چگونه نماز خواندن - ۱۰ آیه

 در قرآن به زمان نماز و احکام مربوطه در آیات زیر اشاره شده است.

۱- سوره: ۱۱ , آیه: ۱۱۴

و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مى‏برد این براى پندگیرندگان پندى است

۲- سوره: ۲۴ , آیه: ۵۸

اى کسانى که ایمان آورده‏اید قطعا باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سن] بلوغ نرسیده‏اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه‏هاى خود را بیرون مى‏آورید و پس از نماز شامگاهان [این] سه هنگام برهنگى شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهى نیست که غیر از این [سه هنگام] گرد یکدیگر بچرخید [و با هم معاشرت نمایید] خداوند آیات [خود] را این گونه براى شما بیان مى‏کند و خدا داناى سنجیده‏کار است

۳- سوره: ۴ , آیه: ۱۰۳

و چون نماز را به جاى آوردید خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلوآرمیده یاد کنید پس چون آسوده‏خاطر شدید نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است

۴- سوره: ۱۷ , آیه: ۷۸

نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار و [نیز] نماز صبح را زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است

۵- سوره: ۲ , آیه: ۲۳۸

بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید و خاضعانه براى خدا به پا خیزید

۶- سوره: ۵ , آیه: ۶

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [=غسل نمایید] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏اید و آبى نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید

۷- سوره: ۱۷ , آیه: ۱۱۰

بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى

۸- سوره: ۴ , آیه: ۴۳

اى کسانى که ایمان آورده‏اید در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه مى‏گویید و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید] مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید و اگر بیمارید یا در سفرید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان آمیزش کرده‏اید و آب نیافته‏اید پس بر خاکى پاک تیمم کنید و صورت و دستهایتان را مسح نمایید که خدا بخشنده و آمرزنده است

۹- سوره: ۴ , آیه: ۱۰۱

و چون در زمین سفر کردید اگر بیم داشتید که آنان که کفر ورزیده‏اند به شما آزار برسانند گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید چرا که کافران پیوسته براى شما دشمنى آشکارند

۱۰- سوره: ۶۲ , آیه: ۹

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید اگر بدانید این براى شما بهتر است 

 

تهیه و تنظیم:مینا طراویان

اعجاز علمی عدد 19 در قرآن کریم ( قسمت دوم)

مقاله قرآن و کامپیوتر نوشته « دکتر رشاد خلیفه» دانشمند مسلمان مصری دارای درجه پی اچ دی در رشته مهندسی سیستمها و استاد دانشگاه آریزونای آمریکاست که مدتی معاون سازمان توسعه صنعتی ملل متحد بوده است . وی با کمک عده ای از مسلمین متخصص و صرف وقت بسیار تحقیقات گسترده ای را در نظم ریاضی کاربرد حروف و کلمات در قرآن شروع نموده و با الهام از آیات 11 تا 31 سوره مدثر که عدد 19 را کلید رمز اعجاز آمیز قرآن و آسمانی بودن آن معرفی میکنند به کمک عدد 19 توانست رمز نظم ریاضی حیرت انگیز و اعجاز آمیز حاکم بر حروف قرآنی را کشف نماید. دکتر رشاد خلیفه ، نخستین بار ترجمه قرآن مجید از عربی به انگلیسی را در 12 جلد نگاشت . این ترجمه ها توسط مؤسسه « روح حق» واقع در شهرستان توسان ایالت آریزونای آمریکا بچاپ رسید. مقاله قرآن و کامپیوتر در پایان جلد اول کتاب ترجمه قرآن درج شده است.


21- یک کیفیت مخصوص به قرآن مجید این است که29 سوره با حروف رمزی شروع میشود که معنی ظاهری ندارند ، این علامات در هیچ کتاب دیگری و در هیچ جایی دیده نمی شوند .این حروف در ابتدای سوره های قرآن بخش مهمی از طرح اعدادی اعجاز آمیز می باشد که بر عدد 19 بنا شده است.اولین نشانه این ارتباط اینست که29 سوره از قرآن با این علامات شروع می شود.تعداد حروف الفبا دراین رموز14وتعداد خود رمزها نیز14میباشد.هرگاه تعدادسوره ها(29) وحروف الفبا(14)راباتعدادرمزها(14)جمع کنیم ، حاصل جمع 57(3*19 )خواهد بود.


22- خداوند توانا به ما یاد میدهدکه در هشت سوره وسوره های شماره( 10،12،13،15،26،27،28 ،31)دو آیه اول که با این رموز آغاز می شوند حاوی وحامل معجزه قرآن هستند،باید توجه داشت که قرآن کلمه “ آیه “ را به معنی معجزه بکار برده است . باید کلمه آیه دارای معانی متعددی باشد که یکی از آنها معجزه است ونیز باید دانست که خود کلمه معجزه در هیچ جای قرآن بکار برده نشده است.بدین جهت قرآن مناسب تفسیر نسلهای گوناگون بشریت است مثلاً نسلهای قبلی (پیش ازکشف اهمیت حروف رمزی قرآن )کلمه آیه رادر این هشت سوره ،آیه نیم بیتی می پنداشتند ،ولی نسلهای بعدی که از اهمیت این رموزبا خبر شدند آیه را به معنی معجزه تفسیر کرده اند. بکار بردن کلمات چند معنایی و مناسب برای همه نسلهای بشر در زمانهای گوناگون خود یکی از معجزات قرآن است.


23- سوره قاف که با حرف ق شروع می شود (شماره 50 ) شامل 57(3*19 ) حروف ق است.
24- سوره دیگری در قرآن“ حروف ق را در علامت رمزی خود دارد (سوره شورا شماره 42) که اگر حروف ق را در این سوره شمارش نمائید، ملاحظه خواهید کرد که حرف ق 57 (3 * 19) بار تکرار شده است.


25- بدین ترتیب در مییابید که دو سوره قرآنی فوق الذکر (شماره 50 و 42 ) به اندازه همدیگر (57،57) شامل حرف ق هستند که مجموع آن دو با تعداد سوره های قرآن(114) برابر است. چون سوره ق بدین نحو آغاز می شود : “ق و القرآن المجید“ تصور حرف ق به معنی قرآن مجید می نماید و 114 ق مذکور گواه 114 سوره های قرآن است. این احتساب اعداد آشکار و گویا ، مدلل می دارد که 114 سوره قرآن ، تمام قرآن را تشکیل می دهند و چیزی جز قرآن نیستند.


