جوان و انس با قرآن


مقدمه :

ویژگیهای انحصاری دوران جوانی که به حق مهمترین دوران حیات انسان است از یک طرف، و همچنین ویژگیهای منحصر به فرد قرآن کریم از طرف دیگر، موضوع «جوان و انس با قرآن» را موضوعی اساسی و با اهمیت جلوه خواهد داد. لذا این هرگز به این معنا نیست که برای سالخوردگان و غیرجوانان انس با قرآن موضوعیت ندارد و اگر کسی در جوانی با قرآن مأنوس نگردید، در پیری این انس ضروری نیست یا حاصل نخواهد شد، بلکه با نگاهی که قرآن به انسان دارد و محتوای تربیتی و سازنده‌ای که برای انسان به ارمغان آورده، بدیهی است که همان عنفوان جوانی بهترین زمان و استثنایی‌ترین فرصت برای انس با قرآن کریم می‌باشد. نوشتاری که در پیش روی دارید این موضوع را در سه بخش مجزی مورد بررسی قرار خواهد داد. در بخش اول ضرورت و اهمیت انس با قرآن در جوانی بررسی خواهد شد، ودر بخش دوم به راههای انس با قرآن اشاره خواهد گردید. آخرین بخش به آفات و آسیبهای موضوع خواهد پرداخت.
در ارائه این موضوع، به آیات نورانی قرآن کریم و احادیث و فرمایشات اهلبیت علیهم السلام که مفسرین واقعی و قرآنهای ناطق می‌باشند استناد خواهد شد ودر عین حال از سخنان و رهنمودهای ارزشمند دست پرورده مکتب قرآن و عترت و احیاگر اندیشة دینی در عصر حاضر، رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) بهره‌برداری خواهد شد و حسب مورد مراجع اعلام می‌گردد.

