ادب قرائت قرآن‏

بر ما لازم است که به طور مستمر در ضمن قرائت قرآن با توجه به مفاهیم عالى آیات، خود را بر کتاب الهى عرضه کرده و در مقام تطبیق خود با آیات الهیه برآییم، تا اگر آنچه قرآن مى‏خواهد در ما باشد، به حفظ آن بکوشیم و آنچه نمى‏خواهد اگر در ما هست به علاج آن اقدام نماییم.

امام خمینى رحمه الله در این زمینه مى‏گوید:

یکى از آداب مهمه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بى‏شمار نایل کند، تطبیق است و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر مى‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع نماید و امراض خود را به آن شفا دهد.

مثلًا در قصه شریفه حضرت آدم ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده‏ها و عبادت‏هاى طولانى چه بوده، خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهى جاى پاکان است، با اوصاف و اخلاق شیطانى قدم در آن بارگاه نتوان گذاشت.

از آیات شریفه استفاده مى‏شود که مبدأ سجده ننمودن ابلیس خودبینى و عجب بوده که کوس:

[أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‏] .

من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده‏اى و او را از گِل آفریدى.

زد و این خودبینى اسباب خودخواهى و خودفروشى- که استکبار است- شد و نتیجه استکبار خودرأیى و استقلال و سرپیچى از فرمان دوست گشت و به این خاطر او را مطرود درگاه نمودند.

آه بر عده‏اى از ما که از اول عمر، شیطان را ملعون و مطرود خواندیم و خود به اوصاف خبیثه او متصف هستیم و در فکر آن نشدیم که آنچه سبب مطرودیت درگاه قدس است در هر حال از خود دور کنیم، شیطان خصوصیتى ندارد، آنچه او را از درگاه قرب دور کرد، اگر در ما باشد ما را هم نگذارد به آن پیشگاه پاک راه یابیم، بترسیم از این‏که لعن‏هایى که به ابلیس مى‏کنیم، خود در آن شریک باشیم!

و نیز تفکر کنیم در همین قصه شریفه و سبب مزیت آدم و برترى او از ملائکة اللّه، ببینیم چه بوده که خود نیز به قدر طاقت به آن آراسته گردیم؛ مى‏بینیم تعلیم اسما سبب برترى او گشت و مرتبه عالیه تعلیم اسما تحقق به مقام اسماء اللّه است چنانچه مرتبه عالیه از احصاى اسما که در روایت شریفه است:

إنَّ لِلّهِ تِسْعة وَتِسْعینَ أسْماءٌ مَنْ أحْصاها دَخَلَ الْجَنَّةَ .

تحقّق به حقیقت آن‏ها است که انسان را به جنت اسمایى نایل مى‏کند، انسان با ارتیاضات قلبیه مى‏تواند مظهر اسماء اللّه و آیات کبراى الهیه شود و وجود او وجود ربانى و متصرف در مملکت او دست جمال و جلال الهى باشد و در حدیث، قریب به این معنى است که:

همانا روح مؤمن اتصالش به خداى تعالى شدیدتر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید .

در هر صورت کسى که بخواهد از قرآن شریف حظ وافر و بهره کافى بردارد باید هر یک از آیات شریفه را با حال خود تطبیق کند، تا استفاده کامله کند، مثلًا در آیه شریفه سوره انفال آمده:

[إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ‏]

مؤمنان، فقط کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دل‏هایشان ترسان مى‏شود، وهنگامى که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان مى‏افزاید، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند.

شخص سالک باید این اوصاف ثلاثه را ببیند با او منطبق است یا نه؟ آیا وقتى یاد خدا به میان مى‏آید، قلبش فرو مى‏ریزد و ترسناک مى‏شود؟ و وقتى آیات شریفه الهیه بر او خوانده مى‏شود، نور ایمان در قلبش افزایش پیدا مى‏کند و اعتمادش بر خداست؟

یا در هر یک از مراتب راجل و از هر یک از این خواص محروم است؟ اگر بخواهد بفهمد که از حق ترسناک است و قلبش ازترس او فرو مى‏ریزد به اعمال خود نظر کند؛ انسان ترسناک در محضر کبریایى جسارت به مقام مقدسش نکند و در حضور حضرت حق هتک حرمات الهیه ننماید، اگر با آیات الهیه ایمان قوى شود نور ایمان به مملکت ظاهرش نیز سرایت کند.

ممکن نیست قلب که نورانى باشد و زبان و کلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانى نباشد؛ بشر نورانى آن است که تمام قواى ملکیه و ملکوتیه‏اش نوربخش باشد و علاوه بر آن‏که خود او را هدایت به سعادت و طریق مستقیم کند به دیگران نیز نورافشانى نموده، آن‏ها را به راه راست هدایت کند.

چنانچه اگر کسى به خداى تعالى توکل و اعتماد داشته باشد، قطع طمع از دست دیگران کند و بار احتیاج خود را به درگاه غنى مطلق افکند و دیگران را که چون خود او فقیرند، مشکل‏گشا نداند؛ پس وظیفه سالک الى اللّه آن است که خود را به قرآن شریف عرضه بدارد.

چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار ولا اعتبار حدیث و روایت آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن است باطل‏ و زخرف شمارند؛ میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت آن است که در میزان کتاب اللّه درست و مستقیم درآید.

و چنانچه خُلق رسول خدا صلى الله علیه و آله قرآن بود، امت هم باید خلق خود را با قرآن موافق کند تا با خلق ولى کامل نیز مطابق گردد و اخلاقى که مخالف با کتاب خداست زخرف و باطل است و هم چنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند تا به حقیقت قرآن متخلّق گردد و قرآن مجید صورت باطنى او شود.