26- آمار کامپیوتر نشان میدهد که فقط این دو سوره که با حرف ق آغاز می شود ، دارای تعداد معینی ق (57 مورد ) هستند ، گوئی خداوند توانا می خواهد با اشاره و کنایه بفرماید که خودش تنها از تعداد حروف الفبا در سوره های قرآن با خبر است.


27- یک نمونه در آیه 13 از سوره ق مدلل می دارد که هر کلمه و در حقیقت هر حروف در قرآن مجید به دستور الهی و طبق یک سیستم اعدادی بخصوصی که بیرون از قدرت بشر است گنجانیده شده است این آیه می فرماید “عاد ، فرعون و اخوان لوط “ در تمام قرآن مردمی که لوط را نپذیرفتند ، قوم نامیده می شوند. خواننده بلافاصله متوجه می شود که اگر بجای « اخوان » در سوره ق کلمه « قوم » بکار بدره می شد چه اتفاقی می افتاد . در این صورت ذکر کلمه قوم بجای اخوان، حرف « ق» در این سوره 58 بار تکرار می شد و عدد 58 به 19 قابل قسمت نیست و لذا با تعداد 57 «ق» که در سوره شورا مطابقت نمی کرد و جمع آن دو با تعداد سوره های قرآن برابرنمی شد ، بدین معنی که با جایگزین کردن یک کلمه بجای دیگری نظم قرآن از بین میرود.


28- تنها سوره ای که با حرف « ن » آغاز می شود ، سوره قلم است ( شماره 6 ) این سوره 133 « ن » دارد که به 19 قابل قسمت است ( 7×19).


29- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مریم ( شماره 19 ) و ص ( شماره 38) که با حروف « ص» شروع می شوند، جمعاً 152 حرف « ص » دارند ( 8×19).


30- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و « هـ» 344 می باشد ( 18 × 19 ) .


31- در سوره « یس » تعداد حروف « ی » و « س» 285 می باشد ( 15×19).


32- در هفت سوره 40 تا 46 که با رمز « حم » شروع می شوند تکرار حروف 2166 می باشد (14*19 )

بنابراین تمام حروف اختصاری که در ابتدای سوره های قرآن قرار دارند . بدون استثناء در روش اعددی اعجاز آمیز قرآن شرکت دارند. باید توجه داشت که این روش اعدادی قرآن ، در مواردی ساده و در خور فهم اشخاص معمولی است ، اما در موارد دیگر ، بسیار مشکل و پیچیده بوده و برای درک آنها اشخاص تحصیل کرده باید از ماشینهای الکترونیکی کمک بگیرند .


33- در سوره های شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 که با رمز « الم » شروع میشوند تعداد حروف الف ، لام ، میم جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 میباشند ( 1404*19).


34- در سوره های 20و26و27و28و36و42 که با رمز « طس » یا یکی از دو حرف مزبور (ط ، س) آغاز میشوند تعداد دو حرف « ط » و «س» 494 مورد می باشد ( 26*19)


35- در سوره های 10و11و12و14و15 که با رمز « الر» آغاز می شوند تعدا الف ، لام ، راء به اضافه تعداد ( راء ) تنها در سوره سیزدهم ،9،97 مورد است که این عدد قابل قسمت بر عدد 19 می باشد (511*19).

اعجاز عدد 19 در قرآن کریم (قسمت اول)

مقاله قرآن و کامپیوتر نوشته « دکتر رشاد خلیفه» دانشمند مسلمان مصری دارای درجه پی اچ دی در رشته مهندسی سیستمها و استاد دانشگاه آریزونای آمریکاست که مدتی معاون سازمان توسعه صنعتی ملل متحد بوده است . وی با کمک عده ای از مسلمین متخصص و صرف وقت بسیار تحقیقات گسترده ای را در نظم ریاضی کاربرد حروف و کلمات در قرآن شروع نموده و با الهام از آیات 11 تا 31 سوره مدثر که عدد 19را کلید رمز اعجاز آمیز قرآن و آسمانی بودن آن معرفی میکنند به کمک عدد 19 توانست رمز نظم ریاضی حیرت انگیز و اعجاز آمیز حاکم بر حروف قرآنی را کشف نماید. دکتر رشاد خلیفه ، نخستین بار ترجمه قرآن مجید از عربی به انگلیسی را در 12 جلد نگاشت . این ترجمه ها توسط مؤسسه « روح حق» واقع در شهرستان توسان ایالت آریزونای آمریکا به چاپ رسید. مقاله قرآن و کامپیوتر در پایان جلد اول کتاب ترجمه قرآن درج شده است.

اینک متن مقاله

در چهارده قرن اخیر نوشته های بیشمار ادبی شامل کتاب ، مقاله . گزارشات پژوهشی درباره کیفیت معجزه آسای قرآن برشته تحریر در آمده است . دراین نوشته ها فصاحت بیان ، فضیلت ادبی، معجزات علمی، سبک و حتی جاذبه آهنگ تلاوت قرآن تشریح شده است.


با وجود این، تحقیق در اعجاز قرآن به علت احساسات بشری، بی طرفانه صورت نگرفته و بسته به عقیده نویسنده برعلیه آن قلم فرسایی شده است . چون مطالعات وپژوهش های قبلی به بوسیله بشر انجام شده خواهی نخواهی تمایلات ونظرات ضد ونقیض نویسندگان در آنها به چشم میخورد ، این نوشته ها نتوانسته اند افراد غیرمسلمان را قانع کنند که قرآن کتاب آسمانی است و دلایل نویسندگان درایشان مؤثر نبوده است. معجزه ای که در این رساله پژوهشی ارائه می شود برمبنای اصولی بی چون و چرا و خالی از شک و شبیه و غیرقابل تغییر استوار است بدین ترتیب که فن کامپیوتر با کشف سیستم اعدادی اعجاز آمیز قرآن مدلل می دارد که قرآن مجید بدون شک ساخته فکر بشر نمی تواند باشد. خواست خدای توانا بوده است که این نظم پیچ در پیچ عددی قرآن مخفی نماند تا تایپ شود که سرچشمه غیبی قرآن از جانب خداوند متعال است و نیز در عرض گذشت قرون بوسیله ذات او محافظت میشده و از گزند تغییر ، افزایش یا کاهش در امان مانده است. رمزهای اعجاز آمیز قرآن منحصراً از این قرارند :

 

عدد 19 در قرآن

1- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.
2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قسمت است. (6× 19).
3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.