1- ضرورت و اهمیت انس با قرآن در جوانی

1-1-ویژگیهای دوران جوانی

خصوصیات روحی – روانی و ویژگیهای اساسی این دوران نظر تمامی مکاتب و علوم تربیتی را به خود معطوف داشته است و تمامی ادیان، مذاهب و مکتبهای فکری، بدون استثناء بر این نکته اذعان و اتفاق نظر دارند که زیربنای شخصیت انسانی و شالوده حیات مفید او در زمان جوانی تکوین خواهد یافت و سرنوشت غیرتمند یا ذلت‌بار او در جوانی رقم خواهد خورد. فطرت پاک و بی‌آلایش ، استعداد و نشاط، خودجوشی و خودباوری، خلاقیت و ابتکار، قدرتمندی و خستگی ناپذیری، همه و همه، خصوصیات ارزشمند دوران جوانی هستند که برنامه‌ریزی صحیح و مدبرانه و استفاده درست و به موقع از آنها می‌تواند جامعه انسانی را به فلاح و سعادت برساند و لذا مربیان و معلمان جامعه، رهبران و اندیشمندان دلسوز، و پیامبران و حکیمان الهی همگی در این راستا تلاش نموده ودستورات، رهنمودها والکوهای تربیتی خویش را ارائه نموده‌اند، و در رساندن جامعه به سعادت و پیروزی، جوانان، مهمترین هدف و مخاطبین آنها بوده‌اند. در عین حال با مروری سریع به تاریخ گذشته درمی‌یابیم که جوانان پرشور و با انگیزه، با صداقت ذاتی خود مهمترین حامیان و صادق‌ترین رهروان مصلحان بزرگ و مربیان و انقلابیون جهان بوده‌اند.
شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند «جوانان گرد من جمع شده و مرا حمایت کردند و پیران با من مخالفت داشتند» «خالفنی الشیوخ و خالفنی الشباب»
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه بسیار مهم و تربیتی خود به فرزندشان امام حسن علیه السلام (نامه 31 نهج البلاغه) با تعبیر شیوایی می‌فرمایند: «جز این نیست که قلب نوجوان همچون زمین خالی است که پذیرای هر بذری خواهد بود» بنابراین قلب نوجوان مستعد فراگیری هر گونه آموزه‌ای اعم از حق یا باطل، درست یا نادرست می‌باشد. حضرت امام صادق علیه السلام در تعبیری زیبا و البته از منظری دیگر، قلب انسان را به آینه‌ای صاف و صیقلی تشبیه فرموده‌اند که با هر گناهی نقطه‌ای سیاه و زنگاری برای آینه می‌نشیند و چنانچه انسان از گناه توبه نماید این زنگار پاک می‌شود؛ در غیراین‌صورت این نقاط سیاه کم کم (با تکرار گناه) آینه صیقلی قلب را به جسمی کدر و زنگار گرفته تبدیل می‌نماید و شقات قلب (سیاه دلی) بر انسان عارض می‌گردد بطوری که دیگر قابل اصلاح نخواهد بود.
حضرت امام خمینی (ره) ضمن اینکه جوان را با تعبیر «جدیدالعهد با خداوند» مخاطب قرار میدهند، در اهمیت خودسازی و تربیت و تهذیب نفس در جوانی چنین می‌فرمایند: «شما جوانان از حالا باید شروع کنید به جهاد اکبر و نگذارید که قوای جسمانی از دستتان برود. هرچه قوای جوانی از دست برود، ریشه‌های اخلاق فاسد در انسان زیادتر می‌شود و جهاد مشکل‌تر، جوان زودتر می‌تواند در این جهاد پیروز شود. نگذارید در اصلاح خودتان زمان جوانی به زمان پیری بیفتد. انسان تا قوای جوانیش هست، تاروح لطیف جوانی هست، تا ریشه‌های فساد در او کم است، می‌تواند خودش را اصلاح کند.» ] صحیفه نور – جلد 7، ص 211[
دین مبین اسلام که برنامه سعادت دنیا و آخرت انسانها را به همراه دارد، انسان را دارای فطرتی پاک و حق‌گرا (حنیف) و الهی (فطرت الله التی فطر الناس علیها) می‌داند و در جهت ترغیب انسان به پاک نگاهداشتن ضمیر و فطرت (با عنایت به اینکه دوران جوانی نقش اساسی در این امر دارد)، نگاه ویژه‌ای به دوران جوانی دارد. بطور مثال عبادت اگرچه برای تمامی انسانها امری شایسته و مقبول حضرت حق است ولی برای جوانان (عبادت در جوانی) امری فوق‌العاده محسوب می‌گردد. این نکته در فرمایشات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سایر معصومین علیهم السلام موج می‌زند که برای نمونه به مواردی اشاره می‌گردد:
الف) رسول اکرم (ص) : خداوند به وجود جوانان اهل عبادت، بر فرشتگان افتخار و مباهات می‌کند و می‌فرماید بنده مرا ببینید که بخاطر من چگونه از لذتهای جسمانی خویش گذشته است.
میزان الحکمه – ج 1 – ص 9
ب) رسول اکرم (ص) : برتری فردی که در جوانی خدا را عبادت کند بر پیری که پس از پیر شدن بعبادت می‌پردازد، مانند برتری پیامبران الهی نسبت به سایر مردم است. ] الحیاة ج 5 ص 9[
شاید این شعر معروف فارسی از حدیث بالا گرفته شده باشد که:
پاک بودن در جوانی شیوه پیغمبر است ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزگار
در اینکه ایام جوانی مناسب‌ترین ایام و طلایی‌ترین فرصت برای برنامه‌ریزی انسان و تضمین سعادت و فلاح او می‌باشد مواردی بصورت مستقیم و غیرمستقیم از فرمایشات اهلبیت علیهم السلام آورده شد. حسن ختام این موضوع، فرمایشی است از امام صادق علیه السلام که در قالب یک توصیه مطرح گردیده است:
جوانان رادریاب! زیرا ایشان زودتر از دیگران به کارهای خیر رو می‌آورند ]وافی جلد 1 ص 210[

1-2- ویژگیهای قرآن کریم :