کسى کو هر چه دید از چشم جان دید

هزاران عرش در مویى عیان دید

عدد از عقل خواست اما دل پاک‏

عدد گردید در گفت و زیان دید

چو این آن است و آن اینست جاوید

چرا پس عقل احول این و آن دید

چو دریا عقل دایم قطره بیند

به چشم او نشاید جاودان دید

کسى کو بر احد حکم عدد کرد

مجال بى‏نشانى را نشان دید

به جان بین هر چه مى‏بینى که توحید

کسى کو محو شد از جسم و جان دید

دو عالم چیست از یک سایه توست‏

که آنجا ذره را خط امان دید

دلى کان گنج پى برد از طلسمش‏

فنا شد تا دو عالم طیلسان دید

زخود گم گردى اى عطار اینجا

که تا خود را توانى کامران دید

شب قدر، شب حضرت فاطمه زهرا است

- امام صادق (علیه‎السلام) فرمودند: «کسی که فاطمه را آن‎گونه که هست درک کند، شب قدر را درک کرده است.» (تفسیر فرات، ص۵۸۱)
۲- پیامبر فرمود: «خداوند می‎فرماید اگر علی را نیافریده بودم، همتایی برای فاطمه پیدا نمی‎شد.» (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۵) و نیز فرمود: «اگر خدا فاطمه را نیافریده بود، همتایی برای علی پیدا نمی‎شد.» (وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۷۴)

۳- پیامبر در فضیلت ماه رمضان خطبه می‎خواند. علی برخاست و سؤال کرد «برترین کارها در این ماه چیست؟» فرمود: «اجتناب از آن‎چه خدا حرام کرده» و آن‎گاه گریست. پرسید: «چرا می‎گریی؟» فرمود: «به‎خاطر آن‎چه که در این ماه در خصوص تو حلال می‎شمرند. گویی تو را در حال نماز می‎بینم در حالی‎که شقی‎ترین اولین و آخرین، ضربتی بر فرق سرت می‎زند که محاسنت از خون تو رنگین می‎شود.» پرسید: «آیا در آن‎موقع، دین من در سلامت است؟»‎ فرمود: «بلی». (امالی صدوق، ص۹۳)

۴- قرآن کریم می‎فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم» (سوره قدر، آیه۱) و نیز می‎فرماید: «ماه رمضان، ماهی است که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل شده است.» (سوره بقره، آیه ۱۸۵)

این‎گونه بود که علی که فاطمه را درک کرده بود، شب قدر را درک کرده بود؛ پس شب قدر هم علی را درک کرد و او را در سلامت کامل به خدایش رساند: در شب قدر ضربت خورد و در شب قدر به شهادت رسید.

آیا تقارن فاطمه، شب قدر، رمضان و علی اتفاقی است؟ حاشا و کلا که کار خدا بی‎هدف و اتفاقی باشد. ما که نه سر علی را می‎شناسیم، نه سر فاطمه را، همان بهتر که از بحث رابطه این دو حقیقت عظیم که در شب قدر تلاقی می‎کنند، صرف‎نظر کنیم؛ اما آیا از همین معمای آفرینش، معبری به‎سوی درک شب قدر هم نزنیم؟
چه‎کسی می‎تواند شب قدر را درک کند؟ قطعا مهم‎ترین مقامی که این شب را درک می‎کند، مقام امامت است که در این شب فرشتگان به اذن خدا به محضر او نازل می‎شوند (تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر)؛ مقامی که در درجه اول از آن پیامبر اعظم (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) بود و پس از او به امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) و بقیه امامان رسید. اگر چنین است، آیا نباید بگویند: «اگر کسی حقیقت امام را درک کرد و توانست همواره در محضر باطنی امام باشد، شب قدر را هم درک می‎کند»؟ پس چرا گفته‎اند: «کسی که فاطمه را درک کند، شب قدر را درک کرده»؟ فاطمه که امام نبود.

چرا ائمه را گذاشته‎ و از فاطمه (سلام‎الله‎علیها) سخن گفته‎اند؟
اسرار وجودی حضرت زهرا (سلام‎الله‎علیها) بسیار عظیم و پیچیده است؛ اسراری که همگی به نحوه رابطه ولایی ایشان در عالم برمی‎گردد. ایشان واسطه در ولایتند: ام‎الائمه هستند؛ و تو مپندار که مادر ائمه بودن، تنها یک لفظ تشریفاتی است و هیچ حقیقتی را پشت سر خویش ندارد. حقیقت «ام» بودن، همان منشا و مولد بودن است. مادر کسی است که جان فرزند را در درون خود می‎پرورد، هستی فرزند از او رمق می‎گیرد، و غذای فرزند از شیره جان اوست. اگر باطن این روابط ظاهری، درک شود، رابطه فاطمه و امامان درک خواهد شد؛ و این‎گونه است که فاطمه‎ای که خود امام نیست، اسوه امامان پس از خویش است و تمام امامان به فرزندی او افتخار می‎کنند: «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه» (امام زمان (علیه‎السلام)، در الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۶۶؛ و قریب به همین مضمون از امام کاظم (علیه‎السلام) هم روایت شده است: (مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸۷).
اما چگونه ام‎الائمه، با این‎که امام نیست، به این مقام عظیم رسیده است؟ اگر کسی بخواهد ویژگی‎های این شخصیت عظیم عالم را برشمرد، بی‎تردید اولین و مهم‎ترین ویژگی، نقش بی‎بدیل ایشان در تثبیت و حمایت از ولایت و امامت امیرالمومنین (علیه‎السلام) است: امام، زمانی امامتش آشکار می‎گردد که امتی همراهی‎اش کنند، و فاطمه در بزنگاه تاریخ، باری را که یک امت باید بر دوش می‎کشید، به تنهایی بر دوش کشید؛ و تاریک‎ترین لحظات تاریخ را، که قرن‎ها دسیسه کردند تا مخفی بماند، روشن نگاه داشت؛ نه فقط با خطبه خود، با گریه‎های خود، و با شهادت خود، بلکه با قبر مخفی خود، علامت سؤال بزرگی را در برابر هر مسلمانی که حتی اسمی از ولایت نشنیده باشد، قرار می‎دهد تا تابلوی راهنمایی باشد برای جان‎های جویای حقیقت که راه را گم نکنند.
این‎گونه است که فاطمه برترین شهید راه امامت می‎گردد، و لذا اگر شب قدر شب امامت است، شب فاطمه هم هست و اگر کسی فاطمه را بشناسد، شب قدر را می‎شناسد. و تو باور نکن که کسی که امام را تنها در خاطرات ذهنی، و نه در رهبری عینی، قبول دارد، و با انکار عملی ولایت، به‎جاهلیت بازگشته و به مرگ جاهلی خواهد مُرد، بتواند به شناختی از فاطمه و نشانی از شب قدر دست یابد. لذاست که اگر مکان قبر فاطمه بر نامحرمان باید مخفی بماند، زمان شب قدر نیز بر نامحرمان مخفی خواهد ماند؛

