برای آن که فهم درست و روشمندی از کلام الهی داشته باشیم و گرفتار گرداب مهلک رویکردهای انحرافی در تفسیر قرآن نشویم، لازم است مبانی و اصولی را رعایت کنیم و هر تفسیری را که با آنها مطابق بود، بپذیریم و برداشتهای دیگری را که به طور کلی یا جزئی با آنها مخالفت داشت، کنار بزنیم. مبانی فهم قرآن در بحث از مبانی فهم قرآن، به نکات و مباحثی نظر داریم که با پذیرش آنها به این نتیجه دست مییابیم که، قرآن قابل فهم است و فهم آن، حداقل در لایههای آغازین، در قدرت و طاقت عقل متدبران است. مبانی نخست هدف از نزول قرآن، هدایت نسل بشر و خارج ساختن او مبانی و مراتب فهم قرآن تحقیق و نگارش:علی اسعدی از ظلمات به سوی نور بوده است(مائده، 16).از اینرو خدای متعال کتاب خود را: «هدی»، «نور»، «رحمت»، (جاثیه، 20)«شفا»(فصلت، 44)و...نامیده است. مبنای دوم مخاطب قرآن، همه انسانها در همه عصرها و قرنها هستند و قرآن اختصاص به گروهی خاص ندارد.نظر به خطابهای:«یا أیها الناس»، «یا عباد»، «یا اهل الکتاب»، «یا بنی اسرائیل»، «یا ایها الذین آمنوا»و«یا أیها النّبی»بیان فوق به اثبات میرسد. شرایط فهم قرآن از یک سو برای فهم و بهرهمندی از قرآن ملکات و شروطی لازم است، نظیر: قرآن کریم به حفظ الهی محفوظ مانده است مبانی سوم قرآن هرگز تحریف نشده است.البته منظور ما از تحریف، نه تحریف معنوی، که تحریف لفظی است.چرا که در طول تاریخ، افراد بیشماری وجود داشتهاند که معنای قرآن را بنا به مقاصد خود تحریف کردهاند و آیه کریمه«یحرفون الکلم عن مواضعه»(نساء، 46)، و حدیث«...اقاموا حروفه و حرّفوا حدوده» 21 ، «حروف و الفاظ آن را ادا کردند و حدود و مرزهای معنوی آن را تحریف کردند»، بر این بیان دلالت دارد. مبنای چهارم در قرآن هیچگونه اختلافی وجود ندارد.در عین این که قرآن به تدریج و در طول سالیان متمادی نازل شده است، لیکن هیچگونه اختلافی در محتوای آیات نسبت به یکدیگر وجود ندارد، بلکه برعکس، آیات قرآن یکدیگر را تصدیق میکنند و بر صحت یکدیگر شهادت میدهند.اساس تفسیر قرآن به قرآن که از دیرباز اولین و مهمترین مرجع تفسیری مسلمین بوده است، بر مبنای تصدیق متقابل آیات است و پیامبر اکرم(ص) و مولا علی(ع)نیز بر این سخن تأکید ورزیدهاند. 23 آیه«افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»(نساء، 82)، «آیا در قرآن تدبر نمیکنند و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادی مییافتند»، به وضوح مسأله عدم وجود اختلاف در قرآن را روشن میکند. مبنای پنجم قرآن از سنت و عترت، جداییناپذیر است.بر اساس آیه «انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم»(نحل، 44)، «ما ذکر را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بر ایشان نازل شده است، روشن کنی»، سنت قولی و فعلی پیامبر در تفسیر و فهم قرآن حجت است و در این زمینه، بین مفسران اختلافی نیست. مبنای ششم قرآن از مخاطب خود انتظار دارد که در آیاتش تعقل، تدبر و تفکر کند.هدف آن نیز چیزی جز هدایت نسل بشر نیست. شناخت انتظار یک متن از مخاطبش، مخاطب را با چگونگی مواجهه با این متن و میزان و حدود انتظار از آن آشنا میکند. زیر نویس (1).با نگاهی به تاریخ فرقههایی چون:مشبهه، مجسمه، اشاعره، وهابیه و...میتوان نمونههایی از این گونه تفکرات را یافت. (2).تفکر اخباریه از این نمونه است. (3).مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.دار احیاء التراث العربی.1412. ج 2.ص 401. (4).الحر العاملی، محمد بن الحسن.وسایل الشیعه.دار احیاء التراث العربی.5.احمد بن علی بن ابیطالب، الطبرسی.الاحتجاج. انتشارات اسوه.چاپ اول.1413.ص 253. (6).جوادی آملی، عبد الله.تفسیر تسنیم.انتشارات اسراء.چاپ اول. 1378.ج 1.ص 97-90. (7).کلینی، محمد بن یعقوب.اصول کافی.دار التعارف للمطبوعات.ج 2. ص 564.ح 2.1411. (8).بحار الانوار.ج 89.ص 17. (9).سیوطی، جلال الدین عبد الرحمان.الاتقان فی علوم القرآن.ترجمه سید مهدی حائری قزوینی.ج 2.ص 589. (10).این مسأله به خاطر تفاوت در منطوق و مفهوم آیات است.منطوق آن است که لفظ در محل نطق و گفتار بر آن دلالت میکند.پس اگر فقط یک معنی را متحمل باشد و بر غیر آن منطبق نگردد، «نص»نامیده میشود، مانند:آیه«فصیام ثلاثه ایام فی الحج و سبعة اذا رجعتم...»(بقره، 196). و اگر معنی دیگری نیز به طور مرجوح محتمل باشد، آن را«ظاهر»گویند، مانند:«فمن اضطر غیر باغ و لا عاد»(بقره، 173)که باغی بر جاهل و ظالم اطلاق میشود.ولی در معنی دوم اغلب و اظهر است و یا به جهت دلیلی بر معنی مرجوح حمل گردد که آن را تأویل نامند.مانند:«هو معکم اینما کنتم» (حدید، 4)، که محال است از نظر ظاهر و ذات نزدیک خدا بود.اما منطوق آن است که لفظ نه در نطق خود بر آن دلالت کند، و آن دو گونه است:مفهوم موافق و مفهوم مخالف که مثال فوق(اسراء، 23)، از نوع موافق است (رک:الاتقان ج 2، 110-107). (11).سیوطی، جلال الدین عبد الله.الاتقان.ترجمه مهدی حائری قزوینی. انتشارات امیر کبیر.1363.ج 2، ص 109. (12).التفسیر و المفسرون.دار القلم.چاپ اول.ج 2.ص 337. (13).قرآن در اسلام.دفتر انتشارات اسلامی.1361.ص 34-33. (14).