قرآن کریم بعنوان آخرین کتاب الهی و معجزه جاویدان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که شخص ایشان بعنوان خاتم‌النبیین و آخرین پیامبر الهی مطرح می‌باشند، دارای ویژگیهای منحصر به فردی در مقایسه با سایر کتب الهی می‌باشد که آنرا از سایر کتب کاملاً متمایز می‌نماید. شاید مهمترین عامل و علت این تمایز و ویژگیهای انحصاری در این باشد که بعد از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و نزول قرآن مجید، ارسال رسولان و بعثت پیامبران خاتمه یافت و لذا محتوای وحی الهی در قالب قرآن کریم بشر را الی‌الابد از کتب دیگر بی‌نیاز می‌نماید، و بعبارتی قرآن مجید یک معجزه ابدی و در عین حال کتاب هدایت انسانها تا ابد خواهد بود. بنابراین ارتباط کلیه انسانهای طالب سعادت و هدایت با قرآن در تمامی عصرها و نسلها، امری بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است. ضمن اینکه خود را کتاب هدایت تمامی انسانها و شخص رسول اکرم (ص) «رحمت للعالمین» می‌باشند.
قرآن از یک طرف کتاب هدایت انسانها و شفای مؤمنین است، از یک طرف کتابی است که آسان فرا گرفته می‌شود و در سوره مبارکه قمر این آیه چندین بار تکرار گردیده است که :
«تحقیقاً و تاکیداً ما این قرآن را برای پندآموزی، آسان قرار دادیم. پس آیا پند گیرنده‌ای هست؟» در آیه‌ای دیگر، قرآن کریم، ضمن دعوت انسانها به تدبّر در قرآن، عدم تدبّر در آیات الهی را هم‌ارز قفل بودن قلبها تلقی می‌نماید و می‌فرماید: افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها «آیا در قرآن تدبر نمی‌نمایند یا بر قلب‌هایشان قفلهایی زده شده است؟»
در نهج البلاغه علی علیه السلام پر است از فرمایشات این قرآن ناطق در خصوص ویژگیهایی قرآن کریم که برای نمونه در خطبه 198 در فرازهایی نسبت به قرآن، می‌فرمایند:
قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نمی‌پذیرد،… راهی است که رونده آن گمراه نگردد. شعله‌ایست که نور آن تاریک نشود، …. بنایی است که ستون‌های آن خراب نمی‌شود. شفا دهنده‌ایست که بیماریهای وحشتناک را بزداید….. قرآن چشمه‌های دانش و دریاهای علوم است. سرچشمه عدالت و نهر جاری عدل است…… خدا قرآن را فرونشاننده عطش علمی دانشمندان، باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است…….]خطبه 198-فراز 25 الی33- ترجمه مرحوم دشتی[

1-3- انس با قرآن در جوانی :

در دو قسمت قبل ویژگیهای جوان و قرآن بصورتی مختصر و متناسب با این مقاله مطرح گردید اکنون بصورت منطقی می‌توان نتیجه گرفت که:
حال که خداوند انسان را با فطرتی پاک آفریده است و این فطرت پاک در ایام جوانی قابل بهره‌برداری در مسیر هدایت و کمال به بهترین وجه می‌باشد.
و حال که قرآن کتاب هدایت و تربیت فطرت الهی انسان به سوی کمال و رشد می‌باشد، بنابراین بهترین زمان برای بهره‌برداری و تربیت یافتن از آن در همان جوانی است و این عقلانی‌ترین روش برای فلاح و رستگاری انسان است که در جوانی با قرآن مأنوس گردد.
حسن ختام این بخش مقاله حدیثی است از امام صادق علیه السلام که می‌فرماید:
«کسی که در جوانی قرآن بیاموزد قرآن با گوشت و خون او آمیخته خواهد شد.»
طبیعی است که اگر قرآن با گوشت وخون کسی آمیخته شود آنگاه او تربیتی قرآنی خواهد یافت و به حیات معنوی و طیبه قرآنی دست خواهد یافت و چنین انسانی هم خود را به فلاح می‌رساند و هم باعث فلاح و رستگاری جامعه خواهد شد. چنین انسانی مصداق صالحین واقعی است که بشریت از فقدان آنها رنج می‌برد.
انشاءالله در قسمت بعد به راههای انس با قرآن خواهیم پرداخت. والسلام  

علی اعظم خسروی

قرآن کریم و نیکو سخن گفتن

مقدمه

چنان که می‏دانیم آدمی یک خود فردی دارد و آن مجموعه‏ای از اندیشه‏ها، آمال، امیال، خواست‏ها و شهوات اوست که در این قلمرو، کارهای عادی خود را انجام می‏دهد. این مرتبه را می‏توان مرتبه«دانی و حیوانی»او نامید و دیگری خود«علوی، انسانی و ملکوتی»اوست.خود حیوانی و خاکی آدم تنها وسیله و مرکبی برای رسیدن به خود انسانی وی به شمار می‏رود.«اما خود متعالی»انگیزه معنوی و الهی دارد، پایگاه کرامت ذاتی انسان محسوب می‏شود و با این جنبه از وجود خود است که آدمی ارزش، قداست و تعالی پیدا می‏کند.
باری همین خود ملکوتی انسان است که سرچشمه ارزش‏های متعالی و انسانی می‏شود و به اخلاق معنایی فراتر از سود و مصلحت می‏بخشد.بنابراین، با قبول این جنبه از خود انسانی، ارزش‏های اخلاقی انسان اثبات می‏شوند و به منصه ظهور می‏رسند.
در این مقاله، ابتدا کلیاتی را تحت عنوان«نکته‏ها»در خصوص آثار نیکو سخن گفتن و خوش کلامی از زبان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)و ائمه معصومین (علیهم السلام)می‏آوریم، آن‏گاه به متن قرآن و تفسیر وارد می‏شویم و آیاتی را در زمینه خوش کلامی و با یکدیگر به نیکی سخن گفتن نقد و تحلیل می‏کنیم.