و تو بنگر که چه اندازه شیعه امام هستی، که به همان اندازه رد پایی از این دو را به تو خواهند گفت. اگر در ظاهر شیعه آن‎ها شدی، در حد سه احتمال، هم حدود مکان قبر را به تو می‎گویند، هم حدود زمان قدر را؛ اما آنان‎که با قلب خویش امام را یافته و به حقیقت تشیع رسیده‎اند، چه؟ آن‎ها که یافته‎اند که ماییم که غایبیم، نه او؛ و از غیبت خویش بیرون آمده و با تمام حضور خویش به محضر حقیقت عالم رسیده، و بلکه هر لحظه خود را در محضر او می‎یابند و این حضور را با تمام وجود درک می‎کنند، آیا در شب نزول فرشتگان بر این محضر، غایبند؟ و اگر غایب نیستند و با حضور در محضر جان امام، شب قدر را درک می‎کنند، آیا قبر فاطمه بر آن‎ها مخفی می‎ماند؟ اللهم ارزقنا محبته و زیارته و شفاعته و جعلنا من شیعته و انصاره و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. آمین یا رب العالمین

ایوان نجف عجب صفایی دارد

از ، امام حسن (ع) منقول است که امیرالمؤمنین وصیت می فرمایند مراسم غسل مرا مخفیانه و با حضور تنی چند از اصحاب خاص انجام داده، سپس تو و برادرت امام حسین (ع) فقط عقب تابوت را بلند کنید زیرا جلوی آن را ملائک مقرب الهی بلند خواهند کرد. از مسیری که ملائک می پیمایند پیروی کنید و هر کجا که تابوت به زمین نشست، پس از اقامه نماز میت، کمی خاک را کنار بزنید، قبری را که حضرت نوح (ع) برای من آماده کرده است خواهید یافت. ...


تاریخچه حرم مطهرگروه دین و اندیشه پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری - امیر المؤمنین علی علیه السلام در سال 40 هجری قمری، امام علی(ع) در مسجد کوفه و به هنگام نماز با شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی ضربت می خورند و دو روز بعد به شهادت می رسند. از ، امام حسن (ع) منقول است که امیرالمؤمنین وصیت می فرمایند مراسم غسل مرا مخفیانه و با حضور تنی چند از اصحاب خاص انجام داده، سپس تو و برادرت امام حسین (ع) فقط عقب تابوت را بلند کنید زیرا جلوی آن را ملائک مقرب الهی بلند خواهند کرد. از مسیری که ملائک می پیمایند پیروی کنید و هر کجا که تابوت به زمین نشست، پس از اقامه نماز میت، کمی خاک را کنار بزنید، قبری را که حضرت نوح (ع) برای من آماده کرده است خواهید یافت. امام حسن علیه السلام و سایر افراد حاضر چنین می کنند و تا 150 سال تنها تعداد انگشت شماری از اصحاب خاص ائمه محل دقیق قبر ایشان را می دانستند. تمامی روایات بر این امر تاکید دارد که قبر حضرت آدم ابوالبشر و حضرت نوح و حضرت علی علیه السلام هر سه در کنار هم واقع هستند.


آشکار شدن قبر مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود از عبدالله حازم روایت است که گفته است روزی با هارون از کوفه بیرون شدیم بجانب غریین پس آهوانی دیدیم بازها و سگهای شکاری را بجانب آنها روانه کردیم ساعتی آهوان را دوانیدیم آهوان پس از دویدن زیا د پناه بردند به پشتۀ و بازها و سگهای شکاری برگشتند رشید متعجب شد پس آهوان از پشته بیرون آمدند دو دفعه بازها و سگها را بسوی آنها مراجعت دادیم دفعۀ دیگر نیز آهوان به همان پشته پناه بردند رشید خیلی تعجب کرد گفت بروید بجانب کسی که عمرش از همه بیشتر است او را حاضر کنید پس پیرمردی از بنی اسد را آوردند رشید گفت خبر بده مرا که این پشته چیست پیرمرد گفت خبر داد به من پدرم از پدرانش که در این پشته قبر حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است و خداوند او را حرم امن قرار داده هیچ چیز به او پناه نمی برد مگر اینکه در امانست و پیرمرد گفت پدرم مرا به این موضع می آورد و زیارت می کرد و می گفت من با حضرت صادق علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و آن جناب می فرمود من با پدرم حضرت باقر علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و پدرم حضرت باقر علیه السلام می فرمود من با پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و علی بن الحسین علیه السلام می فرمود من با پدرم حسین بن علی علیه السلام به زیارت این مکان آمدیم و حسین بن علی علیه السلام می فرمود در این مکان موضع قبر امیرالمؤمنین علیه السلام است پس هارون از مرکب خود فرود آمد و آب طلبید وضو گرفت و در آن پشته نماز کرد و دعا کرد و گریست و خود را بخاک مالید و امرکرد قبه ای در آنجا بنا کنند که چهار در داشته باشد و این اولین بنای حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بود
هارون همچون برخی دیگر از حکام عباسی در اوایل حکومت خود سعی داشته است خود را از خاندان نزدیکان پیامبر معرفی کند. به همین منظور وی اولین بقعه بر سر قبر مطهر را در سال 175 ه.ق. بنا می کند و این در حقیقت باعث پیدایش هسته اولیه شهر نجف می گردد.