دلایل اثباتی وجود باطن برای آیات و نظرات مفسران سنی و شیعه را در این زمینه در فصلنامه معرفت، ش 26، ص 16-7، مقاله آقای علیاکبر بابایی، با عنوان باطن قرآن کریم، بنگرید. (15).این نظرات به نقل از«کلید فهم قرآن»، ص 50-48، از شریعت سنگلجی آمده است. (16).بیان بن سمعان از غلاة زمان امام صادق(ع)و از هفت نفری بود که مورد لعن ایشان قرار گرفت.درباره بیانیه رجوع کنید به:سعد بن عبد الله ابی خلف، الاشعری القمی.المقالات و الفرق.مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.چاپ دوم.1360.ص 37 و 38. (17).قبادیانی، ناصر خسرو.«وجه دین».افست گلشن، چاپ دوم.ص 9 به بعد.این کتاب مملو از تأویلات باطنیه است. (18).فهد بن عبد الرحمن سلیمان الرومی.الاتجاهات التفسیر فی القرآن الرابع عشر.مکتبه التوبه.چاپ اول.1413.ج 1.ص 226-220. (19).اصول الفقه، ج 1 و 2، ص 108.به نقل از صحیفه مبین، مقاله تحلیل ظاهر و باطن قرآن، جعفر نکونام.ص 35 تا 50. (20).اصول کافی، ج 1، ص 146 و 147، ح 3. (21).روضه کافی.دار التعارف للمطبوعات.1411.ص 50.مولا علی(ع)در نهج البلاغه، خطبه 17، به این نوع تحریف اشاره دارند. (22).محمد هادی معرفت، صیانة القرآن عن التحریف. (23).حضرت رسول(ص)فرمودند:«ان القرآن لیصدّق بعضه بعضا فلا تکذبوا بعضه ببعض»؛کنز العمال، ج 1، ص 619، حدیث 2861، علی المتقی الهندی، مؤسسة الرساله، 1413. (24).الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبد الله.شواهد التنزیل.مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة.1411.ج 2، ص 140-74. علی اسعدی |
ویژگیهای انحصاری دوران جوانی که به حق مهمترین دوران حیات انسان است از یک طرف، و همچنین ویژگیهای منحصر به فرد قرآن کریم از طرف دیگر، موضوع «جوان و انس با قرآن» را موضوعی اساسی و با اهمیت جلوه خواهد داد. لذا این هرگز به این معنا نیست که برای سالخوردگان و غیرجوانان انس با قرآن موضوعیت ندارد و اگر کسی در جوانی با قرآن مأنوس نگردید، در پیری این انس ضروری نیست یا حاصل نخواهد شد، بلکه با نگاهی که قرآن به انسان دارد و محتوای تربیتی و سازندهای که برای انسان به ارمغان آورده، بدیهی است که همان عنفوان جوانی بهترین زمان و استثناییترین فرصت برای انس با قرآن کریم میباشد. نوشتاری که در پیش روی دارید این موضوع را در سه بخش مجزی مورد بررسی قرار خواهد داد. در بخش اول ضرورت و اهمیت انس با قرآن در جوانی بررسی خواهد شد، ودر بخش دوم به راههای انس با قرآن اشاره خواهد گردید. آخرین بخش به آفات و آسیبهای موضوع خواهد پرداخت.
در ارائه این موضوع، به آیات نورانی قرآن کریم و احادیث و فرمایشات اهلبیت علیهم السلام که مفسرین واقعی و قرآنهای ناطق میباشند استناد خواهد شد ودر عین حال از سخنان و رهنمودهای ارزشمند دست پرورده مکتب قرآن و عترت و احیاگر اندیشة دینی در عصر حاضر، رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) بهرهبرداری خواهد شد و حسب مورد مراجع اعلام میگردد.
خصوصیات روحی – روانی و ویژگیهای اساسی این دوران نظر تمامی مکاتب و علوم تربیتی را به خود معطوف داشته است و تمامی ادیان، مذاهب و مکتبهای فکری، بدون استثناء بر این نکته اذعان و اتفاق نظر دارند که زیربنای شخصیت انسانی و شالوده حیات مفید او در زمان جوانی تکوین خواهد یافت و سرنوشت غیرتمند یا ذلتبار او در جوانی رقم خواهد خورد. فطرت پاک و بیآلایش ، استعداد و نشاط، خودجوشی و خودباوری، خلاقیت و ابتکار، قدرتمندی و خستگی ناپذیری، همه و همه، خصوصیات ارزشمند دوران جوانی هستند که برنامهریزی صحیح و مدبرانه و استفاده درست و به موقع از آنها میتواند جامعه انسانی را به فلاح و سعادت برساند و لذا مربیان و معلمان جامعه، رهبران و اندیشمندان دلسوز، و پیامبران و حکیمان الهی همگی در این راستا تلاش نموده ودستورات، رهنمودها والکوهای تربیتی خویش را ارائه نمودهاند، و در رساندن جامعه به سعادت و پیروزی، جوانان، مهمترین هدف و مخاطبین آنها بودهاند. در عین حال با مروری سریع به تاریخ گذشته درمییابیم که جوانان پرشور و با انگیزه، با صداقت ذاتی خود مهمترین حامیان و صادقترین رهروان مصلحان بزرگ و مربیان و انقلابیون جهان بودهاند.
شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند «جوانان گرد من جمع شده و مرا حمایت کردند و پیران با من مخالفت داشتند» «خالفنی الشیوخ و خالفنی الشباب»
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه بسیار مهم و تربیتی خود به فرزندشان امام حسن علیه السلام (نامه 31 نهج البلاغه) با تعبیر شیوایی میفرمایند: «جز این نیست که قلب نوجوان همچون زمین خالی است که پذیرای هر بذری خواهد بود» بنابراین قلب نوجوان مستعد فراگیری هر گونه آموزهای اعم از حق یا باطل، درست یا نادرست میباشد. حضرت امام صادق علیه السلام در تعبیری زیبا و البته از منظری دیگر، قلب انسان را به آینهای صاف و صیقلی تشبیه فرمودهاند که با هر گناهی نقطهای سیاه و زنگاری برای آینه مینشیند و چنانچه انسان از گناه توبه نماید این زنگار پاک میشود؛ در غیراینصورت این نقاط سیاه کم کم (با تکرار گناه) آینه صیقلی قلب را به جسمی کدر و زنگار گرفته تبدیل مینماید و شقات قلب (سیاه دلی) بر انسان عارض میگردد بطوری که دیگر قابل اصلاح نخواهد بود.