الف)نکته‏ها

در ستایش سخن خوش و نیکو روایات بسیار است.در این‏جا به نمونه‏هایی از آن‏ها به شرح زیر اشاره می‏کنیم:
1.رسول خدا(ص)فرمود: ثلاث من لقی اللّه تعالی‏ بهنّ دخل الجنّة من ایّ باب شاء:من حسن خلقه، و خشی اللّه فی المغیب و المحضر، و ترک المراء و ان کان محقّاً. 1
ترجمه:«سه چیز است که هر که خدا را با آن‏ها ملاقات کند، از هر دری که بخواهد داخل بهشت می‏شود کسی که خلقش نیکو باشد، کسی که در نهان و آشکار از خدا بترسد، و کسی که ترک جدال کند، اگر چه حق با او باشد.»
2.و فرمود:خوش کلامی و اطعام شما را در بهشت جای می‏دهد. 2
3...و فرمود:در بهشت غرفه‏هایی هست که(از درخشندگی)بیرون آن‏ها از درون و درون آن‏ها از بیرون دیده می‏شود. خدا آن‏ها را برای کسانی آماده کرده است که مردم را اطعام کنند و خوش سخن باشند. 3
4...و فرمود:الکلمة الطّیّبة صدقة. 4
ترجمه:«سخن نیکو صدقه است.»
5.امام باقر(ع)فرمود:قولوا للنّاس احسن ما تحبّون ان یقال لکم.
ترجمه:«با مردم به نیکوترین وجهی که می‏خواهید با شما سخن گفته شود، سخن بگویید.»
6.همچنین، پیامبر اکرم(ص) فرمودند 5 :
-سه چیز است که در هر که نیست، کارش انجام نگیرد:تقوایی که وی را از گناه باز دارد، اخلاقی که با مردم بسازد و مدارا کند و حلمی که با آن سبکی را از نادان سبکسر دفع کند.
-خدا مهربان و دارنده رفق است و کسی را که چنین باشد، دوست دارد و آن پاداشی که بر رفق و نرمی می‏دهد، بر عنف و درشتی نمی‏دهد.
-هر کس در کار خود رفق داشته باشد، به آنچه از مردم بخواهد، می‏رسد.
-هر که را رفق و نرمی دادند، خیر دنیا و آخرت به او دادند و هر که را از رفق محروم ساختند، او را از خیر دنیا و آخرت محروم کردند.
7.امام کاظم(ع)نیز فرمودند 6 : «نصف عیش و زندگی آدمی رفق و نرمی است.»
و به تجربه دریافت و مکرر ملاحظه شده است که اموری که با رفق و مدارا اجرا می‏شوند، هرگز با خشونت و درشتی به انجام نمی‏رسند.و هر پادشاهی که به لشکر و رعیت خود مهربان و نرم است، امور مملکت او منتظم و سلطنت او دوام دارد.

ب)قرآن کریم و نیکو سخن گفتن

اکنون می‏پردازیم به بحث اصلی خود، یعنی دیدگاه قرآن کریم درباره نیکو سخن گفتن:
قرآن کریم می‏فرماید:
...و قولوا للنّاس حسناً و اقیموا الصّلاة و آتوا الزّکاة. 7
ترجمه:«و با مردم(به زبان) خوش سخن بگویید و نماز را به پای دارید، و زکات را بدهید.»