4- سوره علق 19 آیه دارد.

5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد


6- اولین بارکه جبرئیل امین با قرآن فرود آمد 5 آیه اولی سوره علق را آورد که شامل 19 کلمه است.


7- این 19 کلمه ، 76 حرف (4× 19) دارد که به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است.
8- دومین باری که جبرئیل امین فرود آمد 9 آیه اولی سوره قلم (شماره 68) را آورده که شامل 38 کلمه است. (2 × 19) .

9- سومین بارکه جبرئیل امین فرود آمد 10 آیه اولی سوره مزمل (شماره 73) را آورد که شامل 57 کلمه است. (3×19).

10- چهارمین بارکه جبرئیل فرود آمد 30 آیه اولی سوره مدثر (شماره 74) را آورد که آخرین آیه آن « بر آن دوزخ 19 فرشته موکل اند» می باشد. (آیه 30)


11- پنجمین بار که جبرئیل فرود آمد اولین سوره کامل « فاتحه الکتاب» را آورد که با اولین بیانیه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم (19 حرف) اغاز می شود . این بیانیه 19 حرفی بالفاصله بعد از نزول آیه «برآن دوزخ 19 فرشته موکلند» نازل شد . این مراتب گواهی ارتباط آری از شبهه آیه 30 سوره مدثر(عدد 19) و اولین بیانیه قرآن «بسم الله الرحمن الرحیم» (عدد 19) با سیستم اعدای اعجاز آمیز است که بر عدد 19 بنا نهاده شده است.


12- آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مدثر به ما یاد می دهد که چرا عدد 19 را انتخاب کرده است. پنج دلیل زیر را بیان می فرماید :


الف) بی ایمانان را آشفته سازد.


ب) به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است.


ج) ایمان مومنان تقویت نماید.


د) تا هر گونه اثر شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهویت و مسیحیت بردارد.


13- آفریننده به ما می آموزدکه این نظم اعدادی قرآن تذکری به تمام جهانیان است (آیه 31 سوره مدثر)ویکی از معجزات عظیم قران است. (آیه 35)

.
14- هرکلمه از جمله آغازیه قرآنبسم الله الرحمن الرحیم در تمام قرآن به نحوی تکرار شده که به عدد 19 قابل تقسیم است ،بدین ترتیب که کلمه‍‎‎‎‎‏“ اسم “
19 بارکلمه “ الله “ 2698بار(42*19)، کلمه “ الرحمن “ 57 بار (3*19) وکلمه “ الرحیم “ 114بار (6*19)دیده می شود.


15- قرآن 114سوره دارد که هر کدام از سوره ها با آیه افتتاحیه “ بسم الله الرحمن الرحیم “ آغاز میشود بجز سوره توبه (شماره 9) که بدون آیه معموله افتتاحیه است،لذا آیه “ بسم الله الرحمن الرحیم“ در ابتدای سوره ها 113 بار تکرار شده است.چون این رقم به 19 قابل قسمت نیست وسیستم اعدادی قرآن آسمانی ساخته پروردگار باید کامل باشد یکصد وچهاردهمین آیه بسم الله را در سوره النمل که دوبسم الله دارد(آیه 27) (آیه افتتاحیه وآیه 30 )بنابراین قرآن مجید 114 بسم الله دارد.


16- همانطور که در بالا اشاره شد سوره توبه فاقد آیه افتتاحیه بسم الله است . هر گاه از سوره توبه شروع کرده آنرا سوره شماره یک وسوره یونس را سوره شماره دو فرض نموده وبه همین ترتیب جلو برویم ، ملاحظه می شود که سوره النمل نوزدهمین سوره است (سوره 27) که بسم الله تکمیلی را دارد .از این نظم نتیجه می گیریم که قرآنی که اکنون در دست ماست با قرآن زمان پیامبر از لحاظ ترتیب سوره ها یکی است


17- تعداد کلمات موجود بین دو آیه بسم الله سوره النمل 342(18*19) میباشد.

18- قرآن مجید شامل اعداد بیشماری است .مثلاً : ما موسی را برای جهل شب احضار کردیم ،ما هفت آسمان را آفریدیم .شمار این اعداد در تمام قرآن 285(15*19) میباشد.


19- اگر اعداد 285 فوق را با هم جمع کنیم ، حاصل جمع 174591 (9189*19)خواهد بود .
20- حتی اگر اعداد تکراری را از عدد فوق حذف نماییم حاصل جمع 162146 (8534*19) خواهد بود.


تهیه و تنظیم: میناطراویان

اعجاز علمی قرآن کریم - خلقت مگس

 

 آیه:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ( سوره حج آیه ۷۳ )

ترجمه :

اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانى را که جز خدا مى‏خوانید هرگز [حتى] مگسى نمى‏آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمى‏توانند آن را بازپس گیرند هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوب.

توضیح کلمات اصلی:

ذُبَاب: مگس: ( آذرنوش، ص213 )؛ این اسم بر حشرات بالدار نیز اطلاق می شود: ( معجم الوسیط، ص308)؛   لَوِ اجْتَمَعُوا: چنانچه اجتماع نمایند؛         

یَسْلُبْهُمُ: بستاند از آن ها؛

لَّا یَسْتَنقِذُوهُ: نمى‏توانند آن را باز پس گیرند؛ نمى‏توانند [ از چنگ او ] رهایش کنند : ( معجم الوسیط، ص945)؛  

الطَّالِبُ: اسم فاعل: طلب کننده الْمَطْلُوبُ: اسم مفعول : طلب شده  

بیان اعجاز:

در این آیه خداوند در مقام مثل، برای تحقیر خدایان مشرکان و عمل آنها و ترسیم ناتوانی خدایان دروغین می­فرماید که خدایان دروغین مشرکان به اندازه ای ناتوانند که نمی توانند مگسی را بیافرینند و اگر مگسی چیزی از آنها بگیرد قدرت پس گرفتن آن را ندارند. این نوع مثلها مایه ناراحتی مشرکان عصر رسالت می­گردید و می­گفتند هدف از این مثالها چیست؟   برای بی­ارزش جلوه دادن بتها وخدایان چوبی و فلزی هیچ مثلی بلیغ تر و گویا تر از از این گونه تمثیل ها نمی­تواند باشد، این موجودات ریز (پشه، مگس، عنکبوت) در عرف مردم نمونه روشنی برای حقارت و پستی است اما همین موجودات ریز دارای ساختمان شگفت انگیزی می باشند. حال این سؤال به ذهن می رسد که مگس دارای چه ساختمان فیزیولوژی است که اگر چیزی را برباید کسی قادر به باز پس گیری آن نیست؟ آیا این آیه حاوی بیان مطلبی علمی است که در عصر پیامبر اکرم (ص) از آن بی اطلاع بوده اند؟ آیا ممکن است آیه به قدرت دید وسیع مگسها یا سیستم مغزی آنها اشاره داشته باشد، به طوری که در مواجهه با موانع واکنش نشان دهند؟ امروزه می دانیم که مگس ها از بزاق خود برای مایع کردن مواد جامد استفاده می کنند تا بتوانند از طریق خرطوم خود آن را بمکند. برخی مدعی اند که به مجرد اینکه مگس طعامی را برباید به سرعت مقدار زیادی از این لعاب بر روی آن ترشح می کند و بلافاصله آن را به ماده ای دیگر تبدیل می نماید (1). پس هرگاه مگس از ما چیزی برباید (در واقع خون یا گَردة غذا) و بخواهیم آنچه را ربوده باز پس ستانیم نمی توانیم. در صورت صحت ادعای مزبور این آیة شریفة از موارد اعجاز علمی قرآن کریم محسوب می­شود.        اما اگر این فرض را در نظر بگیریم که به علت کوچکی و بسیار ناچیز بودن شیء ربوده شده توسط مگس، ما نمی­توانیم آن را باز پس گیریم، در این صورت اعجاز نخواهد بود چرا که این مطلب برای بشر آن زمان نیز مشهود بوده است. نکتة قابل توجه آن است که همه این فرضیات زمانی مطرح است که در مسألة ربودن شیئ توسط مگس مخاطب "کافران" باشند و نه بت ها چرا که اگر منظور از مرجع ضمیر "هم" و کلمة "طالب"، بتها باشد بدیهی است که آن ها به خودی خود توانایی باز پس گیری چیزی را ندارند. پس در این صورت  طرح مسألة اعجاز در این آیة شریفه منتفی است.  

سؤالات علمی که در این زمینه جهت تحقیقات بیشتر قابل طرح است :

۱-منظور از״ خلق״ در آیه تلفیق سلول نر و ماده است؟ یا بوجود آوردن سلول جنسی است؟

۲-آیا لقاح مصنوعی دادن موجودات در شرایط آزمایشگاهی نوعی از خلق کردن است؟

۳-تولید مثل مگسان چگونه است؟ آیا تاکنون لقاح مصنوعی در مورد مگس صورت گرفته است؟

۴-آیا منظور از دزدیدن می تواند چسبیدن مواد و طعام به اندام های حرکتی مگس باشد؟

۵-آیا به واسطه پرواز سریع نمی توان چیزی را از مگس گرفت؟

۶-آیا به دلیل جسم کوچک مگس است که نمی توان موادی را که ربوده پس گرفت؟ ۷- آیا برداشتن مگس از طعام بت ها به دلیل ساختار و پرزهایی است که در بدن آنان وجود دارد؟

۸-آیا عدم توانایی باز پس گیری اشیاء به خاطر تغییر ساختار غذای خورده شده بوسیله مگس است و یا دلیل دیگری مانند کوچک بودن مقدار ماده دارد؟

۹-در واقع حتی اگر آنها انسان یا حیوان را خدا می دانسته اند، چرا آنها هم قادر به باز پس گیری شیء مورد نظر خود از مگس نیستند؟

۱۰-آیا بزاق دهان باعث برگرفتن مواد بوسیله مگس می شود؟ اگر این موضوع صحت دارد، چه موادی در بزاق مگس وجود دارد که این ویژگی را به آن می دهد؟


آیه: 73 یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

سوره: الحج آیه: 73 ای مردم ، مثلی زده شد بدان گوش دهید کسانی که آنها را به جای الله به ، خدایی می خوانید ، اگر همه گرد آیند مگسی را نخواهند آفرید ، و اگر مگسی چیزی از آنها برباید باز ستاندنش را نتوانند طالب و مطلوب هر دوناتوانند معبودانى ضعیفتر از یک مگس !