حضرت امام خمینی (ره) ضمن اینکه جوان را با تعبیر «جدیدالعهد با خداوند» مخاطب قرار میدهند، در اهمیت خودسازی و تربیت و تهذیب نفس در جوانی چنین میفرمایند: «شما جوانان از حالا باید شروع کنید به جهاد اکبر و نگذارید که قوای جسمانی از دستتان برود. هرچه قوای جوانی از دست برود، ریشههای اخلاق فاسد در انسان زیادتر میشود و جهاد مشکلتر، جوان زودتر میتواند در این جهاد پیروز شود. نگذارید در اصلاح خودتان زمان جوانی به زمان پیری بیفتد. انسان تا قوای جوانیش هست، تاروح لطیف جوانی هست، تا ریشههای فساد در او کم است، میتواند خودش را اصلاح کند.» ] صحیفه نور – جلد 7، ص 211[
دین مبین اسلام که برنامه سعادت دنیا و آخرت انسانها را به همراه دارد، انسان را دارای فطرتی پاک و حقگرا (حنیف) و الهی (فطرت الله التی فطر الناس علیها) میداند و در جهت ترغیب انسان به پاک نگاهداشتن ضمیر و فطرت (با عنایت به اینکه دوران جوانی نقش اساسی در این امر دارد)، نگاه ویژهای به دوران جوانی دارد. بطور مثال عبادت اگرچه برای تمامی انسانها امری شایسته و مقبول حضرت حق است ولی برای جوانان (عبادت در جوانی) امری فوقالعاده محسوب میگردد. این نکته در فرمایشات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سایر معصومین علیهم السلام موج میزند که برای نمونه به مواردی اشاره میگردد:
الف) رسول اکرم (ص) : خداوند به وجود جوانان اهل عبادت، بر فرشتگان افتخار و مباهات میکند و میفرماید بنده مرا ببینید که بخاطر من چگونه از لذتهای جسمانی خویش گذشته است.
میزان الحکمه – ج 1 – ص 9
ب) رسول اکرم (ص) : برتری فردی که در جوانی خدا را عبادت کند بر پیری که پس از پیر شدن بعبادت میپردازد، مانند برتری پیامبران الهی نسبت به سایر مردم است. ] الحیاة ج 5 ص 9[
شاید این شعر معروف فارسی از حدیث بالا گرفته شده باشد که:
پاک بودن در جوانی شیوه پیغمبر است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار
در اینکه ایام جوانی مناسبترین ایام و طلاییترین فرصت برای برنامهریزی انسان و تضمین سعادت و فلاح او میباشد مواردی بصورت مستقیم و غیرمستقیم از فرمایشات اهلبیت علیهم السلام آورده شد. حسن ختام این موضوع، فرمایشی است از امام صادق علیه السلام که در قالب یک توصیه مطرح گردیده است:
جوانان رادریاب! زیرا ایشان زودتر از دیگران به کارهای خیر رو میآورند ]وافی جلد 1 ص 210[
قرآن کریم بعنوان آخرین کتاب الهی و معجزه جاویدان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که شخص ایشان بعنوان خاتمالنبیین و آخرین پیامبر الهی مطرح میباشند، دارای ویژگیهای منحصر به فردی در مقایسه با سایر کتب الهی میباشد که آنرا از سایر کتب کاملاً متمایز مینماید. شاید مهمترین عامل و علت این تمایز و ویژگیهای انحصاری در این باشد که بعد از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و نزول قرآن مجید، ارسال رسولان و بعثت پیامبران خاتمه یافت و لذا محتوای وحی الهی در قالب قرآن کریم بشر را الیالابد از کتب دیگر بینیاز مینماید، و بعبارتی قرآن مجید یک معجزه ابدی و در عین حال کتاب هدایت انسانها تا ابد خواهد بود. بنابراین ارتباط کلیه انسانهای طالب سعادت و هدایت با قرآن در تمامی عصرها و نسلها، امری بدیهی و اجتنابناپذیر است. ضمن اینکه خود را کتاب هدایت تمامی انسانها و شخص رسول اکرم (ص) «رحمت للعالمین» میباشند.
قرآن از یک طرف کتاب هدایت انسانها و شفای مؤمنین است، از یک طرف کتابی است که آسان فرا گرفته میشود و در سوره مبارکه قمر این آیه چندین بار تکرار گردیده است که :
«تحقیقاً و تاکیداً ما این قرآن را برای پندآموزی، آسان قرار دادیم. پس آیا پند گیرندهای هست؟» در آیهای دیگر، قرآن کریم، ضمن دعوت انسانها به تدبّر در قرآن، عدم تدبّر در آیات الهی را همارز قفل بودن قلبها تلقی مینماید و میفرماید: افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها «آیا در قرآن تدبر نمینمایند یا بر قلبهایشان قفلهایی زده شده است؟»
در نهج البلاغه علی علیه السلام پر است از فرمایشات این قرآن ناطق در خصوص ویژگیهایی قرآن کریم که برای نمونه در خطبه 198 در فرازهایی نسبت به قرآن، میفرمایند:
قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نمیپذیرد،… راهی است که رونده آن گمراه نگردد. شعلهایست که نور آن تاریک نشود، …. بنایی است که ستونهای آن خراب نمیشود. شفا دهندهایست که بیماریهای وحشتناک را بزداید….. قرآن چشمههای دانش و دریاهای علوم است. سرچشمه عدالت و نهر جاری عدل است…… خدا قرآن را فرونشاننده عطش علمی دانشمندان، باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است…….]خطبه 198-فراز 25 الی33- ترجمه مرحوم دشتی[
در دو قسمت قبل ویژگیهای جوان و قرآن بصورتی مختصر و متناسب با این مقاله مطرح گردید اکنون بصورت منطقی میتوان نتیجه گرفت که:
حال که خداوند انسان را با فطرتی پاک آفریده است و این فطرت پاک در ایام جوانی قابل بهرهبرداری در مسیر هدایت و کمال به بهترین وجه میباشد.
و حال که قرآن کتاب هدایت و تربیت فطرت الهی انسان به سوی کمال و رشد میباشد، بنابراین بهترین زمان برای بهرهبرداری و تربیت یافتن از آن در همان جوانی است و این عقلانیترین روش برای فلاح و رستگاری انسان است که در جوانی با قرآن مأنوس گردد.
حسن ختام این بخش مقاله حدیثی است از امام صادق علیه السلام که میفرماید:
«کسی که در جوانی قرآن بیاموزد قرآن با گوشت و خون او آمیخته خواهد شد.»
طبیعی است که اگر قرآن با گوشت وخون کسی آمیخته شود آنگاه او تربیتی قرآنی خواهد یافت و به حیات معنوی و طیبه قرآنی دست خواهد یافت و چنین انسانی هم خود را به فلاح میرساند و هم باعث فلاح و رستگاری جامعه خواهد شد. چنین انسانی مصداق صالحین واقعی است که بشریت از فقدان آنها رنج میبرد.