بیان تفسیری آیه از دیدگاه تفاسیر

1.صاحب تفسیر«منهج الصادقین»وجه آوردن«حسن»را در «قولوا للنّاس حسناً»به منظور مبالغه می‏داند و مراد از آن را تخلّق و ارشاد یاد می‏کند.ایشان آیه را چنین معنا می‏کند:«با عامه مردم گفتاری نیکو داشته باشید و با اخلاق حسنه رفتار کنید و ایشان را به راه صواب و رشد رهنمون باشید.» 8
2.صاحب تفسیر«نور الثقلین» در ذیل آیه شریفه‏«قولوا للنّاس حسناً...»به ذکر سه روایت از سه کتاب اکتفا کرده است که به آن‏ها اشاره می‏کنیم:
در کتاب شریف«کافی»به نقل از ابی عمرو الزبیری از ابی عبد اللّه(ع)نقل شده است که:«خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر اعضای بدن آدمی واجب کرده و وظیفه‏های هر یک را جداگانه توضیح داده است.از جمله:«گفتن را بر زبان، و بیان را بر قلب و هر چه باور دارد نزدیک کرده است.در همین راستا خداوند می‏فرماید:و قولوا للنّاس حسناً». 9
و در کتاب«مصباح الشریعه»از قول حضرت صادق(ع)نقل شده است که فرمود:«با هر لحنی و در هر حالی مردم را نخوانید و دعوت نکنید.خداوند عزوجل فرمود:با مردم به زبان خوش رفتار کنید.» 10
*** در جای دیگری قرآن کریم می‏فرماید:قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذی و اللّه غنیّ حلیم. 11
ترجمه:«گفتاری پسندیده(در برابر نیازمندان)و گذشت(از اصرار و تندی آن‏ها)، بهتر از صدقه‏ای است که آزاری به دنبال آن باشد و خداوند بی‏نیاز بردبار است.»

بیان تفسیری آیه

در تفسیر«مجمع البیان»، ذیل ترکیب«قول معروف»تعبیرهای گوناگونی نقل شده است:
-در یک تعبیر، در معنای«سخن و کلام نیکو و زیبا»نقل شده و با آن مترادف دانسته شده است و در تعبیری دیگر، در مفهوم«دعای خوب و شایسته»آورده است. 12
در بیان دیگر(به نقل از ضحاک) در«اصلاح ذات البین»به کار رفته است.
از پیامبر(ص)ذیل آیه شریفه نقل شده است که فرمود:«چون سائلی از شما چیزی خواهد، خواسته او را بر وی قطع مکنید، تا آن‏که از آن فارغ شود.سپس با وقار و نرمی به او پاسخ دهید که آن پاسخ به وجه نیکو اندک چیزی است به او.»
گاهی کسی به سوی شما می‏آید که نه انسان است نه جن.حق تعالی فرشته‏ای را به صورت سائلی نزد شما می‏فرستد تا شما را بیازماید که با وی چگونه رفتار می‏کنید(در عین لطف و تفضلی که به شما ارزانی داشته است). 13
*** و همچنین، قرآن کریم در بیان برخورد با کسی که می‏خواهد بین پیامبر(ص)و دشمنان آن حضرت کینه و نفاق ایجاد کند، فرموده است:...ادفع بالّتی هی احسن فاذا الّذی بینک و بینه عداوة... 14
ترجمه:«بدی را با آنچه بهتر است دفع کن، آن‏گاه کسی که میان تو و میان او دشمن است...»

