انتظار منفى، انتظار مثبت


  انتظار منفى، برداشت قشرى و سطحى از مهدویت است .
این گونه افراد می گویند، آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق وحقیقت طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، جز نیروى باطل، نیرویى حکومت نکند وفرد صالحى در جهان یافت نشود، دست غیب از آستین بیرون مى آید .
با وجود این، هر اصلاحى محکوم است، زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است وتا در اجتماع، نقطه روشنى هست، دست غیب ظاهر نمى شود . برعکس، هرگناه وفسادى، ظهور را نزدیک مى سازد .
پس بهترین کمک به تسریع در ظهور بهترین کل النتظار، ترویج واشاعه فساد ریا حداقل، سکوت در برابر فساد و حکومت هاى ظالم است.
این گروه، طبعاً به مصلحان ومجاهدان آمران به معروف وناهیان از منکر، با نوعى بغض وعداوت مى نگرند، زیرا آنان را تأخیراندازان ظهور وقیام مهدى موعود(ع) مى شمارند.
این نوع برداشت از النتظار، منجر به نوعى تعطیل شدن حدود و مقررات اسلامى مى شود و باید نوعى اباحی گرى شمرده شودکه به هیچ وجه با موازین اسلامى و قرآنى موافقت ندارد. (1)
البته این گروه به جهت بد فهمى از برخى روایات به چنین اشتباهى افتاد ه اند. آن ها می گویند: در روایت آمده است: خداوند زمین را پر از قسط وعدل می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد. که توضیح این روایت را در النتظار مثبت آورده ایم . 
 

 انتظار مثبت، نقطه مقابلِ انتظار منفى است .
این گروه معتقدند: ظهور حضرت مهدى (ع) حلقه اى است از حلقه هاى مبارزه اهل حق وباطل که به  پیروزى اهل حق منتهى مى شود .
سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً درگروه اهل حق باشد. در روایت آمده است: یملا ء الله به الارض قسطاَ وعَدلأ بعد ما مُلِئَت ظلما وجورا, خداوند، زمین را پر از عدل وداد می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد .
در این حدیث، تکیه بر روى ظلم شده وسخن ازگروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى رساند که قیام مهدى (ع) براى حمایت مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند. شیخ صدوق روایتى از امام صادق (ع) نقل می کند مبنى بر این که، این امر تحقق نمى پذیرد، مگر این که هر یک از شقى و سعید به نهایت کار خود برسد .
پس سخن در این است که گروه سعدا و اشقیا هرکدام به نهایتِ کار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدى درکار نباشد وفقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند که در انتظار منفى آمده است.
از نظر روایات اسلامى در مقدمه قیام وظهور امام (ع)، یک سلسله قیام هاى دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد. آن چه به نام قیام یمانى قبل از ظهور بیان شده است، نمونه اى از این سلسله قیام هاست. (1)
پس انتظار مثبت، انتظارى است که در آن، هر فرد نسبت به خود وجامعه مسؤول است. این انتَظار، تعهد آفرین وتحرَک بخش است ونوعى عبادت شمرده مى شود.

  

  1- سیماى آفتاب حبیب الله طاهرى ص 205.

انتظار و بهداشت روان

در قلَه هرم اعتقادى شیعه، عقیده به مهدویت وانتظار براى ظهور وحکومت جهانى حضرت است .
بنابراین رابطه انتظار و بهداشت روان، در حقیقت مبتنى بر رابطه دین و باورهاى دینى با بهداشت روان است. باورهاى دینى از طریق تغذیه روحى، معنابخشى به زندگى، اتصال به منابع قدرت، تخلیه هیجانى .... زمینه هاى آرامش وبهداشت روانى را فراهم می کند .
انتظار علاوه بر این که از ابتلا به بیمارى هاى روانى. جلوگیرى می کند، زمینه رشد وارتقاء توانمندى هاى فرد را در ایفاى نقش هاى اجتماعى، روانى و جسمى فراهم مى سازد. وقتى حالت انتظار در انسان پدید مى آید، مى شود امید وآمادگى و اشتیاق را در خود تجربه کرد. انتظار نور وعدالت، بارقه امید را در دل انسان زنده می کند .
آمادگى براى انتظار نیز به این معناست که توانایى بردبارى بر تأخیرها وشکیبایى بر مشکلات ناشى از غیبت را داشته باشیم. وگواه صادق بر انتظار، شور واشتیاق است که از یک سو در غمِ فراق است و از دیگر سو در شوق وصال.
به طورکلى، امید، آمادگى و اشتیاق، شرایط روانى خاصى ایجاد می کند که در جلوگیرى از بیمارى ها و ارتقاء توانمندى ها در مقابله با اضطراب ها نقش موثرى دارد.