انشاءالله در قسمت بعد به راههای انس با قرآن خواهیم پرداخت. والسلام
مقدمه چنان که میدانیم آدمی یک خود فردی دارد و آن مجموعهای از اندیشهها، آمال، امیال، خواستها و شهوات اوست که در این قلمرو، کارهای عادی خود را انجام میدهد. این مرتبه را میتوان مرتبه«دانی و حیوانی»او نامید و دیگری خود«علوی، انسانی و ملکوتی»اوست.خود حیوانی و خاکی آدم تنها وسیله و مرکبی برای رسیدن به خود انسانی وی به شمار میرود.«اما خود متعالی»انگیزه معنوی و الهی دارد، پایگاه کرامت ذاتی انسان محسوب میشود و با این جنبه از وجود خود است که آدمی ارزش، قداست و تعالی پیدا میکند. الف)نکتهها در ستایش سخن خوش و نیکو روایات بسیار است.در اینجا به نمونههایی از آنها به شرح زیر اشاره میکنیم: ب)قرآن کریم و نیکو سخن گفتن اکنون میپردازیم به بحث اصلی خود، یعنی دیدگاه قرآن کریم درباره نیکو سخن گفتن: بیان تفسیری آیه از دیدگاه تفاسیر 1.صاحب تفسیر«منهج الصادقین»وجه آوردن«حسن»را در «قولوا للنّاس حسناً»به منظور مبالغه میداند و مراد از آن را تخلّق و ارشاد یاد میکند.ایشان آیه را چنین معنا میکند:«با عامه مردم گفتاری نیکو داشته باشید و با اخلاق حسنه رفتار کنید و ایشان را به راه صواب و رشد رهنمون باشید.» 8 بیان تفسیری آیه در تفسیر«مجمع البیان»، ذیل ترکیب«قول معروف»تعبیرهای گوناگونی نقل شده است: بیان تفسیری آیه صاحب تفسیر«نور الثقلین»، مراد از«ادفع بالّتی هی احسن...»را «ادفع سیّئة من اساء الیک بحسنتک» میداند، یعنی:«بدی کسی را که به تو زشتی کرده است، با نیکی کردن از خود دور کن.» 15 بیان تفسیر آیه در کتاب«عوالی اللئالی»، علی بن ابراهیم از امام صادق(ع) مطالبی نقل کرده و طی آن، مراد از «تحیت»در گفتار خداوند را«سلام و درود»و موارد دیگری از قبیل «نیکی و احسان»دانسته است. 19 بیان تفسیری آیه مرحوم طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، مطالبی را نقل کرده است.از جمله این که:«سخنانی را بگویید و از روشهایی پیروی کنید که بهترین و عالیترین باشد.در آن مطالب گفتارها و سخنان زیر تجلی میکند: بیان تفسیری آیه مرحوم طبرسی(ره)در تفسیر «مجمع البیان»، ذیل این آیه، به نکات ظریف دیگری اشاره کرده که بدین شرح هستند: زیر نویس (1).المولی المهدی النراقی، جامع السعادات، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی.ج دوم. ص 381 و 382. (2).همان. (3).همان. (4).همان. (5).همان، ج اول، ص 373. (6).همان، ص 371. (7).سوره البقرة، آیه 83. (8).ملا فتح اله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 225. (9).العروسی الحویزی و الشیخ عبد علی ابن جمعه، نور الثقلین، ج 1، ص 94. (10).همان، ص 95. (11).سوره البقرة، آیه 263. (12).ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج 2، ص 375. (13).همان. (14).سوره فصّلت، آیه 34. (15).تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 549. (16).تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 12. (17).تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 550. (18).سوره النساء، آیه 86. (19).تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 525. (20).تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 85. (21).همان، ص 84. (22).سوره الإسراء، آیه 53. (23).سوره الزمر، آیات 17 و 18. (24).تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 421. (25).سوره المؤمنون، آیه 96. (26).تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 117. (27).همان. منابع 1.قرآن کریم. مهدی تجلیل |
چکیده:
فلسفه تشکیل دولت از سوی مردم، سامان دادن به امور،اجرای قوانین الهی و نظارت بر اجرای درست عدالت در جامعه است. بنابراین کارگزاران نظام اسلامی برای اینکه بتوانند وظایف خود را بخوبی انجام دهند باید رعایت ارزشهای اسلامی و نیز اصول مدیریت را بنمایند تا از این رهگذر موفق شوند به بهترین شیوه به اداره ی کشور بپردازند.
واژگان کلیدی:
1.اخلاق 2.اسلام 3. اداری 4.نظام 5. مردممقدمه:
پس از حمد خدا و درود بر پیغمبر اکرم(ص)، بمن از تو خبر کاری رسیده که اگر کرده باشی پروردگارت را به خشم آورده ،امام و پیشوایت را نا فرمانی نموده ،امانت خود را خوارگردانیده ای
« در کارت خیانت کرده و دیگر لیاقت حکم رانی نداری»
بمن رسیده است که تو زمین را برهنه کرده ای «محصول اشجار وزراعات را برای خود برده و چیزی به رعیت نداده ای» پس هر چه زیر دو پایت بوده گرفته،و آنچه در دو دستت بوده خورده ای
«اموال و دارایی بیت المال را تصرف کرده برای خویش اندوخته ای»اکنون برای من حساب «دخل و خرج » خود را بفرست ، و بدان که حساب خدا «در روز رستاخیز »از حساب و وارسی مردم بزرگتر است.(1)
در اینجا به اخلاق اداری از دیدگاه امام علی (ع) نگاهی اجمالی می شود.