توسعه حرم و شهر عضدالدوله دیلمی در قرن 4 ه.ق. ضمن تجدید بنای حرم مطهر،‌ شهر نجف را هم بنا می نماید. هم اکنون در حرم شریف مسجدی کوچک به نام عمران بن شاهین، از رجال عهد دیلمی موجود است که تاریخ قرن 4 را دارد. آنچه ما می دانیم اینستکه عضدالدوله اهتمام خاص بر ساخت مدارس شیعی در بلاد تحت حکومت خود داشته و بنا بر این احتمالا وی در نجف نیز مدرسه یا مدارسی را تاسیس نموده است. شیخ طوسی که به شیخ الطائفه ملقب است و یکی از بزرگترین علمای شیعه است در سال 448 ه.ق. ساکن نجف شده و حوزه علمیه تاسیس می کند. مکتب علمی شیخ طوسی در نجف اشرف باقی مانده، از آن تاریخ نجف قطب علمی جهان تشیع می گردد و از اقصی نقاط جهان تشیع، طلاب و علما به نجف می شتابند. از همان زمان خزانه (کتابخانه) اهمیت و رونق خاص می یابد و عموم نویسندگان یک نسخه خطی از کتاب خود را به آن پیشکش می کرده اند. متاسفانه اکثر این نسخ در قرن هشتم به دلیل آتش سوزی در حرم شریف طعمه حریق می شوند. ابن بطوطه، جهانگرد مسلمان قرن هفتم از مدرسه پر رونقی در جوار حرم یاد می کند که در آن تا سه شبانه روز به رایگان از زوار پذیرایی می کرده اند. بنای حرم حیدری تا کنون 6 بار ویران شده است و آنچه الان موجود است هفتمین بنا و یادگار از زمان شاه اسماعیل صفوی است.


توصیف حرم مطهر:آستان مقدّس حضرت علی(علیه السلام) در مرکز شهر قرار دارد که از یک گنبد طلایی عظیم و یک گنبد خانه و رواقهای متعدد و یک صحن، با برخی ضمائم تشکیل شده است. نخستین ساختمان حرم مطهر در دوران هارون الرشید عباسی بنا گردید و پس از آن همواره در حال تجدید و عمران و توسعه بوده است. ساختمان امروزی از آثار صفویه است. قبر مطهر در زیر گنبد بلندی است که سرتاسر آن طلاپوش است و اطراف قبر روضه ای است که طول هرضلع آن 13 متر است .گنبد عظیم و ایوان روحبخش آن، به دستور نادرشاه افشار با خشتهای طلایی تزیین شده. آیینه کاری حرم به وسیله هنرمندانی از اصفهان در سالهای دهه چهل شمسی انجام گرفت. قبر مطهر حضرت، درون صندوقی از خاتم و ضریحی نقره ای قرار دارد; صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی است و از نفایس روزگار بشمار می رود. ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی و چینی در سال 1345 هـ . ق. در هند به همت رهبر شیعیان اسماعیلی ساخته و تقدیم حرم مطهر گردیده است و در چهارسوی روضه مطهر رواقهای مسقفی وجود دارد در سمت شرقی روضه ایوان طلا قرار دارد که در دو سوی آن دو مناره طلا قرار گرفته اند.
گرداگرد مرقد منور را از چهار سو رواق در بر گرفته است که همگی به زیباترین شکل توسط هنرمندان ایران تزیین یافته است.


