و با آنان به گفتگو مى پرداخت، و از ایشان پرسش
مى نمود، و با هیچکدام به قدر حضرت یحیى مأنوس نبود.
روزى یحیى بن زکریا به وى
گفت: اى ابامره (نامش حارث و کنیه اش ابو مرّه بود، از آن
روزی که معصیت خدا را کرد، خدا او را ابلیس نامید.) مرا به تو حاجتى
است،
گفت تو بزرگتر از آنى که از من چیزى بخواهى و تو را رد کنم، مطمئن باش که
هر چه بخواهى دست رد به سینه ات نمى زنم.
یحیى گفت: دلم مى خواهد دام هایى را
که با آن بنى نوع بشر را صید مى کنى به من نشان دهى.
ابلیس گفت : با کمال افتخار
اطاعت مى کنم، و فردا آنها را به نظرت مى رسانم.
صبح فرداى آن روز یحیى (علیه
السلام ) در خانه خود نشست و در انتظار وعده ابلیس بود، و در خانه را محکم به روى
خود بسته بود که ناگاه ابلیس از سوراخى که در خانه او بود در آمد و در برابرش قرار
گرفت.
یحیى (علیه السلام ) پس از
تماشاى این منظره پرسید: این کمربند چیست که بر کمر دارى ؟
گفت: این کیش مجوسیت
است که من خود آن را درست کرده و در نظر مجوسیان زینتش دادم.
پرسید چرا تارهاى آن رنگارنگ است ؟ گفت این رنگها انواع آرایش زنان است، زنان خود را به انواع مختلفى مى آرایند تا یکى از آن انواع با رنگ و جلوه طبیعى شان جور آید، آن وقت است که فریبندگى خاصى به خود مى گیرند و من مردم را با آن جلوه فریب مى دهم.
پرسید این زنگ چیست که به دست گرفته اى ؟
گفت:
این مجمع تمامى لذات از قبیل طنبور، چنگ، ساز، طبل، نى و سرنا است، مردم در
مجلس شراب حاضر مى شوند و شراب هم مى خورند ولى آنطور که باید لذت نمى برند، من این
زنگ را در بین آنان به حرکت در مى آورم، به محض اینکه صدایش بگوش شان خورد شرم از
آنان زایل گشته یکى به رقص در مى آید و یکى چغانه مى زند و یکى جامه مى
درد.
پرسید چه چیز بیشتر خشنودى تو را فراهم مى کند؟
گفت: زنان بهترین تله و دام
من هستند، وقتى ببینم پارسایان زیاد مرا لعنت مى کنند دست بدامن زنان مى شوم و از
راه غریزه جنسى کارشان را ساخته به همین وسیله خاطر خود را آسوده مى
سازم.
پرسید: این کلاهخود چیست که بر سر نهاده اى ؟ گفت با این کلاه، خود را از
شر نفرین مؤ منین حفظ مى کنم. پرسید این آهن چیست که در کلاهخود تو مى بینم ؟ گفت
با این دلهاى صالحین را زیر و رو مى کنم.
در اینجا یحیى به یاد خود افتاد و پرسید آیا تاکنون هیچ به من دست یافته اى ؟
گفت: نه و لیکن در تو خصلتى است که من آن را دوست دارم،
پرسید آن کدام است
؟
گفت: تو مرد پر خورى هستى و وقتى که افطار مى کنى سنگین مى شوى، و همین
سنگینى تو را مقدارى از نماز و شب زنده دارى باز مى دارد، و من به همین خوشحال مى
شوم.
یحیى گفت حال که چنین است من هم با خدا عهد مى بندم تا چندى که زنده ام هیچ
وقت خود را از طعام سیر نکنم.
ابلیس گفت: من نیز با خدا عهد مى بندم تا چندى که زنده ام نسبت به احدى خیر خواهى نکنم. این بگفت و از نزد یحیى بیرون رفت، و دیگر به سراغ او نیامد.
داستان فوق در بحارالانوار- جلد ۶۰ صفحه ۲۲۵ نقل شده است.