ضرورت اخلاق اداری
اهمیت نوع نگرش اداری
مهترین مبنا در سامان یافتن اخلاق اداری تصحیح بینش کارکنان و بسامان اوردن نوع نگاه انان به خودشان و مردمان و مسئولان و وظایفشان است0زمانی که نگاه انسان به خود ومردم ومافوقشان خود و
کار اصلاح شود وبا نگاهی توحیدی وپاک به این امور بنگرد وبراساس این نگاه عمل نماید0کار کردن عین خدمت کردن وعبادت نمودن وهمپای لذت شیرینی وهمتای رشد وشکوفایی است0
اینکه انسان خود را چگونه ببیند وچگونه بیابد وچه جایگاهی در هستی برای خود قائل باشد،به اخلاق باشد،به شدت دراخلاق ورفتار او تاثیر گذاراست0 ان که خود را «عبد» می یابد و برای خویش «کرامت انسانی» و «عزت ایمانی» قایل است به گونه ای رفتار می کند،وان که«عبد» بودن خود را از یاد می برد وبرای خویش«کرامت»و«عزت» قائل نیست به گونه ای دیگرومتضاد با گونه نخست رفتار می نماید0
بنابراین از مهمترین اوری که باید به آن پرداخت،حفظ ورشد کرامت کارکنان نظام اداری،وترمیم و تقویت کرامت ایشان است که اگرکارکنان نظام اداری خود را کریم ببینند،کریمانه رفتار می کنند و کرامت خود را با هیچ معاوضه نمی نمایند0
امیرمومنان علی علیه السلام درسفارشی در گرانقدر به فرزندش امام حسن علیه السلام چنین فرموده است:
«اکرم نفسک عن کل دنیه، و این ساقتک الی الرغا ئب،فانک لن تعتاض بمب تبذل من نفسک عوضا»(2)
نفس خود را از هر پستی گرامی دار،هر چند تو را به انچه خواهانی برساند،چه انچه را از خود بر سر این کار می نهی ،هرگز به تو برنگرداند0
بیرون شدن از بندگی غیر خدا وخود رابنده خدا دیدن،انسان را به کرامت حقیقی می رساند واز پستی دور می سازد. «ما کان لبشر ان یوتیه الله الکتاب والحکم النبوه ثم یقول الناس کونوا عبادا لی من دون الله ولکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب وبما تدرسون»(3)
هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب وحکم وپیامبری بدهد،سپس اوبه مردم بگوید که به جای خدا،بندگان من باشید،بلکه باید بگوید که خداشناس خداپرست باشید بدان سبب که کتاب خدا را به دیگران می اموختید وخود به خواندن ان می پرداختید
نگاه به کار و مسئولیت
نوع نگاه انسان به کار و مسئولیت از امور مهم اخلاق مطلوب اداری است. کسی که کار ومسئولیت راامانت ببیند وان را وسیله عزتمندی وسرمایه شکوفایی خویش بداند،ازکار کردن احساس رضایت و خشنودی و خودشکوفائی میکند وهمین امر باعث بهبود اخلاق اداری او می شود.امیرمومنان در اموزشهای اخلاق اداری کارگزاران وکارکنان دستگاه اداری را دراین جهت اموزش می داد،چنانچه در نامه ای به اشعث بن قیس،استاندار «اذربایجان» چنین فرموده است:
«وان عملک لیس لک بطعمه ولکنه فی عنقک امانه وانت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیه ولا تخاطر لال بوثیقه»(4)
همانا کاری که به عهده توست، طعمه ای برایت نیست، بلکه امانتی است بر گردنت، و آن که تو را بدان کار گمارده،نگهبانی امانات را به عهده ات گزارده، و تو پاسخگوی آنی نسبت به آن که فردا دست توست.این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رایی عمل نمایی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم در آیی.
نیکو و زیبا دیدن کار وتلقی مثبت از مسئولیت،حال و هوای زندگی انسان را مثبت و نیکو و زیبا می سازد واساسا ارزش آدمی به آن چیزی است که آن را نیکو و زیبا می بیند.
امیرمومنان علی (ع)در سخنی بسیار والا فرموده است:
«قیمه کل امری ما یحسنه»(5) انسان را آن بهاست که در دیده اش زیباست.
توجه به درستی عمل و دقت در کار خوب انجام دادن امور، حقی است برای نفس کار و مسئولیت و هر که در ادای چنین حقی کوتاهی روا دارد ،باید پذیرای تبعات منفی آن در روح و روان خویش ، گذشته از جوانب و نتایج دیگر باشد.
علی (ع) چنین درباره کوتاهی در کار فرموده است:
«من قصر فی العمل ابتلی بالهم»(6)
هر که در کار کوتاهی ورزد ، دچار اندوه گردد.
در هر کار و مسئولیتی آنچه اساس است توجه به کیفیت و دقت ،و درست و خوب انجام شدن آن است و این حق کار ومسئولیت است که باید ادا شود و نوع عملکرد آدمی میزان سنجش الهی است.
امیر مومنان در ضمن خطبه ای که سفارش به پروا پیشگی نموده ،چنین فرموده است«اراد ان یبلوکم ایکم احسن عملا فبادرو باعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره»(7)
او خواسته است شما را بیازماید تا کار کدام یک از شما بهتر انجام شود.پس با کردارهای خود پیشی گیرید تا در خانه خدا با همسایگان خدا باشید.
امیر مؤمنان (ع) در این بیان خود به این آیه اشاره دارد که خدای متعال فرموده:«الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا» (8)
آنکه مرگ وزندگی را بیافرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما نیکو ترید.
از این رو انچه در انجام دادن کار مسؤلیت به عنوان حق ان باید سخت مورد توجه قرار گیرد،کیفیت کار و خوب انجام دادن مسؤلیت است،نه گذراندن امور به هرصورت که شد،واین چیزی است که در اخلاق اداری باید در درجه نخست اهمیت قرار گیرد.به بیان امیرالمؤمنین (ع):«انکم الی اعراب الاعمال احوج منکم الی اعراب الاقول» (9) بی گمان شما به اعراب عملها محتاج ترید تا به اعراب سخنها.
عمل اعراب گذاری شده،عملی است کیفی وعملی که خوب ودرست ودقیق انجام می گیرد و بی گمان چنین عملی اندک شمرده نمی شود.امام علی (ع)در حکمتی والا در این باره فرموده است:
«لایقل عمل مع التقوی،و کیف یقل ما یتقبل»(10)
هیچ کاری با تقوا اندک نیست و چگونه اندک بود آنچه پذیرفتنی است.
بالندگی کار و مسؤلیت در صحت وسلامت وقوت آن است و ترفیع آدمی با این میزان صورت می پذیرد. همچنین تلاش مداوم و پیوسته و دوری از هرگونه سستی و کوتاهی حقی اساسی در حقوق کار و مسؤلیت است.
نگاه به مردم
اخلاق اداری مطلوب،زمانی سازمان می یابد که کارکنان نظام اداری به مردم از منظری درست بنگرند وخود را کارگزار،خزانه دار،وکیل وخدمتگزار مردمان ببینند.دراین صورت است که اخلاق سازمانی مطلوب ظهور می نماید.امیرمؤمنان علی (ع)دراین باره به کارگزاران خود چنین آموزش داده است:«فانصفوا الناس من انفصکم واصبروا لحوائجهم وفانکم خزان الرعیة و وکلاء الامه ولا تحشموا احداً عن حاجته ولا تحبسوه عن طلبته»(11)
پس داد مردم را از خود بدهید و در براوردن حاجتهای انان شکیبایی ورزید که شما خزانه دار رعیت هستید وامت را وکلاء و امامان را سفیران.حاجت کسی را ناکرده مگذارید، و او را از انچه مطلوب اوست با زمدارید.
کارکنان اداری زمانی به درستی میتوانند انصاف را پاس بدارند که داد مردمان را ازخویش بدهند ودر رفتار با انان انان شکیبایی داشته باشند وبا ایشان طلبکارانه برخورد ننمایند خود را وکیل وخزانه دار انان ببینند واحساس کنند که به موکلان خود پاسخگویند وفلسفه وجودی ایشان در نظام اداری خدمتگزاری به مردم است.
خطرناکترین افت اخلاق سازمانی وتباه کننده ترین عامل رفتارانسانی این است که کارگزاران وکارکنان نظام اداری از بالا به پایین به مردم بنگرند،ورا بر انان مسلط ببینند،ودر ادارهامور خود را فرمانروا تصور نمایند واداره فرمانروایی کنند.