بیان تفسیری آیه

صاحب تفسیر«نور الثقلین»، مراد از«ادفع بالّتی هی احسن...»را «ادفع سیّئة من اساء الیک بحسنتک» می‏داند، یعنی:«بدی کسی را که به تو زشتی کرده است، با نیکی کردن از خود دور کن.» 15
مرحوم طبرسی در ذیل این آیه و این که آیه خطاب به پیامبر گرامی(ص) است، در تفسیر«مجمع البیان» می‏گوید:«مراد از آیه‏ادفع بالّتی هی احسن...، ادفع بحقّک باطلهم و بحلمک جهلهم و بعفوک اساءتهم» است.
در واقع، خداوند رسول گرامی(ص)را مورد خطاب قرار می‏دهد و به وی می‏گوید:«با حق خودت، باطل دیگران و با حلم خودت، جهل آن‏ها و با بخشش خودت، بی‏احترامی و بدی آن‏ها را از خود دور کن.» 16
آن‏گاه خدای سبحان دفع به أحسن را به بهترین و بلیغ‏ترین وجه، ستوده و فرموده است:و ما یلقّاها الاّ الّذین صبروا، و ما یلقّاها الاّ ذو حظّ عظیم.
ترجمه:«کسی این سفارش را نمی‏پذیرد، مگر کسانی که صبور هستند و نیز آنان که بهره‏ای بزرگ از کمال انسانیت و صفات نیک برده‏اند.»
در مضون این آیه شریفه علاء بن حضرمی، یکی از شاعران عرب، شعری سروده است که در این‏جا نقل می‏کنیم:
و حیّ ذوی الاضغان تسبّ قلوبهم
تحیّتک العظمی فقد یرفع النّغل
فان اظهروا خیراً فجاز بمثله
و ان خنسوا عنک الحدیث فلا تسل
فانّ الّذی یؤذیک منه سماعه
فانّ الّذی قالوا وراءک لم تقل
17 ترجمه:
1.گروهی کینه‏جو هستند و همیشه دل‏هایشان نفرین می‏فرستد- اما این اسلام بزرگ و مؤثر توست که هرگونه کینه و نفاق را از بین می‏برد.
2.هرگاه آن‏ها خیری ظاهر کنند، تو متقابلاً پاداش نیک بده-اما هرگاه از تو رویگردان شدند، تو از آن‏ها رویگردان مباش.
3.در برابر کسی که به تو آزار رسانده و سخنان بد از او شنیده‏ای-آن‏ها که پشت سر تو حرف زده‏اند، حرف بدی نزن و با آن‏ها به مقابله و جدال نپرداز.
لازم به ذکر است که پیامبر(ص) پس از شنیدن شعر علاء بن حضرمی، خطاب به وی فرمود:«بعضی از شعرها، حکمت‏ها را می‏سرایند و پاره‏ای از بیان‏ها، نوعی سحر هستند.همانا شعر تو نیکوست و به راستی که کتاب خدا(قرآن)از همه نیکوتر است.»
*** و نیز خداوند در قرآن می‏فرماید: و اذا حییتم بتحیّة فحیّوا باحسن منها او ردّوها انّ اللّه کان علی‏ کلّ شی‏ءٍ حسیباً. 18
ترجمه:«و چون به شما درود گفته شد، شما به(صورتی)بهتر از آن درود گویید، یا همان را(در پاسخ) برگردانید، که خدا همواره به هر چیزی حسابرس است.»

بیان تفسیر آیه

در کتاب«عوالی اللئالی»، علی بن ابراهیم از امام صادق(ع) مطالبی نقل کرده و طی آن، مراد از «تحیت»در گفتار خداوند را«سلام و درود»و موارد دیگری از قبیل «نیکی و احسان»دانسته است. 19
مرحوم طبرسی در مجمع البیان، ذیل آیه شریفه:«و اذا حییتم فحیّوا باحسن منها...»می‏گوید:«شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص)رسید و عرض کرد:السّلام علیک. پیامبر(ص)فرمود:علیک السّلام و رحمة اللّه.
دیگری عرض کرد:السلام علیک و رحمة اللّه.پیامبر(ص) فرمود:و علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته.
شخص دیگری خدمت حضرت رسید و گفت:السلام علیک و رحمة اللّه و برکاته.پیامبر(ص) فرمود:و علیک السّلام و رحمة اللّه و برکاته.
هنگامی که از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد:چرا تحیت اول و دوم را با تحیت بیش‏تری پاسخ دادید، اما بر تحیت سوم چیزی نیفزودید؟ فرمود:او چیزی از تحیت برای من باقی نگذاشت.از این رو، همان را به او بازگردانیدم.» 20
سلمی یکی دیگر از شاعران عرب در این باره گوید:
انّا محیّوک یا سلمی‏ فحیّینا
و ان سقیت کرام النّاس فاسقینا
من کلّ ما نال الفتی‏
قد تلته الاّ التّحیّة
21 1.ای سلمی، ما تو را درود می‏فرستیم، تو نیز ما را درود فرست -اگر خواستی بهترین مردم را بهره‏مند سازی، ما را هم بهره‏مند کن.
2.به هر مقصدی که فتوت و جوانمردی رسیده-من هم به آن نائل می‏شوم، جز ادای درود و سلام(از عهده ادای حق سلام بر نمی‏آیم).
در آیه دیگری خداوند می‏فرماید:
و قل لعبادی یقولوا الّتی هی احسن انّ الشّیطان ینزغ بینهم. 22
ترجمه:«و به بندگانم بگو:آنچه را که بهتر است بگویند، چرا که شیطان میان آن‏ها را به هم می‏زند.»