آثار انتظار

کسى که انتظار قیام مصلح جهانى را دارد در واقع، انتظار انقلاب وتحولى را دارد که وسیع ترین و اساسى ترین انقلاب هاى انسانى در طول تاریخ بشر است؟ انقلابى که همه شؤون زندگى انسان ها را شامل مى شود .
انتظار، همیشه از دو عنصر نفى و اثبات تشکیل می شود، یعنى ناراحتى از وضع موجود، وعشق وعلاقه به وضعیت بهتر . پس کسانى که در انتظارند، اگر در ادعاى خود صادق باشند، باید این اَثار در اَن ها اَشکار شود
: 1- خود سازی فردى : منتظِر، همیشه باید خودساخته و اَماده باشد. براى تحقق بخشیدن به چنین انقلاب عظیمى، مردانى بزرگ مصمم، نیرومند، خودساخته، شکست ناپذیر و داراى بینش عمیق لا زم است. خودسازى براى چنین هدفى، مستلزم به کار بستن برنامه هاى اجتماعى، فکرى واخلاقى است
. 2- خود سازی اجتماعی منتظِر، علاوه بر خودسازى خویش، باید مراقب حال دیگران نیز باشد و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران و جامعهْ خود نیز بکوشد. در میدان مبارزه، هیچ فردى نمى تواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظف است هر نقطه ضعفى راکه در هرکجا مى بیند، اصلاح کند و هر موضع اَسیب پذیرى را ترمیم نماید.
3- حل نشدن در فساد محیط : یکى از اَثارانتظار، عدم تسلیم در برابر آلودگى هاى جامعه است . هنگامى که فساد فراگیر مى شود و بیشتر مردم را به آلودگى می کشاند، گاهى افراد پاک در یک بن بست روانى قرار می گیرند، واز اصلاحات، مأیوس مى شوند وفکر می کنند کار ازکار گذشته است ودیگر امیدى براى اصلاح نیست، این نومیدى ممکن است اَنان را به صورت تدریجى به فساد وهمرنگى با محیط بکشاند.
تنها چیزى که مى تواند در ان ها روح امید بدمد وبه مقاومت وخویشتن دارى دعوت کند، امید به اصلاح نهایى وظهور مصلح جهانى است
. 4- پایداری دربرابر رهبری های فاسد و مبارزه با فساد: هرکس سرگذشت دستگاه هاى جبار بنى امیه، بنى عباس، امویین اندلس، سلاطین عثمانى ودیگرکسانى راکه بر جوامع مسلمان به اسم اسلام وحاکم مسلمان، در هند، ماوراء النهر، ایران، مصر شام و نقاط دیگر اَسیا، اَفریقا واروپا مسلط شدند بخواند، مى فهمدکه چه وضع نا امیدکنند ای پیش اَمدکه هدف هاى واقعى واصولى اسلام، بیثشر از رسمیت افتاد واصلاً مطرح نبود
. تنها چیزى که مسلمانان را در برابر این وضعیت نگاه داشت و اَن ها را در حال اعتراض به اوضاع وتقاضاى اجراى برنامه هاى اسلامى دلیر می کرد، وعده هاى قراَن وپیامبر(ص) بود که:
این دین از بین نمى رود و اَینده براى اسلام است. این وعد ها بود که مسلمانان را در برابر حوادثى مانند تسلط بنى امیه، جنگ هاى صلیبى، هجوم چنگیز و سرانجام، استعمار قرن اخیر، پایدار نگه داشت و مسلمانان را علیه اَنان به جهاد وپیکار برانگیخت.
بنابراین مسلمان، تسلیم ظلم وفساد نمى شود وبا ستمگران و مفسدان همراه وهم صدا نخواهد شد. (1)
البته اَثار النتظار، منحصر به این چهار اثر نیست . براى مطالعه بیشتر مى توانید به کتب دیگر مانند انقلاب جهانی مهدی اثر اَیت الله مکارم شیرازى، مبحث انتظار مراجعه نمایید.

  1- سیماى آفتاب حبیب الله طاهرى ص 211.