در این آیات - به تناسب بحثهائى که قبلا پیرامون توحید و شرک بود - باز سخن از مشرکان و برنامه هاى غلط آنها مى گوید: و از آنجا که یکى از روشنترین دلائل بطلان شرک و بت پرستى این است که هیچگونه دلیل عقلى و نقلى بر جواز این عمل دلالت نمى کند، در آیه نخست مى فرماید: ((آنها غیر از خدا چیزهائى را مى پرستند که هیچگونه دلیلى خداوند براى آن نازل نکرده است )) (و یعبدون من دون الله ما لم ینزل به سلطانا). در واقع این ابطال اعتقاد بت پرستان است که معتقد بودند خدا اجازه بت پرستى را به آنها داده ، و این بتها شفیعان درگاه او مى باشند. سپس اضافه مى کند: ((آنها معبودهائى را مى پرستند که علم و دانشى به حقانیت آنها ندارند)) (و ما لیس لهم به علم ). یعنى نه از طریق دستور الهى ، و نه از طریق دلیل عقل هیچ حجت و برهانى براى کار خود مطلقا ندارند. بدیهى است کسى که در اعتقاد و اعمال خود متکى به دلیل روشنى نیست ، ستمگر است ، هم به خویش ستم کرده ، و هم به دیگران ، و به هنگام گرفتار شدن در چنگال مجازات الهى هیچکس قدرت دفاع از او ندارد، لذا در پایان آیه مى گوید: ((براى ستمکاران یاور و راهنمائى نیست )) (و ما للظالمین من نصیر). بعضى از مفسران گفته اند که ((نصیر)) در اینجا به معنى دلیل و برهان است ، چرا که یارى کننده حقیقى همان مى باشد. این احتمال نیز وجود دارد که مراد از ((نصیر))، راهنما است و مکملى است براى بحث گذشته یعنى نه حجت الهى دارند، نه دلیل عقلى که خود به آن رسیده باشند، و نه رهبر و راهنما و استادى که آنها را در این مسیر یارى کند، چرا که آنها ستمگرند و در برابر حق تسلیم نیستند. این تفسیرهاى سه گانه با هم منافاتى ندارند هر چند تفسیر اول روشنتر به نظر مى رسد. سپس به عکس العمل بت پرستان در برابر آیات خدا، و شدت لجاجت و تعصب آنها در یک جمله کوتاه اشاره کرده مى گوید: ((و هنگامى که آیات روشن ما که بهره گیرى از آن براى هر صاحب عقلى آسان است بر آنها خوانده مى شود، در چهره کافران آثار انکار را به خوبى مشاهده مى کنى )) (و اذا تتلى علیهم آیاتنا بینات تعرف فى وجوه الذین کفروا المنکر). در حقیقت هنگام شنیدن این آیات بینات ، تضادى در میان منطق زنده قرآن و تعصبات جاهلانه آنها پیدا مى شود، و چون حاضر به تسلیم در برابر حق نیستند، بى اختیار آثار آن در چهره هاشان به صورت علامت انکار نقش ‍ مى بندد. نه تنها اثر انکار و ناراحتى در چهره شان نمایان مى شود،بلکه بر اثر شدت تعصب و لجاج نزدیک است برخیزند و با مشتهاى گره کرده خود به کسانى که آیات ما را بر آنها مى خوانند حمله کنند))! (یکادون یسطون بالذین یتلون علیهم آیاتنا). ((یسطون )) از ماده ((سطوت )) به معنى بلند کردن دست و حمله کردن به طرف مقابل است ، و در اصل - به گفته راغب در مفردات - به معنى بلند شدن اسب ، بر سر پاها و بلند کردن دستها است ، سپس به معنى بالا اطلاق شده . در حالى که انسان اگر منطقى فکر کند هر گاه سخن خلافى بشنود، نه چهره در هم مى کشد و نه پاسخ آن را با مشت گره کرده مى دهد، بلکه با بیان منطقى آن را رد مى کند، این عکس العملهاى نادرست کافران ، خود دلیل روشنى است بر اینکه آنها تابع هیچ دلیل و منطقى نیستند، تنها جهل و عصبیت بر وجودشان حاکم است . قابل توجه اینکه جمله یکادون یسطون با توجه به اینکه از دو فعل مضارع تشکیل شده دلیل بر استمرار ((حالت حمله و پرخاشگرى )) در وجود آنها است که گاه شرائط ایجاب مى کرد عملا آن را ظاهر کنند، و گاه که شرائط اجازه نمى داد، حالت آمادگى حمله در آنها پیدا مى شد و به تعبیر ما به خود مى پیچیدند که چرا قادر بر حمله و ضرب نیستند. قرآن در برابر این بى منطقان به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد: ((به آنها بگو: آیا مى خواهید من شما را به بدتر از این خبر دهم ؟! بدتر از این همان آتش سوزنده دوزخ است ))! (قل افانبئکم بشر من ذلکم النار). یعنى اگر به زعم شما این آیات بینات الهى شر است ، چون با افکار منحرف و نادرستتان هماهنگ نیست ، من ، بدتر از این را به شما معرفى مى کنم ، که همان مجازات دردناک الهى است که در برابر این لجاج و عناد سرانجام دامانتان را خواهد گرفت . ((همان آتش سوزانى که خداوند به کافران وعده داده )) (وعدها الله الذین کفروا). ((و دوزخ آتش سوزانش بدترین جایگاه است )) (و بئس المصیر). در حقیقت در برابر این آتش مزاجان پرخاشگر که شعله هاى عصبیت و لجاج ، همواره در درونشان افروخته است ، پاسخى جز آتش دوزخ نیست ! چرا که همیشه مجازات الهى تناسب نزدیکى با چگونگى گناه و عصیان دارد. در آیه بعد ترسیم جالب و گویائى از وضع بتها و معبودهاى ساختگى ، و ضعف و ناتوانى آنها، بیان مى کند، و بطلان اعتقاد مشرکان را به روشنترین وجهى آشکار مى سازد. روى سخن را به عموم مردم کرده ، مى گوید: اى مردم در اینجا مثلى زده شده است گوش به آن فرا دهید (و دقیقا به آن بیندیشید) (یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ). ((کسانى را که شما غیر از خدا مى خوانید هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند هر چند براى این کار اجتماع کنند و دست به دست یکدیگر بدهند)) (ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له ). همه بتها و همه معبودهاى آنها و حتى همه دانشمندان و متفکران و مخترعان بشر اگر دست به دست هم بدهند قادر بر آفرینش مگسى نیستند. بنابراین چگونه مى خواهید شما اینها را همردیف پروردگار بزرگى قرار دهید که آفریننده آسمانها و زمین و هزاران هزار نوع موجود زنده در دریاها و صحراها و جنگلها و اعماق زمین است ، خداوندى که حیات و زندگى را در اشکال مختلف و چهره هاى بدیع و متنوع قرار داده که هر یک از آنها انسان را به اعجاب و تحسین وا مى دارد، آن معبودهاى ضعیف کجا و این خالق قادر و حکیم کجا؟ سپس اضافه مى کند نه تنها قادر نیستند مگسى بیافرینند بلکه از مقابله با یک مگس نیز عاجزند چرا که اگر مگس چیزى از آنها را برباید نمى توانند آن را باز پس گیرند))!. (و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ). موجودى به این ضعیفى و ناتوانى که حتى در مبارزه با یک مگس شکست مى خورد چه جاى این دارد که او را حاکم بر سرنوشت خویش بدانند و حلال مشکلات . آرى ((هم این طلب کنندگان و عابدان ضعیف و ناتوانند و هم آن مطلوبان و معبودان )) (ضعف الطالب و المطلوب ). در روایات مى خوانیم : بت پرستان قریش ، بتهائى را که در اطراف کعبه گرد - آورى کرده بودند آنها را با مشک و عنبر و گاه با زعفران یا عسل مى آلودند و اطراف آنها نداى لبیک اللهم لبیک ، لبیک لا شریک لک ، الا شریک هو لک تملکه و ما ملک ! که بیانگر شرک و بت پرستى آنها و تحریف لبیک موحدان بود سر در مى دادند، و این موجودات پست و بى ارزش را شریک خدا مى پنداشتند، ولى مگسها مى آمدند و بر آنها مى نشستند و آن عسل و زعفران و مشک و عنبر را مى ربودند و آنها قدرت بر باز پس گرفتن آن نداشتند! قرآن مجید همین صحنه را عنوان قرار داده و براى بیان ضعف و ناتوانى بتها و سستى منطق مشرکان از آن بهره گیرى مى کند، مى گوید شما خوب نگاه کنید ببینید معبودهایتان چگونه زیر دست و پاى مگسها قرار گرفته اند و قادر به کمترین دفاع از خود نیستند؟! این چه معبودهاى بى عرضه و بى ارزشى هستند که شما حل مشکلات خود را از آنها مى خواهید؟!. در اینکه منظور از ((طالب )) و ((مطلوب )) چیست ؟ حق همان است که در بالا گفتیم : ((طالب )) عبادت کنندگان بتها هستند و ((مطلوب )) خود بتها که هر دو ضعیف هستند و ناتوان . بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که ((طالب )) اشاره به مگس است ، و مطلوب اشاره به بتها (زیرا مگسها به سراغ بتها مى روند تا از مواد غذائى روى آنها بهره گیرند). بعضى دیگر ((طالب )) را بتها دانسته اند و ((مطلوب )) را مگس (زیرا به فرض ‍ که بتها به فکر آفرینش مگس ضعیفى بیفتند قادر نخواهند بود) ولى تفسیر اول صحیحتر به نظر مى رسد. قرآن بعد از بیان مثال زنده فوق ، نتیجه گیرى مى کند که ((آنها خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند)) (ما قدروا الله حق قدره ). بقدرى در معرفت و شناسائى خدا، ضعیف و ناتوانند که خداوند با آن عظمت را تا سر حد این معبودهاى ضعیف و بى مقدار تنزل دادند، و آنها را شریک او شمردند، که اگر کمترین معرفتى درباره خدا داشتند بر این مقایسه خود مى خندیدند. و در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند قوى و عزیز است )) (ان الله لقوى عزیز). نه همچون بتها که قادر بر آفرینش موجود کوچکى نیستند و حتى قدرت دفاع از خویش در برابر مگسى ندارند، او بر همه چیز قادر و توانا است و هیچکس را قدرت مقابله با او نیست . مثالى روشن براى بیان ضعفها گر چه جمعى از مفسران عقیده دارند که قرآن در آیات فوق ، سخن از مثل به میان آورده ، اما خود مثل را صریحا بیان نکرده است بلکه اشاره به موارد دیگر قرآن نموده ، و یا اصلا مثل در اینجا به معنى اثبات و تبیین مطلب یا چیز عجیب است ، نه به معنى معروفش . ولى بدون شک ، این نظر نادرستى است ، چرا که قرآن در آیات فوق ، مصداق این مثالى را که دعوت عمومى براى اندیشه در آن کرده است بیان نموده این مثال همان مگس است از نظر آفرینش و از نظر ربودن ذرات غذائى !. این مثال گر چه در برابر مشرکان عرب ذکر شده ، ولى با توجه به اینکه مخاطب همه مردم جهانند (یا ایها الناس ) اختصاصى به بتهاى سنگى و چوبى ندارد، بلکه تمام معبودهائى را که جز خدا مى پرستند در این مثال شرکت داده شده اند، اعم از فرعونها و نمرودها و بتهاى شخصیتهاى کاذب و قدرتهاى پوشالى و مانند آن . آنها نیز بر این مثال منطبق هستند، آنها هم اگر دست به دست هم بدهند و تمام لشگر و عسکرشان را جمع و جور کنند و اندیشمندان و فرزانگانشان را دعوت کنند قادر به خلق مگسى نیستند، و حتى اگر مگسى ذره اى از سفره آنها بر گیرد توانائى به باز گرداندن آن ندارند. پاسخ به یک سؤ ال ممکن است در اینجا گفته شود که انسان امروز با نیروى علم و دانش خود توانسته است اختراعاتى کند که به مراتب از یک مگس برتر و بالاتر است . وسائل نقلیه سریع السیر و بادپیمائى ساخته که در یک چشم بر هم زدن مسافت زیادى را طى مى کند. مغزهاى الکترونیکى دقیقى را اختراع کرده که پیچیده ترین معادلات ریاضى را در یک لحظه حل مى نماید، آیا این گفتگوها درباره انسان عصر ما نیز صادق است ؟ در پاسخ مى گوئیم : ساختن این وسائل محیر العقول بدون شک ، دلیل بر پیشرفت فوق العاده صنایع بشر است ، اما همه اینها در برابر مساءله آفرینش یک موجود زنده و خلقت حیات مسائلى ساده و پیش پا افتاده است . اگر کتبى را که در باره فیزیولوژى موجودات زنده ، و فعالیتهاى بیولوژیکى و حیاتى یک حشره کوچک مانند مگس بحث مى کند، به دقت بررسى کنیم ، خواهیم دید که ساختمان مغز یک مگس و سلسله اعصاب و دستگاه گوارش او به مراتب از ساختمان مجهزترین هواپیماها برتر است و اصلا قابل مقایسه با آن نیست . اصولا ((مساءله حیات )) و حس و حرکت موجودات زنده و نمو و تولید مثل آنها هنوز به صورت معمائى در برابر دانشمندان قرار گرفته است ، و ریزه کاریها و ظرافتهائى که در ساختمان این موجودات به کار رفته ، خود معماهاى دیگرى است ، معماهائى که هنوز به هیچوجه حل نشده . به گفته دانشمندان علوم طبیعى چشمهاى فوق العاده کوچک بعضى از همین حشرات خود مرکب از صدها چشم است ! یعنى همان چشمى را که ما به زحمت مى بینیم و شاید به اندازه یک سر سوزن بیش نیست از چند صد چشم کوچکتر تشکیل یافته که مجموعه آنها را چشم مرکب مى نامند! به فرض که انسان بتواند از مواد بى جان سلول زنده اى بسازد چه کسى مى تواند، صدها چشم کوچک که هر کدام از آنها خودداراى دوربین ظریف و طبقات و دستگاههائى است در کنار هم بچیند و رشته ارتباطى آنها را در مغز حشره پیوند دهد و اطلاعات را به وسیله آنها به مغز حشره منتقل سازد و حشره بتواند در موقع مناسب ، عکس العمل نسبت به حوادثى که اطراف او مى گذرد نشان دهد؟ آیا اگر همه انسانها جمع شوند، قدرت بر آفرینش چنین موجود ظاهرا ناچیز اما در واقع بسیار پیچیده و اسرار آمیز خواهند داشت ؟! و باز به فرض انسان همه این مسائل را عملى سازد ولى آیا مى توان نام آن را خلقت گذاشت ؟ یا ترکیب و مونتاژى است از وسائل موجود در همین جهان آفرینش ؟ آیا کسانى که قطعات پیش ساخته اتومبیلى را به هم مونتاژ مى کنند، مخترع محسوب مى شوند و نام عمل آنها را ابداع و اختراع مى توان گذاشت ؟