بیان تفسیری آیه

مرحوم طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، مطالبی را نقل کرده است.از جمله این که:«سخنانی را بگویید و از روش‏هایی پیروی کنید که بهترین و عالی‏ترین باشد.در آن مطالب گفتارها و سخنان زیر تجلی‏ می‏کند:
1.گروهی گفته‏اند، مراد از گفتن بهترین گفتار، ذکر و گفتن شهادتین و هر آنچه خداوند از ذکرها واجب کرده است.
2.منظور آیه این است که خداوند به آنچه فرمان داده، امر به کار بستن آن را کرده و از آنچه نهی فرموده، ما را باز داشته است.
3.گفته شده، مراد این است که مردم با یکدیگر به نیکوترین وجه صحبت کنند و از کلمات و ترکیباتی چون«رحمک اللّه»، یعنی خداوند تو را ببخشاید، استفاده کنند.
4.مفهوم آیه فوق در آیه شریفه:
لهم البشری‏ فبشّر عباد الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الّذین هداهم اللّه و اولئک هم اولوا الالباب. 23
ترجمه:آنان را مژده باد، پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‏دهند و بهترین آن را پیروی می‏کنند.اینانند که خدا هدایتشان کرد و اینان همان خردمندان هستند.
نمایان است و بدین معنی در مقام مقایسه بین سخن بر حق پیامبر(ص) و سخن باطل مشرکان تبعیت از سخن حق رسول گرامی(ص)به عنوان گفتار احسن و پسندیده لازم الاتباع شمرده می‏شود.» 24
*** و نیز می‏فرماید:ادفع بالّتی هی احسن السّیّئة نحن اعلم بما یصفون. 25
ترجمه:«بدی را به شیوه‏ای نیکو دفع کن.ما به آنچه وصف می‏کنند داناتریم.»

بیان تفسیری آیه

مرحوم طبرسی(ره)در تفسیر «مجمع البیان»، ذیل این آیه، به نکات ظریف دیگری اشاره کرده که بدین شرح هستند:
وی با اشاره به موضوع چشم‏پوشی و بخشش آیه را بیان کرده و فرموده است:«ادفع بالّتی هی احسن السّیّئة...در این معناست که بدی بد رفتار را با چشم‏پوشی و بخشش دفع و از خود دور کن.» 26
و نیز نقل کرده است که:«آیه در معنای دیگری نیز گفته شده است. این که، عمل باطل مشرکان را با بیان دلایل، با لطیف‏ترین راه‏ها، روشن‏ترین و نزدیک‏ترین سخن‏ها برای قبولشان دفع کن.» 27

زیر نویس

(1).المولی المهدی النراقی، جامع السعادات، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی.ج دوم. ص 381 و 382.
(2).همان.
(3).همان.
(4).همان.
(5).همان، ج اول، ص 373.
(6).همان، ص 371.
(7).سوره البقرة، آیه 83.
(8).ملا فتح اله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 225.
(9).العروسی الحویزی و الشیخ عبد علی ابن جمعه، نور الثقلین، ج 1، ص 94.
(10).همان، ص 95.
(11).سوره البقرة، آیه 263.
(12).ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج 2، ص 375.
(13).همان.
(14).سوره فصّلت، آیه 34.
(15).تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 549.
(16).تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 12.
(17).تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 550.
(18).سوره النساء، آیه 86.
(19).تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 525.
(20).تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 85.
(21).همان، ص 84.
(22).سوره الإسراء، آیه 53.
(23).سوره الزمر، آیات 17 و 18.
(24).تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 421.
(25).سوره المؤمنون، آیه 96.
(26).تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 117.
(27).همان.

منابع

1.قرآن کریم.
2.الطبرسی، ابو علی فضل بن الحسن. مجمع البیان لعلوم القرآن.شرکة المعارف الاسلامیة.1379 ق.
3.العروسی الحویزی و العلامة الخبیر الشیخ عبد علی ابن جمعه.تفسیر نورالثقلین.علمیه قم.
4.کاشانی، ملافتح اله.تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین.چاپخانه محمد حسن علمی.اردیبهشت 1333.
5.النراقی، المولی المهدی.جامع السعادات. ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی.تهران. انتشارات حکمت، ج دوم.
6.آیت ا.الله تجلیل تبریزی، ابوطالب، ارزش‏ها و ضد ارزش‏ها در قرآن.دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. 1366.
7.عبد الباقی، محمد فؤاد.المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم.قاهره. دار الکتب المصریه.1364.
8.طباطبایی، محمد حسین.تفسیر المیزان. بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا.