در نگاه امیرمومنان علی(ع) حقوق مردم بالاترین و والاترین حقوق شمرده میشود تا انجا که امام (ع) حقوق حرمت مردم را برخاسته از اصل توحید وپیوند یافته با ان می بیند،چنانکه می فرماید:
«الفرائض الفرائض،ادوها الی الله تودکم الی الجنه.ان الله حرم حراما غیر مجهول،واحل حلالا غیر مدخول،وفضل حرمه المسلم علی الحرم کلها،وشد بالاخلاص والتوحید حقوق المسلمین معاقدها.»(12)
واجبها!واجبها!ان را برای خدا به جا اورید که شما را به بهشت می رساند.خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست،ولی حلالی راحلال کرده که از عیب خالی است،وحرمت مسلمانان را از دیگرحرمتها برتر نهاده،وحقوق مسلمانان را با اخلاص ویگانه پرستی پیوند داده است.
در نظام اداری انچه باید درراس مناسبات وروابط ورفتارها حاکم باشد،حرمت نگهداشتن مردم وپاسداری از حقوق ایشان است.این دریافت که هر کس در هر مرتبه ای از نظام اداری در جایگاهی قرارگرفته است که بتواند پاسدار حقوق مردم و حافظ حرمتهایشان باشد،تلقی اشخاص را در رویارویی با نعمت مسئولیت وبه کارگیری ان در جهت خدمت به انسانها تصحیح می نماید،ودر این صورت است که یک نظام اداری مبتنی بر اخلاق انسانی ظهور می کند ودر این مسیر پایدار می ماند. به بیان امام علی(ع) که می فرمایند:
«ان الله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد فیقرها فی ایدیهم مابذلوها،فاذا منعوها نزعها ثم حولها الی غیرهم.»(13)
همانا خدا رابندگانی است که انان را به نعمتها مخصوص کند برای سودهای بندگان،پس ان نعمتها را در دست انان وا می نهد چندان که ان را ببخشد،وچون از بخشش بازایستند ،نعمتها را از ایشان بستاند ودیگران را بدان مخصوص گرداند.
اصول اخلاقی اداری امانتداری
تلقی امانتدارانه از کار و مسئولیت وانجام دادن امور با رویکرد امانتداری،اصلی اساسی در اخلاق است.اگر انسان کار ومسئولیت را امانت بداند،بی گمان حرمت ان را پاس می دارد وتلاش میکند که به خوبی ان را پیش ببرد وبالنده سازد.امام علی(ع) ازکارگزاران وکارکنان نظام اداری خود می خواست که کار ومسئولیت را امانت بدانند ودر مناسبات وروابط خود امانتداری نمایند،چنانکه خطاب به اشعث بن قیس،استاندار اذربایجان،نوشت: «ان عملک لیس لک بطعمه ،ولاکنه فی عنقک امانه»(14) همانا کاری که به عهده توست،بلکه امانتی است بر گردنت.
بر این مبنا هر کس در هر مرتبه اداری امانتدار مردم است وباید از اموال وامکانت وحقوق وحدود وحیثیت وشرافت انان پاسداری کند.در منظر امیرمنان علی(ع) بزرگترین خیانت،خیانت به امت وتعدی به امانت است.
در اموزشهای امام علی (ع)امانت والاترین چیز وامانتداری است.از این رو نخسین شرط اتصاف به اخلاق اداری امانتداری است.در سخنان گرانقدر برترین کار معرفی شده است.از این رو نخستین شرط اتصاف به اخلاق اداری، امانتداری است.
در سخنان گرانقدر امیر مومنان علی(ع)چنین امده است: «راس الاسلام الامانه»(15) راس امانتداری مسلمانی است.[یعنی امین بودن وخیانت نکردن]
خدمتگزاری
فلسفه وجودی نظام اداری ،خدمتگزاری به مردم است،وهمه کارگزاران وکارکنان در تمام مراتب،خادمان مردمند.این امر به عنوان یک اصل در نظام اداری مطرح است ومادام که چنین احساسی وجود داشته باشد،کارگزاران وکارکنان نظام اداری با مردم رفتار مالکانه وفرمانفرمایانه نخواهند داشت،بلکه جایگاه و موقعیت خود را نعمتی می دانند که وسیله خدمت به مردم است.
امام علی(ع) در حکمتی خطاب به جابرابن عبدلله انصاری چنین فرموده است:
«یا جابر،من کثرت نعم الله علیه کثرت حوائج الناس الیه،فمن قام لله فیها بما یجب عرضها للدوام والبقاء
ولم یقم فیها بما یجب عرضها للزوال والفناء»(16)
«ای جابر،ان که نعمت خدا بر او بسیار بود،نیاز مردم به او بسیار باشد.پس هر که در ان نعمتها را برای وی پایدارکند.وان که انرا چنان که واجب است به مصرف نرساند نعمت او را ببرد ونیست گردانند.»
هر چه در انجام دادن امور،روحیه خدمتگزاری کامل تر باشد،ارزش کار وکارگزار بیشتر است و امیرمومنان(ع) سفارش میکند که باید در این جهت حرکت کرد.
ان حضرت فرموده است: «لا یستقم قضاء الوائج الا بثلاث:باستصغارها لتعظیم،وباستکتامها لتظهر،وبتعجیلها لتهنو.»(17)
روا ساختن حاجت جز با سه چیز راست نیاید:خرد شمردن آن تا بزرگ نماید،پوشیدن آن تا آشکار گردد و شتاب کردن در آن تا گوارا شود.
مسئولیت پذیری
مسئولیت در اخلاق اداری،اصلی مبنایی است به گونه ای که هر نوع بی مسئولیتی به مفهوم بیرون شدن از مسیر و گلم نهادن در کجی ها و ناراستی هاست.به بیان امیرالمومنان علی (ع):
«و ان من ابغض الرجال الی اله تعالی لعبدوا و کله الله الی نفسه،جائر عن قصد السبیل،سائر بغیر دلیل.ان دعی الی حرث الدنیا عمل،و ان دعی الی حرث الاخرةکسل!کان ما عمل ما ونی فیه ساقط عنه!»(18)
دشمن ترین مردم در نزد خدا،بنده ای است که خدا او را به خود واگذارد،و او پای از راه درست بیرون نهد و بی راهنما گام بردارد،اگر به کار دنیایی اش خوانند،به کار پردازد،و اگر به کار آخرتی اش خوانند،سستی و کاهلی نماید،گویی آنچه برای آن کار کند بر او بایسته است،و آنچه در آن سستی و کاهلی ورزد، از او نا خواسته. کمال آدمی، به کمال مشئولیت پذیری اوست. هرچه کسی در مسئولیت پذیری سستی ورزد، تباهی کارش بیشتر خواهد بود،و هر چه کسی مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشد،به کمال بیشتری از نظر اخلاق فردی و اخلاق دست می باید.