روضه شریف:قبر مطهر حضرت علی علیه السلام در وسط روضه مربعی شکل شریف قرار گرفته و بر بالای قبر مطهر دو گنبد خارجی و داخلی وجود دارد. گنبد خارجی نوک تیز بوده و ارتفاع آن از سطح ضریح 42 متر و قطر آن 16متری وارتفاع گنبد داخلی از سطح ضریح 35 متر و قطر آن 12 متر است.
سطح خارجی گنبد قبلا کاشیکاری بود و پس از مشرف شدن نادرشاه به زیارت حرم مطهر دستور داد کاشیکاری گنبد و ایوان و گلدسته را طلاکاری کنند.
روضه شریفه شش درب دارد. دو در غربی به رواق منتهی نمی شود زیرا که در پشت آن پنجره ای از نقره قرار گرفته است. دو در شرقی به سمت رواق مقابل و ایوان طلا منتهی می شود و دو در شمالی که در پشت سرامام قرار گرفته و به رواق منتهی می شود
صحن حرم مطهر :
حرم مطهر دارای صحن بسیار بزرگ و دلگشایی است که اطراف مرقد مطهر را در برگرفته است. این صحن از ساخته های دوران صفوی است که نمای آن با کاشیهای خشتی زیبایی تزیین یافته و دارای دو ویژگی منحصر بفرد است: نخست آن که: در تمام فصول سال، هنگام ظهر شرعی، سایه از سمت شرق از میان می رود.
دوّم آن که: همواره نخستین اشعه آفتاب هنگام بامداد از میان بازار بزرگ شهر گذشته و پس از عبور از دروازه صحن به ضریح مقدّس می تابد.
در گرداگرد صحن مطهر اتاقهایی قرار دارد که همگی آرامگاه بزرگان است
اطراف صحن شریف را دیواری مربع شکل قرار گرفته که طول هریک از دو ضلع غربی و شرقی آن از خارج 84متر و از داخل 77 متر است. ضلع شمال آن از خارج 74 و از داخل 72 متر طول دارد. ارتفاع دیوار 17متر بود و از دو طبقه تشکیل شده است.
طبق اول از 54 ایوان سقف دار تشکیل شده که در مقدمه آنها حجره ای است که قبر یکی از مشاهیر در آن قرار دارد. طبقه دوم حدود 78 حجره دارد که محل سکونت طلبه ها بوده و دیوارهای آن کاشیکاری است و بر بالای آن کتیبه هایی از آیات قرآن وجود دارد.
کف صحن با سنگ مرمر پوشیده شده است و پنج درب دارد که عبارتند از :
1- باب الکبیر یا درب بزرگ: که رو به بازار است و بر بالای آن ساعتی نصب شده است.
2- باب مسلم بن عقیل: در سمت راست باب الکبیر واقع شده و در اصلی محسوب نمی شود.
3- باب الطوسی: این در رو به به قبر شیخ طوسی باز می شود.
4- باب القبله: در قبله است که کوچکترین در صحن به شمار می رود.
5- باب السلطانی: که در سمت غربی صحن قرار گرفته و علت تسمیه آن این است که درسال 1279 ه. ق و در دوران عبدالعزیز عثمانی افتتاح شد. نام دیگر این در باب الفرج است زیرا منتهی به مقام امام زمان عج می شود.
شایان ذکراست صحن جدید بارگاه ملکوتی مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی (ع) با بهره برداری رسمی از در جدید باب الزهرا (س) در عید سعید غدیر خم سال 90 به روی زائران گشوده شد.
این صحن که به نام مبارک حضرت ابوطالب (ع) مزین شده، 1200 متر مربع وسعت دارد و در جدار غربی رواق اصلی و در بالای سر حضرت واقع است.
نماینده ستاد بازسازی عتبات در نجف اشرف، صحن جدید را بزرگترین صحن حرم مطهر مولا علی (ع) توصیف کرد که ساخت آن چهار سال طول کشید.
وی گفت: با بهره برداری از صحن جدید، ظرفیت حضور زائران در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی (ع) به طور چشمگیری افزایش یافته است.
صحن جدید بارگاه مولای متقیان دارای هشتاد ستون است که به صورت چهارتایی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. کف این صحن نیز با بهترین نوع سنگ مرمر سبز پوشیده شده است.
گچ کاری و آئینه کاری رواق‏های این صحن جدید به دست هنرمندان چیره دست ایرانی انجام یافت.


گلدسته ها :گلدسته های حرم در دو گوشه ایوان و در سمت شرقی روضه شریف قرار گرفته اند و قطر هرکدام از آنها 5/2 م تر و ارتفاع هرکدام 35متر است.رواق حرم مطهر:رواقها چهار ی روضه مطهر را فرا گرفته اند و همگی آنها مفروش بوده و دیواره ی آن به دیوار روضه شریف متصل است.
رواق سه در دارد: دو در از آنها روی یکدیگرند و عبارتند از در شمالی و در جنوبی، در شمالی مقابل در صحن است که به نام باب الطوسی معروف است و در جنوبی مقابل باب القبله است. این در از نقره ساخته شده و آب طلا داده شده است و در سال 1341ه.ق نصب شده است.

حرم مطهر، دارای برخی بیوتات ضمیمه است که عبارتند از:الف ـ مسجد عمران بن شاهین، که در دالان منتهی به باب الطوسی قرار گرفته است. این مسجد کهن، از بناهای عمران بن شاهین، حاکم جنوب عراق در نیمه قرن چهارم هجری است.
ب ـ مسجد خضراء، در زاویه شمال شرقی صحن است که دارای تاریخ کهن می باشد. این مسجد در سال 1385 هـ . به طرز زیبایی بازسازی گردید و دهها سال یکی از مراکز اصلی تدریس در حوزه علمیه نجف بشمار می رفت.
ج ـ تکیه بَکتاشیها، این تکیه در دوره حاکمیت عثمانیان بر عراق ساخته شده و محل تجمع و برگزاری مراسم صوفیان بکتاشی تُرک بوده است. ساختمان این تکیه که امروزه به انبار آستانه تبدیل شده در شمال غرب صحن واقع است.
د ـ مسجد بالاسر، در دالان سمت غربی صحن قرار گرفته و در محراب آن قطعاتی از کاشیهای خشتی متعلق به قرن ششم هجری به چشم می خورد.