مهدی تجلیل

کاربرد آیات در زندگی

دعا به درگاه خدا و درخواست اجابت آن، سفارش و توصیه خداوند به بندگان خویش می باشد. (بقره: 186؛‌تفسیر راهنما، ج 1، ص 603)

کتاب آرامش در سایه قرآن

نویسنده :جوادی، موسی
تاریخ انتشار :1388-12-15
مترجم :
زبان:        فارسی
ناشر :مکتبه الامام الرضا(ع)
شابک :3-12-9964-964

: چکیده کتاب



نوشتار حاضر به دلایل معاد در قرآن و فضایل این کتاب آسمانی می‌پردازد.
نویسنده پس از بررسی آیات مربوط به قیامت و معاد، به دلایل قطعی بودن معاد می‌پردازد. همچنین با اشاره به سخنان منکران معاد به بررسی نمونه‌هایی از احیای مردگان در همین دنیا می‌پردازد. نویسنده سپس اهمیت قرآن و وحیانی بودن آن را مورد بررسی خود قرار می‌دهد و با مقایسه تعالیم آن با دیگر کتاب‌های آسمانی آن را مصون از تحریف و سند اثبات نبوت می‌داند، وی در پایان به برخی از مکارم اخلاق و اهداف قرآن در این باره پرداخته است.


دلایل معاد، فضایل قرآن، منکران معاد، وحیانیت قرآن، عصمت قرآن: کلید واژه


انتظار منفى، انتظار مثبت


  انتظار منفى، برداشت قشرى و سطحى از مهدویت است .
این گونه افراد می گویند، آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق وحقیقت طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، جز نیروى باطل، نیرویى حکومت نکند وفرد صالحى در جهان یافت نشود، دست غیب از آستین بیرون مى آید .
با وجود این، هر اصلاحى محکوم است، زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است وتا در اجتماع، نقطه روشنى هست، دست غیب ظاهر نمى شود . برعکس، هرگناه وفسادى، ظهور را نزدیک مى سازد .
پس بهترین کمک به تسریع در ظهور بهترین کل النتظار، ترویج واشاعه فساد ریا حداقل، سکوت در برابر فساد و حکومت هاى ظالم است.
این گروه، طبعاً به مصلحان ومجاهدان آمران به معروف وناهیان از منکر، با نوعى بغض وعداوت مى نگرند، زیرا آنان را تأخیراندازان ظهور وقیام مهدى موعود(ع) مى شمارند.
این نوع برداشت از النتظار، منجر به نوعى تعطیل شدن حدود و مقررات اسلامى مى شود و باید نوعى اباحی گرى شمرده شودکه به هیچ وجه با موازین اسلامى و قرآنى موافقت ندارد. (1)
البته این گروه به جهت بد فهمى از برخى روایات به چنین اشتباهى افتاد ه اند. آن ها می گویند: در روایت آمده است: خداوند زمین را پر از قسط وعدل می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد. که توضیح این روایت را در النتظار مثبت آورده ایم . 
 

 انتظار مثبت، نقطه مقابلِ انتظار منفى است .
این گروه معتقدند: ظهور حضرت مهدى (ع) حلقه اى است از حلقه هاى مبارزه اهل حق وباطل که به  پیروزى اهل حق منتهى مى شود .
سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً درگروه اهل حق باشد. در روایت آمده است: یملا ء الله به الارض قسطاَ وعَدلأ بعد ما مُلِئَت ظلما وجورا, خداوند، زمین را پر از عدل وداد می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد .
در این حدیث، تکیه بر روى ظلم شده وسخن ازگروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى رساند که قیام مهدى (ع) براى حمایت مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند. شیخ صدوق روایتى از امام صادق (ع) نقل می کند مبنى بر این که، این امر تحقق نمى پذیرد، مگر این که هر یک از شقى و سعید به نهایت کار خود برسد .
پس سخن در این است که گروه سعدا و اشقیا هرکدام به نهایتِ کار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدى درکار نباشد وفقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند که در انتظار منفى آمده است.
از نظر روایات اسلامى در مقدمه قیام وظهور امام (ع)، یک سلسله قیام هاى دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد. آن چه به نام قیام یمانى قبل از ظهور بیان شده است، نمونه اى از این سلسله قیام هاست. (1)
پس انتظار مثبت، انتظارى است که در آن، هر فرد نسبت به خود وجامعه مسؤول است. این انتَظار، تعهد آفرین وتحرَک بخش است ونوعى عبادت شمرده مى شود.

  

  1- سیماى آفتاب حبیب الله طاهرى ص 205.