وجود امام زمان علیه السلام در قرآن(8)

آیۀ «اولی الأمر» چگونه بر وجود امام زمان (ع) دلالت دارد؟

  خداوند متعال می فرماید : *«أطیعوا اللهَ و أطیعوُا الرّسولَ وأُولی الأمر مِنکُم»* ؛ « خدا و رسول و صاحبان امری را که از میان خود شماست اطاعت کنید .
از آیۀ فوق به خوبی استفاده می شود که در هر عصر و زمانی باید امام معصومی در قید حیات باشد تا او را اطاعت نماییم ؛ اطاعتی که همانند اطاعت خداوند است .
مقصود از « اولی الأمر » در آیه فوق ، همان صاحبان شأن و امر و نهی است . کسانی که امور مردم در اختیار آنان است و آنان غیر از معصومین کسانی دیگر نیستند . زیرا آیه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی دارد ، و این مستلزم عصمت آنان است ، و گرنه منجرّ به تناقض می شود ، به جهت آنکه اطاعت خدا و رسول بدون هیچ قید و شرطی واجب است ، حال اگر اولی الأمر معصوم نباشند و در برخی از موارد اشتباه یا سهو و نسیان داشته باشند و در عین حال اطاعت آنها به طور مطلق واجب باشد ، مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است . نتیجه اینکه مقصود از « اولی الامر» در آیه ، معصومین است که در هر زمان باید فردی از آنها باشد تا اطاعت گردد ، و در این زمان کسی جز املام زمان علیه السلام نیست .
از جمله روایات متواتری که انطباق آیه فوق را بر اهل بیت علیهم السلام تأیید می کند ، حدیث معروف «ثقلین» است ، زیرا پیامبر (ص) در آن حدیث امر به اطاعت از کتاب و عترت و اهل بیت معصوم خود کرده که همان « اولی الأمر» در آیه فوق هستند ؛ ودر آن نیز امر به اطاعت مطلق کرده است .
ونیز آیۀ شریفۀ « إنّما أنت منذرٌ ولِکُلّ قَومِ هادٍ» ، و احادیث « دوازده خلیفه» نیز بر این برداشت از آیۀ فوق دلالت دارد . به همین جهت است که برخی از علمای اهل سنّت نیز قائل به نزول آیه فوق در شأن اهل بیت علیهم السلام شده اند از قبیل:
ا-ابن حیان اندلسی.
2-نیشابوری.
3-محمد صالح کشفی ترمذی .
4-قندوزی حنفی.
5-حموینی شافعی .
6-حاکم حسکانی .
حاکم حسکانی به سندش از مجاهد در تفسیر آیۀ فوق نقل کرده که این آیه در شأن امیر المؤمنین (ع) نازل شد هنگامی که پیامبر (ص) او را جانشین خود در مدینه قرار داد .

وجود امام زمان علیه السلام در قرآن(7)

آیۀ «صادقین»چگونه بروجود امام زمان(ع) دلالت دارد؟

  خداوند متعال می فرماید: (( یا أََیّهاَ الّذینَ آمَنوُا اتّقوُا اللهَ وَ کونوا مَعَ الصّادقینَ ))؛ « ای مؤمنین! تقوا پیشه کرده و همراه با صادقین باشید. »
مقصود از «صادقین» در آیه ، برخی از مؤمنین است نه جمیع آنان، حال این بعض چه خصوصیّاتی باید داشته باشد؟ از خود آیه استفاده می شود که مقصود به صادقین کسانی هستند که صادق علی الاطلاق هستند، ولذا علی الاطلاق امر به اطاعت آنها شده است؛ تا افراد مطیع با اقتدا و هدایت از آنها به حقّ و حقیقت و سعادت نایل آیند. نتیجه اینکه: « صادقین» درآیه همان حاملان وحی و خلفای رسول و امینان شرع و حامیان دین و أئمّه هدایت و چراغهای هدایتند ، کسانی که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و از هر عیب و نقصی پاکشان کرده است. و اینان کسانی غیر از اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر علیهم السلام نیستند ، که اوّل آنها امیر المؤمنین علی بن الی طالب علیه السلام و آخر آنها مهدی علیه السلام است .
فخر رازی از آیۀ فوق استفادۀ عصمت کرده و می گوید: « از این آیه استفاده می شود که در هر زمان باید صادقین معصوم باشند...».
کلینی به سند خود از برید بن معاویه عجلی نقل کرده که از امام باقر (ع) در بارۀ آیۀ (( إتّقوا الله َ و کونوا معَ الصّادقینَ)) سؤال کردم ؟ حضرت فرمود : «ایّانا علی» ؛ « ما را قصد کرده است.»
ونیز به سند خود از امام رضا (ع) در ذیل آیۀ فوق نقل کرده که فرمود: « الصّادقون همُ الأئمّه» ؛ « صادقین همان ائمّه اند ...» .
حاکم حسکانی حنفی به سند خود از عبد الله بن عمر در تفسیر آیۀ فوق نقل کرده که مقصود از آن ، محمّد و اهل بیت اوست .
سبط بن جوزی از قول علما در تفسیر آیۀ قوق نقل کرده که مقصود از آیه این است که با علی و اهل بیتش باشید .