قبور علماء و بزرگان دین و سلاطین در نجف اشرف

علماء و سلا طین و بزرگا ن مد فون درحرم حضرت علی علیه السلا م و در نجف اشرف :
1- عضد الدوله بن رکن الدوله دیلمی که عمارت حضرت امیر علیه السلام را تجدید بنا نمود متوفی 372 مدفون در روضه مبارکه.
2- شاه عباس صفوی متوفی 1308 در فرح آباد مازندران و مدفون در رواق مطهر حضرت درب حرم به سمت پائین پای مبارک.
3- محمد شاه قاجار مدفون در حجره میان رواق بالا سر.
4- احمد بن محمد مشهور به مقدس اردبیلی متوفی 993 مدفون در ایوان طلای صحن مطهر سمت چپ کسی که داخل رواق مطهر می شود .
5- سید مهدی علامه بحرا لعلوم متوفی 1212 مدفون نزدیک مسجد طوسی.
6- ملا احمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری مدفون در صحن مطهر پشت سر مبارک.
7- سید صدرالدین موسوی مدفون مقابل مقبره شیخ مرتضی انصاری (در باب القبله).
8- شیخ حسین نجف مدفون در حجره مقابل مقبره شیخ مرتضی انصاری(در باب القبله).
9- محمد بن ابی جعفر قا سم بن حسین بن بقیة ا لحسینی ا لحلی متو فی 776 مد فو ن د ر نجف.
10- شیخ محمد حسن صاحب جواهر متوفی 1266 مد فون د ر محله العماره.
11- سید محمد مهدی قزوینی متوفی 1300 مدفون در محله العماره در جوار شیخ محمد حسن.
12- سید محمد باقر قزوینی خواهر زاده سید بحرالعلوم متوفی 1246 مدفون در نجف.
13- میرزا محمد حسن شیرازی متوفی 1213 مدفون در نجف.
14- سید صدر الدین محمد متوفی 1262 مدفون در حجره طرف بالا سر مبا رک.
15- سید ا سماعیل صد ر فرزند سید صدرالدین مدفون در جوار پدر.
16- میرزا مسیح مجتهد تهرانی مدفون در حجره سیداسماعیل صدر.
17- سید عمید الدین عبدالمطلب خواهر زاده علامه حلی مدفون در نجف.
18- مقداد بن عبدالله حلی الاسدی متوفی 791 مدفون بر سر راه زوار حرم مطهر و مجاور نجف.
19- محقق ثانی و شهید ثالث علی بن عبدالعال الکرکی شهید بر اثر سم متوفی940 مدفون در نجف.
20- سید محمد باقر داماد متوفی 1041 مدفون در زیر گنبد رواق مطهر وقتی که از ایوان طلا وارد رواق می شوند.
21- شیخ ابراهیم بن سلیمان قطیفی مدفون مجاور حرم مطهر.
22- حسین بن میرزا رفیعا ملقب به سلطان العلما مدفون در نجف.
23- رضی الدین محمد بن حسن استرآبادی مدفون در نجف.
24- رضی الدین ابوالحسن علی بن جمال الدین احمد بن یحیی حلی متوفی 757 مدفون در نجف 25- نجیب الدین محمد بن جعفر بن محمد بن نما الحلی متوفی 654 مدفون در نجف.
26- حاج شیخ جعفر شوشتری مدفون در صحن مطهر بطرف بالا سر در یک حجره.
27- حاج میرزا حسن آشتیا نی مدفون در حجره حاج شیخ جعفر شوشتری.
28- سید ا سماعیل بهبهانی تهرانی پدر مرحوم سید عبدالله بهبهانی شهید متوفی 1295 مدفون در نجف.
29- محمد کاظم خرا سانی متوفی 1329 مد فون د ر مقبره جنوبی واقع در دالان باب الذهب (باب ساعات یاباب امام رضاعلیه السّلام).
30- سید محمد کاظم یزدی متوفی 1337 مدفون در صحن مطهر.
31- حاج شیخ محمد علی نجف متوفی 1322 مدفون در نجف.
32- شیخ حسن ممقانی متوفی 1323 مدفون در حرم مطهر.
33- حاج سید حسن کوه کمری متوفی 1339 مدفون در نجف.
34- آخوند ملا علی نهاوندی متوفی 1322مدفون در نجف.
35و 36-آقا شیخ موسی پد ر و شیخ جعفر کاشف ا لغطا فرزند هر دو کنار هم مدفون در نجف .
37- شیخ مرتضی انصاری مدفون درباب قبله.
38- علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر حلی متوفی 726 مدفون در حجره میان ایوان طلای صحن مطهر حضرت امیر(ع) در سمت راست کسی که داخل رواق مقدس می شود.
39- حاج میرزا حبیب رشتی متوفی 1312 مدفون در مقبره ملامحمد کاظم خراسانی(درباب ساعات)
40- صافی صفایمانی مدفون در کناردریای نجف که به صفه الصفا مشهور است.
41- ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی متوفی 460 مدفون در نجف(درمسجدطوسی که ازباب طوسی راه دارد)
42- شهید آقا مصطفی خمینی مدفون در سمت راست درب ورودی به حرم مطهر
43- آیة الله العظمی خوئی مدفون در مقابل کفشداری شماره 4 داخل حجره
44- سید ابوالحسن اصفهانی مدفون جنب باب بازار بزرگ
45و46- حاج شیخ عباس قمی وعلامه نوری همدانی مدفون در طرف باب قبله.
47- آیة الله حکیم و تعداد زیادی از علما و مدرسین مدفون در کنار باب الفتوح(خارج ازباب قبله اول بازار).
48- سید محمد سعید حبوبی 49- علامه شر بیانی.
50- شیخ محمد حسن آ شتیا نی.
51- سید محمود شا هرودی.
52- حاج آ قا حسین قمی.
53- شیخ الشریعه اصفهانی.
54- سید عبدالحسین شرف الدین.
55- آقا ضیاء الدین عراقی.
56- شیخ محمد حسین غروی اصفهانی.
57- حاج محمد حسین امین الضرب که این یازده نفر اخیر در صحن مطهر و حجره های اطراف مدفون هستند و ایضا علما و مراجع دیگری که ناشناخته مانده اند.