جمع بندی مطالب ادعا شده:

  چنان که بیان شد در آیة 73 سورة حج درمورد عدم توانایی باز پس گیری شیء ربوده شده توسط مگس اگر منظور عدم تواناییِ بتها باشد ( نه مشرکان ) در این صورت طرح مسألة اعجاز در این آیه منتفی است چرا که بدیهی است آنها هیچگاه چنین توانایی ندارند؛ اما اگر ضمیر (هم) در یسلبهم به مشرکان برگردد؛ در صورت صحت این ادعا که " مگس مجهز به غدد ترشح کننده لعابی است و به مجرد اینکه طعامی را برباید به سرعت مقدار زیادی از این لعاب را بر روی آن ترشح می­کند و بلافاصله آن را  به ماده ای دیگر تبدیل می نماید (1)"، ؛ با این فرض این آیه از موارد اعجاز علمی قرآن محسوب می­شود زیرا علم بشر در زمان نزول آیه چنین آگاهی نداشت. اما اگر این فرض را در نظر بگیریم که  به علت کوچکی وبسیار ناچیز بودن شیء ربوده شده توسط مگس، ما نمی توانیم آن را باز پس گیریم، در این صورت اعجاز نخواهد بود چرا که بشر آن زمان نیز از این مطلب اگاهی داشته است.



تهیه و تنظیم : مینا طراویان

قهر کردن و عدم پذیرش نماز

ناراحتیهای حاصل از قطع روابط

در هر حال هم خود قهر و هم عواملی که به ایجاد و تداوم آن مربوط می‌شوند استرس‌زا هستند. افکار منفی آزاد دهنده در حالت قهر شدیدا فعال می‌شوند. فرد در حال قهر بیشتر از حالتهای عادی به ویژگیها ، گفتار و رفتار منفی فرد مقابل توجه می‌کند، در حالی که در حالت برقراری دوستی این دسته از افکار بسیار کاهش می‌یابند.

5- در رابطه با قهر کردن به خاطر تهمت زدن و توهین فرد باید گفت که گاهی قهر جنبه نهی از منکر و جهت تربیتی دارد . مثلا گاهی اوقات والدین برای کاهش رفتار نامناسب در فرزند خود از ابزار قهر استفاده می‌کنند و به عبارتی می‌خواهند به این روش ناراحتی خود را از رفتار کودک بیان کنند . در مورد نهی از منکر گفته شده که اگر نهی لفظی و زبانی ما در بازداشتن فردی از انجام منکر اثری نداشت صورتی که بی توجهی به او و برخورد سرد و سنگین با او در تغییر روش و عمل او موثر بود باید این راه را برگزید و در واقع این نوعی علاج مشکل و عامل باز دارنده از منکراست و مصداق اطاعت امر خداوند و عمل به وظیفه شرعی است نه برخوردی از سر لجاجت و عصبانیت و یا انتقام و تشفی دل .

6- در مورد قطع رابطه و قهر کردن با کسی به خاطر تهمت زدن و توهین او باید توجه داشت که اگر تهمت زدن از طرف این فرد موردی و اتفاقی بوده و فردی مثبت و خوب و شایسته بوده که دچار این اشتباه شده قهر با او باید مصداق نهی از منکر و در راستای عمل به این وظیفه باشد و طبیعی است که باید محدود و کوتاه مدت و مقطعی باشد و اما اگر فردی منفی است که تهمت زدن و اهانت به افراد کار همیشه و روش و برنامه دائم او است موردی برای رفاقت و ادامه دوستی و ارتباط با او وجود ندارد .

قهر در قرآن :

آیا در قرآن در مورد قهر کردن و عواقب آن آیاتی آمده است‌؟

قهر

قرآن‌، در عین حال که بیان کنندة همه چیز است‌، امّا کلیّات در آن آمده است و خداوند، تبیین و تفسیر جزئیات را، بر عهدة پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام ‌: گذاشته است‌.(جهت اطلاع بیشتر می‌توانید به اصول کافی‌، کتاب ایمان و کفر، باب هجرة (قهر کردن‌) آمده‌، مراجعه کنید.) در مورد قهر کردن نیز، در قرآن‌، مطالبی کلّی آمده است‌.

قرآن‌، با تعابیری مانند هجرة‌، یقطعون‌، اعراض‌، نشوز، بحث قهر کردن را مطرح کرده است‌. در زیر، به برخی از موارد اشاره می‌شود.

1. در آیه بیست و پنج از سوره رعد آمده است‌: "وَ یَقْطَعُون‌َ مَآ أَمَرَ اللَّه‌ُ..." از مصادیق این قطع رابطه‌، قطع رابطه با خویشان است‌. در همین آیه‌، چنین عملی را، از مفاسد در زمین می‌داند.

در روایت است‌، وقتی‌، شخص‌، می‌پرسد: "یا رسول‌الله! پدر و مادر، به من ظلم می‌کنند، آیا می‌توانم آن دو را ترک کرده و قهر کنم‌؟"، حضرت گفتند: "اگر این کار را کنی‌، خدا نیز از تو دوری می‌کند. از آن دو، دور نشو، تا خداوند، یار و یاورت باشد".(اصول کافی‌، کتاب ایمان و کفر، ج 1، ص 157، چ بیروت‌.)

2. در آیه دویست‌وبیست‌وچهار از سوره بقره‌، به اصلاح میان افرادی که با هم قهر کرده‌اند، سفارش شده است‌. در آن‌جا آمده است‌:

"و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید تا ]بدین بهانه‌[ از نیکوکاری و پرهیزگاری و سازش و اصلاح میان مردم ]باز ایستید[ و خدا، شنوای دانا است‌."

3. در آیه یک از سوره انفال نیز به اصلاح دادن میان خویشان‌، توصیه کرده است و این کار را، از ایمان و تقوا می‌داند. ازاین آیه‌، معلوم می‌شود که قهر کردن‌، از ایمان و تقوا نیست‌.