امام علی (ع) حیطه مسئولیت پذیری را بسیار گسترده تعیین نموده و از کارگزران و کارکنان خود خواسته است که نسبت به کلیه کارها و اقدامات،و نیز روابط و مناسبات خود مسئولیت پذیر باشند.
«اتقوا الله فی عباده و بلاده،فانکم مسئوولون حتی عن البقاع و البهائم.»(19) از خدا بترسید در حق بندگانش و شهرهایش،زیرا شما مسئولید حتی در ذر برابر سرزمین ها و چارپایان.
اصل مسئولیت پذیری می آموزد که هر کس در هر مرتبه ای که باشد،نسبت به تمام امور و کارهای خود مسئول و پاسخگوست.هیچ کارگذاری نمی تواند هر گونه که خاست با مردم رفتار نماید وخود رانیز پاسخگو نداند.بر این مبنا کسی حق کمترین اهانت و بی احترامی به مردم را ندارد.که افراد حتی نسبت به نوع نگاه و بیان و رفتار خود مسئولند.امام علی(ع)یادآور شده است:«لاتقل مالا یعلم،بل لاتقل کل ما تعلم فان الله سبحانه قد فرض علی جوارک کلها فرائض یحتج بها علیک یوم القیامه»(20)
چیزی را که نمی دانی نگو،حتی بسیاری از چیزهایی را که می دانی بر زبان نیاور زیرا خدا بر اعضای تو احکامی واجب کرده است که در روز رستاخیز بدان اعضا بر تو حجت خواهد آورد.
انضباط کاری
انضباط کاری یعنی سامان پذیری،آراستگی،نظم و ترتیب و پرهیز از هر گونه سستی و بی سامانی در کار.این امور از عمده ترین آداب اخلاق اداری و هیچ سازمان و نظامی بدون رعایت این امور راه به جایی نخواهد برد.بهترین سازمان ها و نظام ها با زیرپا گذاشته شدن اصل انضباط کاری بر آن حاکم نیست توفیقی کسب نخواهد کرد و جز اتلاف نیرو بهره ای برد.امام علی (ع) فرموده است: «و امض لکل یوم عمله،فان لکل یوم ما فیه.»(21) کار هر روز را در همان روز انجام ده،زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد.
پیگیری
امور اداری و پیشبرد اهداف سازمانی جز با پیگیری جدی کارها تحقق نمی یابد و هر کاری نیازمند پیگیری جدی و تلاش اساسی است تا به نتیجه مطلوب برسد و بدون وجود روحیه پیگیری در کارها هیچ کاری به درستی صورت نمی پذیرد. امیر المومنان علی (ع) در فرمانها و دستور العملهای حکومتی و اداری خود،کارگزاران و کارکنانش را به پیگیری امور شفارش نموده و از آنان خواسته است که در خدمتگزاری مردمان پیگیرانه عمل کنند. آن حضرت در دستور العملی چنین فرموده است:«و لا تحشموا احدا عن حاجته،و لا تحسبوه عن طلبته.»(22)
کسی را درخواستش به خشم نیاورید و حاجت کسی را روا ناکرده نگذارید،و کسی را از آنچه مطلوب اوست باز ندارید. نظام اداری نباید به گونه ای باشدکه مردم سر درگم شوند وکارشان معطل گردد و به سرگردانی گرفتار آیند.حبس کردن امور و متوقف ساختن کارها از بزرگترین آفات اداری است که جز با روحیه پیگیری جدی رفع نمی گردد.
مهرورزی
انجام دادن کارها و خدمتگزاری از سر مهرورزی والاترین هنردر اخلاق است.چنانچه اگر انجام دادن امور با مهرورزی توام شود،صورتی زیبا و کاملا انسانی می یابد وموجب پیوند جانها و الفت قلبها می گردد و در رفتار و مناسبات اداری،لتقلابی معنوی به وجود می آورد.امیرمومنان علی (ع)در حکمتی والا فرموده است:
«قلوب الرجال وحشیه،فمن تالفها اقبلت علیه»(23) دلهای آدمیان رمنده است،پس هر که با آن الفت برقرار سازد،روی بدو نهد.
نیروی محبت از نظر اجتماعی،نیروی عظیم و موثری است و بهترین اجتماع آن اجتماعی است که با نیروی محبت اداره شود.محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار،علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی برای ثبات و ادامه حیات حکومت است. تا عامل محبت نباشد،رهبرنمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشاند.قرآن به پیغمبر خطاب می کند که ای پیغمبر،نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری.
«فبما رحمه من الله لنت اهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر.»(24)
به موجب لطف و رحمت الهی،برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند.پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه ودر کار با آنان مشورت کن.
در اینجا علت گرایش مردم به پیامبر اکرم (ص)را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم (ص)نسبت به مبذول می داشت.باز دستئر میدهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت کن.
اینها همه از آثار محبت و دوستی است،هم چنان که رفق و حلم و تحمل همه از شئون محبت و احسانند.
بردباری
هر کس که در مرتبه ای از مراتب نظام اداری قرار می گیرد باید با بردباری تمام امور را پیش ببرد و در برابر خواست مردم واحتیاجات آنان کم حوصلگی نداشته باشد و با تحمل فراوان خدمتگزاری نماید.
امام علی(ع) در دستورالعملهای حکومتی و اداری خود،کارگزاران و کارکنان را به چنین بردباری ای فراخوانده است:
«واصبر لحوائجهم» (25) در برآوردن حاجتهای مردم شکیبایی ورزید.
امیر مومنان بردباری را در کنر دنش در راس ارزشها معرفی کرده است،چنانکه وقتی او را از خیر پرسیدند، فرمود: «لیس الخیر ان یکثر مالک و ولدک،ولکن الخیر ان یکثر عملک و یعظم حلمک»(26)
خیر آن که مال و فرزندت بسیار شود،بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری ات بزرگ مقدار شود. بنابراین یک نظام اداری ارزشمند،نظامی است که بر اعمال و رفتار کارگذاران و کارکنانش برد باری حاکم باشد.
دادورزی
رعایت عدل و انصاف در روابط و مناسبات اداری در خدمتگزاری مردم اصلی است که بدون آن،نظام اداری از صورت لنسانی بیرون می رود و هر فساد و تباهی گریبانگیر آن می شود.حاکمیت عدالت در نظام اداری،و پاس داشتن داد و حفظ حقوق دیگران همانند حقوق خود،ودر مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن،وبرای دیگران حقوقی برابر خود قائل شدن مهمترین قاعده ای است که حافظ سلامت و قوت نظلم اداری و مایه پیوند دلهاست.
اگر همین قاعده در نظام اداری رعایت شود،رابطه کارگزاران و کارکنان با مردم درست سامان می یابد و عدل و احسان جلوه پیدا میکند.
امیرمومنان (ع)درباره فرموده خدای متعال«ان الله یامر بالعدل و الاحسان»(27) همانا خداوند به انصاف و نیکوکاری فرمان میدهد.