رمز جاذبه علی (ع)

سبب دوستی و محبت علی در دلها چیست؟
رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده است،یعنی نمی توان آنرا فرموله کرد و گفت اگر چنین شد چنان می شود و اگر چنان شد چنین می شود،ولی البته رمزی دارد.چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره کننده است و او را به سوی خود می کشد.جاذبه و محبت در درجات بالا«عشق »نامیده می شود.علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست،چرا؟و در چه جهت؟فوق العادگی علی در چیست که عشقها را بر انگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته است و برای همیشه زنده است؟چرا دلها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟
مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست،زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم.و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است.درست است علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت:آن حکمت و آن علم،آن!284 فداکاریها و از خود گذشتگی ها،آن تواضع و فروتنی،آن ادب،آن مهربانی و عطوفت،آن ضعیف[نوازی]،آن عدالت،آن آزادگی و آزادیخواهی،آن احترام به انسان،آن ایثار،آن شجاعت،آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن،و به قول مولوی:
در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی؟
آن سخا و جود و کرم و...اگر علی همه اینها را که داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت، مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود.
علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد.دلهای ما به طور نا خود آگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگی دارد،و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند.در حقیقت پشتوانه عشق علی پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده،و چون فطرتها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است.
نقطه های روشن در وجود علی بسیار است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است ایمان و اخلاص اوست و آن است که به و جذبه الهی داده است.
سوده همدانی،بانوی فداکار و دلباخته علی،در مقابل معاویه بر علی درود فرستاد و در وصفش گفت:
صلی الاله علی روح تضمنها قبر فاصبح فیه العدل مدفونا قد حالف الحق لا یبغی به بدلا فصار بالحق و الایمان مقرونا
درود خداوند بر روانی باد که او را خاک بر گرفت و عدل نیز با وی مدفون گشت.با حق پیمان بسته بود که به جای آن بدلی نگزیند،پس با حق و با ایمان مقرون گشته بود.
صعصعة بن صوحان عبدی نیز یکی دیگر از دلباختگان علی بود،از کسانی بود که در آن دل شب در مراسم دفن علی با عده معدودی شرکت کرد.پس از آنکه حضرت را دفن کردند و بدنش را خاک پوشانید،صعصعه یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت:
«مرگ گوارایت باد!که مولدت پاک بود و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ.بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت.
بر آفریننده ات نازل گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکش به گردت در آمدند.در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.
از خدا می خواهیم که از تو پیروی کنیم و به روشهایت عمل کنیم،دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن بداریم و در جرگه دوستانت محشور گردیم.
دریافتی آنچه را دیگران در نیافتند و رسیدی به آنچه دیگران نرسیدند.در پیشگاه برادرت پیغمبر جهاد کردی و به دین خدا آنچنانکه شایسته بود قیام کردی تا سنتها را بر پا داشتی و آشوبها را اصلاح نمودی و اسلام و ایمان منظم گشت.بر تو باد بهترین درودها!
به وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ایستاد.احدی فضایل و سجایای تو را در خود جمع نکرد.ندای پیغمبر را جواب گفتی.به اجابتش بر دیگران پیشی گرفتی.به یاری اش شتافتی و با جان خویش حفظش کردی.با شمشیر ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله بردی و پشت ستمگران را شکستی.بنیانهای شرک و پستی را درهم فرو ریختی و گمراهان را در خاک و خون کشیدی.پس گوارایت باد ای امیر مؤمنان!
نزدیکترین مردم بودی به پیغمبر.اول کسی بودی که به اسلام گرویدی.از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر[بودی]و نصیبت از خیر بیشتر بود.خداوند ما را از اجر مصیبتت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند.
به خدا سوگند که زندگی ات کلید خیر بود و قفل شر،و مرگت کلید هر شری است و قفل هر خیری.اگر مردم از تو پذیرفته بودند،از آسمان و زمین نعمتها بر ایشان می بارید اما آنان دنیا را بر آخرت برگزیدند.» (13)
آری،دنیا را برگزیدند و در مقابل عدل و عدم انعطاف علی تاب نیاوردند و عاقبت دست جمودها و رکودها از آستین مردمی بدر آمد و علی را شهید کرد.
علی علیه السلام در داشتن دوستان و محبان سر از پا نشناخته که در راه ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند،بی نظیر است.تاریخچه های شگفت و جالب و حیرت انگیز آنها صفحات تاریخ اسلام را مفتخر ساخته است.دست جنایت ناپاکانی از قبیل زیاد بن ابیه و پسرش عبید الله و حجاج بن یوسف و متوکل و در راس همه اینها معاویة بن ابی سفیان به خون این زبده های انسانیت تا مرفق آلوده است.

 منبع : حوزه نت

وصیت امام على علیه السلام

علامه طبرسى گوید: على علیه‏السلام شصت و سه سال زندگانى کرد، ده سال پیش از بعثت، و در سن ده سالگى اسلام آورد. و پس از بعثت‏بیست و سه سال با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم زندگانى کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتارى به سر برد و سنگین‏ترین بارهاى رسالت آن حضرت را به دوش کشید، و ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و با جان خود او را از شر دشمنان دین نگاه داشت، تا آنکه خداى متعال پیامبر خود را به سوى بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانى بالا برد و على علیه‏السلام در آن روز سى و سه ساله بود، و بیست و چهار سال و چند ماه حق او را از ولایت غصب کردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در این دوران با تقیه و مدارا مى‏زیست، و پنج‏سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفین و نهروان) بود چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سیزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پیاده کردن احکام آن و ترسان و محبوس و فرارى و مطرود بود و نمى‏توانست‏با کافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع کند، سپس هجرت کرد و ده سال پس از هجرت با مشرکان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوى خود برد...