4. در مورد قهر کردن شوهر از همسر خود، به زنان سفارش شده تا می‌توانید، میان خود، تفاهم و صلح برقرار کنید. (نساء ، 128)

ناگفته نماند که در قرآن و روایت‌، قطع رحم ـ که ممکن است در اثر قهر کردن باشد ـ بسیار مذّمت شده‌، و این افراد، مورد لعنت خدا قرار می‌گیرند. آیه بیست و سه از سورة محمد9 یکی از این آیه‌ها است‌

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می­شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده و در روی زمین فساد می­کنند؛ اینها زیانکارانند. از مصادیق این قطع رابطه‌، قطع رابطه با خویشان است‌

قهر کردن در روایات:

از اموری که در روایات اسلامی خیلی مذمت شده مسأله قهر کردن مسلمان با برادر مسلمان است . به طوری که در کتاب میزان الحکمه (ج 13 ص 6616 به بعد) حدود 25 روایت در مذمت این کار نقل شده است که ما به ذکر یکی از آنها بسنده می کنیم . پیامبر خدا فرمود: هر دو مسلمانی که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتی نکنند هر دو از اسلام بیرون روند و میان آنان هیچ پیوند دینی نباشد و هر کدام از آنها پیش از دیگری با برادرش حرف بزند در روز حسابرسی جلوتر به بهشت رود. البته منظور از خروج از اسلام این نیست که کافر و مرتد گردند و احکام ارتداد بر آنها اجرا گردد بلکه مراد این است که از مسلمانی کامل عملی خارج شده اندو اسلامشان ناقص گشته است .

جدایى برادران ایمانى موجب خشم خداوند و شادى شیاطین است. بنابراین لازم است پیروان سیره اهل‏بیت عصمت و طهارت(ع) در این امور بیندیشند و اجازه ندهند دوستى و الفت با برادران به کینه و قهر کردن و جدایى بیانجامد و چنان چه گاهى کدورت و رنجش و قهرى پیش آمد، خود را بر آن دارند که در رفع آن بکوشند و بر یکدیگر پیشى گیرند.

در حدیث‌هایی که در مورد بیش از سه روز قهر کردن‌، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده‌، تعبیر به گناهان کبیره ندارد، بلکه‌، به شدّت‌، مذمّت شده است‌.(جهت اطلاع بیشتر می‌توانید به چند حدیثی که در این رابطه‌، در اصول کافی‌، کتاب ایمان و کفر، باب هجرة (قهر کردن‌) آمده‌، مراجعه کنید.)

آثار سوء قهر کردن :

1- خسران:

« الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»(1)

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می­شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده و در روی زمین فساد می­کنند؛ اینها زیانکارانند. از مصادیق این قطع رابطه‌، قطع رابطه با خویشان است‌. در همین آیه‌، چنین عملی را، نشانه فسق و از مفاسد در زمین می‌داند.

- سزاوار آتش:

پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) می­فرمایند:

«یا أَبَاذَرٍّ أَنْهَاکَ عَنِ الْهِجْرَانِ وَ إِنْ کُنْتَ لَا بُدَّ فَاعِلًا فَلَا تَهْجُرْهُ فَوْقَ ثَلَاثَةِ أَیامٍ کَمَلًا فَمَنْ مَاتَ فِیهَا مُهَاجِراً لِأَخِیهِ کَانَتِ النَّارُ أَوْلَى بِهِ‏ »(2)

اى اباذر نهى می­کنم ترا از قهر کردن و دورى نمودن اگر چه ناچارى دورى مکن برادرت را بیش از سه روز تمام. پس هر کس بمیرد در حال دورى کردن از برادرش آتش به او سزاوارتر باشد.

 3- خروج از اسلام:

حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) فرمود:

«أَیمَا مُسْلِمَینِ تَهَاجَرَا فَمَکَثَا ثَلَاثاً لَا یصْطَلِحَانِ إِلَّا کَانَا خَارِجَینِ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یکُنْ بَینَهُمَا وَلَایةٌ فَأَیهُمَا سَبَقَ إِلَى کَلَامِ أَخِیهِ کَانَ السَّابِقَ إِلَى الْجَنَّةِ- یوْمَ الْحِسَاب»(3)

هر دو نفر مسلمانى که از همدیگر قهر کنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتى نکنند هر دو از اسلام بیرون روند و میانه آنها پیوند و دوستى دینى نباشد، پس هر کدام از آن دو بسخن گفتن با برادرش پیشى گرفت، او در روز حساب پیشرو به بهشت باشد.

4- سزاوار بیزاری و لعنت:

حضرت صادق علیه­السلام می­فرمود:

« لَا یفْتَرِقُ رَجُلَانِ عَلَى الْهِجْرَانِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ أَحَدُهُمَا الْبَرَاءَةَ وَ اللَّعْنَةَ وَ رُبَّمَا اسْتَحَقَّ ذَلِکَ کِلَاهُمَا »(4)

از هم جدا نشوند دو مرد بصورت قهر کردن جز اینکه یکى از آن دو سزاوار بیزارى (خدا و رسولش از وى) و لعنت (یعنى دورى از رحمت حق) گردد و چه بسا که هر دوى آنها سزاوار آن شوند.

5- قاتل بودن:

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله می­فرمایند:

« من هجر أخاه سنة فهو کسفک دمه ».(5)

هر که یک سال از برادر خویش قهر کند چنانست که خون وى را ریخته است.

6- رد عمل:

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله می فرمایند:

«یا أَبَا ذَرٍّ إِیاکَ وَ هِجْرَانَ أَخِیکَ فَإِنَّ الْعَمَلَ لَا یتَقَبَّلُ مِنَ الْهِجْرَانِ‏ »(6)

اى اباذر بپرهیز از دورى کردن از برادرت. زیرا که عمل انسان با قهر پذیرفته نمى‏شود ]


پی نوشت ها :

1- سوره بقره آیه 27

2 - مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج‏72 ص 184 و   ج‏74  ص 72

3 - کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الکافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف،1401، چاپ چهارم، ج‏2 ص 345.

4 - همان، ج‏2 ص 344.

5 - نهج الفصاحه، مترجم ابوالقاسم پاینده،تهران، بدرقه جاویدان،1385، چاپ هفتم، کلمات قصار، ص 747   

6 - مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج‏74  ص 72

 
 
تهیه و تنظیم : میناطراویان