گفته است: «العدل الانصاف،. الاحسان التفضل»(28) عدل انصاف و احسان نیکویی کردن.
خداوند به نیکویی کردن وانصاف فرمان داده است و این فرمان شمول دارد و نظام اداری،نظامی اخلاقی است که تمام روابط و مناسبات آن بر اساس داد ورزی باشد،بر این مبناست که امام علی(ع) کارگذاران دستگاه اداری خود را پیوسته به دادورزی فراخوانده است.
پی نوشت ها :
1.نامه 40
2.نامه 31
3.آل عمران 79
4.نامه 5
5.حکمت 81
6.حکمت 127
7.خطبه 183
8.ملک 2
9.عبدالواحد بن محمد مقیمی آمدی،غررالحکم،قرن پنجم.جلد 1،ص262.
10.حکمت 95
11. نامه 51
12.خطبه167
13.حکمت 425
14.نامه5
15.شرح جمال الدین محمد خوانساری،انتشارات دانشگاه تهران،(1373)،شرح غررالحکم،جلد 4،ص47
16.حکمت 372
17.حکمت 101
18.خطبه 103
19.خطبه 167
20.حکمت 382
21.نامه 53
22.نامه 51
23.حکمت 50
24.آل عمران 159
25.نامه 51
26.حکمت 94
27.نحل 90
28.حکمت 231
منابع :
نهج البلاغه،حاج سید علینقی (فیض الاسلام)،نهج البلاغه(1371)
قرآن کریم، ترجمه محمد الهی قمشه ای ، ،انتشارات تهران، گلبان(1381)
غررالحکم،عبدالواحد بن محمد مقیمی آمدی.
غررالحکم، شرح جمال الدین محمد خوانساری،انتشارات دانشگاه تهران،(1373.
نویسنده : جواد کیانیپرتال راسخون
1-باورو اطمینان به عالم غیب؛
غیب و شهود دو نقطه مقابل یکدیگرند عالم شهود ،عالم محسوسات است وجهان غیب ماوراء حس .زیرا "غیب "در اصل به معنی چیزی است که پوشیده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حس ما پوشیده است به آن غیب گفته می شود .مؤمنان مرز جهان ماده را شکافته خویش را از چهار دیواری آن گذرانده اند،آنها با این دید وسیع با جهان فوق العاده بزرگتری ارتباط دارند درحالی که مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حیوانات در چهار دیواری ماده محدود کنندو این سیرقهقرایی را تمدن و پیشرفت و ترقی نام می نهند!
2-عشق به نماز
مومنانی که به جهان ماوراء الطبیعت راه یافته اند در یک رابطه دائمی و همیشگی با آن مبدا بزرگ آفرینش ،تنها در برابر او سر تعظیم خم می کنند و تسلیم شدن در برابر جباران و ستمگران دربرنامه آنها وجود نخواهد داشت.
کسی که شبانه روزحداقل پنج بار در حضور خداوند قرار می گیرد .و با او به راز و نیاز می پردازد فکراو ،عمل او،گفتار او،همه خدایی می شود و چنین انسانی چگونه ممکن است برخلاف خواست او گام بردارد (مشروط براین که راز و نیاز به درگاه حق،از جان و دل سرچشمه گیرد و با تمام قلب رو به در گاهش آورد)
3-اهل جود و کرم
قابل توجه اینکه قرآن نمی گوید:"من اموالهم ینفقون ؛از اموالشان انفاق می کنند"بلکه می گوید:"مما رزقناهم ؛از آنچه به آنها روزی دادیم "بنابراین مردم پرهیزگار آنها هستند که نه تنها از اموال خود بلکه ازعلم ،عقل و دانش،نیروی جسمانی و مقام و موقعیت اجتماعی خود و خلاصه از تمام سرمایه های خویش به آنها که نیازمنداند ،می بخشد بی آنکه انتظار پاداشی داشته باشد.
این طرزتفکر که انسان مال خدا را ،به بندگان او داده اما نتایج و برکات مادی و معنویش را برای خود خریده است،روح انسان را از بخل و حسد پاک می کند و جهان :تنازع بقا"را به "دنیای تعاون"تبدیل می سازد.
خواجه عبدالله انصاری می گوید :اهل شریعت را اندکی صدقه دادن تبرع است ولی اهل حقیقت هر چه دارند بذل کنند ونیز خود را مقصردانند!
کسی از شبلی پرسید :زکات 200دینارچند دیناراست ؟گفت:از آن خود می پرسی یا از آن من ؟گفت:مگر زکات دادن من و تو فرق دارد؟گفت:اگر تو دهی زکات آن پنج دیناراست و اگر من دهم همه دویست دیناراست!
4-ایمان به وحدت در برنامه های الهی
5-ایمان به دنیای آخرت
ایمان به رستاخیزآخرین صفتی است که دراین سلسله از صفات برای پرهیزگاران بیان شده است .متقین اعتراف دارند:عدالت مطلق پروردگاردر انتظار همگان است و چنان نیست که اعمال ما دراین جهان بی حساب و پاداش باشد.این اعتقاد به انسان آرامش می بخشد. از فشارهایی که از طریق انجام مسئولیت ها برآورده می شود نه تنها رنج نمی برد که از آن استقبال هم می کند.همچون کوه در برابر حوادث می ایستد ،در برابربی عدالتی ها تسلیم نمی شود و مطمئن است کوچک ترین عمل نیک و بد،پاداش و کیفر دارد.
زندگی دراین جهان همچون زندگی دوران جنینی است که هرگزهدف آفرینش انسان نبوده بلکه یک دوران تکاملی است که برای زندگی دیگری ولی تا این چنین سالم و دورازهرگونه عیب متولد نشود در زندگی بعد از آن خوشبخت و سعادتمند نخواهد بود.
ایمان به قیامت انسان را دربرابرگناه کنترل می کند و به تعبیر دیگرگناهان ما با ایمان به خدا و آخرت نسبت معکوس دارند،به هرنسبت که ایمان قوی تر باشد گناه کمتراست.در سوره ص آیه 26می خوانیم ،خداوند به داوود (ع)می فرماید :"ولا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛از هوای نفس پیروی مکن که تو را ازمسیرالهی گمراه می سازد کسانی که ازطریق الهی گمراه شوند،عذاب دردناکی دارند چرا که روز قیامت را فراموش کردند."
آنها که این 5 صفت ؛ایمان به غیب ،نماز،انفاق،باور همه پیامبران و وحدت تعالیم الهی ،باور به روز حسابرسی ،را در خود محفوظ بدارند به هدایت و رستگاری می رسند،آن هدایت و رستگاری که از سوی خداوند تضمین شده است و تعبیربه"من ربهم"اشاره به همین حقیقت است.برگرفته ازتفسیر نمونه؛آیت الله مکارم شیرازی و تفسیر خواجه عبدالله انصاری.
منبع:نشریه راه قرآن،شماره24.