آن حضرت در شب بیست‏یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجرى با شمشیر به شهادت رسید. عبدالرحمن بن ملجم مرادى شقى‏ترین امت آخر زمان - لعنة الله علیه - در مسجد کوفه او را ضربت زد .

حسن و حسین علیهم السلام به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده‏دار شدند و بدن شریفش را به سرزمین غرى در نجف انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد. حسن و حسین و محمد پسران آن حضرت علیه‏السلام و عبدالله بن جعفر رضى الله عنه وارد قبر شدند و بنا به وصیت‏حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت‏بنى‏امیه پنهان بود و کسى بدان راه نمى‏برد تا آنکه امام صادق علیه‏السلام در ولت‏بنى‏عباس آن را نشان داد. (1)
خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند

وصیت امام على علیه‏السلام در بستر شهادت

هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهم‏السلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مى‏کنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

شما دو نفر و همه فرزندان و خانواده‏ام و هر کس را که این نامه‏ام به او مى‏رسد سفارش مى‏کنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»

خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.

خدا را خدا را درباه همسایگان در نظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش مى‏کرد تا آنجا که پنداشتم آنان ارث بر خواهد نمود.

خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشى گیرند.

خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید که آن ستون دین شماست.

خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالى و (خلوت) نگذارید; که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت.

خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یاد آرید، و بر شما باد به همبستگى و رسیدگى به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنى و بریدن از هم. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید که بدانتان بر شما چیره مى‏شوند آن گاه دعا مى‏کنید ولى مستجاب نمى‏گردد.

اى فرزندان عبدالمطلب! مبادا شما را چنان بینم که به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شد دست‏به خون مسلمانان بیالایید; هش دارید که به قصاص خون من جز قاتلم را نباید بکشید; بنگرید هر گاه که من از این ضربت او جان سپردم تنها به کیفر این ضربت‏یک ضربت‏بر او بزنید و این مرد را مثله نکنید. (2) چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گرچه با سگ هار باشد.» (3)

از وصیت دیگر آن حضرت پیش از شهادت و پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون: «وصیت من به شما آن است که چیزى را با خدا شریک مسازید، و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم سفارش مى‏کنم که سنت او را ضایع مگذارید. این دو ستون را به پادارید و این دو چراغ را افروخته بدارید، و تا از جاده حق منحرف نشده‏اید هیچ نکوهشى متوجه شما نیست. من دیشب یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شما گشته‏ام و فردا از شما جدا خواهم شد. خداوند من و شما را بیامرزد. اگرزنده ماندم خودم صاحب اختیار خون خود هستم و اگر فانى شدم فنا میعادگاه من است، و اگر بخشیدم بخشش مایه تقرب من به خدا و نیکویى براى شماست; پس شما هم ببخشید «آیا نمى‏خواهید که خدا هم شما را ببخشاید؟» (4) به خدا سوگند هیچ حادثه‏اى ناگهانى از مرگ به من نرسید که آن را ناخوش دارم، و نه هیچ وارد شونده‏اى که ناپسندش دانم; و من تنها مانند جوینده آبى بودم که به آب رسیده، و طالب چیزى که بدان دست‏یافته است; «و آنچه نزد خداست‏براى نیکان بهتر است‏» (5) و (6)

امام علی (ع) مى‏فرمود: «شقى‏ترین این امت از چه انتظار مى‏برد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مى‏فرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»

از این که فرمود: «به خدا سوگند هیچ حادثه‏اى ناگهانى از مرگ به من نرسیده که...» معلوم مى‏شود که امام علیه‏السلام پیوسته از روى شوق در انتظار شهادت به سر مى‏برده و مى‏دانسته است که آنچه پیامبر راستگوى امین صلى الله علیه و آله و سلم به او خبر داده ناگزیر فراخواهد رسید چنانکه قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و وعده او ترک و تخلف ندارد و آن حضرت با دلى پر صبر در انتظار آن بود و - بنا به نقل گروهى از دانشمندان مانند ابن عبدالبر و دیگران - مى‏فرمود: «شقى‏ترین این امت از چه انتظار مى‏برد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مى‏فرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»

یک معجزه

زمخشرى در «ربیع الابرار» از ام‏معبد آورده است که گفت: «روزى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وضو گرفت و در پاى درخت‏خاردار خشکیده‏اى در نزد ما آب دهان افکند و آن رخت‏سبز شد و میوه داد و در زمان حیات آن حضرت ما از میوه آن شفا مى‏جستیم... اما سپس از پایین به بالا خشک شد و خار رویید و میوه‏هایش ریخت و سبزى و تازگى آن از میان رفت. در این حال بود که ما از شهادت امیرالمؤمنان على علیه‏السلام باخبر شدیم. و دیگر میوه نداد و ما از برگ آن بهره‏مند بودیم و پس از چندى صبح کردیم و دیدیم که از ساقه آن خونى تازه مى‏جوشد و برگ آن هم خشک شده است. در همین حال خبر شهادت حسین علیه‏السلام به ما رسید و درخت‏به کلى خشک گردید.» (7)

 پى‏نوشتها:

(1)تاج الموالید / 18.

(2)مثله کردن: بریدن انگشت و بینى و گوش و دیگر اعضاى کسى.

(3)نهج البلاغه، نامه 47.

(4)اقتباس از آیه 22 سوره نور.

(5)اقتباس از آیه 198 سوره آل عمران.

(6)نهج البلاغه، نامه 23.

(7)تاریخ الخمیس، باب هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم.